آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۴

چکیده

متن

ابن قتیبه دینوری از ادیبان و مورخان بزرگ قرن سوم هجری است. محققان همواره به اندیشه‌های دینی، خاستگاه نژادی، همکاری او با خلفای عباسی و نیز آثار ادبی، کلامی، فقهی، نجومی و تاریخی وی توجه کرده‌اند. نویسنده، در این مقاله پس از ارزیابی مختصر گرایش‌های سیاسی،‌ مذهبی ابن قتیبه و نیز شخصیت‌های تأثیرگذار بر اندیشه وی، آثار واقعی و برخی از کتاب‌های منسوب به او و هم‌چنین چگونگی تحول در تمایلاتش را بررسی می‌کند.
ابومحمد عبدالله بن مسلم دینوری (گاهی به آن کوفی نیز اضافه می‌شود که بیانگر محل تولد وی است و مروزی که احتمالاً اصالت قومی پدرش را نشان می‌دهد) یکی از مؤلفان بزرگ سنی قرن سوم ]هجری[ / نهم ]میلادی[ است که هم دین‌شناس و هم ادیب بود. به نظر می‌رسد وی از نسل دوم یا سوم ایرانیان عرب شده بود، خانواده وی اهل خراسان بودند و از جانب مادر به باهلیان بصره می‌رسید و احتمال دارد آنها در هنگام آمدن سپاهیان عباسی در طی نیمه دوم قرن دوم/هشتم به عراق آمده باشند.

او در کوفه به سال 213هـ/828م متولد شد، اما از دوران کودکی و جوانی‌اش اطلاعات کمی داریم. بیشتر از همه، ما می‌توانیم فهرستی از استادانش را که اطلاعاتی درباره تعلیمش ارائه می‌دهند، با دقت بررسی نماییم. در میان مهم‌ترین آنها، افرادی پیدا می‌شوند که شهرتشان عموماً مدیون وابستگی‌شان به سنت است، هر کدام از آنها از دین‌شناسان، محدثان یا لغت‌شناسان یا معمولاً هر سه آنها بودند. شرح و نقد و بررسی زندگی آنها میسر نیست، اما نام تعدادی از آنها بایستی ذکر شود. سه شخصی که بدون شک بیشترین تأثیر را بر دوران جوانی ابن قتیبه داشتند عبارتند از، اسحق بن ابراهیم بن راهویه الحنظلی (د:237هـ/851م)، دین شناس سنی و شاگرد ابن حنبل و تبعه طاهریان نیشابور، شهری که در آن جا متولد شد و بیشتر زندگی‌اش را گذراند؛ ابوحاتم سهیل بن محمد السجستانی (د:250هـ/864م) دین‌شناس و محدث سنی، بزرگ همة کسانی که در عراق در علم لغت و حدیث به جایی رسیدند و بالاخره عباس بن فرج ریاشی (د:257هـ/871م) یکی از رهبران مطالعات لغت¬شناسی در عراق که انتقال دهنده سخنان اصمعی، ابوعبیده و دیگر پیشگامان قرن دوم هجری / هشتم میلادی محسوب می‌شود.

جزئیات خیلی کمی از خط مشی ابن قتیبه در دست داریم، اما با مقایسه اطلاعات از منابع مختلف می‌توانیم روش وی را به صورتی آزمایشی مشخص نماییم، بعد از تغییر در ایدئولوژی پذیرفته شده توسط متوکل از 232هـ/846م به بعد، ابن قتیبه به دلیل این که آثار ادبی‌اش با رویه جدید مطابقت خوبی داشت مورد توجه واقع شد. شاید بیش از همه آثاری از این نوع، ادب الکاتب بود که وی را مشهور نمود و مورد توجه واقع شد و همین امر باعث شد وی مسئولیتی مهم از سوی وزیر ابوالحسن عبیدالله بن یحیی بن خاقان را در رویة جدید عهده¬دار شود و او به حمایتش از ابن قتیبه تا هنگام عزلش از مقام وزارت در سال 236هـ/851م ادامه داد. بدون شک تعیین ابن قتیبه به عنوان قاضی دینور در حدود سال 236هـ/851م مدیون همین وزیر بود. به نظر می‌رسد که او تا سال 256هـ/870م در این سمت باقی ماند، زمانی که او ممکن است برای مدتی کوتاه تا ]زمان[ غارت این شهر به وسیله ]صاحب[ الزنج در شوال 257هـ/نوامبر 871م به عنوان بازرس مظالم بصره انتخاب شده باشد. امکان ندارد که ابن قتیبه حکم انتصابش را مدیون قدرت‌های اداری دیگر عباسیان باشد. به هیچ وجه نسطوری تازه مسلمان سعید بن مخلد در انتخابش تأثیری نداشت، بایستی ذکر شود که ارتباط ابن قتیبه با حاکمان طاهری بغداد نیز همیشگی نبود (عیون2/222). بعد از سال 257/871، ابن قتیبه خودش را وقف تعلیم آثارش در ناحیه‌ای از بغداد نمود؛ جایی که وی تا زمان مرگش در سال 276/889 در آن جا باقی ماند.

پسر ابن قتیبه، احمد، رئیس شاگردانش نیز بود. ابوالولید، پسر ابن قتیبه، مشخصاً انتقال آثار او را به مصر و به صورت غیر مستقیم به غرب بر عهده داشت، مخصوصاً از طریق ابو علی خالی قسمت بیشتری از آثار ابومحمد منتقل شد. در اندلس انتقال مستقیم اثر ابن قتیبه به وسیله کاظم بن اصبغ مشهور انجام شد که برای مطالعه در سال 274/887 به بغداد آمده بود. در میان شاگردان شرقی‌اش، عبیدالله بن عبدالرحمن شکاری (323/935) نقش مهم و ویژه‌ای ایفا نموده است. نام وی در رأس اسناد متعدد آمده است، اما بایستی نام ابومحمد عبدالله بن جعفر بن درستاوی و ابراهیم بن محمد بن ایوب (د:313/925) را به دیگر شاگردان کم اهمیت‌تر اضافه نمود. می‌توان گفت به استثنای دو عنوان، همه کارهای معتبر ابن قتیبه که در حال حاضر شناخته شده‌اند، منتشر گردیده‌اند. در این جا فهرستی از آنها را آورده‌ایم، که همراه با مفیدترین چاپ و نیز مختصری از شرح محتوای این آثار ارائه می‌شود:

1ـ کتاب ادب الکاتب (چاپ گرونرت لندن، 1900)؛ کتاب کوچک لغت¬شناسی برای استفاده وزیران همراه با مقدمه‌ای مشهور که شاید به عنوان اعتراف‌های سیاسی ـ فرهنگی وی از دین تلقی شود.
2ـ‌کتاب الانواع (چاپ پلات ـ حمید الله، حیدر آباد، 1375هـ/1956م)؛ رساله‌ای در نجوم عملی و هواشناسی.
3ـ‌ کتاب العرب (چاپ کردعلی در رسائل البلغاء، قاهره، 1325/1946ص 77 ـ‌344)؛ رساله‌ای در رد رسوم شعوبیه و بیان شایستگی‌های متناسب اعراب، فارس‌ها و ساکنان خراسان می‌باشد.
4ـ‌ کتاب الاشربه (چاپ کردعلی، دمشق، 1366/1947)؛ فتواهایی دربارة نوشیدنی¬ها را در این کتاب به سبک ادبی نگاشته‌است.
5ـ کتاب الاختلاف فی اللفظ والرد علی الجهمیه والمشبهه (چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره، 1349)؛ یک جزوه اللهیاتی در تکذیب نظر مشبهه دربارة صفات و در رد معتزله یا جهمیه در خصوص تمایل این فرقه‌ها به خلقت قرآن نگاشته است.
6ـ‌ کتاب معانی الشعر (2 جلدی، حیدرآباد 1368/1949)؛ کاری بزرگ با موضوع شعر.
7ـ‌کتاب معارف (چاپ عکاشه، قاهره، 1960)؛ کتابچه‌ای تاریخی با متعلقات دائرة المعارفی در موضوعاتی متفاوت.
8ـ کتاب المسائل والاجوبه (قاهره، 1349)؛ یک اثر عقیدتی.
9ـ‌کتاب المسیر والقداح (چاپ محب الدین الکتاب، قاهره، 1343)؛ یک تحقیق لغوی ـ قضایی در مورد قمار، همان‌گونه که الاشربه دربارة نوشیدنی‌های مسکر بود.
10ـ کتاب الشعر والشعراء (چاپ احمد شاکر، 2 جلدی، قاهره، 1346/50ـ1945)؛ گل‌چین ادبی اشعار که بر اساس ترتیب زمانی مرتب شده است. بخش بزرگی از آن به شاعران جدید اختصاص یافته است؛ معرفی تا حدودی اغراق‌آمیز که اغلب بیانیه‌ای در زبان و ادبیات جدید ارزیابی می‌شود. (چاپ و ترجمه گودفروا دو مونبین تحت عنوان: معرفی فن شعر و زندگی شاعران، پاریس، 1947).
11ـ‌ کتاب تفسیر غریب القرآن (چاپ احمد صقر، قاهره، 1378/1958)؛ تفسیر لغوی صفحات مشکل متن قرآن.
12ـ کتاب تأویل مختلف الحدیث (چاپ فرج الله زکی کردی محمود و شکری آلوسی، محمود شابندار، قاهره، 1326)؛‌ این کتاب مهم‌ترین اثر عقیدتی ابن قتیبه است که به وضوح، مذهب، ایده‌های سیاسی و عقاید جدیدش را مشخص می‌کند (فهرست و ترجمة لوکنت، دمشق، 1962).
13ـ‌کتاب تأویل مشکل القرآن (چاپ احمد صقر، قاهره، 1373/1954)؛ رساله‌ای در معانی بیان قرآن و در باب اعجاز قرآن.
14ـ کتاب عیون الاخبار (چاپ احمد زکی عدوی، قاهره، 8ـ1343/30ـ1925) در خصوص معرفی تعدادی از موضوعات مهم ظاهراً دنیوی می‌باشد.
تنها دو متن معتبر ]ابن قتیبه[ که منتشر نشده‌اند، عبارتند از:
15ـ کتاب غریب الحدیث؛ یک نسخه خطی ناقص که در ظاهریه دمشق موجود است (لغه، 5 ـ 34)؛ تفسیری لغوی از حدیث، در باب مفاهیم سخنانی از پیغمبر به معاویه.
16ـ‌ کتاب اصلاح الغلط فی غریب الحدیث لأبی عبیدالقاسم بن سلام (ایاصوفیه، 457، ظاهریه 7899)؛ در 15 فصل جداگانه مؤلف بر روی خطاهای تفسیری ابوعبید متمرکز شده است.
دیگر آثار نسبت داده شده به ابن قتیبه در حال حاضر مورد تردید است، در این میان، آثاری که موجود است و به نظر می‌رسد تردید کمتری در انتسابشان به ابن قتیبه وجود داشته باشد، ذکر می‌گردد:
17ـ‌ کتاب دلائل النبوه؛ 18ـ کتاب الفقه؛ 19ـ کتاب اعراب القرآن؛ 20ـ‌کتاب النحو؛ و شاید:
21ـ کتابی در کلام؛ 22ـ‌کتاب تعبیر الرؤیا؛ 23ـ‌کتاب القراءات.
همه دیگر عناوین پیدا شده در ترجمه احوال ابن قتیبه آثاری هستند که در صحتشان تردید است. چند تا از آنها که به صورت کامل و یا بخشی از آن شناخته و تصحیح شده در بالا ذکر شد.
در پایان باید کارهای جعلی منسوب به ابن قتیبه که اکنون شناخته شده‌اند، ذکر شود:
1ـ الالفاظ المغربه با الالقاب المعربه (فاس، قرویین، لغه، 1292)؛ 2ـ‌ کتاب جراثیم؛ مجموعه‌ای ادبی ساختگی که در قطعاتی منتشر شده است؛ 3ـ کتاب الامامه والسیاسه (قاهره، 1322، 1327، 1377) که بنابر بعضی اظهار نظرها ممکن است به ابن قتیبه نسبت داده شود؛ 4ـ ‌کتاب تلقین المتعلمین فی النحو (پاریس، بی بل، نات، 4715).
در ادامه برای نشان دادن تأثیر باورهای معلم‌های ابن قتیبه بر وی، کارهایی که نشان‌های فرهنگی رایج جامعه اسلامی قرن سوم هجری/نهم میلادی را دربرداشتند، اضافه می‌شود که تأثیرگذاری این آثار را به یک رشته از کارهای تألیفی ابن قتیبه معنی می‌دهد.
در آغاز، ایده‌های اصلی شکل گرفته در آثار ابن مقفع، مطمئناً در ابن قتیبه تأثیر داشته است، به ویژه در عیون الاخبار و المعارف، کتاب‌های کلیله و دمنه، کتاب ادب الکبیر، کتاب العین و کتاب سیر الملوک العجم و ترجمه‌ای از تاریخ پادشاهان ایران ملقب به خدای نامه. بعد از آن، تناسب نسبتاً خوبی تحت تأثیر آثار ارسطویی و یا آثار جعلی ارسطویی ـ که در آغاز قرن سوم، عمدتاً تحت عنوان الحیوان و کتاب الفلاحه به عربی ترجمه شده است ـ مشاهده می‌شود. کتاب الفلاحه، منبعی اساسی و تأثیرگذار محسوب می‌شود. ابن قتیبه با آثار جاحظ به خوبی آشنا بود. با وجود این، اعتراضش به آثار این مؤلف بر کتاب البخلاء متمرکز می‌شود. در خصوص سایر آثار فقط می‌توان حدس زد.

جذبه آثار ابن قتیبه عمدتاً در زمینه ادب است. هنوز هم در کتابخانه‌ها فقط تحت عنوان نمونه‌های آثار ادبی محسوب می‌گردد. منتقدان غربی اغلب مایلند از کارهای عقیدتی ابن قتیبه چشم‌پوشی کنند و از عقیده مذهبی وی حرفی نزنند. به نظر می‌رسد که ابن قتیبه استعداد ادبی خویش را به طور آشکار در خدمت اصلاح مذهب سنی قرار داد که متوکل و همدستانش آن را بر عهده گرفته بودند. این موضوع به این معناست که تعدادی از آثارش به قصد شرح دکترین سیاسی ـ مذهبی تألیف شده باشد که ما انتظار داریم در خط و ایدئولوژی سنی باشد که نماینده شاخص آن احمد بن حنبل و اسحق بن راهویه بودند. با وجود این، ابن قتیبه که به اعتقاد خودش در جوانی با اندیشه‌های به ظاهر خردگرای متداول اغوا شده بود، در پاره‌ای اوقات در معرض ناسازگاری با جزمی‌گرایان حامی سنت بود.

اعتقاد او به عدل پروردگار به طور نسبتاً آشکار حنبلی است، با وجود این، دیدگاهش در خصوص «قدر»، تا حدودی مخالف نظر ابن حنبل است و گرچه نظرش دربارة قرآن، شبیه سنت گرایان است، در مقایسه با آنها قاطعیت کمتری در خصوص مشکل لفظ اظهار می‌دارد. او محدودیت‌هایی برای عضویت در جامعه سنی بیان نمی‌کند، گرچه نظرش در خصوص صحابه، به عنوان معیار سنت، در زمان‌های بعد باقی ماند. او برای خانواده و ذریه پیامبر تا زمانی که از لحاظ سیاسی بی‌طرف باشند، احترام و ادب را محفوظ می‌دانست. به نظر می‌رسد حتی عقیده‌اش دربارة شعوبیه از آن‌چه تاکنون در خصوص این گروه پذیرفته شده، دقیق‌تر است، زیرا او درباره گروه‌های قومی و یا مذهبی طوری سخن می‌گوید که گمان می‌رود وی مایل است آنها را در حوزه سلسله سلطنتی به حالتی مسالمت‌آمیز جمع کند و تا اندازة زیادی امکان هماهنگی آنها را از لحاظ سیاسی فراهم آورد.

از طرف دیگر، متدلوژی ابن قتیبه که در هیچ جا تعریف مشخص سیستماتیکی را ارائه نمی‌دهد، به طور قاطعانه‌تری میزان‌های عقلانی حفظ شده در بین مذاهب، مخصوصاً حنفیان و شافعیان را تحقیر می‌نماید، قرآن و سنت در نزد او به مثابه دو اصل اساسی دکترینش باقی ماند و سومین آن، اجماع است. عقیده‌ای که شاید به مالک نزدیک‌تر از ابن حنبل است. رأی حنفی و قیاس شافعی از طرق مختلف مورد حمله شدید وی واقع شد، همان‌گونه که این موضوع دربارة سایر معادل‌هایشان (نظر، عقل، استحسان وغیره) صورت گرفت.

بنابراین، ترکیب همه کارهای مذهبی، سیاسی و ادبی ابن قتیبه، او را نمایندة برجسته ـ اگر نگوییم سخن‌گوی انحصاری ـ اهل سنت و جماعت می‌سازد. در واقع، وی هم‌فکر و از نظریه‌پردازهای خلفای عباسی محسوب می‌شد، بعد از این‌که آنها ایدئولوژی معتزله را رها نمودند.

انتقادها از ابن ندیم و دانشمندان قبل از او، با عقیده‌ای که درباره جایگاه ابن قتیبه در مدارس ادبی ایجاد شد، دوباره مطرح گشت. بدون شک این که وی رئیس ابداع‌کنندگان سنتز بغدادی بود ـ که دکترین ادبی ما بین کوفه و بصره است ـ تصدیق می‌شود. در بررسی دقیق این دیدگاه متوجه می‌شویم که با مشکلاتی مواجه است. در واقع، علاوه بر موضوعی که جی ویل بر آن تأکید دارد (مراجعه شود به کتاب الاتصاف فی مسائل الخلاف از ابن عربی (لیدن، 1913) که مدارس کوفه و بصره را نمی‌توان قبل از پایان قرن سوم/نهم دارای ویژگی شاخص برجسته‌ای دانست، نمی‌توان با کارهای ادبی ابن قتیبه و دیگر کارهای باقی‌مانده هم این موضوع را تأیید نمود. گرچه او در نتیجه فرق‌های اساسی آنها با بصری‌ها، مرتباً به وابستگی‌شان به مکتب کوفه اشاره می‌نماید و آن را همان مکتب بغدادی می‌داند، ولی سنتز جدید ایجاد شده را در سطح بنیان یک مکتب نمی‌داند.

در واقع، با همه این حرفها گفته می‌شود که ابن قتیبه به طور مشخص، جزء کوفیانی به شمار می‌رود که نسبت به دیگران تمایلات بصری بسیاری دارد. شاید موقعیت او به طور خلاصه این طور بیان شود که در صرف و نحو او یک حامی تمام عیار و نمونه بصری شد، علی‌رغم این‌که به تعالیم کسائی و الفراء وابسته بود، چنان‌که در ادب و مخصوصاً در شعر وی در جدایی از دیدگاه عموم که بسیار کوفی بود، درنگ نکرد.

نوشته¬های ابن قتیبه در زمینه شعر را در دو اثر مهم او می¬توان یافت. معانی الشعراء، گل‌چین ادبی بزرگ از موضوعات شعری و الشعر والشعراء یک گل‌چین ادبی که بر اساس زمان تاریخی مرتب شده است. برخی از آثار مفقود شده ابن قتیبه نیز ممکن است دربارة شعر بوده باشد، از این قرار کتابی که همواره ذکر می‌شود، کتاب عیون الشعر می‌باشد که شناخته شده نیست . معمول است (ببینید گاد فروی و مومبین، همان) که مهم‌ترین کتاب، ‌الشعر والشعراء معرفی شود، این که این کتابچه در واقع به عنوان ایجاد کننده یک سبک جدید پدید آمده، درست است. (1 ر. بلاشر، ‌هلا، 1/140) حسی که شاعران را به سرودن اشعار باستانی با تفکرات جدید ترغیب می‌نمود و فنون شعر ایده‌آل را جزو تعدادی از ایده‌آل‌های اساسی قرار می‌داد.

اما هیچ کس در مورد سخنی که ذکر شد تردید ندارد، گرچه برای مشخص شدن آن مدارکی لازم است، رساله‌ای که در این باره نوشته شده، ارزیابی درستی ندارد. بررسی‌های دقیق‌تر نشان می‌دهد که معدودی از ایده‌های اصلی او به هیچ وجه سبک شعری ندارند. در واقع، شاعران با مشکل فرهنگی ـ قومی مرتبط بودند که از جمله آنها نزاع‌های فرهنگی قدیم و جدید بوده است. به علاوه، مشکل مهم دیگر، متد تاریخی است؛ بدین معنا که ارزش سندی یک اثر ادبی، حس دقیق شاعرانه آن است، اما در خصوص ابن قتیبه، این ظرافت شاعرانه وجود ندارد؛ وی به هیچ وجه، خود شعری تصنیف نمی‌کند و به طور قابل ملاحظه‌ای نویسندگی در نثر را ادامه می‌دهد.

با وجود این، بایستی به ابن قتیبه به عنوان ابداع‌گر حس شاعرانه نگریست. او در گل‌چین ادبی‌اش و به ویژه در الشعر دست کم تا حدی در اشعار قدیمی و هم‌چنین اشعار جدید، تحول ایجاد نمود. از این رو، نویسندگان بزرگی هم‌چون بشار و ابونواس، وی را در شمار شاعران بزرگ ستایش می‌کنند، در ضمن، او این شایستگی را دارد تا نام شاعرانی که به دلایلی ناشناخته‌اند، ذکر کند.

شهرت ابن قتیبه ـ مخصوصاً در غرب ـ به دلیل توانایی‌اش به عنوان یک نویسنده ادبی است. ادبیات او در جوی که فرهنگ متداول عقلانی جامعه عباسی (آغاز قرن سوم/نهم) در آن غالب است یک نژاد و یک فرهنگ را شامل می‌شود، وی مشتاقانه با سواد عمومی مشخصی، حسی که در آن نوعی انسان¬گرایی است به نمایش می‌گذارد. اگر هم انسان‌گرایی وی در این حد نباشد، حداقل وی در مقدمه عیون و ادب الکاتب اظهار دین‌داری کمتری دارد و در حد زیادی سکولاریست یا حتی به طور ساده‌تر یک انسان‌گرای سکولار است، آن‌گونه که در غرب برخی به این اندیشه متمایل شده‌اند. آن‌چه درباره موقعیت و نفوذ مذهبی وی به عنوان دفاع کننده سنت گفته شده، به وضوح ثابت می‌کند که در فکرش عیناً هیچ تضادی وجود ندارد، اما به طور ساده، درجه‌ای بین جنبه‌های مذهبی و دنیوی اثر تعلیمی‌اش را نشان می‌دهد.

ترکیب فرهنگی چند بعدی ابن قتیبه از چهار گرایش فرهنگی دوره‌اش ناشی می‌شود: گرایش مخصوص عربی مخصوصا علوم مذهبی معروف که باید به آن علوم تاریخی و لغت شناسی اضافه شود. دوم روش ایرانی ـ هندی که در فرهنگ اداری معین جایگاهی داشت و مفهوم معین از روابط اجتماعی دریک جامعة پیشرفته؛ سوم گرایش یهودی مسیحی که خمیرمایه روحی معین به آن اضافه می‌شد و بالاخره در سطحی پایین‌تر، گرایش هلنیستی که ذوق منطقی و دانش تجربی را همراه داشت.

نگرش به سبک و روش مؤلف، مانند اسطوره نوینش غیر معمول است. یقیناً باید پذیرفت که نمی‌توان بزرگ‌ترین اثر ابن قتیبه را مستقیماً به وی نسبت داد، واضح است که مطالب ادب و حدیث توسط وی نوشته نشده‌اند. با وجود این، نباید فراموش شود که همه آثاری که پیش‌تر معرفی شد حجیم هستند و ظاهراً به گونه‌ای بی‌سابقه مرکب از چند صد صفحه هستند. به علاوه، این موضوع را نمی‌توان انکار کرد که آثار ابن قتیبه مثل اختلاف فی اللفظ والمسائل دارای ایدئولوژی مجادله آمیز بی‌نظیر است. حالت‌های متناقض گونه در آثار و یا بخشی از تألیفاتش طبیعی است و فنی‌ترین موضوعاتی که ما باید در تألیفاتش پیدا کنیم، شایستگی‌هایش به عنوان یک نویسنده ادب می‌باشد.

ابن قتیبه تا اندازه‌ای در زمان حاضر شناخته شده است. وی به لحاظ ترتیب زمانی، سومین نویسنده بزرگ نثر عربی بعد از ابن مقفع و جاحظ است، بعد از نثر ادبی پیچیده و گزاف اواسط قرن دوم / هشتم و بعد از سبک درخشان، اما مشکل جاحظ، ابن قتیبه نثری را مطرح ساخت که جذابیت، روانی و سلاست، از ویژگی‌های آن بود. به دور از روش خطابه‌ای نویسندگان قرن دوم و نیز روش لطیفه‌گویی جاحظ، جملات ابن قتیبه ساده، کوتاه و بی‌پیرایه هستند، او بدون استفاده از اصطلاحات غریب و نیز التزام به رعایت هنجارهای قواعد دستوری، از زبان متداول استفاده می‌کند و هم اکنون، این سبک عربی جدید است.

دو جنبة متفاوت شخصیت ابن قتیبه (سکولار بودن و مذهبی بودنش)، باعث شهرت وی شده است. به دلیل این شخصیت دوگانه و با در نظر گرفتن همه ایده‌های عقلانی، وی تلاش می‌کند تا در میان مردم زمانه‌اش مسئولیت‌پذیری را گسترش دهد. ابن قتیبه در زمانی مشخص تقاضای پشتیبانی از اصلاحات متوکل را با توانایی ادبی‌اش ـ طوری که خودش تشخیص می‌داد ـ داشت. همان‌گونه که این موضوع توسط ابن تیمیه سخن‌گوی متأخر اهل سنت اظهار شد. جای تعجب نیست اگر بعد از این، این شخص منتخب، مجبور به از بین بردن گرایش‌های تسامح‌جویانه دینی‌اش گردید. این، دلیل سکوت منابع درباره اوست که در سال‌های بعد هم در شرق و هم در غرب، ادامه یافت گرچه دلایلی غیر از این هم وجود داشت و به همین دلیل بزرگ‌ترین مسلک‌گراهای اسلام، هرگز جرأت نکرده‌اند درباره او ادعاهایی مطرح کنند.
پی¬نوشت¬ها
* دانشجوی دکترای تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان.
* استادیار گروه تاریخ دانشگاه بیرجند.
1. این مقاله ترجمة مدخل ابن قتیبه دینوری در دائرة المعارف اسلام است.
EI2, V.III,P.844-846.
منابع
- ابن اثیر، لباب (قاهره، 1325) ج 2،‌ ص 242.
- ابن حجر،‌ لسان المیزان، (حیدرآباد، 31 ـ 1329) ج 3، ص 9 ـ 357.
- ابن خلکان،‌ وفیات (قاهره، 1948) ج 2،‌ص 246.
- ابن ندیم، الفهرست (قاهره، 1348)، ص 121.
- بغدادی، خطیب، تاریخ (قاهره، 1349هـ/1931م) ج10، ص 170.
- زرکلی، الاعلام (قاهره، 8 ـ‌1927) ج 2، ‌ص 586.
- السمعانی، انساب (لیدن، 1912) فهرست راهنما.
- کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، دمشق، 80 ـ 1375/61ـ4، 1955، ج1، ‌ص 150.
- یاقوت، ارشاد (لیدن، 31 ـ 1907) ج 1، ص 1 ـ 160.
- Ishak Musa al Husayni, The life and works of Ibn Qutayba, Beirut, 1950.
- Sayyid Ahmad sakr, In troduction to the edition of the Mushkil al Kuran, cairo, 1372/1954, P. 93-67.

تبلیغات