مجادلات کلامی بسیار در میان نحله های اسلامی، به ویژه اشاعره و معتزله، و مواجهه آنها با اصل بلاغت به جایی رسید که برخی از متکلمان وجود مجاز در قرآن را انکار کردند. علاوه بر آثار کلامی، این مقوله شاکله کتاب های بلاغی را نیز به خود اختصاص داد. به خصوص از روزگار سکاکی، گویا گرانیگاه مباحث مربوط به مجاز از آثار کلامی به آثار بلاغی منتقل شد. مباحث اصلی در این آثار بر سر تعریف مجاز و حقیقت، کیفیت شناخت این دو، انواع مجاز و... بوده است. می توان گفت اساس بسیاری از این مجادلات یا مشکل اصلی آنها توجه به یکی از جنبه ها و غلفت از دیگر جنبه های این موضوع بوده است. به نظر می رسد علی رغم کوشش ها و نکته سنجی های محققان مختلف در این آثار، به دلیل آمیختگی قلمروهای مختلف در این موضوع، پژوهش های امروزی حوزه مجاز کمتر به تحقیقات پیشین پرداخته اند. در پژوهش حاضر، ضمن بررسی سیر مطالعات مجاز در کلام و آثار بلاغی مختلف، به شیوه تحلیلی توصیفی، این موضوع از چشم اندازهای مختلف تحلیل و نقد شده است. ماحصل پژوهش نشان می دهد واژه محوری، درهم آمیختن قلمروهای مختلف، مباحث انتزاعی کلامی، تقسیم بندی های غیرضرور، بی توجهی به جنبه کاربردی زبان، هم پوشانی گونه های مجاز و تکرار مطالب، مشکلات اساسی تحقیقاتی از این دست بوده است. درکنار این مسائل، باید از بی توجهی به نکته سنجی های دانشمندانی مانند جرجانی و خطیب قزوینی نیز یاد کرد. به نظر می رسد اگر به جنبه های اطلاع رسانی، کاربردشناسی و زمینه متن توجه کنیم، بسیاری از نابسامانی های تشخیص معنایی مجاز حل خواهد شد. ازسوی دیگر، تقسیم این مقوله به مجاز مرسل و مرکب و اندک قلمروهایی که در ذیل این دو قرار می گیرد، ما را از دیگر دسته بندی ها بی نیاز خواهد کرد.