نظام خویش واژه ای از جهانی ها است، اما ساختار آن متأثر از عوامل فرهنگی اجتماعی جامعه زبانی است. چنان که مک گرگور (2012) بیان می کند، معنی خویش واژه ها به بیان روابط خویشاوندی محدود نمی شود، بلکه به استنباط هایی که اهل زبان در بافت کاربردی دریافت می کنند نیز وابسته است. در پیگیری آراء مک گرگور، نظام خویش واژه ای فارسی از حیث وجود ترادف های متنوع در بیان روابط واحد مورد توجه قرار گرفت و دو مسأله تعیین ساختار نظام پایه روابط نسبی درجه یک و دو، و کاربردشناسی این نظام متأثر از سه عامل مذهب، صمیمیت/احترام و سن در فارسی دنبال شد. خویش واژه های مترادف و شاهدمثال ها از فرهنگ سخن (1381) استخراج شده اند و برای استناد به جنبه های کاربردی بیشتر، به برخی متون معاصر نیز رجوع شده است. نظام خویش واژه ای پایه در فارسی دارای کارکرد سه گانه خاص حقیقی، خاص صوری و عام است. کارکردهای حقیقی و صوری هر کدام می توانند به صورت بی نشان یا خودخطابی به کار روند. همچنین، برخی عناوین مذهبی به عنوان مشخصه زبان ویژه فرهنگی کارکرد ثانویه خویش واژه ای یافته اند. خویش واژه ها غالباً در هر دو کاربرد خطابی و ارجاع سوم شخص رایج اند، اما صرف نظر از بافت های موقعیتی خاص، صورت های رسمی، بیشتر برای ارجاع سوم شخص و خویش واژه های مترادف غیررسمی آن ها عمدتاً در خطاب دوم شخص استفاده می شوند. در بخش دوم تحلیل، بررسی شواهد زبانی در بافت های کاربردی از تأثیر بارز عوامل فرهنگی اجتماعی مذهب، صمیمیت و سن در گزینش مترادف های خاص حکایت دارد که به مصادیق عینی هر کدام به تفصیل اشاره شده است. درنهایت، همان گونه که مک گرگور تصریح می کند، قطعاً این تأثیرگذاری در نظام خویش واژه ای فارسی دوسویه است.