یک ایده بسیار معروف در معرفت شناسی امکان این است که تخیل پذیری یک گزاره، راهنمای خوبی برای امکان آن است. یبلو (1993) مدلی برای توجیه باورهای وجهی ارائه کرده است که بنابر آن تخیل پذیری یک گزاره، شاهدی بر امکان آن است. ون اینواگن (1998) بر این باور است که هر کسی که مدل یبلو را بپذیرد باید موضع او، شک گراییِ وجهی را بپذیرد. ون اینواگن برای اینکه برای موضع خود استدلال کند، وضعیت وجهی گزاره «آهن شفاف وجود دارد» را بنابر مدل یبلو بررسی می کند و ادعا می کند وضعیت وجهی این گزاره تصمیم ناپذیر است؛ یعنی ما نمی توانیم باور موجه داشته باشیم که ممکن است آهن شفاف وجود داشته باشد.به نظر می رسد پذیرش دیدگاه ون اینواگن درباره وضعیت وجهی گزاره آهن شفاف وجود دارد و توسعه و تعمیم آن، می تواند مدل یبلو (1993) در توجیه باورهای وجهی را با مشکلی جدی مواجه کند. به این صورت که اگر تحلیل ون اینواگن درباره وضعیت وجهی گزاره آهن شفاف وجود دارد را بپذیریم، باید گزاره های شهوداً ممکن را هم بنابر مدل یبلو تصمیم ناپذیر بدانیم. از سوی دیگر این امر کاملاً پذیرفتنی است که باورِ ما به امکانِ برخی از گزاره های شهوداً ممکن، موجه است: یعنی چنین گزاره هایی تصمیم ناپذیر نیستند. بنابراین مدل یبلو نادرست است. در این مقاله نشان می دهم که این استدلال در نشان دادنِ نادرستی مدل یبلو موفق نیست؛ یعنی برخلاف آنچه در ابتدا به نظر می رسید می توانیم هم مدل یبلو برای توجیه باورهای وجهی و هم نظر ون اینواگن درباره وضعیت وجهی گزاره های مثل آهن شفاف وجود دارد را بپذیریم.