نویسندگان: زکریا بهارن‍ژاد

کلیدواژه‌ها: ابن عربی اعیان ثابته علم ازلی رب الوهیت علم

حوزه های تخصصی:
شماره صفحات: ۱۱ - ۳۱
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۸۸

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

حکیمان مسلمان و غزالی بر این باورند که عقل نظری قادر است وجود یک واجب الوجود تهی از زمان، مکان را با قطع نظر از نِسب و اضافاتی که با مخلوقات خود پیدا می کند بشناسد و درنتیجه می گویند معلوم، یعنی وجود خدا و کمالات او، تابع علم ما به وجود اوست، بدین معنا که علم ما سبب می شود به وجود خدا آگاه شویم و در این جهت تفاوتی میان شناخت ذات و اسما و صفات خدا قائل نشده اند. لیکن ابن عربی میان اثبات و شناخت اسما و صفات خدا و ذات او قائل به تفکیک شده است و می گوید ما هیچ راهی برای شناخت و اثبات ذات نداریم. گفت وگو از ذات الهی از بوالفضولی های عقل است و شناخت ما نسبت به خدا منحصراً ازطریقِ اسما و صفات او حاصل می شود و این شناخت نیز بر ظهور و تجلّی خدا در عالم متوقف است. درنتیجه، علم ما به خدا تابع معلوم است و نظریه تابعیت علم از معلوم را به شناخت خدا مرتبط می سازد و آن را مقدمه ای برای شناخت و اثبات وجود خدا قرار می دهد و، برخلافِ اهلِ نظر، اختلاف علوم از یکدیگر را به لحاظِ معلوم می داند و نه در خود علم. 

The Subjectivity of Knowledge from the Known and Its Relationship with the Knowledge and Proof of God’s Existence from Ibn Arabi’s Point of View

 Muslim sages and Ghazali believe that the theoretical intellect is able to recognize the existence of a necessary thing, devoid of time, place, and regardless of the lineage and additions that it finds with its creatures. And as a result, they say, it is obvious that God's existence and His perfections are subject to our knowledge of His existence, which means that our knowledge causes us to become aware of God's existence And in this regard, they have not made a difference between knowing the essence and the names and attributes of God. But Ibn Arabi has distinguished between proving and knowing God's names and attributes and his essence, and he says that we have no way to know and prove his essence, and he says, Shariat (Book and Sunnah) has never been a reflection of God's nature, talking about God's nature is one of the absurdities of reason, and our knowledge of God is achieved only through His names and attributes, and this knowledge also depends on the appearance and manifestation of God in the world. As a result, our knowledge is subject to God, and the theory of the subjection of science to the knowledge of the known connects it to the knowledge of God, and makes it a prelude to knowing and proving the existence of God. Not in science itself.

تبلیغات