ماهیت امر به معروف و نهی از منکر و تأثیر آن بر احکام ساخت و مدیریت آستان های مقدس (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
موضوع این مقاله شامل دو بخش است: بخش اول، ماهیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر است و بخش دوم، تطبیق و تأثیر این ماهیت بر دو جهت کلی در احکام آستان های مقدس است: جهت اول، ساخت آستان های مقدس و جهت دوم، مدیریت آن است. پرسش اصلی در بخش اول این است که آیا ماهیت فقهی فریضه، امر و نهی کردن لفظی است یا براندازی منکر و اقامه معروف است؟ در بخش دوم، تأثیر ماهیت فقهی فریضه بر احکام ساخت و مدیریت آستان های مقدس مورد سؤال اصلی است. موضوع مقیّد به بُعد همگانی فریضه (فریضه همچون وجوب و صلاحیت همگانی) است. اگر از حکومت ها و مدیریت آستان ها نیز سخن رود، در حدّ ارتباط آن با این بُعد است. هدف مقاله، توسعه فقه فریضه و فقه آستان های مقدس است که با روش اجتهادی مصطلح در دانش های فقه و اصول امامیه انجام می پذیرد. نتیجه بخش اول اثبات ماهیت لفظی برای امر و نهی در فریضه، همچون وجوب و صلاحیت همگانی است که پیامد آن کنار گذاشتن مراحل سه گانه (قلبی، لسانی و یدی) مشهور در فریضه خواهد بود. نتیجه بخش دوم نیز وجوب مطالبه عمومی ساخت آستان ها و وجوب مطالبه رعایت همه احکام شرع در مدیریت و کل محیط آستان هاست که باید به رعایت شرایط شرعی انجام فریضه مقید باشد.The Nature of Enjoining Good and Forbidding Wrong and Its Impact on the Rulings of Constructing and Managing Sacred Shrines
This article consists of two sections: the first section addresses the nature of the obligation of enjoining good and forbidding wrong, while the second section examines the application and impact of this nature on two general aspects of the rulings governing sacred shrines: the first aspect is the construction of sacred shrines, and the second is their management. The main question in the first section is whether the juristic nature of this obligation is verbal admonition or a means to eradicate wrongdoing and establish good. In the second section, the main question concerns the impact of the juristic nature of this obligation on the rulings for constructing and managing sacred shrines. The discussion is limited to the universal aspect of the obligation (as an obligation and universal competence). If the topic of governments and the management of shrines is addressed, it will only be in relation to this aspect. The goal of the article is to expand the jurisprudence of the obligation and the jurisprudence of sacred shrines, employing the customary ijtihad method in the sciences of jurisprudence and Imamiya principles. The result of the first section establishes the verbal nature of the obligation in enjoining good and forbidding wrong, akin to a universal obligation and competence, which implies disregarding the commonly accepted three stages (heartfelt, verbal, and practical) in this obligation. The result of the second section is the necessity of public demand for the construction of shrines and the obligation to adhere to all religious rulings in the management and overall environment of the shrines, which must comply with the conditions of Islamic law for carrying out the obligation.