تاریخ شفاهی زنان در جایگاه یکی از روش های امتحان شده در حوزه پژوهش های مردمی، در تحلیل فرآیندهای اجتماعی زنان، نقش بسیار مهمی ایفا می کند، و با رویکردی جامعه گرا در پی آن است که انعکاس دهنده صدای زنانی باشد که امکان مکتوب کردن خاطرات یا بیان باورها، نظرات، عقاید و تجربیات شان را نداشته اند. رشد فزاینده اجرای طرح های تاریخ شفاهی زنان، آموزش این نحله از تاریخ نگاری در دانشگاه ها، تألیف پایان نامه های متعدد حول این موضوع و پژوهش پیرامون مباحث نظری و عملی تاریخ شفاهی زنان، گویای اهمیت و توجه به آن در سال های اخیر است. به رغم اینکه تاریخ شفاهی زنان در بدو پیدایش و تکوین برخاسته از جنبش های فمینیستی بود، اما در گذر زمان، کم کم هویت مستقلی پیدا کرد و به سوی تخصصی شدن گام برداشت، و به تبع، از افکار فمینیست ها فاصله گرفت. این مقاله با راهبرد توصیفی تحلیلی، نظریه هایی را که تاکنون درباره ارتباط فمینیسم و تاریخ شفاهی زنان و تأثیر یا تفکیک این دو مقوله از یکدیگر به رشته تحریر درآمده، تحلیل می کند تا به یک دسته بندی جامع راه یابد.