بدون تردید مباحث عرفانی و تجربه های مکاشفه ای بر محور ایجاز و رمزگونگی، تأویل و چند معنایی، فراهنجاری زبان، تعلیق و تعویق در حوزه معنایی می چرخد. به همین دلیل زبانی گنگ و غیرمستقیم است و مانند زبان علم، روشن و صریح و منطقی نیست، بلکه پر از تعلیق های معنایی است. ایجاز و ابهام در کلام شمس می تواند متاثر از ویژگی های روحی و شخصیتی وی باشد. مخاطب شمس اگر اهل نیاز باشد، کلام موجز او را درمی یابد. شمس اهل بحث و جدل نیست، بلکه اهل اشارت است. مخاطب شمس باید اهل رمزخوانی و تأویل کلام باشد. ظرفیت زبان از نظر شمس، بسیار محدود و تنگ است. و گنجایش وسعت معانی و مفاهیم روحانی را ندارد؛ همین امر یکی از دلایل مهم بیان ناپذیری معانی عرفانی از دیدگاه شمس است. نتیجه این نگرش، پارادوکس یا متناقض نمایی است. نفی متافیزیک حضور یکی از عناصر شالوده شکنی در دیدگاه دریدا است. تفکر دریدایی می گوید: متن می خواهد تکثر معنایی را در خدشه دار کردن انگاره های متافیزیکی بازسازی-کند و به معناهای تازه از متن دست یابد. مقالات شمس تبریزی، نمونه هایی از شکستن عناصر فلسفه غرب (متافیزیک حضور)، در درون خود دارد که گوینده در تلاش است این انگاره های متافیزیکی را در هم بشکند و با تعلیق های پیاپی معنایی، دال ها و نشانه های بی شماری را برای معناهای متکثر حاصل کند.