تواتر و شیاع و ثبوت هلال (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
در این مقال, برآنیم که به بررسى این نکته پردازیم: آیا تواتر و شیاع, دو راه مستقل در اثبات هلال هستند, یا یک راه؟
از قدما, ابن جنید, شیخ صدوق, شیخ مفید, سید مرتضى, در گاه شمارش راههاى ثبوت هلال, از شیاع و تواتر, نامى نبرده اند. امّا شیخ طوسى, از شیاع فقط نام مى برد:
(فان لم تره لترکک التّراءى له, و رؤى فى البلد رؤیة شایعه, و جب ایضاً علیک الصوم1.)
اگر ماه را, به خاطر عدم اقدام براى رؤیت, رؤیت نکردى و در شهر, شایع شد که ماه را دیده اند, بر تو روزه واجب است.
ابن براج 2, ابن حمزه 3, محقق 4 و شهید اول 5 و … تنها شیاع را متذکر شده اند و از تواتر, سخنى به میان نیاورده اند.
علاء الدین حلبى 6 و ابن سعید هزلى7, از تواتر, به عنوان راهى که مى تواند قائم مقام, رؤیت شود و هلال را به اثبات برساند, نام مى برند.
علاء الدین حلبى مى نویسد:
(و یثبت العلم بدخول شهر رمضان … برؤیة الهلال او ما تقوم مقامها من قیام البیّنه او التواتر بها8.)
علم به دخول ما رمضان … با رؤیت هلال. یا آنچه به جاى رؤیت مى نشیند, مثل: بیّنه و تواتر, ثابت مى شود.
ابن ادریس در سرائر, تواتر و شیاع را با هم آورده است:
(و کذلک ان تواتر الخبر برؤیته و شاع ذلک وجب ایضاً الصوّم9.)
همچنین اگر خبر رؤیت هلال, به حدّ تواتر برسد و در میان مردم شایع شود, روزه واجب است.
از عبارت ابن ادریس فهمیده مى شود که ایشان, تواتر و شیاع را به یک معنى به کار برده است.
بیشتر معاصرین همچون: مرحوم یزدى در عروة الوثقى و حاشیه نویسان بر عروه, تواتر و شیاع را دو راه مستقل براى اثبات هلال دانسته اند.
سید کاظم یزدى طباطبایى مى نویسد:
(الثانى, التواتر, الثالث الشیاع المفید للعلم, و فى حکمه کلّ ما یفید العلم …10)
دوّم, تواتر, سوّم شیاع مفید علم است. در حکم شیاع است, هر آنچه مفید علم باشد.
از آنچه آوردیم روشن شد که فقها در این مسأله اتفاق ندارند.
برخى شیاع, برخى تواتر و برخى هر دو را, راهى براى اثبات هلال به شمار آورده اند.
تعریف تواتر و شیاع
فقها در تعریف تواتر نوشته اند:
(اخبار جماعة یمتنع تواطئهم على الکذب و صدورهم جمیعاً عن خطاءٍ او اشتباه او خداع حواس11.)
گروهى خبرى را نقل کنند که هماهنگى و هم آوایى آنان بر دروغ, و فرو افتادن آنان در خطا و اشتباه, ممکن نباشد.
(خبر جماعه یفید بنفسه القطع بصدقه12.)
خبر جماعتى که به خودى خود, به راستى و درستى خبر, قطع پیدا شود.
در شرایط خبر متواتر گفته اند: اخبار این جماعت, باید مستند به حس باشد و شمار آنان به قدرى باشد که از خبرشان علم حاصل آید. در رؤیت هلال نیز, چنین حکمى سریان دارد.
تواتر, به خودى خود, علم آور است و حجیتش ذاتى13. در تواتر, از قرائن و شواهد خارجى علم حاصل نمى شود, بلکه خود خبر, این علم را براى ما, پدید مى آورد.
شیاع:
فقها, در تعریف شیاع نوشته اند:
(الشیاع عباره عن اشاعة الشى14.)
شیاع: شیوع پیدا کردن مطلبى است.
علاّمه, شیاع را مرادف (شهرت) و (اذاعه) دانسته است.
(لوروى الهلال فى البلد رؤیة شایعه و اشتهر و ذاع بین الناس …15)
شیاع به معناى استفاضه:
(الاستفاضه التى تسمّى الشیاع الذّى یحصل غالبا منه سکون النفس و اطمئنانها بمضمونه16.)
استفاضه اى که شیاع نامیده شده است, غالباً, آنچه که به مضمون آن, آرامش و اطمینان پیدا مى شود.
و در تعریف خبر مستفیض گفته اند: خبرى است که به حد تواتر نرسد و راویان آن, پیش از از سه نفر باشند.
کاشف الغطاء, در تعریف شیاع مى نویسد:
(الشیاع المفید للعلم او الظن الموافى له و مداره على ان تلهج الناس برویة الهلال او بمضى ثلاثین من الشهر الاول من غیر ضبط لعددهم17)
شیاع مفید علم و یا ظن نزدیک به آن, از علامات دیگر اثبات هلال است. و معیار آن: شیوع و رواج دیدن ماه و یا گذشت سى روز, بر سر زبانهاست.
از مجموع گفته ها و نوشته ها بر مى آید که شیوع و رواج خبر را, شیاع گویند. خبرى که سر زبانها افتد و شهرت بیابد. مردمان بسیارى, اعم از کوچک و بزرگ, زن و مرد, آن را باز گویند. چنین خبرى, به خودى خود, مفید علم و قطعى نیست, مگر این که با قرائن خارجى همراه باشد.
اگر شیاع, مفید علم و قطع شد و نوع مردم از رواج و شهرت خبرى, یقین به اثبات هلال و یا گذشت سى روز پیدا کردند, حجت است و موضوع و یا حکم با تواتر فرقى ندارد. بر همین اساس, ابن ادریس تواتر و شیاع را مرادف یکدیگر به کار برده است. علاّمه نیز در منتهى و تذکره, شیاع مفید علم را, نوعى از تواتر مى داند:
(لوروى الهلال فى البلد رویة شایعه … وجب الصیام اجماعا لانه نوع تواتر یفید العلم18.)
اگر ماه, در شهر به نحو شیاع دیده شد … به اجماع همه علما, روزه واجب مى شود; چون شیاع نوعى تواتر و مفید علم است.
از معاصرین, مرحوم آملى در مصباح الهدى و آیت اللّه حکیم در مستمسک و آیت اللّه خویى در مستند, تواتر و شیاع مفید علم را یکى دانسته اند. مرحوم آملى مى نویسد:
(لا فرق بین الشیاع المفید للعلم والتواتر موضوعا, اذ المراد بالتواتر هو اخبار جماعه یمتنع تواطئهم على الکذب اذ لا محاله یحصل العلم من اخبارهم على صدق ما یخبروا به والشیاع عبارة عن اشاعة الشى و مع تقییده بکونه مفیداً للعلم یکون هو التواتر19.)
بین شیاع مفید علم و تواتر, از نظر موضوع, تفاوتى وجود ندارد; زیرا تواتر, عبارت است از: خبر دادن گروهى که همداستان شدن آنان بر دروغ, معمولاً, ممکن نیست و از خبر آنان, علم حاصل مى شود به راستى و درستى خبر.
شیاع, عبارت است از: شیوع و انتشار چیزى. در صورت تقیّد آن به علم, مى شود تواتر.
از آنچه آوردیم, روشن شد: اگر مقصود از شیاع, شیاع مفید علم باشد, با تواتر همخوانى دارد. و به گفته صاحب جواهر: بدون خلاف و اشکال روزه بر اساس آن واجب خواهد بود. زیرا علم, محور تکالیف است افزون بر علم, در اثبات هلال چیزى لازم نیست20. هر دلیلى اقامه شود براى تواتر, در شیاع مفید علم نیز, مى توان از آن بهره برد.
دلائل حجیت تواتر و شیاع مفید علم
1. تواتر, حجیت دارد, چون علم مى آورد و یقین. حجیت علم نیز, برخاسته از ذات آن است, حال, از هر راهى که به دست آید. اکثر فقیهان به این نکته اشاره دارند.
سید عبدالاعلى سبزوارى مى نگارد:
(لانه مما یوجب العلم العادى فیکون حجه من هذه الجهه21)
تواتر, حجیت دارد, چون علم آور است.
2. روایات حجیت رؤیت, تواتر را نیز, در بر مى گیرد. زیرا مراد از دیدن, دیدن خود شخص نیست. چه بسیارى از افراد, قدرت بر دیدن ماه را ندارند, یا اگر دارند, گاه, زمان رؤیت سپرى شده, براى آنان دیدن ماه میسر نیست.
آیت اللّه خویى, پس از آوردن دلایل حجیت رؤیت, به وسیله خود شخص مى نویسد:
(و نحوه ما لو رآه غیره على نحو تثبت الرؤیه بالتواتر. اذ یدل حینذٍ کلّ ما دلّ على تعلیق الافطار والصیام بالرؤیه لوضوح عدم کون المراد بها رؤیة الشخص بنفسه, اذ قد یکون اعمى اویفوت عنه وقت الرؤیه او نحو ذلک من الموضع22.)
همانند رؤیت به وسیله خود شخص است, موردى که رؤیت دیگرى به تواتر به اثبات رسد. در این هنگام, همه دلائلى که افطار و روزه را منوط به رؤیت کرده بود, این مورد را نیز, در بر مى گیرد, چه مراد از دیدن تنها دیدن شخص نیست. چه بسا, شخصى نابیناست و یا زمان دیدن از دستش رفته و ممکن نیست که خودش ببیند, پس باید از دیدن دیگران بهره برد.
3. روایات: روایات در این باب, به اندازه اى است که برخى ادعاى تواتر کرده اند. بکیر از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
(صم للرویه وافطر للرؤیه و لیس رویة الهلال ان یجئ الرجل والرجلان فیقولان راینا. انما الرویه ان یقول القائل رایت فیقول القوم صدق23)
با دیدن هلال, روزه بگیر و با دیدن آن, روزه بگشا. دیدن آن نیست که یک یا دو مرد, بگویند دیدیم. دیدن آن است که کسى بگوید من ماه را دیدم و همگان بر سخن او مهر تأیید نهند.
آیت اللّه خویى, پس از استناد به این سخن براى حجیت تواتر و شیاع مفید علم, مى نویسد:
تصدیق قوم, خبر بیننده هلال را, کنایه از شیاع رؤیت در بین مردم بوده و منکرى وجود نداشته است. این خود, موجبات یقین به اثبات هلال را فراهم مى آورد24.
به خبر ابى ایوب خزاز25, و خبر عبدالرحمن بن ابى عبدالله26 و روایت ابى بصیر27 و رؤیت سماعه28 و … براى تواتر و شیاع مفید علم, استدلال شده است.
گفتیم: مقصود از شیاع, خبرى است که به حد تواتر نرسد و مستفیض باشد و از گفته خبر دهندگان, اطمینان به راستى و درستى آن خبر حاصل آید. مقصود از (رؤیة شایعه) در سخنان فقیهان, همگانى و مسلم بودن خبر است به گونه اى که براى شنونده علم بیاورد. لازمه اطمینان و علم به درستى چنین خبرى, دورى ساحت آن, از غرضِ غرض ورزان مى باشد. همانان که عزم بر تخریب افکار عمومى و ایجاد دؤیت و تشتت در جامعه و سد راه حقیقت را دارند. پس خبر برخاسته از چنین شیاعى, نمى تواند حجت باشد و ادله شیاع, از آن انصراف دارند. گفته هاى بیشتر عالمان در حجیت, یا عدم حجیت شیاع, بر این محور مى چرخد: خبر, علم آور و به دور از انگیزه هاى خاص سیاسى باشد و…
شیاع ظنى
امّا برخى از فقیهان, مانند: علاّمه در تحریر, شهید در مسالک, محقق حلى در معتبر, محقق کرکى, شیخ بهایى, کاشف الغطاء, شهید صدر و آیت اللّه خوانسارى بر این نظرند که شیاع ظنّى اطمینان آور, حجّت است.
از باب نمونه: علاّمه در تحریرالاحکام مى نویسد:
(و لوروى فى البلد رؤیةً شایعه وجب الصیّام اجماعاً29.)
اگر هلال به نحو شیاع دیده شد, به اجماع فقها, روزه واجب است.
محقّق در معتبر عبارتى همانند علاّمه دارد30.
ظاهر کلام محقّق و علاّمه اطلاق دارد و همه انواع شیاع را, از جمله شیاع ظنّى و نزدیک به علم را شامل مى شود.
شیخ بهایى مى نویسد:
(دوّم آن که شیاع, یعنى جمع کثیرى که از سخن ایشان ظنّ حاصل شود, اخبار نمایند که ماه را دیده اند31.)
بسیارى از فقها, حجیّت شیاع ظنّى را نپذیرفته اند.
صاحب ریاض, صاحب جواهر, شیخ انصارى, میرزاى شیرازى32 و بسیارى از معاصرین بر این نظرند.
شیخ محمدحسن نجفى, صاحب جواهر, پس از آن که حجیّت شیاع مفید علم را یادآور مى شود, مى نویسد:
(نعم ان لم یکن الشیاع على وجه المزبور بل کان مفیداً للظنّ کان المتّجه عدم الاجتزاءبه33.)
اگر شیاع بروجه یاد شده [مفید علم] نباشد, بلکه مفید ظنّ باشد سزاوار است که بدان اکتفاء نگردد. (یعنى هلال به وسیله آن ثابت نمى شود.)
دلائل حجیت شیاع ظنّى
1. فحواى حجیّت بیّنه: ظنّ حاصل از شیاع, اگر بیشتر از ظنّ حاصل از دو شاهد نباشد کمتر نیست. پس همان گونه که بیّنه و شهادت دو عادل حجّت است, شیاع ظنّى نیز, حجیّت دارد. علاّمه در تذکره مى نویسد:
( ولو لم یحصل العلم بل حصل ظن غالبا بالرؤیه فالاقوى التعویل علیه کالشاهدین فانّ الظن الحاصل بشهادتهما حاصل مع الشیاع34.)
اگر از راه شیاع علم حاصل نشود, بلکه ظنّ غالب به دست آید, اقوى آن است که به آن نیز اعتماد شود, همانند: اعتماد بر دو شاهد. زیرا ظنِّى که از راه گواهى گواهان حاصل مى شود, از طریق شیاع نیز, به دست مى آید.
محقّق کرکى, در تعلیل حجیّت شیاع ظنّى مى نویسد:
(لانّ الظنّ القوى البالغ مبلغاً یقرب من العلم لیس ادون من الظنّ الحاصل بشهادة العدلین ان لم یکن اقوى35.)
زیرا ظنّ قویّ نزدیک به مرتبه علم, اگر بالاتر از ظنّ به دست آمده از شهادت دو شاهد نباشد, کمتر از آن نیست.
شهید ثانى, پس از نقد و بررسى اقوال در مسأله مى نویسد:
(وللتوقف فیه مجال الاّ ان یفرض زیادة الظنّ على ما یحصل منه بقول الشاهدین بحیث یمکن استفادته من مفهوم الموافقه بالنّسبه الى الشاهدین الذّین هو حجة منصوصه فیمکن الحاقه به36.)
در مسأله جاى درنگ است. مگر از مفهومِ موافقت گواهى دو گواه, حجیّت آن را به دست آوریم. به این ترتیب:
1. ظنّ حاصل از شیاع, بیشتر از ظنّ حاصل از گواهى گواهان است.
2. حجیّت دو شاهد منصوص و قطعى است.
3. مفهوم موافق آن حکم مى کند که شیاع نیز, بسان شهادت دو عادل, حجّت باشد.
2. روایات: از جمله:
* عیص بن قاسم مى گوید:
(سألت اباعبداللّه (ع) عن هلال اذا رآه القوم جمیعاً فاتفقوا على انّه للیلتین ایجوز ذلک؟ قال نعم37.)
از امام صادق (ع) پرسیدم: اگر همه مردم, ماه را ببینند و جملگى بر آن باشند که ماه دو شَبه است, آیا مجاز خواهد بود اعتماد بر خبر آنان؟
امام فرمود: بله.
امام (ع) از روایت فوق, رؤیت قوم را بدون اعتبار عدالت در آنان, حجّت شمرده و به اتفاق آنان بر رؤیت و دو شَبه بودن ماه اکتفاء کرده است. بدون آن که علم و یقین را در خبر آنان شرط بداند.
عبدالرحمان بن ابى عبدالله مى گوید:
(سألت اباعبدالله (ع) عن هلال شهر رمضان یغّم علینا فى تسع و عشرین من شعبان قال: لا تصم اِلاّ ان تراه فان شهدا هل بلد آخر فاقضه38.)
از امام صادق (ع) پرسیدم از هلال ماه رمضان, هنگامى که در بیست و نهم شعبان, بر ما پنهان بماند.
امام فرمود: روزه نگیر, مگر این که اهل شهر دیگر, به دیدن ماه شهادت دهند, در آن صورت روزه را قضا کن.
به روایت ابو بصیر39 و روایت اسحاق بن عمار40, که مضمونى مشابه حدیث فوق دارد نیز, استدلال شده است.
* عبدالحمید ازدى مى گوید:
(قلت لأبى عبداللّه (ع) اکون فى الجبل فى القریة فیها و خمسمأة من الانسان فقال: اذا کان کذلک فصم لصیا مهم وافطر لفطرهم41.)
به امام صادق (ع) گفتم: در منطقه (جبل) در روستایى هستم که در آن پانصد نفر از مردم به سر مى برند, تکلیف روزه من چیست؟
امام فرمود: اگر چنین است, با روزه آنان روزه بگیر و با افطار آنان افطار کن.
به روایت سماعه42 و روایت زیاد بن منذر عبدى43 نیز بر مسأله استدلال شده است.
3. سیره عقلاء: اخبار جماعتى که همداستان شدن آنان بر دروغ, عرفا, ممتنع باشد, اطمینان مى آورد.
سیره عقلا, بر عملِ به وثوق و اطمینان است. شارع مقدس, نه تنها از این سیره منع نکرده, بلکه آن را امضاء فرموده است. اگر خبر رؤیت هلال, چنان بین مردم منتشر شد که عقلا به آن اطمینان پیدا کردند, شارع آن را حجت قرار داده است.
آیت اللّه خوانسارى در جامع المدارک مى نویسد:
(و لا یبعد ان یقال بناء العقلاء على العمل بالوثوق والاطمینان فمع الامضاء بل عدم الردع یوخذ به کما یوخذ بظواهر الالفاظ بل حجیّة خبر الثقه فى الاحکام من جهة بنائهم44)
(دور از واقع نیست اگر گفته شود که: سیره عقلا, بر عمل به وثوق و اطمینان است. پس با امضاى شارع و عدم ردع آن, مى توان بدان عمل کرد, همان گونه که به ظاهر الفاظ عمل مى کنیم. بلکه حجیت خبر ثقه در احکام, به سبب بناى عقلاست.)
محقق اردبیلى بر همین اساس, بیان مى دارد: اگر ظنِّ ناشى از شیاع, به مرتبه اى برسد که اطمینان بیاورد و احتمال مخالفش بسیار بعید باشد, گرچه به مرتبه علم عادى نیز نرسیده باشد, مى توان به آن عمل کرد:
(فاذا غلب بحیث صار احتمال العدم بعیدا جدا و لا یحصل ما یقرر العلم العادى, فلا یبعد الاتباع ایضاً45 )
نقد و بررسى دلایل شیاع ظنى
کسانى که حجیت شیاع ظنّى را قبول ندارند, از دلیل نخست قائلین به حجیّت پاسخ داده اند:
اوّلاً, قیاس شیاع به بیّنه درست نیست. ظن حاصل از شیاع, معلوم نیست که بیشتر از ظن حاصل از بیّنه باشد.
ثانیاً, قیاس شیاع, به شهادت دو عادل, از این جهت ناتمام است که قیاس منصوص العلّه نیست. زیرا ظنّ, دلیل پیروى از بیّنه نیست, تا بگوئیم که ظنّ حاصل از شیاع, بیشتر از ظنّ حاصل از بیّنه است. این تعلیل در روایتى نیامده و تنها علامه, چنین استنباط کرده است.
ثالثاً, اگر مبنى ظنّ باشد, نباید به شیاع اکتفاء کرد, بلکه از هر راهى ظنّ غالب به دست آید, مى شود اکتفا کرد, مانند: خبر واحد, شهادت دو زن, حتى یک زن و … در صورتى که این مطلب بر خلاف اجماع فقهاست.
نراقى در ردّ سخن شهید مى نویسد:
(و ردّ بان ذلک یتوقف على کون الحکم بقبول شهادة العدلین معللاً با فادتهما الظنّ لیتعدى الى ما یحصل به ذلک و یتحقق به الاولویة المذکوره و لیس فى النّص ما یدل على هذا التعلیل و انما هو مستنبط فلا عبرة به مع ان اللازم من اعتباره الاکتفاء بالظن الحاصل بالقرائن اذا ساوى الظنّ الحاصل بشهادة العدلین او کان اقوى و هو باطل اجماعاً 46.)
این سخن مردود است. زیرا قبول آن بستگى به این دارد که ملاک پذیرش, گواهى دو عادل, افاده ظن باشد, تا سرایت داده شود به هر چیزى که ظن به بار مى آورد و تحقق پیدا مى کند به آن اولویت. در حالى که در نصوص شرعى, دلیلى بر این تعلیل وجود ندارد. افزون بر این, لازمه اعتبار این قیاس, اکتفا به هر ظنى است که از قرائن به دست بیاید و با شهادت دو عادل برابرى کند, یا از او قوى تر باشد. حال آن که, این سخن به اجماع علما باطل است.
محقق اردبیلى, در استدلالى شبیه به بیان نراقى, از قیاسِ شیاع, به شهادت دو عادل پاسخ داده است47.
رابعاً, از عموماتى که از ظن و گمان نهى مى کند48 و روایاتى که از ظن در باب هلال نکوهش کرده49, عدم حجیت شیاع غیر مفید علم استفاده مى شود. بنابراین, شیاع, هر چند اطمینان آور باشد, اگر مفید علم و یقین نباشد, حجت نیست. از روایات, ممکن است پاسخ داده شود که روایات, دلالت بر شیاع ظنى ندارد, بلکه مورد آنها شیاع مفید علم است. چنانکه صاحب جواهر,صحیحه محمد بن مسلم, موثقه عبدالله بن بکیر, و روایت ابراهیم بن عثمان خزاز را بر شیاع مفید علم حمل کرده است50. با این توضیح: در روایات فوق, واژه شیاع به کار نرفته تا گفته شود, مقصود از شیاع, اعم از شیاع مفید علم و شیاع ظنى است. دلیل لفظى نیز, بر حجیت شیاع وجود ندارد, بلکه استدلال از راه روایات, بر حجیّت شیاع, دلیل لبّى و عقلى است و دایره شیاع, افراد مختلفى را شامل مى شود و در برداشت از روایات, باید به قدر متیقّن, که شیاع مفید علم باشد, اکتفا کرد.
بر همین اساس, استدلال به خبر سماعه و عبدالحمید ازدى و خبر ابى الجارود نیز, براى اثبات حجیت مطلق شیاع, تمام نیست.
افزون بر این, احتمال مى رود امام (ع), در این دسته از روایات, شیعیان را به هماهنگى با اهل سنت و همراهى با آنان در روزه و نماز, فراخوانده باشد. در اصطلاح, مربوط به تقیّه مداراتى باشد, نه مربوط به باب شیاع.
با توجه به آنچه آورده شد, محکم ترین دلیل بر حجیت شیاع مفید اطمینان, سیره عقلاست. بناى عقلا بر عمل به اخبار مفید اطمینان و معامله علم با آنهاست.
اساساً, بسیارى از امور مربوط به زندگى افراد انتظام جامعه و … بر اطمینان و عمل به قول ثقه است. عمل عقلا به خبر واحد ثقه, اعتماد عقلا به انسانهاى امین و اطمینان در وکالت و وصایت و بیع و ازدواج و …, برخاسته از همین اعتماد است.
اگر آنان, علم و یقین در امور را لازم مى دانستند, به فرد واحد اکتفا نمى کردند و به دنبال علم حرکت مى کردند.
شارع مقدس, به عنوان رئیس عقلا, نه تنها از آن منع نفرموده که آن را امضاء کرده است. از بررسى ابواب مختلف فقه, این نتیجه به دست مى آید که شارع, خبر ثقه و اطمینان عقلایى را در موارد گوناگون: وکالت51, ازدواج52, شناخت وقت53, حجیت خبر ثقه54 و … حجّت قرار داده و سیره عقلا را در عمل به خبر ثقه امضا فرموده است. از جمله, شهاب بن عبدربه مى گوید: به امام صادق عرض کردم:
(انى اذا وجبت زکاتى اخرجتها, فادفع منها الى من اثق به یقسمها قال: لا باس بذلک 55.)
وقتى که زکات بر من واجب مى شود, آن را جدا مى کنم و به فرد مورد وثوق مى سپارم, تا بین اهلش تقسیم کند.
امام فرمود: اشکالى در این کار نیست.
امضاى شارع سیره عقلا را, اطلاق دارد و همه موارد, از جمله: اعتماد عقلا به شیاعِ مفید اطمینان را شامل مى شود.
آیت اللّه خوانسارى, پس از ارائه شواهد گوناگون بر اثبات حجیت وثاقت و اطمینان در نزد شارع, در جمع بین سیره عقلا و روایات ناهیه ازظن و گمان مى نویسد:
(همان گونه که اطلاقات ناهى از ظن و گمان, به خاطر حجیت آن نزد عقلا, از ظواهر الفاظ انصراف دارد, در این جا نیز, چنین است و روایات ظن و گمان شامل شیاع نمى شود56. شاید بتوان گفت: گرچه شیاع مفید علم, حجت است, ولى مادر علم تصرف مى کنیم و دایره آن را اعم از یقین و علم عرفى و اطمینان و وثوق به شمار مى آوریم و مى گوییم: اطمینان و وثوق, گرچه علم نیست ولى در حکم علم است و در موضوع و یا در حکم, احکام علم بر او مترتب مى شود.
صاحب جواهر در این باره مى نویسد:
(الاستفاضه التى تسمى بالشیاع الذى یحصل غالبا منه سکون النّفس واطمئنانها بمضونه خصوصا قبل حصول مقتضى الشک بل لعّل ذلک هو المراد بالعلم فى الشرع موضوعاً او حکما57.)
استفاضه که شیاع نامیده شده و غالباً از او آرامش نفس و اطمینان به مضمون آن پیدا مى شود, از راههاى اثبات موضوع است و شاید مراد از علم در اطلاقات شرع, از نظر موضوع یا حکم, شیاع را نیز در برگیرد.
اگر این مطلب پذیرفته شود, شیاع اطمینان آور در موضوع علم داخل شده و حجیت آن از راه علم به اثبات مى رسد.
________________________________________
1. (النهایه), شیخ طوسى /134, دارالکتب العربى, بیروت.
2. (المهذب), ابن براج طرابلسى, ج 1/189, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
3. (الوسیله, الى نیل الفضیله), ابن حمزه, چاپ شده در (الجوامع الفقهیه) 719/ کتابخانه آیت اللّه مرعشى; (سلسله الینابیع الفقهیه), گردآورى: على اصغر مروارید, ج 6/240, 4.
(شرایع الاسلام) محقق حلى, ج 1/199, دارالاضواء, بیروت.
5. (الدروس الشرعیه) شهید اول, ج 1/284, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
6. (اشاره السبق الى معرفة الحق), ابى مجد حلبى, چاپ شده در (سلسله الینابیع الفقهیه), ج 6/317.
7. (الجامع للشرایع), چاپ شده در (سلسله الینابیع الفقهیه), ج 6/355.
8 . (سلسله الینابیع الفقهیه) ج 9/317.
9. (السرائر), ابن ادریس حلى, ج 1/380. انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
10. (عروة الوثقى) سید محمد کاظم یزدى /370, دارالکتب الاسلامیه.
11. (الاصول العامه للفقه المقارن), محمدتقى حکیم /194, مؤسسه آل البیت.
12. (قوانین الاصول), میرزاى قمى, ج 1/420.
13. (مصباح الهدى), محمدتقى آملى, ج 8/362, مطبعه فردوسى, مشهد.
14. (همان مدرک).
15. (تذکره الفقها), علامه حلّى ج 1/271.
16. (جواهرالکلام), محمدحسن نجفى, ج 40/55. داراحیاءالتراث العربى.
17. (کشف الغطاء), کاشف الغطاء /325, انتشارات مهدوى, اصفهان.
18. (تذکره الفقهاء), علامه حلى, ج1/271.
19. (مصباح الهدى), محمدتقى آملى, ج 8/362.
20. (جواهرالکلام), شیخ محمدحسن نجفى, ج 16/353.
21. (مهذب الاحکام), سید عبدالاعلى سبزوارى, ج 10/268, مطبعه الاداب, نجف.
22. (مستند العروة الوثقى). آیت اللّه خویى, ج 2/64, کتاب الصوم.
23. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج 7/210, باب 11 از ابواب احکام شهر رمضان, ج 14.
24. (مستند العروة الوثقى) آیت اللّه خویى, ج 2/64.
25. (همان مدرک) /209, حدیث 10.
26. (همان مدرک) /212 باب 12 ج 2.
27. (همان مدرک), ج 1.
28. (همان مدرک) /213, ج 7.
29. (تحریرالاحکام), علامه حلى, ج 1/82, مؤسسه آل البیت.
30. (المعتبر فى شرح المختصر) /310.
31. (جامع عباسى), شیخ بهاء الدین عاملى /104.
32. (رساله نجاة العباد), صاحب جواهر /255, با حاشیه شیخ انصارى و میرزاى شیرازى.
33. (جواهر الکلام), ج 16/353.
34. (تذکره الفقهاء), علامه حلّى ج 1/277.
35. (رسائل المحقق الکرکى), الشیخ على بن الحسین الکرکى, تحقیق: شیخ محمد حسون, ج 2/197.
36. (مسالک الافهام), شهید ثانى, ج 2/327, دارالهدى, قم.
37. (وسائل الشیعه), ج 7/212, باب 12 از ابواب احکام شهر رمضان, ج 6.
38. (استبصار), شیخ طوسى, ج 2/64, کتاب الصوم, باب 33 ج 8, دارالتعارف, بیروت.
39. (وسائل الشیعه), ج 7/212, ج 1.
40. (همان مدرک) /201.
41. (همان مدرک) /212, ج 4.
42. (همان مدرک), /213, ج 7.
43. (همان مدرک) /212, ج 5.
44. (جامع المدارک), آیت اللّه سید احمد خوانسارى, ج 2/197, مؤسسه اسماعیلیان.
45. (مجمع الفایده والبرهان), ج 5/287.
46. (مستند الشیعه), مولى احمد نراقى, ج2/128, کتابخانه آیت اللّه مرعشى.
47. (مجمع الفایده والبرهان), ج 5/289.
48. (سوره یونس), آیه 36, (سوره النجم), آیه 28.
49. (تهذیب الاحکام), ج 4/156, باب 41, حدیث شماره 4, 5, 13 و 23.
50. (جواهرالکلام), ج 16/353.
51. (وسائل الشیعه), ج 13/285, باب 1 از ابواب احکام الوکاله, ج 1.
52. (همان مدرک), ج 14/226, باب 23 از ابواب عقد النکاح, ج 2.
53. (تهذیب الاحکام), ج1/217. (صحیح ذریح محاربى).
54. (همان مدرک), ج 1/329.
55. (وسائل الشیعه), ج 6/194, باب 35 از ابواب مستحقین زکاة, ج 5.
56. (جامع المدارک), آیت اللّه سید احمد خوانسارى, ج 2/197.
57. (جواهرالکلام), ج 40/55.
از قدما, ابن جنید, شیخ صدوق, شیخ مفید, سید مرتضى, در گاه شمارش راههاى ثبوت هلال, از شیاع و تواتر, نامى نبرده اند. امّا شیخ طوسى, از شیاع فقط نام مى برد:
(فان لم تره لترکک التّراءى له, و رؤى فى البلد رؤیة شایعه, و جب ایضاً علیک الصوم1.)
اگر ماه را, به خاطر عدم اقدام براى رؤیت, رؤیت نکردى و در شهر, شایع شد که ماه را دیده اند, بر تو روزه واجب است.
ابن براج 2, ابن حمزه 3, محقق 4 و شهید اول 5 و … تنها شیاع را متذکر شده اند و از تواتر, سخنى به میان نیاورده اند.
علاء الدین حلبى 6 و ابن سعید هزلى7, از تواتر, به عنوان راهى که مى تواند قائم مقام, رؤیت شود و هلال را به اثبات برساند, نام مى برند.
علاء الدین حلبى مى نویسد:
(و یثبت العلم بدخول شهر رمضان … برؤیة الهلال او ما تقوم مقامها من قیام البیّنه او التواتر بها8.)
علم به دخول ما رمضان … با رؤیت هلال. یا آنچه به جاى رؤیت مى نشیند, مثل: بیّنه و تواتر, ثابت مى شود.
ابن ادریس در سرائر, تواتر و شیاع را با هم آورده است:
(و کذلک ان تواتر الخبر برؤیته و شاع ذلک وجب ایضاً الصوّم9.)
همچنین اگر خبر رؤیت هلال, به حدّ تواتر برسد و در میان مردم شایع شود, روزه واجب است.
از عبارت ابن ادریس فهمیده مى شود که ایشان, تواتر و شیاع را به یک معنى به کار برده است.
بیشتر معاصرین همچون: مرحوم یزدى در عروة الوثقى و حاشیه نویسان بر عروه, تواتر و شیاع را دو راه مستقل براى اثبات هلال دانسته اند.
سید کاظم یزدى طباطبایى مى نویسد:
(الثانى, التواتر, الثالث الشیاع المفید للعلم, و فى حکمه کلّ ما یفید العلم …10)
دوّم, تواتر, سوّم شیاع مفید علم است. در حکم شیاع است, هر آنچه مفید علم باشد.
از آنچه آوردیم روشن شد که فقها در این مسأله اتفاق ندارند.
برخى شیاع, برخى تواتر و برخى هر دو را, راهى براى اثبات هلال به شمار آورده اند.
تعریف تواتر و شیاع
فقها در تعریف تواتر نوشته اند:
(اخبار جماعة یمتنع تواطئهم على الکذب و صدورهم جمیعاً عن خطاءٍ او اشتباه او خداع حواس11.)
گروهى خبرى را نقل کنند که هماهنگى و هم آوایى آنان بر دروغ, و فرو افتادن آنان در خطا و اشتباه, ممکن نباشد.
(خبر جماعه یفید بنفسه القطع بصدقه12.)
خبر جماعتى که به خودى خود, به راستى و درستى خبر, قطع پیدا شود.
در شرایط خبر متواتر گفته اند: اخبار این جماعت, باید مستند به حس باشد و شمار آنان به قدرى باشد که از خبرشان علم حاصل آید. در رؤیت هلال نیز, چنین حکمى سریان دارد.
تواتر, به خودى خود, علم آور است و حجیتش ذاتى13. در تواتر, از قرائن و شواهد خارجى علم حاصل نمى شود, بلکه خود خبر, این علم را براى ما, پدید مى آورد.
شیاع:
فقها, در تعریف شیاع نوشته اند:
(الشیاع عباره عن اشاعة الشى14.)
شیاع: شیوع پیدا کردن مطلبى است.
علاّمه, شیاع را مرادف (شهرت) و (اذاعه) دانسته است.
(لوروى الهلال فى البلد رؤیة شایعه و اشتهر و ذاع بین الناس …15)
شیاع به معناى استفاضه:
(الاستفاضه التى تسمّى الشیاع الذّى یحصل غالبا منه سکون النفس و اطمئنانها بمضمونه16.)
استفاضه اى که شیاع نامیده شده است, غالباً, آنچه که به مضمون آن, آرامش و اطمینان پیدا مى شود.
و در تعریف خبر مستفیض گفته اند: خبرى است که به حد تواتر نرسد و راویان آن, پیش از از سه نفر باشند.
کاشف الغطاء, در تعریف شیاع مى نویسد:
(الشیاع المفید للعلم او الظن الموافى له و مداره على ان تلهج الناس برویة الهلال او بمضى ثلاثین من الشهر الاول من غیر ضبط لعددهم17)
شیاع مفید علم و یا ظن نزدیک به آن, از علامات دیگر اثبات هلال است. و معیار آن: شیوع و رواج دیدن ماه و یا گذشت سى روز, بر سر زبانهاست.
از مجموع گفته ها و نوشته ها بر مى آید که شیوع و رواج خبر را, شیاع گویند. خبرى که سر زبانها افتد و شهرت بیابد. مردمان بسیارى, اعم از کوچک و بزرگ, زن و مرد, آن را باز گویند. چنین خبرى, به خودى خود, مفید علم و قطعى نیست, مگر این که با قرائن خارجى همراه باشد.
اگر شیاع, مفید علم و قطع شد و نوع مردم از رواج و شهرت خبرى, یقین به اثبات هلال و یا گذشت سى روز پیدا کردند, حجت است و موضوع و یا حکم با تواتر فرقى ندارد. بر همین اساس, ابن ادریس تواتر و شیاع را مرادف یکدیگر به کار برده است. علاّمه نیز در منتهى و تذکره, شیاع مفید علم را, نوعى از تواتر مى داند:
(لوروى الهلال فى البلد رویة شایعه … وجب الصیام اجماعا لانه نوع تواتر یفید العلم18.)
اگر ماه, در شهر به نحو شیاع دیده شد … به اجماع همه علما, روزه واجب مى شود; چون شیاع نوعى تواتر و مفید علم است.
از معاصرین, مرحوم آملى در مصباح الهدى و آیت اللّه حکیم در مستمسک و آیت اللّه خویى در مستند, تواتر و شیاع مفید علم را یکى دانسته اند. مرحوم آملى مى نویسد:
(لا فرق بین الشیاع المفید للعلم والتواتر موضوعا, اذ المراد بالتواتر هو اخبار جماعه یمتنع تواطئهم على الکذب اذ لا محاله یحصل العلم من اخبارهم على صدق ما یخبروا به والشیاع عبارة عن اشاعة الشى و مع تقییده بکونه مفیداً للعلم یکون هو التواتر19.)
بین شیاع مفید علم و تواتر, از نظر موضوع, تفاوتى وجود ندارد; زیرا تواتر, عبارت است از: خبر دادن گروهى که همداستان شدن آنان بر دروغ, معمولاً, ممکن نیست و از خبر آنان, علم حاصل مى شود به راستى و درستى خبر.
شیاع, عبارت است از: شیوع و انتشار چیزى. در صورت تقیّد آن به علم, مى شود تواتر.
از آنچه آوردیم, روشن شد: اگر مقصود از شیاع, شیاع مفید علم باشد, با تواتر همخوانى دارد. و به گفته صاحب جواهر: بدون خلاف و اشکال روزه بر اساس آن واجب خواهد بود. زیرا علم, محور تکالیف است افزون بر علم, در اثبات هلال چیزى لازم نیست20. هر دلیلى اقامه شود براى تواتر, در شیاع مفید علم نیز, مى توان از آن بهره برد.
دلائل حجیت تواتر و شیاع مفید علم
1. تواتر, حجیت دارد, چون علم مى آورد و یقین. حجیت علم نیز, برخاسته از ذات آن است, حال, از هر راهى که به دست آید. اکثر فقیهان به این نکته اشاره دارند.
سید عبدالاعلى سبزوارى مى نگارد:
(لانه مما یوجب العلم العادى فیکون حجه من هذه الجهه21)
تواتر, حجیت دارد, چون علم آور است.
2. روایات حجیت رؤیت, تواتر را نیز, در بر مى گیرد. زیرا مراد از دیدن, دیدن خود شخص نیست. چه بسیارى از افراد, قدرت بر دیدن ماه را ندارند, یا اگر دارند, گاه, زمان رؤیت سپرى شده, براى آنان دیدن ماه میسر نیست.
آیت اللّه خویى, پس از آوردن دلایل حجیت رؤیت, به وسیله خود شخص مى نویسد:
(و نحوه ما لو رآه غیره على نحو تثبت الرؤیه بالتواتر. اذ یدل حینذٍ کلّ ما دلّ على تعلیق الافطار والصیام بالرؤیه لوضوح عدم کون المراد بها رؤیة الشخص بنفسه, اذ قد یکون اعمى اویفوت عنه وقت الرؤیه او نحو ذلک من الموضع22.)
همانند رؤیت به وسیله خود شخص است, موردى که رؤیت دیگرى به تواتر به اثبات رسد. در این هنگام, همه دلائلى که افطار و روزه را منوط به رؤیت کرده بود, این مورد را نیز, در بر مى گیرد, چه مراد از دیدن تنها دیدن شخص نیست. چه بسا, شخصى نابیناست و یا زمان دیدن از دستش رفته و ممکن نیست که خودش ببیند, پس باید از دیدن دیگران بهره برد.
3. روایات: روایات در این باب, به اندازه اى است که برخى ادعاى تواتر کرده اند. بکیر از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود:
(صم للرویه وافطر للرؤیه و لیس رویة الهلال ان یجئ الرجل والرجلان فیقولان راینا. انما الرویه ان یقول القائل رایت فیقول القوم صدق23)
با دیدن هلال, روزه بگیر و با دیدن آن, روزه بگشا. دیدن آن نیست که یک یا دو مرد, بگویند دیدیم. دیدن آن است که کسى بگوید من ماه را دیدم و همگان بر سخن او مهر تأیید نهند.
آیت اللّه خویى, پس از استناد به این سخن براى حجیت تواتر و شیاع مفید علم, مى نویسد:
تصدیق قوم, خبر بیننده هلال را, کنایه از شیاع رؤیت در بین مردم بوده و منکرى وجود نداشته است. این خود, موجبات یقین به اثبات هلال را فراهم مى آورد24.
به خبر ابى ایوب خزاز25, و خبر عبدالرحمن بن ابى عبدالله26 و روایت ابى بصیر27 و رؤیت سماعه28 و … براى تواتر و شیاع مفید علم, استدلال شده است.
گفتیم: مقصود از شیاع, خبرى است که به حد تواتر نرسد و مستفیض باشد و از گفته خبر دهندگان, اطمینان به راستى و درستى آن خبر حاصل آید. مقصود از (رؤیة شایعه) در سخنان فقیهان, همگانى و مسلم بودن خبر است به گونه اى که براى شنونده علم بیاورد. لازمه اطمینان و علم به درستى چنین خبرى, دورى ساحت آن, از غرضِ غرض ورزان مى باشد. همانان که عزم بر تخریب افکار عمومى و ایجاد دؤیت و تشتت در جامعه و سد راه حقیقت را دارند. پس خبر برخاسته از چنین شیاعى, نمى تواند حجت باشد و ادله شیاع, از آن انصراف دارند. گفته هاى بیشتر عالمان در حجیت, یا عدم حجیت شیاع, بر این محور مى چرخد: خبر, علم آور و به دور از انگیزه هاى خاص سیاسى باشد و…
شیاع ظنى
امّا برخى از فقیهان, مانند: علاّمه در تحریر, شهید در مسالک, محقق حلى در معتبر, محقق کرکى, شیخ بهایى, کاشف الغطاء, شهید صدر و آیت اللّه خوانسارى بر این نظرند که شیاع ظنّى اطمینان آور, حجّت است.
از باب نمونه: علاّمه در تحریرالاحکام مى نویسد:
(و لوروى فى البلد رؤیةً شایعه وجب الصیّام اجماعاً29.)
اگر هلال به نحو شیاع دیده شد, به اجماع فقها, روزه واجب است.
محقّق در معتبر عبارتى همانند علاّمه دارد30.
ظاهر کلام محقّق و علاّمه اطلاق دارد و همه انواع شیاع را, از جمله شیاع ظنّى و نزدیک به علم را شامل مى شود.
شیخ بهایى مى نویسد:
(دوّم آن که شیاع, یعنى جمع کثیرى که از سخن ایشان ظنّ حاصل شود, اخبار نمایند که ماه را دیده اند31.)
بسیارى از فقها, حجیّت شیاع ظنّى را نپذیرفته اند.
صاحب ریاض, صاحب جواهر, شیخ انصارى, میرزاى شیرازى32 و بسیارى از معاصرین بر این نظرند.
شیخ محمدحسن نجفى, صاحب جواهر, پس از آن که حجیّت شیاع مفید علم را یادآور مى شود, مى نویسد:
(نعم ان لم یکن الشیاع على وجه المزبور بل کان مفیداً للظنّ کان المتّجه عدم الاجتزاءبه33.)
اگر شیاع بروجه یاد شده [مفید علم] نباشد, بلکه مفید ظنّ باشد سزاوار است که بدان اکتفاء نگردد. (یعنى هلال به وسیله آن ثابت نمى شود.)
دلائل حجیت شیاع ظنّى
1. فحواى حجیّت بیّنه: ظنّ حاصل از شیاع, اگر بیشتر از ظنّ حاصل از دو شاهد نباشد کمتر نیست. پس همان گونه که بیّنه و شهادت دو عادل حجّت است, شیاع ظنّى نیز, حجیّت دارد. علاّمه در تذکره مى نویسد:
( ولو لم یحصل العلم بل حصل ظن غالبا بالرؤیه فالاقوى التعویل علیه کالشاهدین فانّ الظن الحاصل بشهادتهما حاصل مع الشیاع34.)
اگر از راه شیاع علم حاصل نشود, بلکه ظنّ غالب به دست آید, اقوى آن است که به آن نیز اعتماد شود, همانند: اعتماد بر دو شاهد. زیرا ظنِّى که از راه گواهى گواهان حاصل مى شود, از طریق شیاع نیز, به دست مى آید.
محقّق کرکى, در تعلیل حجیّت شیاع ظنّى مى نویسد:
(لانّ الظنّ القوى البالغ مبلغاً یقرب من العلم لیس ادون من الظنّ الحاصل بشهادة العدلین ان لم یکن اقوى35.)
زیرا ظنّ قویّ نزدیک به مرتبه علم, اگر بالاتر از ظنّ به دست آمده از شهادت دو شاهد نباشد, کمتر از آن نیست.
شهید ثانى, پس از نقد و بررسى اقوال در مسأله مى نویسد:
(وللتوقف فیه مجال الاّ ان یفرض زیادة الظنّ على ما یحصل منه بقول الشاهدین بحیث یمکن استفادته من مفهوم الموافقه بالنّسبه الى الشاهدین الذّین هو حجة منصوصه فیمکن الحاقه به36.)
در مسأله جاى درنگ است. مگر از مفهومِ موافقت گواهى دو گواه, حجیّت آن را به دست آوریم. به این ترتیب:
1. ظنّ حاصل از شیاع, بیشتر از ظنّ حاصل از گواهى گواهان است.
2. حجیّت دو شاهد منصوص و قطعى است.
3. مفهوم موافق آن حکم مى کند که شیاع نیز, بسان شهادت دو عادل, حجّت باشد.
2. روایات: از جمله:
* عیص بن قاسم مى گوید:
(سألت اباعبداللّه (ع) عن هلال اذا رآه القوم جمیعاً فاتفقوا على انّه للیلتین ایجوز ذلک؟ قال نعم37.)
از امام صادق (ع) پرسیدم: اگر همه مردم, ماه را ببینند و جملگى بر آن باشند که ماه دو شَبه است, آیا مجاز خواهد بود اعتماد بر خبر آنان؟
امام فرمود: بله.
امام (ع) از روایت فوق, رؤیت قوم را بدون اعتبار عدالت در آنان, حجّت شمرده و به اتفاق آنان بر رؤیت و دو شَبه بودن ماه اکتفاء کرده است. بدون آن که علم و یقین را در خبر آنان شرط بداند.
عبدالرحمان بن ابى عبدالله مى گوید:
(سألت اباعبدالله (ع) عن هلال شهر رمضان یغّم علینا فى تسع و عشرین من شعبان قال: لا تصم اِلاّ ان تراه فان شهدا هل بلد آخر فاقضه38.)
از امام صادق (ع) پرسیدم از هلال ماه رمضان, هنگامى که در بیست و نهم شعبان, بر ما پنهان بماند.
امام فرمود: روزه نگیر, مگر این که اهل شهر دیگر, به دیدن ماه شهادت دهند, در آن صورت روزه را قضا کن.
به روایت ابو بصیر39 و روایت اسحاق بن عمار40, که مضمونى مشابه حدیث فوق دارد نیز, استدلال شده است.
* عبدالحمید ازدى مى گوید:
(قلت لأبى عبداللّه (ع) اکون فى الجبل فى القریة فیها و خمسمأة من الانسان فقال: اذا کان کذلک فصم لصیا مهم وافطر لفطرهم41.)
به امام صادق (ع) گفتم: در منطقه (جبل) در روستایى هستم که در آن پانصد نفر از مردم به سر مى برند, تکلیف روزه من چیست؟
امام فرمود: اگر چنین است, با روزه آنان روزه بگیر و با افطار آنان افطار کن.
به روایت سماعه42 و روایت زیاد بن منذر عبدى43 نیز بر مسأله استدلال شده است.
3. سیره عقلاء: اخبار جماعتى که همداستان شدن آنان بر دروغ, عرفا, ممتنع باشد, اطمینان مى آورد.
سیره عقلا, بر عملِ به وثوق و اطمینان است. شارع مقدس, نه تنها از این سیره منع نکرده, بلکه آن را امضاء فرموده است. اگر خبر رؤیت هلال, چنان بین مردم منتشر شد که عقلا به آن اطمینان پیدا کردند, شارع آن را حجت قرار داده است.
آیت اللّه خوانسارى در جامع المدارک مى نویسد:
(و لا یبعد ان یقال بناء العقلاء على العمل بالوثوق والاطمینان فمع الامضاء بل عدم الردع یوخذ به کما یوخذ بظواهر الالفاظ بل حجیّة خبر الثقه فى الاحکام من جهة بنائهم44)
(دور از واقع نیست اگر گفته شود که: سیره عقلا, بر عمل به وثوق و اطمینان است. پس با امضاى شارع و عدم ردع آن, مى توان بدان عمل کرد, همان گونه که به ظاهر الفاظ عمل مى کنیم. بلکه حجیت خبر ثقه در احکام, به سبب بناى عقلاست.)
محقق اردبیلى بر همین اساس, بیان مى دارد: اگر ظنِّ ناشى از شیاع, به مرتبه اى برسد که اطمینان بیاورد و احتمال مخالفش بسیار بعید باشد, گرچه به مرتبه علم عادى نیز نرسیده باشد, مى توان به آن عمل کرد:
(فاذا غلب بحیث صار احتمال العدم بعیدا جدا و لا یحصل ما یقرر العلم العادى, فلا یبعد الاتباع ایضاً45 )
نقد و بررسى دلایل شیاع ظنى
کسانى که حجیت شیاع ظنّى را قبول ندارند, از دلیل نخست قائلین به حجیّت پاسخ داده اند:
اوّلاً, قیاس شیاع به بیّنه درست نیست. ظن حاصل از شیاع, معلوم نیست که بیشتر از ظن حاصل از بیّنه باشد.
ثانیاً, قیاس شیاع, به شهادت دو عادل, از این جهت ناتمام است که قیاس منصوص العلّه نیست. زیرا ظنّ, دلیل پیروى از بیّنه نیست, تا بگوئیم که ظنّ حاصل از شیاع, بیشتر از ظنّ حاصل از بیّنه است. این تعلیل در روایتى نیامده و تنها علامه, چنین استنباط کرده است.
ثالثاً, اگر مبنى ظنّ باشد, نباید به شیاع اکتفاء کرد, بلکه از هر راهى ظنّ غالب به دست آید, مى شود اکتفا کرد, مانند: خبر واحد, شهادت دو زن, حتى یک زن و … در صورتى که این مطلب بر خلاف اجماع فقهاست.
نراقى در ردّ سخن شهید مى نویسد:
(و ردّ بان ذلک یتوقف على کون الحکم بقبول شهادة العدلین معللاً با فادتهما الظنّ لیتعدى الى ما یحصل به ذلک و یتحقق به الاولویة المذکوره و لیس فى النّص ما یدل على هذا التعلیل و انما هو مستنبط فلا عبرة به مع ان اللازم من اعتباره الاکتفاء بالظن الحاصل بالقرائن اذا ساوى الظنّ الحاصل بشهادة العدلین او کان اقوى و هو باطل اجماعاً 46.)
این سخن مردود است. زیرا قبول آن بستگى به این دارد که ملاک پذیرش, گواهى دو عادل, افاده ظن باشد, تا سرایت داده شود به هر چیزى که ظن به بار مى آورد و تحقق پیدا مى کند به آن اولویت. در حالى که در نصوص شرعى, دلیلى بر این تعلیل وجود ندارد. افزون بر این, لازمه اعتبار این قیاس, اکتفا به هر ظنى است که از قرائن به دست بیاید و با شهادت دو عادل برابرى کند, یا از او قوى تر باشد. حال آن که, این سخن به اجماع علما باطل است.
محقق اردبیلى, در استدلالى شبیه به بیان نراقى, از قیاسِ شیاع, به شهادت دو عادل پاسخ داده است47.
رابعاً, از عموماتى که از ظن و گمان نهى مى کند48 و روایاتى که از ظن در باب هلال نکوهش کرده49, عدم حجیت شیاع غیر مفید علم استفاده مى شود. بنابراین, شیاع, هر چند اطمینان آور باشد, اگر مفید علم و یقین نباشد, حجت نیست. از روایات, ممکن است پاسخ داده شود که روایات, دلالت بر شیاع ظنى ندارد, بلکه مورد آنها شیاع مفید علم است. چنانکه صاحب جواهر,صحیحه محمد بن مسلم, موثقه عبدالله بن بکیر, و روایت ابراهیم بن عثمان خزاز را بر شیاع مفید علم حمل کرده است50. با این توضیح: در روایات فوق, واژه شیاع به کار نرفته تا گفته شود, مقصود از شیاع, اعم از شیاع مفید علم و شیاع ظنى است. دلیل لفظى نیز, بر حجیت شیاع وجود ندارد, بلکه استدلال از راه روایات, بر حجیّت شیاع, دلیل لبّى و عقلى است و دایره شیاع, افراد مختلفى را شامل مى شود و در برداشت از روایات, باید به قدر متیقّن, که شیاع مفید علم باشد, اکتفا کرد.
بر همین اساس, استدلال به خبر سماعه و عبدالحمید ازدى و خبر ابى الجارود نیز, براى اثبات حجیت مطلق شیاع, تمام نیست.
افزون بر این, احتمال مى رود امام (ع), در این دسته از روایات, شیعیان را به هماهنگى با اهل سنت و همراهى با آنان در روزه و نماز, فراخوانده باشد. در اصطلاح, مربوط به تقیّه مداراتى باشد, نه مربوط به باب شیاع.
با توجه به آنچه آورده شد, محکم ترین دلیل بر حجیت شیاع مفید اطمینان, سیره عقلاست. بناى عقلا بر عمل به اخبار مفید اطمینان و معامله علم با آنهاست.
اساساً, بسیارى از امور مربوط به زندگى افراد انتظام جامعه و … بر اطمینان و عمل به قول ثقه است. عمل عقلا به خبر واحد ثقه, اعتماد عقلا به انسانهاى امین و اطمینان در وکالت و وصایت و بیع و ازدواج و …, برخاسته از همین اعتماد است.
اگر آنان, علم و یقین در امور را لازم مى دانستند, به فرد واحد اکتفا نمى کردند و به دنبال علم حرکت مى کردند.
شارع مقدس, به عنوان رئیس عقلا, نه تنها از آن منع نفرموده که آن را امضاء کرده است. از بررسى ابواب مختلف فقه, این نتیجه به دست مى آید که شارع, خبر ثقه و اطمینان عقلایى را در موارد گوناگون: وکالت51, ازدواج52, شناخت وقت53, حجیت خبر ثقه54 و … حجّت قرار داده و سیره عقلا را در عمل به خبر ثقه امضا فرموده است. از جمله, شهاب بن عبدربه مى گوید: به امام صادق عرض کردم:
(انى اذا وجبت زکاتى اخرجتها, فادفع منها الى من اثق به یقسمها قال: لا باس بذلک 55.)
وقتى که زکات بر من واجب مى شود, آن را جدا مى کنم و به فرد مورد وثوق مى سپارم, تا بین اهلش تقسیم کند.
امام فرمود: اشکالى در این کار نیست.
امضاى شارع سیره عقلا را, اطلاق دارد و همه موارد, از جمله: اعتماد عقلا به شیاعِ مفید اطمینان را شامل مى شود.
آیت اللّه خوانسارى, پس از ارائه شواهد گوناگون بر اثبات حجیت وثاقت و اطمینان در نزد شارع, در جمع بین سیره عقلا و روایات ناهیه ازظن و گمان مى نویسد:
(همان گونه که اطلاقات ناهى از ظن و گمان, به خاطر حجیت آن نزد عقلا, از ظواهر الفاظ انصراف دارد, در این جا نیز, چنین است و روایات ظن و گمان شامل شیاع نمى شود56. شاید بتوان گفت: گرچه شیاع مفید علم, حجت است, ولى مادر علم تصرف مى کنیم و دایره آن را اعم از یقین و علم عرفى و اطمینان و وثوق به شمار مى آوریم و مى گوییم: اطمینان و وثوق, گرچه علم نیست ولى در حکم علم است و در موضوع و یا در حکم, احکام علم بر او مترتب مى شود.
صاحب جواهر در این باره مى نویسد:
(الاستفاضه التى تسمى بالشیاع الذى یحصل غالبا منه سکون النّفس واطمئنانها بمضونه خصوصا قبل حصول مقتضى الشک بل لعّل ذلک هو المراد بالعلم فى الشرع موضوعاً او حکما57.)
استفاضه که شیاع نامیده شده و غالباً از او آرامش نفس و اطمینان به مضمون آن پیدا مى شود, از راههاى اثبات موضوع است و شاید مراد از علم در اطلاقات شرع, از نظر موضوع یا حکم, شیاع را نیز در برگیرد.
اگر این مطلب پذیرفته شود, شیاع اطمینان آور در موضوع علم داخل شده و حجیت آن از راه علم به اثبات مى رسد.
________________________________________
1. (النهایه), شیخ طوسى /134, دارالکتب العربى, بیروت.
2. (المهذب), ابن براج طرابلسى, ج 1/189, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
3. (الوسیله, الى نیل الفضیله), ابن حمزه, چاپ شده در (الجوامع الفقهیه) 719/ کتابخانه آیت اللّه مرعشى; (سلسله الینابیع الفقهیه), گردآورى: على اصغر مروارید, ج 6/240, 4.
(شرایع الاسلام) محقق حلى, ج 1/199, دارالاضواء, بیروت.
5. (الدروس الشرعیه) شهید اول, ج 1/284, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
6. (اشاره السبق الى معرفة الحق), ابى مجد حلبى, چاپ شده در (سلسله الینابیع الفقهیه), ج 6/317.
7. (الجامع للشرایع), چاپ شده در (سلسله الینابیع الفقهیه), ج 6/355.
8 . (سلسله الینابیع الفقهیه) ج 9/317.
9. (السرائر), ابن ادریس حلى, ج 1/380. انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
10. (عروة الوثقى) سید محمد کاظم یزدى /370, دارالکتب الاسلامیه.
11. (الاصول العامه للفقه المقارن), محمدتقى حکیم /194, مؤسسه آل البیت.
12. (قوانین الاصول), میرزاى قمى, ج 1/420.
13. (مصباح الهدى), محمدتقى آملى, ج 8/362, مطبعه فردوسى, مشهد.
14. (همان مدرک).
15. (تذکره الفقها), علامه حلّى ج 1/271.
16. (جواهرالکلام), محمدحسن نجفى, ج 40/55. داراحیاءالتراث العربى.
17. (کشف الغطاء), کاشف الغطاء /325, انتشارات مهدوى, اصفهان.
18. (تذکره الفقهاء), علامه حلى, ج1/271.
19. (مصباح الهدى), محمدتقى آملى, ج 8/362.
20. (جواهرالکلام), شیخ محمدحسن نجفى, ج 16/353.
21. (مهذب الاحکام), سید عبدالاعلى سبزوارى, ج 10/268, مطبعه الاداب, نجف.
22. (مستند العروة الوثقى). آیت اللّه خویى, ج 2/64, کتاب الصوم.
23. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج 7/210, باب 11 از ابواب احکام شهر رمضان, ج 14.
24. (مستند العروة الوثقى) آیت اللّه خویى, ج 2/64.
25. (همان مدرک) /209, حدیث 10.
26. (همان مدرک) /212 باب 12 ج 2.
27. (همان مدرک), ج 1.
28. (همان مدرک) /213, ج 7.
29. (تحریرالاحکام), علامه حلى, ج 1/82, مؤسسه آل البیت.
30. (المعتبر فى شرح المختصر) /310.
31. (جامع عباسى), شیخ بهاء الدین عاملى /104.
32. (رساله نجاة العباد), صاحب جواهر /255, با حاشیه شیخ انصارى و میرزاى شیرازى.
33. (جواهر الکلام), ج 16/353.
34. (تذکره الفقهاء), علامه حلّى ج 1/277.
35. (رسائل المحقق الکرکى), الشیخ على بن الحسین الکرکى, تحقیق: شیخ محمد حسون, ج 2/197.
36. (مسالک الافهام), شهید ثانى, ج 2/327, دارالهدى, قم.
37. (وسائل الشیعه), ج 7/212, باب 12 از ابواب احکام شهر رمضان, ج 6.
38. (استبصار), شیخ طوسى, ج 2/64, کتاب الصوم, باب 33 ج 8, دارالتعارف, بیروت.
39. (وسائل الشیعه), ج 7/212, ج 1.
40. (همان مدرک) /201.
41. (همان مدرک) /212, ج 4.
42. (همان مدرک), /213, ج 7.
43. (همان مدرک) /212, ج 5.
44. (جامع المدارک), آیت اللّه سید احمد خوانسارى, ج 2/197, مؤسسه اسماعیلیان.
45. (مجمع الفایده والبرهان), ج 5/287.
46. (مستند الشیعه), مولى احمد نراقى, ج2/128, کتابخانه آیت اللّه مرعشى.
47. (مجمع الفایده والبرهان), ج 5/289.
48. (سوره یونس), آیه 36, (سوره النجم), آیه 28.
49. (تهذیب الاحکام), ج 4/156, باب 41, حدیث شماره 4, 5, 13 و 23.
50. (جواهرالکلام), ج 16/353.
51. (وسائل الشیعه), ج 13/285, باب 1 از ابواب احکام الوکاله, ج 1.
52. (همان مدرک), ج 14/226, باب 23 از ابواب عقد النکاح, ج 2.
53. (تهذیب الاحکام), ج1/217. (صحیح ذریح محاربى).
54. (همان مدرک), ج 1/329.
55. (وسائل الشیعه), ج 6/194, باب 35 از ابواب مستحقین زکاة, ج 5.
56. (جامع المدارک), آیت اللّه سید احمد خوانسارى, ج 2/197.
57. (جواهرالکلام), ج 40/55.