شروع نوسازی در اوایل قرن نوزده میلادی در اکثر کشورهای اسلامی باعث واکنش نیروهای دینی و روحانیت در مواجهه با این پدیده شد و همین امر سبب شد که این کشورها در مقابل این اتفاق و راه های تعامل با آن واکنش های متفاوتی نشان دهند. به طور معمول در هر یک از این کشورها مخالفان و موافقانی پدیدار شدند که مواضع شان با مواضع حاکمان و فقیهان همگونی ها و ناهمگونی های فراوانی داشته اند.این پژوهش به مقایسه نقش شریعت اسلام در مقابل جریان نوسازی، در دو کشور مسلمان ایران و مالزی پرداخته است. این موضوع تاریخی، با روش اسنادی و با استفاده از مدارک دست اول و دوم مورد مطالعه قرار گرفته است. لذا این مقاله میزان قدرت شریعت در دو کشور مسلمان را بررسی می کند. در این مقاله همچنین به نحوه برخورد روحانیان به عنوان حاملان و مدافعان شریعت در این کشورها با نیروهای نوسازی پرداخته می شود. این اثر نشان می دهد که چگونه شریعت در ایران در دوره های زمانی مختلف کارکردی متفاوت با شریعت در مالزی داشته است و چگونه در مقابل نوسازی گرایان در دوره های تاریخی مختلف ایستادگی کرده است؛ در حالی که در مالزی شریعت و روحانیان حامیِ آن چنین نقشی را ایفا نکرده اند. در این مقاله آرای دیویس در باب نسبت دین و نوسازی به منزله ی را ه نمای نظری کار مورد استفاده قرار گرفته است.