آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

کرونا و آسیب های غم افزای آن بر کسی پوشیده نیست. اینکه این بلای خانمان برانداز یا میهمان ناخوانده چگونه بر سر ما آوار شد خود داستانی بس مفصل و غم انگیز است، و اینکه آیا بشرساخته یا بلای آسمانی است باز جای بحث دارد و اینجا جای بحث آن نیست. اما هر بلایی ضمن داشتن خسارات دارای فوایدی نیز هست. به زبان مدیریتی، تهدیدها فرصت هایی هم به همراه دارند که باید از آن ها نهایت استفاده را کرد. زندگی کردن در شرایط سخت انسان را مقاوم و پایدار می کند و او را به فکر چاره می اندازد و راه هایی را پیشِ پای او می گذارد تا بتواند از امکانات موجود حداکثر استفاده را بکند. فرصت های ناشی از این بیماری کم نیست که باید در جای خود به آن پرداخت. یکی از فواید آن این است که ما نحوه دیگرِ زندگی کردن را یاد گرفتیم یا باید یاد بگیریم. البته، بعضی ها خود به استقبال رفتند و بعضی دیگر با اکراه آن را پذیرفتند و عده ای را باید با زور با این نحوه زندگی آشنا کرد. کرونا به ما آموخت که می توان با هزینه کمتر همان فعالیت های فرهنگی را با دورکاری انجام داد، به شرط اینکه زیرساخت ها فراهم باشند و مسئولان امر نسبت به این قضیه احساس مسئولیت کنند. کرونا آموخت می شود والدین را با بچه ها سر یک کلاس درس نشاند تا پابه پای هم به تعلم بپردازند. کرونا آموخت که می توان از فناوری ارتباطی حد اکثر استفاده را برد، و به جای محتواهای نامناسب آن را با دانش رسمی و بومی پر کرد و نسبت به ضررهای آن هم واقف شد. کرونا استاد و معلم را موظف کرد تا در زمان مشخص مطالب خود را بدون حاشیه ارائه کنند. کرونا محیطی رقابتی به وجود آورد تا سازمان ها برای ایفای نقش و وظیفه خود هرچه بهتر و بیشتر از امکانات برخط استفاده کنند و بسته به نیاز مردم، خود را با شرایط وفق دهند. کرونا شرایط و وضعیتی را به وجود آورد که در آن اگر کسانی اهمال کنند حذف می شوند و دیگر نمی توانند به حیات خود ادامه دهند. با کرونا آموزش های تلویزیونی به سرعت فعال شدند و اگرچه در مناطق محروم نمی توان زیاد از آن بهره برد اما در اغلب نقاط کشور دانش آموزان از آن استفاده می کنند. در این بین، کتابخانه ها هم باید کارهایی را انجام می دادند یا انجام داده اند یا در دست انجام دارند. در اینکه آیا تأخیری صورت گرفته یا تقاضایی از جایی دریافت نشده است، یا خود مسئولان به اندازه کافی به فکر این مطلب بوده اند، اگر پاسخ مثبت است، باید اطلاع رسانی کنند. من در سرمقاله یکی از شماره های این مجله در سال 1396 با عنوان «لزوم بازنگری در راهبرد کتابخانه های عمومی» به دوازده مورد اشاره کرده ام که اگر کتابخانه های عمومی بخواهند بمانند باید خود را با شرایط محیطی در هر زمان وفق دهند. در آنجا گفته ام که کتابخانه ها در شش مورد (شامل قانون و مسائل قانونی؛ مجموعه؛ مخاطبان و شیوه جذب؛ ساختمان، معماری، مکان یابی و دسترس پذیری؛ کارکنان و افزایش سطح مهارت؛ و پذیرش هنر در ارائه خدمات) باید فعال شوند و نهاد کتابخانه عمومی یا هر سازمان مشابه هم در شش مورد (شامل تربیت یا استخدام دائمی یا موقت کتابدار پژوهنده، کتابدارکارآفرین، کتابدار قصه گو، کتابدار هنرمند، کتابدار مشاور، و کتابدار فنی) خود را تجهیز کند. در هر حال، همچنان که دیویی، که شاید به تعبیری بتوان او را در غرب پدر کتابداری جدید دانست، گفته است که اگر کتابداران همچنان بخواهند به روش های سنتی خود عمل کنند، یعنی به جای ورود به متون و تحلیل آن ها برای خدمت بیشتر به متقاضیان فقط به داد و گرفت کتاب بپردازند و به تعبیر وی فقط دروازه بانان دانش باشند و نه همکاران دانشمندان و محققان، در جهان پراطلاع کنونی منزوی خواهند شد و لذا تردینیک معتقد است باید به فکر تغییر روش و منش باشند؛ به این معنا که ضمن توجه به سنت باید به آینده توجه کرده و نیازهای آتی مردم را قبل از آنکه آن ها تقاضا کنند تدارک ببینند (تردینیک، 1395). اگر برون نگری و خدمات فرامکانی در کتابخانه ها اجرا شده بود، الان کار بسی ساده تر بود. اکنون دیگر باید کتابخانه را از اتکا به مکان خارج کرد. مکان باید نقطه کانونی و پایگاهی برای خدمت رسانی باشد. خدمات باید برونی یا برون سپاری شود. شبکه آموزش دانش آموزی (شاد) و مدرسه تلویزیونی ایران برنامه های نسبتاً موفقی است که پس از هجمه کرونا به وجود آمدند یا تقویت شدند و همچنان دارد به پیش می روند. آن ها دارند آن چنان برنامه ریزی می کنند تا در زمان خلاصی از این آفت خانمان سوز به عنوان بدیلی برای آموزش همچنان به کار خود ادامه دهند. سؤالی که در اینجا مطرح است این است که در کنار فعالیت شاد و مدرسه تلویزیونی ایران توسط صداوسیما و از طریق اینترنت آیا کتابخانه ها می توانند و باید به خدمات جانبی خود برای تغذیه مطالعاتی دانش آموزا

تبلیغات