اسلام هراسی (Islamophobia) غالباً به «خصومت و دشمنی بی اساس و غیرمنطقی با مسلمانان و مظاهر اسلامی» تعریف می شود. برخی محققان اصالت این تعریف خصوصاً قید "بی اساس و غیرمنطقی" آن را مورد مناقشه قرار داده اند و با استناد به برخی مبانی نظری و چارچوب های مفهومی شناخته شده و دواعی ایدئولوژیک ریشه دار، آن را خصومتی موجه، منطقی و تبیین پذیر ارزیابی کرده اند. جهت شناخت بهتر و بررسی دقیق تر این مبانی، مراجعه به متون کلاسیک و معاصر متضمن آن اجتناب ناپذیر می نماید. این نوشتار در صدد است تا با بهره گیری از روش اسنادی در مقام گردآوری اطلاعات و روش تفسیری و تحلیلی برای واکاوی محتوای یافته ها، یکی از مهم ترین مبانی نظری اسلام هراسی، یعنی نظریه یا پارادایم «برخورد تمدن ها» به ویژه قرائت های مشهور و رایج آن یعنی آراء ساموئل هانتینگتونو برنارد لوئیسرا به همراه شرح برخی شارحان و نقد منتقدان مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. به ادعای بعضی اندیشمندان، این نظریه در دو دهه اخیر، نحوه برخورد افکار عمومی غرب، خطی مشی رسانه های جمعی، سیاست های دولت ها و مواضع مقامات کشورهای غربی را در رابطه با اسلام و مسلمانان شکل داده و تئوریزه کرده است.