اقدامات فرهنگى سید مطلّب مشعشعى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مشعشعیان در قرن نهم هجرى (845ق) حکومتى شیعى بر مبناى آموزهها و تعالیم سید محمد بن فلاح در حویزه پایهریزى کردند. سید مطلب مشعشعى نوادهى چهارم سید محمد فارغ از دغدغههاى قدرت و حکومت و بى آنکه در فکر کسب قدرت باشد، امیرى دانشمند و دانشپرور بود. او با فراخواندن علما به حویزه و تأسیس مدرسهى علوم دینى در آن شهر موجبات تربیت نسل جدیدى از امراى مشعشعى گردید. فرزند او سید خلف و نوادهى او سید على خان از جمله تربیت یافتگان این دوره هستند که از علماى شیعه محسوب شده و تألیفات ارزشمندى از خود به یادگار گذاشتهاند.
سید مطلّب موسوى مشعشعى، پدر سید مبارک خان را باید یکى از علماى برجسته و تأثیرگذارِ اواخرِ قرن دهم هجرى نامید. او فرزند سید بدران بن سید فلاح بن سید محسن بن سید محمد مشعشعى است و با چهار پشت به بنیانگذار حکومت مشعشعیان، یعنى سید محمد بن فلاح مىرسد. سید مطلّب بدون آن که سوداى قدرت و فرمانروایى در سر داشته باشد، به جاى وارد شدن در حوزهى قدرت و منازعات مرتبط به آن، با روى آوردن به اقدامات و فعالیتهاى فرهنگى، منشأ خدمات شایانى گردید و نام نیکى از خود به جاى گذاشت. او جزء معدود موالىِ مشعشعى بود که پدرش سید بدران، برادرش سید سجاد و پسرش سید مبارک، همگى فرمانروا و حاکم بودند، اما او بر اریکهى قدرت ننشست و به فکر به دست آوردن آن نبود. همین خصلت سید مطلّب سبب گردید تا دورهى او، عصر طلایىِ مشعشعیان در عرصهى علم و ادب باشد و پس از آن، علماى چندى از خاندان مشعشعى پا به عرصهى وجود گذارند.
سید مطلّب پس از به قدرت رسیدنِ پسرش سید مبارک، از قدرت و نفوذ او براى بسط، ترویج و آموزش علومِ آن دوره، استفاده کرد. او با دعوت از شیخ عبداللطیف جامعى و تأسیس مدرسهى علوم دینى در حویزه، به تربیت نسل جدیدى از امراى دانشمند و دانشپرورِ مشعشعیان، همت گماشت. پیش از آن نیز سید مطلّب، نهایت احترام و اکرام را نسبت به پدرِ شیخ عبداللطیف، یعنى شیخ نورالدین على، ابراز داشته و او را در دورق، مسکن داده بود. شیخ نورالدین على از شاگردان شهید ثانى بود، که از جبلعامل به عراق مهاجرت کرد. او ابتدا به نجف و سپس به دورق رفت.1 پسر شیخ نورالدین، یعنى شیخ عبداللطیف نیز از عالمان دینى بود، که به دلیل احاطه بر علوم آن دوره، او را ابى جامع لقب داده بودند. او از شاگردان شیخ بهایى بود و مؤلف امل الامل، او را فقیه صالح معرفى مىکند.2 اهتمام و عنایت سید مطلّب به ترویج و آموزش علوم، و توجه خاصِ ایشان به شیخ نورالدین على و بعدها به شیخ عبداللطیف، نشان دهندهى دانشدوستى و دانشپرورى او است؛ به همین دلیل مولانا کمالالدین محمد بن حسنِ استرآبادى، شرح فصولِ خواجه نصیر را به نام سید مطلّب مشعشعى نوشت.3
تأسیس مدرسهى علوم دینى در حویزه توسط سید مطلّب، با هدایت و مدیریتِ شیخ عبداللطیف جامعى، نقش مهمى در گسترش آموزشهاى دینى در مناطقِ تحت نفوذِ مشعشعیان داشت. با گشوده شدن مدرسهى علوم دینى، تعداد زیادى طلبه و همچنین امراى خاندان مشعشعى، در آن به آموزش پرداختند و علماى بزرگى در دامن آن پرورش یافتند. سید خلف و سید راشد، پسران سید مطلّب، از جملهى تربیت یافتگان همین مدرسه بودند.
سید خلف مشعشعى را باید فرزندِ خلفِ سید مطلّب دانست، زیرا نه تنها راه و روش پدر را در میل و گرایش به علوم آن روز دنبال کرد؛ بلکه فراتر از او، در این راه آنچنان پیش رفت که یکى از علماى شیعه گردید.4 او فرزند سید مطلّب، با مادرى از بنى تمیم بود و در جوانى در رکاب برادر بزرگترش سید مبارک بود. او به همراه برادرش در بسیارى از نبردها، حضور فعال داشت و رشادتها و دلاورىها از خود نشان داده بود.5 علاوه بر شجاعت و مرتبهى علمى، سید خلف داراى قریحهى شاعرى نیز بود. ریاضتپیشگى و عبادت سید خلف، سبب گردیده بود تا همواره او را در عبادت، مثال بزنند.6 همچنین از علاقهى سید خلف دربارهى عمران و آبادى قریهها و احیا و آبیارى اراضى، یاد کردهاند؛ کما اینکه خلف آباد7 به عنوان یکى از قصبههاى مهم مشعشعیان با ابتکار او آباد و به نام او نامگذارى شد.8
اما آنچه شأن و منزلت علمى سید خلف مشعشعى را بیش از هر چیز برجسته و متجلى مىگرداند کتابهاى او است، که مزید بر شجاعت، عبادت، علاقه به عمران و آبادانى و قریحهى شاعرى این عالِم بزرگوار است. مجموعهى آثار گرانبهاى به جا مانده از سید خلف مشعشعى عبارت از: سیف الشیعة، در حدیث و در طعن دشمنان شیعه؛ برهان شیعه، در اثبات امامت؛ الحجة البالغة، در کلام و همچنین اثبات امامت؛ فخر الشیعة، در فضایل امام على علیهالسلام ؛ المنهج القویم، در کلام حضرت على علیهالسلام و حق الیقین در سلوک و طریقت مىباشند.9
بعد از سید خلف مىبایست از پسر او سید على، معروف به سید على خان نام برد؛ او نیز از جمله دانشمندان بزرگ شیعه است. نویسندهى کتاب ریاض العلماء او را از «اکابر علما» مىداند، که به تصوف نیز گرایش داشته است. به اعتقاد او بخش اعظم نوشتههاى سید نعمت الله [جزایرى] شوشترى برگرفته از تألیفات این سید بزرگوار است.10 علامه محمد بن حسن حّر عاملى نیز او را عالم، فاضل، شاعر و ادیب گرانقدرى مىداند که در باب اصول و امامت و... ، تألیفاتى از خود به یادگار گذاشته است.11
دانشپرورى و دانشدوستىِ امراى مشعشعى، سبب گردیده بود تا در دورهى سید على مشعشعى، سید نعمت الله جزایرى، نیاى سادات جزایرىِ خوزستان، از جزایر به حویزه آمده و در آنجا سکونت گزیند و پس از مدتى به شوشتر عزیمت کند.12 سید نعمتالله، در کتاب الانوار النعمانیة پس از ذکر دوستى و مراودهى خویش با سید على، او را در علم، ادب، عبادت، رسیدگى به حالِ مردم و شعر، سرآمد توصیف کرده است.13
برخلاف سید مطلّب و سید خلف، سید على مشعشعى از سال 1060 تا 1088 قمرى حاکم مشعشعیان بود و بر حویزه و اطراف آن حکومت مىراند.14 با این وجود، علىرغم ناآرامىها و درگیرىهاى دورهى حکومت سید على، کتابهاى زیر، از او به یادگار مانده است:15
1. الانورا المبین، چهار جلد در باب حدیث؛
2. خیر المقال فی مدح النبى و الآل، چهار جلد؛
3. نکت البیان، در سه فصل و فصل اوّل در تفسیر قرآن؛
4. منتخب التفاسیر، در تفسیر قرآن؛
5. خیر الجلیس و نعم الانیس، دیوان شعر؛
6. المقاصد، رسالهى ارسالى به عنوان هدیه براى شیخ على، فرزند شهید ثانى.
علاوه بر کتب مذکور، اشعار فراوانى از سید على خان به یادگار مانده است.
پس از سید على بن سید خلف، باید از نوهى او سید على بن سید عبدالله نام برد؛ سید على و پدرش سید عبدالله، هر دو از فرمانروایان مشعشعى بودند. سید عبدالله براى مدت کوتاهى، یعنى هفت ماه و بیست روز، والى مشعشعیان بود و در سال 1097 قمرى بدرود حیات گفت، و پسر او سید على، یک بار در سال 1112 قمرى، به مدّت هشت ماه و بار دیگر در سال 1127 قمرى، حاکم مشعشعیان گردید. از آنجا که علم و ادب در آن دوره از رونق و شکوفایىِ خاصى برخوردار بود و سید عبدالله نیز همانند پدرش سید على و جدّش سید خلف، دانشپرور و دانشمند بود، همواره از سوى اهل قلم و عالمانِ دینى، مورد احترام قرار مىگرفت؛ هر چند، مقام و شأن علمى او در زمینهى علوم دینى، به جایگاه رفیعِ سید على و سید خلف نمىرسید.16
پایهریزى و بسط آموزشِ علوم دینى و معارف اسلامى توسط سید مطلّب سبب گردید تا در نسلهاى بعدى این امر تداوم یابد و فرزندانِ امراى مشعشعى فقط به فکر کسب قدرت و تصاحب حکم والىگرى نبوده، شیوهى علم اندوزى در حوزهى معارفِ دینى را نیز پیشهى خود سازند.17
سید على بن سید عبدالله، مؤلف کتاب الرحلة المکیة، آخرین فرد از عصر طلایىِ شکوفایىِ علوم نزد مشعشعیان است. او حوادث مشعشعیان از تأسیس حکومت و روىِ کار آمدن سید محمد بن فلاح، تا سال 1128 قمرى را به رشتهى تحریر در آورده است. از آنجا که کتاب مزبور مأخذِ اصلى و عمدهى تاریخنگاران، در تألیف تاریخِ مشعشعیان بوده، از اینرو سید على، نامآورتر و معروفتر از نیاکانِ عالِم و صاحب فضل خویش است. در حقیقت بدون کتاب سید على، نگارش تاریخ مشعشعیان امکانپذیر نبود؛ چنانچه بخش عمده و اصلى نوشتههاى احمد کسروى دربارهى تاریخِ مشعشعیان، برگرفته از کتاب او مىباشد و علىرغم دیدگاهها و نظرات خصمانه و جانبدارانهاش نسبت به مشعشعیان، آن اثر را از جهت تاریخِ مشعشعیان داراى ارزش بسیار مىداند.18 گفتنى است، کسروى هیچگاه نام کتاب فوق را ذکر نکرده و فقط به کتاب سید على، از آن نام مىبرد؛ اما محمد على رنجبر، نام تاریخ مشعشعیان را بر آن نهاده است.
علاوه بر علماى مشعشعى، باید از عبدعلىبن ناصربن رحمه الحویزى (متوفى سال 1053ق) ادیب و شاعر آن دوره نیز یاد کرد، هر چند او در بصره مىزیست و نزد دیریان از احترام و منزلت بالایى برخوردار بود؛ اما او نیز، پرورش یافتهى دوران طلایىِ شکوفایىِ علم و ادب نزد مشعشعیان است.19 شیخ عبدعلى الحویزى علاوه بر عربى، به فارسى و ترکى نیز شعر مىسرود و دیوان شعرى به عربى، از او به یادگار مانده است. او برخى از اشعار خود را، شخصا به سمع شیخ بهایى رسانده بود. تألیفات شیخ عبدعلى الحویزى عبارت از: المعول فی شرح المطول، قطر الغمام فی شرح کلام الملوک الکلام، همچنین کتابى در نحو و حکمت و عروض و رسالهاى در رمل، و کتابى در موسیقى است.20
به هر حال، روحیهى علم اندوزىِ امراى مشعشعى که با درایت و دانشپرورى سید مطلّب آغاز شده بود، فقط تا دو یا سه نسل ادامه یافت. پس از سید على بن سیدعبدالله (سال1128ق) مشعشعیان هیچگاه افراد دانشمند و دانشپرورى چون: سید خلف و پسرش سید على به خود ندیدند. از سرنوشت مدرسهى علوم دینى حویزه که به همت سید مطلّب و با مدیریت شیخ عبداللطیف جامعى تأسیس شده بود، اطلاع دقیقى در دست نیست؛ مدرسهاى که مىتوانست با ادامه و گسترشِ فعالیتِ خویش، نسلهاى جدیدى از علما و فضلا را تربیت کرده و حویزه را مرکز و قطب علمى گرداند؛ اما کشمکشها و تنازعاتِ درون خاندان مشعشعیان و افزایش بىرویه و لجام گسیختهى میل و علاقه به قدرت، به همراه اختلافات و دستهبندىهاى خاندانى، سبب گردید تا حویزه به جاى پیشرفتِ در حوزهى علم و ادب، دچار پسرفت گردد. سرانجام کار بدانجا مىرسد که مطلّب دیگرى، یعنى مولا مطلّب، پسر سید محمد بن سید فرج الله، در سال 1175 قمرى با پاشاى بغداد متحد شده و با لشکر انبوهى بر شیخ سلمان، شیخِ خردمند و کاردانِ کعبیان، یورش برد.
پىنوشتها:
1. میرزا عبدالله افندى تبریزى، ریاض العلما و حیاض الفضلا، ج 3، ص 255.
2. محمدعلى رنجبر، مشعشعیان، ماهیت فکرى ـ اجتماعى و فرایند تحولات تاریخى، ص349.
3. احمد کسروى، تاریخ پانصد سالهى خوزستان، ص 63. حتى کسروى به دانشمندى و دانشپرورى سید مطلّب، اذعان دارد و آن را ستایش مىکند.
4. کسروى، همان، ص 70.
5. همان، ص 62.
6. افندى تبریزى، همان، ج 2، ص 247.
7. در حال حاضر، خلف آباد نام شهرى است در 90 کیلومترى جنوب شرقى اهواز بر سر راهِ جادهى اهواز ـ ماهشهر. در دورهى رضاخان، نام آن از خلف آباد به رامشیر تغییر کرد، اما همچنان مردم آن را به همان نام مىخوانند.
8. رنجبر، همان، ص 350.
9. افندى تبریزى، همان، ص 245.
10. همان، ج 4، ص 77 ـ 78.
11. جاسم حسن شبر، تاریخ مشعشعیان، ص 137.
12. کسروى، همان، ص 72؛ به نقل از تذکرهى شوشتر، الرحلة المکیة، سودههاى جواهرى.
13. شبر، همان، ص 137.
14. کسروى، همان، ص 70 و 84.
15. شبر، همان، ص 138 ـ 139.
16. رنجبر، همان، ص 351.
17. افندى تبریزى، همان، ج 4، ص 77 ـ 80 .
18. بررسى آراء و دیدگاههاى کسروى دربارهى مشعشعیان، کعبیان و آلبوکاسب، موضوع پژوهش مفصل و جامعى است که نگارنده تحت عنوان «کسروى و تاریخ خوزستان» انجام داده است و در آیندهى بسیار نزدیک به صورت کتاب، در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.
19. بعد از وفات سید مبارک بن سید مطلّب، شیخ عبدعلى الحویزى در رثاى او قصیدهاى سروده است. شبر، همان، ص 113.
20. شبر، همان.
منابع:
ـ افندى تبریزى، میرزا عبدالله، ریاض العلما و حیاض الفضلا، ج 3 (قم، 1401ق).
ـ رنجبر، محمد على، مشعشعیان، ماهیت فکرى ـ اجتماعى و فرآیند تحولات تاریخى (تهران، انتشارات آگاه، 1382).
ـ شبر، جاسم حسن، تاریخ مشعشعیان (تهران، چاپخانه الآداب، 1385 ق / 1965م).
ـ کسروى، احمد، تاریخ پانصد سالهى خوزستان (تهران، انتشارات گام ـ پایدار، 1356 ش).
سید مطلّب موسوى مشعشعى، پدر سید مبارک خان را باید یکى از علماى برجسته و تأثیرگذارِ اواخرِ قرن دهم هجرى نامید. او فرزند سید بدران بن سید فلاح بن سید محسن بن سید محمد مشعشعى است و با چهار پشت به بنیانگذار حکومت مشعشعیان، یعنى سید محمد بن فلاح مىرسد. سید مطلّب بدون آن که سوداى قدرت و فرمانروایى در سر داشته باشد، به جاى وارد شدن در حوزهى قدرت و منازعات مرتبط به آن، با روى آوردن به اقدامات و فعالیتهاى فرهنگى، منشأ خدمات شایانى گردید و نام نیکى از خود به جاى گذاشت. او جزء معدود موالىِ مشعشعى بود که پدرش سید بدران، برادرش سید سجاد و پسرش سید مبارک، همگى فرمانروا و حاکم بودند، اما او بر اریکهى قدرت ننشست و به فکر به دست آوردن آن نبود. همین خصلت سید مطلّب سبب گردید تا دورهى او، عصر طلایىِ مشعشعیان در عرصهى علم و ادب باشد و پس از آن، علماى چندى از خاندان مشعشعى پا به عرصهى وجود گذارند.
سید مطلّب پس از به قدرت رسیدنِ پسرش سید مبارک، از قدرت و نفوذ او براى بسط، ترویج و آموزش علومِ آن دوره، استفاده کرد. او با دعوت از شیخ عبداللطیف جامعى و تأسیس مدرسهى علوم دینى در حویزه، به تربیت نسل جدیدى از امراى دانشمند و دانشپرورِ مشعشعیان، همت گماشت. پیش از آن نیز سید مطلّب، نهایت احترام و اکرام را نسبت به پدرِ شیخ عبداللطیف، یعنى شیخ نورالدین على، ابراز داشته و او را در دورق، مسکن داده بود. شیخ نورالدین على از شاگردان شهید ثانى بود، که از جبلعامل به عراق مهاجرت کرد. او ابتدا به نجف و سپس به دورق رفت.1 پسر شیخ نورالدین، یعنى شیخ عبداللطیف نیز از عالمان دینى بود، که به دلیل احاطه بر علوم آن دوره، او را ابى جامع لقب داده بودند. او از شاگردان شیخ بهایى بود و مؤلف امل الامل، او را فقیه صالح معرفى مىکند.2 اهتمام و عنایت سید مطلّب به ترویج و آموزش علوم، و توجه خاصِ ایشان به شیخ نورالدین على و بعدها به شیخ عبداللطیف، نشان دهندهى دانشدوستى و دانشپرورى او است؛ به همین دلیل مولانا کمالالدین محمد بن حسنِ استرآبادى، شرح فصولِ خواجه نصیر را به نام سید مطلّب مشعشعى نوشت.3
تأسیس مدرسهى علوم دینى در حویزه توسط سید مطلّب، با هدایت و مدیریتِ شیخ عبداللطیف جامعى، نقش مهمى در گسترش آموزشهاى دینى در مناطقِ تحت نفوذِ مشعشعیان داشت. با گشوده شدن مدرسهى علوم دینى، تعداد زیادى طلبه و همچنین امراى خاندان مشعشعى، در آن به آموزش پرداختند و علماى بزرگى در دامن آن پرورش یافتند. سید خلف و سید راشد، پسران سید مطلّب، از جملهى تربیت یافتگان همین مدرسه بودند.
سید خلف مشعشعى را باید فرزندِ خلفِ سید مطلّب دانست، زیرا نه تنها راه و روش پدر را در میل و گرایش به علوم آن روز دنبال کرد؛ بلکه فراتر از او، در این راه آنچنان پیش رفت که یکى از علماى شیعه گردید.4 او فرزند سید مطلّب، با مادرى از بنى تمیم بود و در جوانى در رکاب برادر بزرگترش سید مبارک بود. او به همراه برادرش در بسیارى از نبردها، حضور فعال داشت و رشادتها و دلاورىها از خود نشان داده بود.5 علاوه بر شجاعت و مرتبهى علمى، سید خلف داراى قریحهى شاعرى نیز بود. ریاضتپیشگى و عبادت سید خلف، سبب گردیده بود تا همواره او را در عبادت، مثال بزنند.6 همچنین از علاقهى سید خلف دربارهى عمران و آبادى قریهها و احیا و آبیارى اراضى، یاد کردهاند؛ کما اینکه خلف آباد7 به عنوان یکى از قصبههاى مهم مشعشعیان با ابتکار او آباد و به نام او نامگذارى شد.8
اما آنچه شأن و منزلت علمى سید خلف مشعشعى را بیش از هر چیز برجسته و متجلى مىگرداند کتابهاى او است، که مزید بر شجاعت، عبادت، علاقه به عمران و آبادانى و قریحهى شاعرى این عالِم بزرگوار است. مجموعهى آثار گرانبهاى به جا مانده از سید خلف مشعشعى عبارت از: سیف الشیعة، در حدیث و در طعن دشمنان شیعه؛ برهان شیعه، در اثبات امامت؛ الحجة البالغة، در کلام و همچنین اثبات امامت؛ فخر الشیعة، در فضایل امام على علیهالسلام ؛ المنهج القویم، در کلام حضرت على علیهالسلام و حق الیقین در سلوک و طریقت مىباشند.9
بعد از سید خلف مىبایست از پسر او سید على، معروف به سید على خان نام برد؛ او نیز از جمله دانشمندان بزرگ شیعه است. نویسندهى کتاب ریاض العلماء او را از «اکابر علما» مىداند، که به تصوف نیز گرایش داشته است. به اعتقاد او بخش اعظم نوشتههاى سید نعمت الله [جزایرى] شوشترى برگرفته از تألیفات این سید بزرگوار است.10 علامه محمد بن حسن حّر عاملى نیز او را عالم، فاضل، شاعر و ادیب گرانقدرى مىداند که در باب اصول و امامت و... ، تألیفاتى از خود به یادگار گذاشته است.11
دانشپرورى و دانشدوستىِ امراى مشعشعى، سبب گردیده بود تا در دورهى سید على مشعشعى، سید نعمت الله جزایرى، نیاى سادات جزایرىِ خوزستان، از جزایر به حویزه آمده و در آنجا سکونت گزیند و پس از مدتى به شوشتر عزیمت کند.12 سید نعمتالله، در کتاب الانوار النعمانیة پس از ذکر دوستى و مراودهى خویش با سید على، او را در علم، ادب، عبادت، رسیدگى به حالِ مردم و شعر، سرآمد توصیف کرده است.13
برخلاف سید مطلّب و سید خلف، سید على مشعشعى از سال 1060 تا 1088 قمرى حاکم مشعشعیان بود و بر حویزه و اطراف آن حکومت مىراند.14 با این وجود، علىرغم ناآرامىها و درگیرىهاى دورهى حکومت سید على، کتابهاى زیر، از او به یادگار مانده است:15
1. الانورا المبین، چهار جلد در باب حدیث؛
2. خیر المقال فی مدح النبى و الآل، چهار جلد؛
3. نکت البیان، در سه فصل و فصل اوّل در تفسیر قرآن؛
4. منتخب التفاسیر، در تفسیر قرآن؛
5. خیر الجلیس و نعم الانیس، دیوان شعر؛
6. المقاصد، رسالهى ارسالى به عنوان هدیه براى شیخ على، فرزند شهید ثانى.
علاوه بر کتب مذکور، اشعار فراوانى از سید على خان به یادگار مانده است.
پس از سید على بن سید خلف، باید از نوهى او سید على بن سید عبدالله نام برد؛ سید على و پدرش سید عبدالله، هر دو از فرمانروایان مشعشعى بودند. سید عبدالله براى مدت کوتاهى، یعنى هفت ماه و بیست روز، والى مشعشعیان بود و در سال 1097 قمرى بدرود حیات گفت، و پسر او سید على، یک بار در سال 1112 قمرى، به مدّت هشت ماه و بار دیگر در سال 1127 قمرى، حاکم مشعشعیان گردید. از آنجا که علم و ادب در آن دوره از رونق و شکوفایىِ خاصى برخوردار بود و سید عبدالله نیز همانند پدرش سید على و جدّش سید خلف، دانشپرور و دانشمند بود، همواره از سوى اهل قلم و عالمانِ دینى، مورد احترام قرار مىگرفت؛ هر چند، مقام و شأن علمى او در زمینهى علوم دینى، به جایگاه رفیعِ سید على و سید خلف نمىرسید.16
پایهریزى و بسط آموزشِ علوم دینى و معارف اسلامى توسط سید مطلّب سبب گردید تا در نسلهاى بعدى این امر تداوم یابد و فرزندانِ امراى مشعشعى فقط به فکر کسب قدرت و تصاحب حکم والىگرى نبوده، شیوهى علم اندوزى در حوزهى معارفِ دینى را نیز پیشهى خود سازند.17
سید على بن سید عبدالله، مؤلف کتاب الرحلة المکیة، آخرین فرد از عصر طلایىِ شکوفایىِ علوم نزد مشعشعیان است. او حوادث مشعشعیان از تأسیس حکومت و روىِ کار آمدن سید محمد بن فلاح، تا سال 1128 قمرى را به رشتهى تحریر در آورده است. از آنجا که کتاب مزبور مأخذِ اصلى و عمدهى تاریخنگاران، در تألیف تاریخِ مشعشعیان بوده، از اینرو سید على، نامآورتر و معروفتر از نیاکانِ عالِم و صاحب فضل خویش است. در حقیقت بدون کتاب سید على، نگارش تاریخ مشعشعیان امکانپذیر نبود؛ چنانچه بخش عمده و اصلى نوشتههاى احمد کسروى دربارهى تاریخِ مشعشعیان، برگرفته از کتاب او مىباشد و علىرغم دیدگاهها و نظرات خصمانه و جانبدارانهاش نسبت به مشعشعیان، آن اثر را از جهت تاریخِ مشعشعیان داراى ارزش بسیار مىداند.18 گفتنى است، کسروى هیچگاه نام کتاب فوق را ذکر نکرده و فقط به کتاب سید على، از آن نام مىبرد؛ اما محمد على رنجبر، نام تاریخ مشعشعیان را بر آن نهاده است.
علاوه بر علماى مشعشعى، باید از عبدعلىبن ناصربن رحمه الحویزى (متوفى سال 1053ق) ادیب و شاعر آن دوره نیز یاد کرد، هر چند او در بصره مىزیست و نزد دیریان از احترام و منزلت بالایى برخوردار بود؛ اما او نیز، پرورش یافتهى دوران طلایىِ شکوفایىِ علم و ادب نزد مشعشعیان است.19 شیخ عبدعلى الحویزى علاوه بر عربى، به فارسى و ترکى نیز شعر مىسرود و دیوان شعرى به عربى، از او به یادگار مانده است. او برخى از اشعار خود را، شخصا به سمع شیخ بهایى رسانده بود. تألیفات شیخ عبدعلى الحویزى عبارت از: المعول فی شرح المطول، قطر الغمام فی شرح کلام الملوک الکلام، همچنین کتابى در نحو و حکمت و عروض و رسالهاى در رمل، و کتابى در موسیقى است.20
به هر حال، روحیهى علم اندوزىِ امراى مشعشعى که با درایت و دانشپرورى سید مطلّب آغاز شده بود، فقط تا دو یا سه نسل ادامه یافت. پس از سید على بن سیدعبدالله (سال1128ق) مشعشعیان هیچگاه افراد دانشمند و دانشپرورى چون: سید خلف و پسرش سید على به خود ندیدند. از سرنوشت مدرسهى علوم دینى حویزه که به همت سید مطلّب و با مدیریت شیخ عبداللطیف جامعى تأسیس شده بود، اطلاع دقیقى در دست نیست؛ مدرسهاى که مىتوانست با ادامه و گسترشِ فعالیتِ خویش، نسلهاى جدیدى از علما و فضلا را تربیت کرده و حویزه را مرکز و قطب علمى گرداند؛ اما کشمکشها و تنازعاتِ درون خاندان مشعشعیان و افزایش بىرویه و لجام گسیختهى میل و علاقه به قدرت، به همراه اختلافات و دستهبندىهاى خاندانى، سبب گردید تا حویزه به جاى پیشرفتِ در حوزهى علم و ادب، دچار پسرفت گردد. سرانجام کار بدانجا مىرسد که مطلّب دیگرى، یعنى مولا مطلّب، پسر سید محمد بن سید فرج الله، در سال 1175 قمرى با پاشاى بغداد متحد شده و با لشکر انبوهى بر شیخ سلمان، شیخِ خردمند و کاردانِ کعبیان، یورش برد.
پىنوشتها:
1. میرزا عبدالله افندى تبریزى، ریاض العلما و حیاض الفضلا، ج 3، ص 255.
2. محمدعلى رنجبر، مشعشعیان، ماهیت فکرى ـ اجتماعى و فرایند تحولات تاریخى، ص349.
3. احمد کسروى، تاریخ پانصد سالهى خوزستان، ص 63. حتى کسروى به دانشمندى و دانشپرورى سید مطلّب، اذعان دارد و آن را ستایش مىکند.
4. کسروى، همان، ص 70.
5. همان، ص 62.
6. افندى تبریزى، همان، ج 2، ص 247.
7. در حال حاضر، خلف آباد نام شهرى است در 90 کیلومترى جنوب شرقى اهواز بر سر راهِ جادهى اهواز ـ ماهشهر. در دورهى رضاخان، نام آن از خلف آباد به رامشیر تغییر کرد، اما همچنان مردم آن را به همان نام مىخوانند.
8. رنجبر، همان، ص 350.
9. افندى تبریزى، همان، ص 245.
10. همان، ج 4، ص 77 ـ 78.
11. جاسم حسن شبر، تاریخ مشعشعیان، ص 137.
12. کسروى، همان، ص 72؛ به نقل از تذکرهى شوشتر، الرحلة المکیة، سودههاى جواهرى.
13. شبر، همان، ص 137.
14. کسروى، همان، ص 70 و 84.
15. شبر، همان، ص 138 ـ 139.
16. رنجبر، همان، ص 351.
17. افندى تبریزى، همان، ج 4، ص 77 ـ 80 .
18. بررسى آراء و دیدگاههاى کسروى دربارهى مشعشعیان، کعبیان و آلبوکاسب، موضوع پژوهش مفصل و جامعى است که نگارنده تحت عنوان «کسروى و تاریخ خوزستان» انجام داده است و در آیندهى بسیار نزدیک به صورت کتاب، در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.
19. بعد از وفات سید مبارک بن سید مطلّب، شیخ عبدعلى الحویزى در رثاى او قصیدهاى سروده است. شبر، همان، ص 113.
20. شبر، همان.
منابع:
ـ افندى تبریزى، میرزا عبدالله، ریاض العلما و حیاض الفضلا، ج 3 (قم، 1401ق).
ـ رنجبر، محمد على، مشعشعیان، ماهیت فکرى ـ اجتماعى و فرآیند تحولات تاریخى (تهران، انتشارات آگاه، 1382).
ـ شبر، جاسم حسن، تاریخ مشعشعیان (تهران، چاپخانه الآداب، 1385 ق / 1965م).
ـ کسروى، احمد، تاریخ پانصد سالهى خوزستان (تهران، انتشارات گام ـ پایدار، 1356 ش).