آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

وسواسِ ذهنی -که عموماً بیماری یا اختلالی روانی تلقّی می شود- همراه با افکاری است که مکرراً و بی آنکه شخصِ مبتلا بر آن ها مهاری داشته باشد در ذهن حاضر می شوند و اضطرابِ سنگینی ایجاد می نمایند. در روان شناسی، این افکار به عنوانِ افکاری نامعقول که هیچ مبنایِ منطقی ندارند معرفی می شوند؛ روان پزشکان نیز می کوشند تا از طریقِ تجویزِ دارو راهِ ورودِ این افکار به مغزِ بیمار را مسدود کنند. فارغ از رویکردهایِ روان پزشکانه یا روان شناسانه، این مقاله با اتّخاذِ رویکردی فلسفی، تحلیلی از وسواسِ ذهنی ارائه می کند که بر مبنایِ آن، اندیشیدنِ وسواسی ازآنجاکه در جریانِ پیوسته و ممتدِ زندگی انقطاع و اختلال ایجاد می کند، ناکارآمد است؛ امّا درعین حال، معطوف به حقیقت است و به جزئیاتِ واقعی ای از امور نظر دارد که به چنگِ آگاهیِ متداول و روزمرّه نمی افتد. بنابراین، ناواقع گرایانه خواندنِ افکارِ وسواسی حاصلِ خلطی است که میانِ دو مفهومِ ناواقع گرایی و ناعمل گرایی صورت می گیرد.

Mental Obsession: Unrealistic or Unpragmatic; A Philosophical Analysis of Obsessive Thinking

Mental obsession‒mostly considered as an illness or as a neurosis‒ consists of repeated, compulsive, unstoppable thoughts causing severe anxiety, and often leads to obsessive actions like washing hands or body, checking, counting, doing some ritual, and so on. In psychology, these thoughts are supposed to be absurd and completely irrational; so in cognitive therapy sessions, psychologists try to reveal their irrationality for patients. In a similar way, psychiatrists tend to block these thoughts’ way to the patient’s mind, by prescribing different drugs. Free from psychiatrical or psychological approaches, this article, taking a philosophical one, conducts an analysis of mental obsession, based on which, obsessive thinking makes one’s living abnormally interrupted and discontinuous, which means it is useless and inefficient; at the same time, it entails truth and perceives real details of things which can not be grasped by everyday consciousness. Therefore, obsessive thoughts are not unrealistic, though they are unpragmatic.

تبلیغات