زمینهها و علل اقتصادى گرایش به فاطمیان در افریقیه و مغرب (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
تشکیل خلافت فاطمیان به سال 297 قمرى در افریقیه(1) عوامل و زمینههاى متعددى داشته است. در بین این عوامل، زمینههاى اقتصادى کم تر مورد توجه قرار گرفته است؛ در حالى که اهمّیّت آن کم تر از عوامل دیگر نیست.
در این مقاله اوضاع اقتصادى و نقش آن در تشکیل خلافت فاطمیان بررسى مىشود. برخى از عوامل اقتصادىِ تأثیر گذار بر تشکیل خلافت فاطمى، به اوضاعِ افریقیه و مغرب در نیمهى دوم قرن سوم قمرى و بخشى به عملکرد فاطمیان در دوران دعوت و قیام باز مىگردد که در این مقاله هر دو دسته عوامل مورد بررسى قرار مىگیرد.
اوضاع اقتصادى افریقیه و مغرب در آستانهى قیام فاطمیان
اوضاع اقتصادى این منطقه، در دوران بعد از اسلام تا تشکیل خلافت فاطمیان، به سه دوره تقسیم مىگردد:
ـ از ورود اسلام تا تشکیل حکومتهاى مستقل؛
ـ از تشکیل حکومتهاى مستقل تا اواسط سدهى سوم؛
ـ نیمهى دومِ سدهى سوم.
وضعیت اقتصادى مغرب و افریقیه در دورهى اول، با اوضاع اقتصادى در نیمهى دومِ قرن سوم و در آستانهى قیام فاطمیان شباهتهاى زیادى دارد. براى تبیین عوامل اقتصادىِ زمینه سازِ قیام فاطمیان، لازم است اوضاع اقتصادى مغرب و افریقیه تا اواسط قرن سوم را به اختصار بررسى کنیم.
از ورود اسلام تا تشکیل حکومتهاى مستقل
سرزمین مغرب و افریقیه در این دوران از وضع اقتصادى مطلوبى برخوردار نبود. حملات اعراب، قیامهاى پیوستهى بربرها و خوارج علیه حکامشان، غارتگرىهاى ساکنان کوهستان و صحرانشینان در شهرها و دشتها، سرمایههاى عظیمى که از مغرب و افریقیه به دربار خلفا سرازیر مىشد و فتنهها و شورشهایى که شعلهى آن سراسرِ منطقه را فرا گرفته بود همه از اسباب وضعیت نامطلوب اقتصادى بودند.
در این میان شورشهایى مثل شورش کسیله و کاهنه(2) و خوارج صفریه و اباضیه موجب رکود زراعت و صنعت و تجارت در مغرب و افریقیه گردیده بود. درختها به آتش کشیده شد و قلعههاى مابین طَرابُلُس و طَنْجَه تخریب گردید.(3) بر اثر تخریب بلاد و مناطق زراعتى، بسیارى از ساکنانِ آنجا به اندلس مهاجرت کردند؛ زیرا مىدیدند در آنجا مکانى براى کسب روزى و زندگى نیست.(4)
تمام تلاشهاى والیان در دو قرن اول به فرونشاندن این شورشها معطوف شد و اموال و ذخایر عظیمى در این راه هزینه گردید.(5)بعد از گذشت نیم قرن از این شورشها وضعیتِ اقتصادى شدیداً لطمه دید.
بدون تردید، مسئولیت والیان در ایجاد این اوضاع کمتر از مسئولیت خوارج و بربرها نبود. در بین خوارج، صفریه بیشتر از اباضیه در ایجاد این اوضاع سهم داشتند؛ زیرا جنگهاى آنان همراه با غارتِ اموال و آتش زدن شهرها و مزارع بود. نمونهى این اعمال را مىتوان در محاصرهى شهر طنجه (123ق) توسط بَلْجَ بن بِشْر و یارانش(6) و در قیروان (138ق) دید.(7) در این جنگها تعداد زیادى کشته شدند که مورخین اتفاق بر کثرت آنان دارند.(8) افزون بر این مصایب، امراض مسرى نیز تعداد کثیرى را به کام مرگ کشید.
این حوادث موجب وخامت اوضاع اقتصادى و قحط و غلاى شدیدى شد؛ تا آنجا که مردم براى زنده ماندن به خوردن حیوانات بارکش، سگ، پوست و علف روى آوردند.(9) والى افریقیه در اثر اوضاع نامطلوب اقتصادى مغرب و افریقیه، مجبور شد براى سر و سامان دادن اوضاع دستِ کمک به سوى مصر دراز کند، ولى این کمکها نتوانست اوضاع اقتصادى افریقیه و مغرب را سر و سامان دهد؛ زیرا تمام کمکها صَرف تحکیم موقعیت حکّام و موقعیت دفاعى شهرها و برپایى دژها و باروها گردید.(10) ظاهراً والیان افریقیه اهتمامى به اصلاح اقتصادى آن نواحى نداشتند، اما بعد از آنکه شورشهاى خوارج و دیگر مدعیانِ قدرت در آن منطقه فروکش کرد، تلاشهایى براى بهبود و اصلاح وضع اقتصادى در دورهى محمد بن اشعث، والى عباسیان (143 ـ 148ق) انجام گرفت، ولى عمر این اصلاحات کوتاه بود.(11) با حرکت وى به شرق مجدداً شورشهاى خوارج شدت گرفت و وضعیت مانند قبل شد.
تأثیرات نامطلوب شورشهاى خوارج بر اوضاع اقتصادى افریقیه از تلاشهاى یزید بن حاتم (154 ـ 170ق) والى دیگر افریقیه، در مواجهه با گرسنگى و قحطى و مشکلات اقتصادى روشن مىشود. او اهتمام زیادى به کشت و زرع زمینها مصروف داشت و غَلاّت این زمینها را در اختیار مردم قحطىزده قرار داد(12) و گوسفندان و شتران زیادى را ذبح و میان رعیت تقسیم کرد. یزید براى بهبودِ اوضاع اقتصادى، تلاش وسیعى در زمینهى گسترش حِرَف و صنایع و برپایى بازارها انجام داد.(13) این اقدامات و تلاشها نیز نتوانست اوضاع اقتصادى را بهبود بخشد ؛ زیرا مىبینیم بسیارى از والیان قیروان از پرداخت حقوق و عطایاى لشکریانشان ناتوان بودند.(14)
این شرایط بحران زدهى اقتصادى تا استقرار دولتهاى مستقل تداوم داشت.
اوضاع اقتصادى افریقیه و مغرب در عصر دولتهاى مستقل تا اواسط قرن سوم
با استقرار دولتهاى مستقل و برقرارى آرامش، مغرب و افریقیه شاهد تغییر و بهبود نسبى وضعیت اقتصادى شد. این بهبود اقتصادى در تمام نواحى منطقه در محدودهى حکومتهاى اغلبیان (184 ـ 296ق)، ادریسیان (172 ـ 364ق) و دولت خارجى مذهب رستمیان (160 ـ 296 ق) و بنى مدرار (140 ـ 352 ق) نمودار گردید.
آنچه در کتب تاریخى و مسالک و ممالک از شکوفایى اقتصادى مغرب و افریقیه بیان کردهاند عمدتاً مربوط به این دوره از تاریخ مغرب و افریقیه است. مغرب و افریقیه از زمان رومىها به بعد در هیچ دورهاى چنین شکوفایى به خود ندیده بود؛ مزارع امنیت لازم را براى زراعت به دست آوردند(15) و شکوفایى اقتصادىِ مغرب حتى به فریاد مردم قحط زدهى اندلس رسید. بر اثر قحط و غلا در اندلس (232ق) چهارپایانِ بسیارى هلاک شدند و درختان و زمینهاى زراعى خشکید و قیمتها بالا رفت؛ در این احوال مغرب از چنان وضعى برخوردار بود که توانست به اندلس یارى برساند.(16)
در سایهى امنیت ایجاد شده در دوران اغلبیان تا اواسط قرن سوم، محصولات کشاورزى افزایش یافت. یعقوبى از سرسبزى و کثرت درختان در منطقهى قعودة تا ساحل سخن مىگوید:
در آنجا زیتون و نخل و انگور به صورت فراوان کشت مىشد و در شمال منطقهى قعوده کشتِ حبوبات رایج بود.(17)
به فضل زیادىِ معادن، صنایع در این عصر شکوفا شد؛ به ویژه صنعت کشتىسازى و شمشیر و زین و لگام اسبان و صنایع شیشهاى رونق گرفت. در قیروان، محلهاى خاصِّ شیشهگران بود.(18)
اوضاع اقتصادى افریقیه از اواسط قرن سوم تا پایان قرن سوم
در اواخر قرن سوم بر اثر عوامل انحطاط، که قبلاً بدان اشاره شد، آرامش نسبى بار دیگر از جامعهى افریقیه رخت بربست و به دنبالِ آن تغییراتى در اوضاع اقتصادى منطقه به وجود آمد که شباهت زیادى به دوران قبل از تشکیل دولتهاى مستقل داشت. این اوضاع اقتصادى بستر مناسبى براى قیام فاطمیان فراهم ساخت.
در اواخر قرن سوم مجدداً بحران اقتصادى همهجانبه و فرا گیر شد. این بحران بیشتر در افریقیه و در مناطق تحت نفوذ اغلبیان بود. به دنبالِ آن، جنگِ داخلى شدت گرفت و آسایش و رفاه از شهرها و روستاها رخت بربست. در این سالها خشکسالى و گرانى، که قسمتى بر اثر عوامل طبیعى و قسمتى حاصل عملکرد حکام بود، بر افریقیه سایه افکند. ابن ابى زرع نمونههایى از این قحطىها را که از 253 قمرى آغاز شد و تا سال 265 قمرى ادامه یافت، بیان مىکند.
در این بین قیمتها بالا رفت و شمار زیادى تلف شدند. مشابه این قحطى در سال 285 قمرى نیز رخ نمود که گفتهاند بعضى مردم به مردارخوارى روى آوردند. همراه قحطى امراض کشنده هم گریبانگیر مردم شد. جمعیت مردگان به حدى زیاد شد که چندین نفر را بدون غسل و نماز در یک قبر قرار مىدادند.(19)
آنچه ابن خلدون در مقدمه راجع به وضعیت نامطلوب اقتصادى دولتها بیان مىدارد،(20) در مورد افریقیه در آستانهى قیام فاطمیان صدق مىکند. به علت خراج سنگینى که قرار داده شده بود و همچنین بروز فتنهها و آشوبهاى مختلف قبایل بربر، کشاورزى رونق قبلى خود را از دست داده و بسیارى از سرزمینهایى که قبلاً کشت مىشد رها شده بود.
بر اثر بحران، وضعیت پولى و مسکوکات رایج شدیداً ضربه دید. در دورهى ابراهیم دوم اغلبى در موقع جنگ با طولونیان (267ق) اختلالى در گردش درهمها و دینارها به وجود آمد که ادامهى جنگ با طولونیان را مشکل ساخت. ابراهیم دوم براى رفع بحران پولى حتى مجبور شد زیورآلات زنانش را تبدیل به درهم و دینار کند. با توجه به مشکلات اقتصادى، ضرب این درهم و دینارها احتمالاً همراه با کاهش عیار بوده است.
ابراهیم که در جنگ با طولونیان تمام اموال و ذخیرههاى پولى خود را هزینه کرده بود، بعد از پیروزى در صدد جبران آن برآمد و دستور داد کلیهى اموال طولونیان که در صحنهى جنگ باقى مانده بود جمعآورى شود و هر چه و به هر مقدار نزد لشکریان مىیافت با شدت عمل تصاحب مىکرد. ابن عذارى بیان مىدارد:
بسیارى از لشکریان چون شدت عمل ابراهیم دوم را دیدند به صورت پنهانى هر مقدار از اموال را که در اختیار داشتند فروختند.(21)
وضعیت نامناسب پولى موجب بحران و شورش دیگرى در سال 274 قمرى شد که به نام شورش دراهم شهرت یافت. این بحران بر اثر بىتدبیرى ابراهیم دوم ایجاد شد و به شورشها دامن زد و بحران سیاسى و اقتصادى بزرگى پدید آورد. شورش از آنجا آغاز شد که ضرّابخانهى دولت همراه سکههاى گذشته، سکههاى کمبهایى از جنس مس به نام «صحاح» ضرب کرد. این اقدام باعث شد مردم دست به شورش بزنند و علیه ابراهیم اجتماع کنند. این شورش که به تسلیم ابراهیم دوم در برابر مردم و خارج کردن سکههاى مسین از دور معاملات و ضرب درهم جدیدى به نام «عاشرى» انجامید(22) حکومت را در موضعى انفعالى قرار داد.
وضعیت خراج و مالیات عامل دیگر بحران اقتصادى بود. با انحطاط و ضعف اغلبیان سیاستِ مالیاتى آنان در اخذ مبالغِ بیشتر با شدت عمل اجرا شد. طبق این سیاست، آنان موارد جدیدى از عوارض و مالیات وضع کردند که اهالى قادر به پرداخت آن نبودند. در اواخر حکومت اغلبیان، خراج و مالیات، که عمدتاً براى تأمین لشکرکشىها علیه شورشیان و فتوحات در مناطقى مثل صقلیه جمعآورى مىگردید، بسیار بیشتر از دوران والیان بود. مأموران وصول مالیات در اخذ آنها بیداد مىکردند. در مواردى مأمور وصول مالیات تعهدى به امیر اغلبى مىسپرد که به موجب آن موظف بود مستقیماً مبلغ معینى به نام خراج جمعآورى نماید و به امیر اغلبى بپردازد.(23) در این موارد مأمور هر چه مىخواست به میل و تشخیص خود، گاه مازاد بر آنچه تعهد سپرده بود، دریافت و به نفع خود برداشت مىکرد. مبالغ زیادى که اغلبیان از طریق خراج یا طرق دیگر به دست مىآوردند عمدتاً هزینهى لشکرکشىهاى آنان علیه شورشهایى مىشد که به عملکرد آنان معترض بودند.
این وضعیت، جامعهى افریقیه را دستخوش تغییرات اقتصادى کرد و در بین طبقاتى که از این وضعیت ناراضى بودند زمینهى مساعدى براى تبلیغات فاطمیان فراهم شد.
سیاست مالى و اقتصادى ابوعبداللّه شیعى در دوران قیام
شیوهها و روشهاى مالى و اقتصادى ابوعبداللّه شیعى در دوران دعوت در جذب بربرها بسیار مؤثر بود. سیاست اقتصادى وى نقطهى مقابل سیاست اقتصادى اغلبیان بود. ابوعبداللّه دریافته بود که یکى از عوامل اصلى انزجار مردم از اغلبیان شیوههاى مالى و اقتصادى آنان است.(24) او براى جلب قلوب عامه سیاست اقتصادى اغلبیان را نهى کرد. نظر او این بود که این شیوه بدعت و مخالف با سیرهى سلف صالح است. ابن عذارى بیان مىدارد:
در سال 293 قمرى وقتى ابوعبداللّه به شهر بَلَزمه و طُبنه دست یافت مالیاتهایى که جمعآورى شده بود نزد او آوردند، وى از مأموران مالیاتى پرسید: این اموال چیست؟ پاسخ دادند: اینها خراج عُشُر است. ابوعبداللّه به جمعى از افراد مورد اعتماد طُبنه فرمان داد اموال را به صاحبان آنها بازگردانند و مردم را آگاه گردانند که آنان امین مردم در اموالى هستند که خداوند از زمین براى آنها خارج کرده است؛(25) همچنین اعلام شود که اخذ و پخش مالیات عشر بر اساس کتاب اللّه خواهد بود.
در موردى دیگر از فردى که اموالى به نزد او آورده بود پرسید: این مال از کجاست؟ مرد جواب داد: جزیهى سال گذشتهى یهود و نصار است. ابوعبداللّه گفت: چگونه جمعآورى کردى؟ مرد جواب داد: به همان شیوهاى که عمر اخذ مىکرد. در این موقع ابوعبداللّه شیوهى او را تأیید کرد و به داعیان گفت: پس مىتوانید این مال را بین اصحاب تقسیم کنید.(26)
ابن عذارى در ادامه نقل مىکند:
به کسانى که مال خراج را نزد او آورده بودند گفت: در این مال خیرى نیست؛ زیرا بر اموال مسلمین خراج نیست؛ و به معتمدان طبنه دستور داد که این اموال را به صاحبانش باز گردانند.(27)
این سیاستِ مالى ابوعبداللّه اثر نیکویى در میان اهالى افریقیه داشت. ابنعذارى مىگوید:
وقتى اهالى طُبْنَه، عملکرد مالى ابوعبداللّه را دیدند مسرور گردیدند و امیدوار شدند که او کتاب و سنت را در میان آنان اعمال خواهد کرد. خبر عملکرد او در سراسر افریقیه منتشر شد و مردم متمایل به ابوعبداللّه شدند و با او مکاتبه کردند.(28)
عملکرد مالى ابوعبداللّه توجه اغلبیان را به خود جلب کرده بود. آنان متوجه این نکته شده بودند که ادامهى این سیاست، موجب دلسردى بیشتر مردم از حکومت اغلبیان خواهد شد. ابنعذارى باز نقل مىکند:
وقتى اخبار سیاست مالى ابوعبداللّه به زیادةاللّه سوم رسید حزن و اندوه او را فرا گرفت.(29)
مسلماً حزن و اندوه او براى از دست دادن پایگاه مردمىاش از یک سو و گرایش هر چه بیشتر مردم به فاطمیان از سوى دیگر بوده است. زیادة اللّه سوم به جاى تغییر سیاست اقتصادىاش به رجال و سیاستمداران دستور داد در منابر ابوعبداللّه را لعن و نفرین کنند(30) تا از این طریق او را از چشم و دل مردم بیفکند.
ابوعبداللّه سعى مىکرد با بزرگنمایى مشکلات اقتصادى اغلبیان وضع را بحرانىتر از آنچه بود جلوه دهد و در واقع زمینه را براى نارضایى عمومى از اغلبیان فراهم سازد. او مىدانست که از عوامل موفقیتِ فاطمیان تشدید معضلات و مشکلات اقتصادى اغلبیان است. تداوم این وضع امید به پیروزى را بیشتر خواهد کرد. قاضى نعمان بیان مىدارد:
بعد از آنکه خبر مرگ ابراهیمبناحمد والى اغلبى به ابوعبداللّه رسید حالت وى، در جلسهاى که با سران و مشایخ کتامة داشت، از ناراحتى و ناآرامىاش خبر مىداد؛ بعد از اتمام جلسه عدهاى از مشایخ علت ناراحتى او را پرسیدند. ابوعبداللّه گفت: خبر رسیده که ابراهیم بن احمد اغلبى مرده است. گفتند: این خبر که باید موجب شادى باشد. ابوعبداللّه در پاسخ گفت: من از مرگ او ناراحت نیستم، بلکه از رفتارى که فرزندش در مسائل مالى پیش گرفته ناراحتم؛ او تمام اموال غصبى پدرش را بازگردانده و براى مظالم به دادخواهى نشسته است؛ با این کار قلوب مردم را به طرف خود جلب مىکند.(31)
برقرارى امنیت اقتصادى از اقدامات ابوعبداللّه در افریقیه بود که تأثیر بسزایى در جلب قلوب عامه داشت؛ وى در مناطقى که فتح مىکرد بىدرنگ امنیت را برقرار مىنمود؛ او موفق شد امنیت را، حتى در مناطق دور از مرکز که در گذشته ناامنى در آن حاکم بود، برقرار کند. این عمل موجب گسترش ارتباط تجارى و تسریع در حرکت اقتصادى افریقیه شد.(32) بر اثر ایجاد امنیت، مهاجرتهاى گستردهاى به بعضى از شهرهاى تحت نفوذ ابوعبداللّه صورت گرفت. این مهاجرتها موجب شکوفایى اقتصادى این نواحى شد. ایکجان و تازروت، که به دارالهجرة معروف شده بودند، مرکز مهاجرت اسماعیلیه و هواداران فاطمیان از نقاط مختلف افریقیه شدند و این خود از عوامل شکوفایىِ اقتصادى این شهرها بود.(33)
ابوعبداللّه شیعى در بین اسماعیلیان و هواداران فاطمیان در افریقیه روابطِ اقتصادى و مالى بر پایهى تعاون و همکارى ایجاد کرد. او روح همکارى بین مؤمنین را در اجتماع کتامة در زمینهى مالى به کار گرفت. در این اجتماع یک اسماعیلى مالش را فقط براى خود نمىخواست. به گفتهى قاضى نعمان:
هیچ امتى همانند این اجتماع نبود و در گذشته و در هیچ قرنى گروهى همانند آنان دیده نشده است.(34)
سیاست اقتصادى و مالى ابوعبدالله، که از عوامل زمینهسازِ گرایش به فاطمیان در افریقیه بود، تا زمان تشکیل خلافت تداوم یافت. بعد از تشکیل خلافت دگرگونىهایى در سیاست مالى و اقتصادى فاطمیان به وجود آمد که این تغییرات مخالف سیاستهاى دوران قیام بود. عبید اللّه مهدى روشى همانند روش عباسیان در پیش گرفت که با اعتراضات گستردهاى از جانب بربرها روبهرو شد.(35)
سیاست اقتصادى دورانِ قیام برگرفته از اصول مساواتجویانهى اسماعیلیه و قرامطه بود؛(36) در حالى که سیاستِ اقتصادى دورانِ استقرار، تحمیلِ مالیاتهاى سنگین و کمرشکن و پشتپازدن به شعارهاى قبلى بود. از مهمترین عوامل همراهى بربرها با قیام خوارج علیه فاطمیان، اتخاذ این سیاست و روش بود که با شعارها و عملکردهاى پیشین آنان مغایرت داشت و حامیان اصلى نهضت را آزرده و خشمگین ساخت.
قاضى نعمان بیان مىدارد:
وقتى عبیداللّه مهدى بعد از آزادى از زندان سجلماسه به رَقّاده به بلاد کتامة رسید، ابراز تمایل کرد که به ایکجان (دار الهجرة فاطمیان در دوران قیام) برود. در آنجا فرمان داد اموال و ذخایرى که در دست دعات و مشایخ بود و آنان براى حفاظت آنها را در زمین پنهان کرده بودند در اختیار وى قرار گیرد. کتامىها خشمگین شدند؛(37)
زیرا گمان مىکردند که سهمى در این اموال دارند چون با نیروى بازو و شمشیر آنان به دست آمده بود و سالها از این اموال حفاظت کرده بودند؛ کتامىها این عمل عبیداللّه را مغایر با نیات مالى ابوعبداللّه شیعى مىدیدند و به همین دلیل لب به انتقاد گشودند؛ ولى عبیداللّه مهدى بعداً با شدت عمل به انتقادات آنان جواب داد.(38)
ابن عذارى مىگوید:
وقتى عبیداللّه مهدى وارد قیروان شد، فقها و بزرگان قیروان به نزد او آمدند و به او تبریک گفتند و از این که فاطمیان بر اغلبیان پیروز شدهاند ابراز شادمانى کردند و از او امان خواستند؛ عبیداللّه مهدى در جانها و فرزندان امان داد، ولى ذکرى از اموال نکرد؛ عدهاى مجدداً نزد او بازگشتند و درخواست امان در اموال کردند؛ اما عبیداللّه درخواست آنها را نپذیرفت که موجب وحشت آنان شد.(39)
منابع به موضعگیرى ابوعبداللّه در برابر سیاست مالى و اقتصادى عبید اللّه مهدى بعد از به خلافت رسیدن او و به خصوص شیوهى وى در جلب یاران با اعطا و بخششهاى زیاد اشارهاى نمىکنند، ولى مىدانیم این تصرفات یکى از اسباب اصلى اختلافات آن دو بود که سرانجام به تیرگى روابطشان انجامید؛ ابوعبداللّه که این شیوه را صحیح نمىدانست به مهدى مىگفت:
اعطاى اموال به شیوخ زمینهسازِ فساد آنان مىشود.(40)
پشتپازدن فاطمیان به آرمانهاى دوران قیام، از جمله آرمانهاى اقتصادى، موجبِ از دست رفتن حامیان اصلى نهضت در افریقیه و مغرب شد و اعتراضات گستردهاى در پى داشت و زمینهى ناپایدارى فاطمیان را در افریقیه فراهم آورد.
نقش اموال و خزاین فاطمیان در گسترش دعوت
لازمهى استمرار قیام گستردهى اسماعیلیان در قرن سوم قمرى در مناطق مختلف عالم اسلامى، قدرت اقتصادى و وجود پشتوانهى مالى گسترده بوده است. به نظر مىرسد که بدون تشکیلات مالى و اموال و ذخایرى که این قیام را از نظر اقتصادى حمایت کند، دستیابى سریع به اهداف سیاسى مورد نظر ممکن نبود. رهبران اسماعیلى سلمیه با شناخت این معضل از طرق مختلف با جمعآورى اموال و ذخایر، پشتوانهى اقتصادى قیام را از قبل مهیا کرده بودند. منابع، از وجود اموال و ذخایرِ مالى عظیمى در نزد رهبران اسماعیلى در سلمیه گزارش مىدهند(41) که رهبرى قیام این اموال را بعداً به افریقیه و مغرب انتقال دادند. وجود این دارایىها زمینهى گسترش دعوت را در مغرب و افریقیه فراهم کرد. از وظایف مهم داعیان در دوران دعوت، جمعآورى اموال از مناطق مختلف و ارسال آنها نزد امام در سلمیه بوده است. جعفر حاجب، که خود شاهد و در خدمت عبیداللّه مهدى بوده است، معلومات ارزشمندى در این مورد در اختیار ما مىگذارد. او مىگوید:
داعیان اموال را از هر شهرى جمع مىکردند و به نزد مهدى در سلمیه مىفرستادند. مهدى سردابى به طول دوازده میل در خانهاش حفر کرده بود. اموال و ذخایر بر شتر حمل و شبانه به داخل سرداب انتقال داده مىشد. بعد از تخلیهى بارِ شتر، درِ سرداب با خاک پوشانده مىشد؛ به نحوى که احدى نمىتوانست مکان آن اموال را بیابد. این اموال به حدى زیاد بود که گفتهاند با اموال عبیداللّه مهدى در دوران خلافت برابرى مىکرده است (42) و از اموال خلیفهى عباسى بیشتر بوده است. مهدى قسمتى از این اموال را در راه کسب یاران و رهایى از دست والیان در مسیر مغرب به کار برده بود.(43)
اگر چه به نظر مىرسد در مقدار اموال فاطمیان در دوران دعوت اغراق شده باشد، ولى حاکى از گستردگى اموال و ذخایر ایشان در آن دوران است که به پشتوانهى آن توانستند قیام خود را بر ضدّ عباسیان در نقاط مختلف، از جمله مغرب و افریقیه، با موفقیت دنبال کنند.
هنگامى که عبیداللّه مهدى مجبور شد سلمیه (مرکز دعوت) را رها کند و به طرف مصر برود، فرصت نیافت اموال و ذخایر را با خود حمل کند؛ و چون نگران اموالِ بر جا مانده بود و مىدانست که بنیهى مالى دعوت وابسته به این اموال است، به یکى از پیروانش فرمان داد به سلمیه باز گردد و خانههاى علویان را خراب کند و جوى آبى را که اموال در زیر آن قرار داده شده بود ببندد(44) تا جاى اموال پنهان بماند(45) و او بتواند این اموال را بعداً به افریقیه انتقال دهد.
در بین راه عبیداللّه هر جا با مشکل روبهرو مىشد با اعطاى مبالغى زیاد خود و یارانش را نجات مىداد.(46) عبیداللّه مهدى بعد از ورود به مغرب و استقرار در سجلماسه، علاوه بر دارایىهاى قبلى، اموالى هم از جانب ابوعبداللّه شیعى دریافت مىکرد. بنابر روایت ابن عذارى به نقل از فردى هاشمى که همراه عبیداللّه مهدى در سجلماسه بود، این اموال از دینارهاى رایج در سجلماسه نبود، بلکه از دینارهاى اغلبى بود(47) و این نشان مىدهد ابوعبداللّه هنگامى که در بین کتامىها در منطقهى حاکمیت اغلبیان بود آنها را فرستاد.
فاطمیان اموال و دارایىهایى را که در دوران دعوت در اختیار داشتند از طرق مختلف به دست مىآوردند. پیروان اسماعیلیه یا از سر ایمان به این که این اموال به اهل بیت داده مىشود و در واقع عمل خیرى است که قرآن آن را مدح کرده است این اموال را پرداخت مىکردند، یا این کار را در شمار اعمال نیکى مىدانستند که براى انسان محاسبه مىگردد، و یا براى اینکه در فرداى تشکیل حکومت به فریاد آنان خواهد رسید و آنان نصیبى از حکومت خواهند برد. فاطمیان در دوران دعوت این اموال را تحت چند عنوان جمع مىکردند:
1. خمسِ اموال. بر افراد اسماعیلى که در نقاط مختلف عالم اسلامى زندگى مىکردند واجب بود خمس اموالى را که مالک هستند یا کسب مىکنند به امام اسماعیلى بپردازند و از همین جا عنوان خمس در کتب فقهى قاضى نعمان (فقیه فاطمیان) وارد شد. در واقع، نظریهاى که قاضى نعمان در کتاب دعائم الاسلام(48) و کتاب الهمة فى آداب اتباع الائمه(49)در مورد خمس اموال بیان مىدارد مبتنى بر عملکرد پیروانِ مذهب اسماعیلى در طول دوران ستر و قیام در افریقیه و مناطق دیگر است. همین شیوه بعد از تشکیل خلافت فاطمیان اعمال شد. یکى از درآمدهاى خلافت فاطمیان همین خمس بود که پیروان اسماعیلى براى آنها ارسال مىکردند.(50)
بدون شک این وجوهات چه در دوران قیام و چه در دوران خلافت تنها بر عهدهى پیروان اسماعیلى بوده است؛ زیرا اگر پرداخت این مالیات شرعى شامل پیروان غیر اسماعیلى افریقیه نیز مىبود، مسلماً آنان واکنش نشان مىدادند؛ چنان که در مواردى بعضى از اعمال فاطمیان را بدعت دانستند و واکنش نشان دادند؛ همچنین ما در منابع اهل سنت مغرب و افریقیه ذکرى از این مالیات نمىبینیم و این نشان مىدهد که وجوب آن به پیروان اسماعیلى منحصر بوده است.
از بعضى از نوشتههاى قاضى نعمان به دست مىآید که پرداخت این مالیاتِ شرعى بر بعضى از پیروان اسماعیلى سنگین بوده است؛ زیرا قاضى نعمان در جاهاى مختلف آنان را در پرداخت خمس دعوت به صبر مىکند و آنرا امتحانى الهى معرفى مىنماید.(51)
2. نوعى مالیات شرعى دیگر به نام «دینار الهجرة» و «درهم الفطرة» بود. این نوع مالیات را حمدان بن اشعث رهبر اسماعیلیان وضع کرده بود(52) و ابوعبداللّه شیعى از افرادى که داخل دعوت اسماعیلیان مىشدند آنرا دریافت مىکرد. پیروان اسماعیلى دینار الهجرة را به امام مىدادند و این مالیات براى رفع نیاز اولیایى بود که از مناطق و جزایر مختلف به دار الهجرة مهاجرت مىکردند؛(53) و درهم الفطرة(54) مالیاتى بود که تازهواردان مذهب اسماعیلى پرداخت مىکردند.(55)
اطلاعات دقیقى از مقدار و کیفیت این نوع مالیات در منابع نیست. تنها اشاراتى ضمنى در بعضى مآخذ در این مورد مىتوانیم به دست آوریم. در نامهاى که زیادةاللّه سوم اغلبى بر ضد فاطمیان در افریقیه منتشر کرده و فرمان داده بود در جایگاههاى عمومى قرائت شود، نکاتى راجع به مالیاتهاى فاطمیان مطرح شده بود که وى از آنها با عنوان مالیات غیر شرعى نام مىبرد.(56) گمان مىرود منظور زیادة اللّه سوم از این مالیاتهاى غیر شرعى دینار الهجرة و درهم الفطرة بوده که براى آنان ناشناخته بوده است.
3. غنایم. غنایم در اختیار مشایخ کتامة قرار مىگرفت و ابوعبداللّه هیچ دخل و تصرفى در آنها نمىکرد. این اموال را مشایخ کتامة بعد از آنکه عبیداللّه مهدى از سجلماسه به ایکجان آمد تحویل او دادند.(57) رؤساى کتامة ابتدا تصور مىکردند این اموال متعلق به آنهاست. به اعتقاد قاضى نعمان همین تصور از اسبابى بود که بعداً رؤساى کتامة را به فساد و توطئه کشانید.(58)
4. هدایاى پیروان اسماعیلى به صورت پول یا اجناس براى امام. داعیان که از نقاط مختلف عالم به حضور امام اسماعیلى مىآمدند، هدایایى نیز با خود مىآوردند. این نوع درآمد بعد از آنکه خلافت فاطمیان شکل گرفت بیشتر شد. بزرگان و رجال دولت واجب مىدیدند وقتى که بر امام وارد مىشوند هدایایى را به او تقدیم دارند. جوذر خادم، که رتبهاى والا در نزد خلفاى فاطمى افریقیه داشت، بیش از ده هزار دینار را براى تقرب به حضور سومین خلیفهى فاطمى اهدا کرد.(59)
5. صدقات. قاضى نعمان تحت عنوان صدقات از اموالى که اخذ آن از مؤمنین و مؤمنات بر ائمهى صادقین واجب است یاد مىکند و به ذکر آیهى صدقات(60) مىپردازد و مىگوید:
پرداخت صدقات به امام بر هر مؤمنى واجب است هر چند این امام جائر و ستمکار باشد.(61)
نتیجه
در اواخر قرن سوم و همزمان با قیام فاطمیان، افریقیه و مغرب از نظر اقتصادى از وضعیت مطلوبى برخوردار نبود و بحران اقتصادى همه جانبه فراگیر شده بود. این بحران بیشتر در افریقیه و در مناطق تحت نفوذ اغلبیان بود؛ همان مناطقى که ابوعبداللّه شیعى عمدهى فعالیتهاى خود را در آن قرار داده بود.
بحران اقتصادى، بر نظام پولى و مسکوکات ضربهى شدیدى وارد کرد. وضعیت نامناسب پولى موجب شورشها و بحرانهاى متعددى شد که مشهورترین آنها شورش دراهم در سال 274 قمرى بود.
بر اثر وضعیت نامطلوب اقتصادى، جامعهى افریقیه دستخوش تغییرات اقتصادى مهمى شد. در بین طبقاتى که از این وضعیت ناراضى بودند زمینهى مساعدى براى تبلیغات فاطمیان فراهم گشت.
در مقابل این وضعیت نامطلوب اقتصادى، فاطمیان در دوران دعوت و قیام، روشهاى مالى و اقتصادى خاصى را براى جذب بربرها در پیش گرفتند. آنها شیوههاى مرسوم جمعآورى خراج اغلبیان را نفى و اعلام کردند که اخذ و پخش مالیات فقط بر اساس کتاب اللّه خواهد بود. از اقدامات دیگر آنان، که در جلب قلوب عامه مؤثر بود، برقرارى امنیت اقتصادى در مناطق تحت کنترل بود. آنان موفق شدند امنیت را، حتى در مناطق دور از مرکز قیام که در گذشته ناامنى در آن حاکم بود، برقرار کنند. این عمل موجب گسترش ارتباط تجارى و تسریع در حرکت اقتصادى در افریقیه شد.
اموال و خزاین فاطمیان تأثیر بسزایى در استمرار قیام گستردهى فاطمیان در افریقیه و مغرب داشت. اموال و دارایىهایى که فاطمیان در دوران دعوت در اختیار داشتند از طرق مختلف به دست مىآمد؛ از جمله: پرداخت خمس اموال، پرداخت مالیات شرعى به نام «دینار الهجرة» و «دینار الفطره»، هدایایى که براى امام فاطمى فرستاده مىشد، صدقات و غنایم. این سیاست مالى و اقتصادى فاطمیان در دوران دعوت و قیام، که برگرفته از اصول مساواتجویانهى اسماعیلیان و قرامطه بود، زمینهى مناسبى براى گرایش به فاطمیان فراهم آورد.
پىنوشتها:
1. شمال آفریقا به چهار قسمت تقسیم مىشود: برقه و طرابلس؛ اقلیم افریقیه، (تقریبا برابر با تونس فعلى و معروف به مغرب الادنى است)، مغرب الاوسط (معادل با الجزایر امروزى است) و مغرب الاقصى ( تقریبا برابر با کشور مراکش است).
2. به بیان ابن عذارى، کاهنه به یارانش مىگفت: عرب از افریقیه طلا و نقره مىخواهد و از آنجا ما مزارع و چراگاهها مىخواهیم. نظر من این است که بلاد افریقیه را تخریب کنیم تا اعراب از این جا مأیوس گردند و تا ابد هیچ وقت باز نگردند. (ابن عذارى، البیان المغرب فى الاخبار الاندلس و المغرب، ج 1، ص 36).
3. همان.
4. همان.
5. ابو اسحاق الرقیق قیروانى، تاریخ افریقیه و المغرب، ص 64 به بعد؛ ابن عذارى، همان، ج 1، ص 36 به بعد؛ احمد بن یحیى بلاذرى، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد، ص 230 به بعد؛ ابنقتیبه الدینورى، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، الجزء الثانى، ص 66 به بعد.
6. ناشناخته، اخبار مجموعه، ص 37 ـ 38. براى آگاهى بیشتر از اعمال بلج بن بشر رک : ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، تصحیح على شیرى، ج 3، ص 388 ـ 391؛ عبد القادر بن بدران، تهذیب ابن عساکر، ج 3، ص 29؛ احمد بن یحیى بن عمیرة الضبى، بغیة الملتمس فى جذوة المقتبس فى ذکر ولاة الاندلس، تحقیق محمد بن تاویت الطنجى، ص 170.
7. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 69 ـ 71.
8. همان، ص 70؛ الرقیق القیروانى، همان، ص 78.
9. احمد بن خالد الناصرى السلاوى، الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصى، تحقیق جعفر و محمد الناصرى، ج 1، ص 112.
10. ابوعبید عبداللّهبن عبدالعزیز البکرىاندلسى،المغربفى ذکر بلاد افریقیه والمغرب،تحقیق دوسلان،ص22ـ25.
11. ابن عذارى، همان، ص 72 ـ 73.
12. همان، ص 82؛ الرقیق قیروانى، همان، ص 121.
13. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 78.
14. همان، ص 86 ـ 87.
15. عصام الدین عبد الروف القفى، تاریخ المغرب و الاندلس، ص 132.
16. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 89؛ على بن محمد بن فاسى ابن ابى زرع، انیس المطرب بروض القرطاس فى اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، تحقیق محمد هاشمى فیلانى، ص 64 ـ 98.
17. احمد بن ابى یعقوب یعقوبى، البلدان، ص 107 ـ 108.
18. القفى، همان، ص 133.
19. ابن ابى زرع، همان، ص 68 ـ 98.
20. ابن خلدون در مورد وضعیت پایانى دولتها مىگوید: در اواخر دولتها تجاوز و ستمگرى و بدرفتارى با رعایا معمول مىگردد. در این مرحله میزان خراجها تقلیل و قحطى و گرسنگى و مرگ و میر افزایش مىیابد. علت قحطى آن است که اغلب مردم دست از کشاورزى بر مىدارند؛ چه در این مرحله یعنى اواخرِ دولتها به اموال مردم از راه خراجهاى گوناگون تجاوز مىشود یا به علت فرسودگى و پیرى دولت، سرکشان شورش مىکنند و فتنهها و آشوبها پدید مىآید که رعایا آواره مىشوند و کار کشاورزى نقصان مىپذیرد.
مرگ و میر بسیار در اواخر دولتها موجبات گوناگونى دارد؛ از جمله قحطىزدگى. چنان که یاد کردیم یا به سبب تزلزل اوضاع دولتها فتنهها و آشوبها روى مىدهد و فساد و هرج و مرج و کشتار فزونى مىیابد. (عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 301 ـ 302).
21. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 120 ـ 121.
22. همان، ص 120 ـ 121؛ فرحات دشراوى، الخلافة الفاطمیة بالمغرب، ص 24.
23. مورخان اشارهاى به علل بحران نکردهاند. به طور کلى مىتوان گفت در این دوره، نظام پولى فاسد شده بود و مظاهر آن فساد را مىتوان این گونه خلاصه کرد:
الف) سیاست پولى نادرست که حکام با کاهش وزن و عیار سکهها در پیش گرفتند و آن هم احتمالاً به علت کاهش معادن طلا و نقره، یا کاهش واردات طلا و نقره بود؛ زیرا همانطور که بیان شد اکثر طلاها از بلاد سودان مىآمد؛
ب) بالا بردن ارزش پولى، بیش از آنچه واقعیت داشت، و همزمان ضرب سکه و پولى که وزن و عیار آن کاهش پیدا کرده بود در صورتى که ارزش پولى گذشته را همچنان دارا بود؛
پ) کاهش درهم و نقره و توسعهى سکههاى مسین.
24. ابوحنیفه قاضى نعمان، افتتاح الدعوة، تحقیق وداد القاضى، ص 141.
25. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 141.
26. همانجا.
27. همان، ص 141 ـ 142.
28. همان، ص 143.
29. همانجا.
30. همانجا.
31. قاضى نعمان، همان، ص 141.
32. موسى اقبال، دور کتامة فى تاریخ الخلافة الفاطمیة منذ تأسیسها الى منتصف القرن الخامس الهجرى، (11م)، ص 245.
33. همان، ص 252.
34. قاضى نعمان، همان، ص 131.
35. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 216 به بعد؛ ابن اثیر، همان، ج 5، ص 252 به بعد.
36. شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، تحقیق محمد جابر عبد العال الحینى و دیگران، ج 25، ص 192 ـ 195.
37. قاضى نعمان، همان، ص 246؛ تقى الدین مقریزى، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمال الدین الشیال، ج 1، ص 67.
38. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 164 به بعد.
39. همان، ص 158.
40. قاضى نعمان، همان، ص 261.
41. محمد بن محمد الیمانى، سیرة الحاجب جعفر، تصحیح ایوانف، ص 51 به بعد.
42. همان، ص 108؛ ادریس عماد الدین قرشى، عیون الاخبار و فنون الآثار، تحقیق مصطفى غالب، ج 4، ص 42.
43. محمد بن محمد الیمانى، همان، ص 109.
44. جعفر حاجب گوید: امام گودالى حفر کرده بود و اموال را در آن قرار داده بود و سقف آن محل را با گچ پوشانده بود و بر روى آن، جوى آبى روان کرده بود و آب در تابستان و زمستان از روى آن عبور مىکرد. (محمد بن محمد الیمانى، ص 113).
45. محمد بن محمد الیمانى، همان، ص 113.
46. ابن اثیر، همان، ج 5، ص 18.
47. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 139.
48. قاضى نعمان، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى.
49. قاضى نعمان، الهمة فى آداب اتباع الائمه، تحقیق کامل حسین، ص 66 ـ 73.
50. محمدبن محمد الیمانى، همان، ص 280 ـ 283. دربارهى اموالى که داعیان از جزایر مختلف به طرف منصوریه مىفرستادند، رک: قاضى نعمان، المجالس و المسایرات، تحقیق الحبیب الفقى و دیگران، ص 425 ـ 647، 475 و 481.
51. قاضى نعمان، الهمة فى آداب اتباع الائمة، ص 69 ـ 71.
52. نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، ج 25، ص 193؛ ابوبکر الدوادارى، کنز الدرر و جامع الغرر، تحقیق صلاح الدین المنجد، ج 6، ص 49.
53. براى اطلاع از نظام مالیاتى اسماعیلیان و قرامطه رک: مقریزى، اتعاظ الحنفاء، ج 1، ص 211.
54. درهم الفطرة که بین اسماعیلیان بوده غیر از زکاة الفطرهاى است که هم در فقه شیعه و هم اهل سنت آمده است.
55. مقریزى، همان، ج 1، ص 219.
56. همان، ص 219؛ قاضى نعمان، افتتاح الدعوة، ص 173.
57. قاضى نعمان، افتتاح الدعوة، ص 127.
58. همانجا.
59. ابو على منصور عزیزى الجودرى، سیرة الاستاذ جوذر، تصحیح محمد کامل حسین و م. عبد الهادى شعیره، ص 147؛ قاضى نعمان، المجالس و المسایرات، ص 291، 499 (الطبعة الاولى).
60. توبه (9)، آیهى 60.
61. قاضى نعمان، الهمة فى آداب اتباع الائمة، ص 68 ـ 69.
منابع:
ـ ابنابى زرع، علىبنمحمد بن فاسى، انیس المطرب بروض القرطاس فى اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، تحقیق محمد هاشمى فیلانى، (مراکش، المطبعة الوطنیه، 1936م).
ـ ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، تصحیح على شیرى.
ـ ابن بدران، عبدالقادر، تهذیب ابن عساکر، (دمشق، المکتبة العربیة، 1351ق).
ـ ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، (بیروت، مؤسسة الاعلمى المطبوعات، بىتا).
ـ ابن عذارى المراکشى، البیان المغرب فى اخبار الاندلس و المغرب، تحقیق ج. س. کولان و ا. لیفى بروقنسال، (بیروت، دارالثقافه، بىتا).
ـ اقبال، موسى، دور کتامة فى تاریخ الخلافة منذ تأسیسها الى منتصف القرن الخامس الهجرى (11م) (الجزایر، الشرکة الوطنیة النشر و التوزیع، 1976م).
ـ البکرى، ابوعبید عبداللّه بن عبدالعزیز، المغرب فى ذکر بلاد افریقیة و المغرب، تحقیق دوسلان، (بغداد، مکتبه المثنى، بىتا).
ـ البلاذرى، احمد بن یحیى، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد رضوان، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1398ق/1978م).
ـ الجوذرى، ابوعلى منصور عزیزى، سیرة الاستاذ جوذر، تصحیح محمد کامل حسین و م. عبدالهادى شعیره، (قاهره، بىنا، 1945م).
ـ دشراوى، فرحات، الخلافة الفاطمیة بالمغرب، (بیروت، دارالمغرب الاسلامى، 1994م).
ـ الدوادارى، ابوبکر بن عبداللّه بن ایبک، کنز الدرر و جامع الغرر، (الدرة المضیة فى اخبار الدولة الفاطمیة)، جزء السادس، تحقیق صلاح المنجد، قسم الدراسات الاسلامى بالمعهد الالمانى لآثار بالقاهرة، (قاهره، بىنا، 1380ق/1961م).
ـ الدینورى، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، (قاهره، مکتبة مصطفى البابى الحلبى، 1969م).
ـ الرقیق قیروانى، ابواسحاق، تاریخ افریقیة و المغرب، تحقیق عبدالعلى الزیدان، عزالدین عمر موسى، (بیروت، دارالمغرب الاسلامى، 1990م).
ـ الضبى، احمد بن یحیى بن عمیده، بغیة الملتمس فى جذوة المقتبس فى ذکر ولاة الاندلس، تحقیق محمد بن تاویت الطنجى، (قاهره، بىنا، 1952م).
ـ عمادالدین القرشى، ادریس، عیون الاخبار و فنون الآثار، تحقیق مصطفى غالب، (بیروت، دارالاندلس، 1406ق/1986م).
ـ قاضى نعمان، ابوحنیفه، افتتاح الدعوة، تحقیق وداد القاضى، (بیروت، دارالثقافه، 1970م).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المجالس و المسایرات، تحقیق الحبیب الفقى و دیگران، (تونس، الجامعة التونسیه، 1978م).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الهمة فى آداب اتباع الائمه، تحقیق محمد کامل حسین، (قاهره، دارالفکر العربى، بىتا).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى، (قاهره، دارالمعارف، 1963م).
ـ القفى، عصام الدین عبدالرؤف، تاریخ المغرب و الاندلس، (قاهره، بىنا، 1980م).
ـ المقریزى، تقىالدین، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمه الفاطمیین الخلفا، تحقیق جمال الدین الشیال، (بىجا، وزارة الاوقاف، 1416ق/1996م).
ـ الناصرى السلاوى، احمد بن خالد، الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصى، تحقیق جعفر و محمد الناصرى، (بىجا، الدار البیضا ـ دار الکتاب، 1945م).
ـ ناشناخته، اخبار مجموعة فى فتح الاندلس و ذکر امرائها رحمهم اللّه و الحروب الواقعة بها بینهم، (دمشق، منشورات دار اسامه، بىتا).
ـ النویرى، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب فى فنون الادب، تحقیق محمد جابر عبدالعال الحینى، جلد 25، (قاهره، المکتبة العربیة، 1404ق/1986م).
ـ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، البلدان، (نجف، المکتبة المرتضویة، 1918م).
ـ الیمانى، احمد بن محمد، سیرة الحاجب جعفر، تصحیح ایوانف، مجلة کلیة الآداب بالجامعة المصریة، (مجلد 4، جزء 2)، (قاهره، بىنا، 1936م).
در این مقاله اوضاع اقتصادى و نقش آن در تشکیل خلافت فاطمیان بررسى مىشود. برخى از عوامل اقتصادىِ تأثیر گذار بر تشکیل خلافت فاطمى، به اوضاعِ افریقیه و مغرب در نیمهى دوم قرن سوم قمرى و بخشى به عملکرد فاطمیان در دوران دعوت و قیام باز مىگردد که در این مقاله هر دو دسته عوامل مورد بررسى قرار مىگیرد.
اوضاع اقتصادى افریقیه و مغرب در آستانهى قیام فاطمیان
اوضاع اقتصادى این منطقه، در دوران بعد از اسلام تا تشکیل خلافت فاطمیان، به سه دوره تقسیم مىگردد:
ـ از ورود اسلام تا تشکیل حکومتهاى مستقل؛
ـ از تشکیل حکومتهاى مستقل تا اواسط سدهى سوم؛
ـ نیمهى دومِ سدهى سوم.
وضعیت اقتصادى مغرب و افریقیه در دورهى اول، با اوضاع اقتصادى در نیمهى دومِ قرن سوم و در آستانهى قیام فاطمیان شباهتهاى زیادى دارد. براى تبیین عوامل اقتصادىِ زمینه سازِ قیام فاطمیان، لازم است اوضاع اقتصادى مغرب و افریقیه تا اواسط قرن سوم را به اختصار بررسى کنیم.
از ورود اسلام تا تشکیل حکومتهاى مستقل
سرزمین مغرب و افریقیه در این دوران از وضع اقتصادى مطلوبى برخوردار نبود. حملات اعراب، قیامهاى پیوستهى بربرها و خوارج علیه حکامشان، غارتگرىهاى ساکنان کوهستان و صحرانشینان در شهرها و دشتها، سرمایههاى عظیمى که از مغرب و افریقیه به دربار خلفا سرازیر مىشد و فتنهها و شورشهایى که شعلهى آن سراسرِ منطقه را فرا گرفته بود همه از اسباب وضعیت نامطلوب اقتصادى بودند.
در این میان شورشهایى مثل شورش کسیله و کاهنه(2) و خوارج صفریه و اباضیه موجب رکود زراعت و صنعت و تجارت در مغرب و افریقیه گردیده بود. درختها به آتش کشیده شد و قلعههاى مابین طَرابُلُس و طَنْجَه تخریب گردید.(3) بر اثر تخریب بلاد و مناطق زراعتى، بسیارى از ساکنانِ آنجا به اندلس مهاجرت کردند؛ زیرا مىدیدند در آنجا مکانى براى کسب روزى و زندگى نیست.(4)
تمام تلاشهاى والیان در دو قرن اول به فرونشاندن این شورشها معطوف شد و اموال و ذخایر عظیمى در این راه هزینه گردید.(5)بعد از گذشت نیم قرن از این شورشها وضعیتِ اقتصادى شدیداً لطمه دید.
بدون تردید، مسئولیت والیان در ایجاد این اوضاع کمتر از مسئولیت خوارج و بربرها نبود. در بین خوارج، صفریه بیشتر از اباضیه در ایجاد این اوضاع سهم داشتند؛ زیرا جنگهاى آنان همراه با غارتِ اموال و آتش زدن شهرها و مزارع بود. نمونهى این اعمال را مىتوان در محاصرهى شهر طنجه (123ق) توسط بَلْجَ بن بِشْر و یارانش(6) و در قیروان (138ق) دید.(7) در این جنگها تعداد زیادى کشته شدند که مورخین اتفاق بر کثرت آنان دارند.(8) افزون بر این مصایب، امراض مسرى نیز تعداد کثیرى را به کام مرگ کشید.
این حوادث موجب وخامت اوضاع اقتصادى و قحط و غلاى شدیدى شد؛ تا آنجا که مردم براى زنده ماندن به خوردن حیوانات بارکش، سگ، پوست و علف روى آوردند.(9) والى افریقیه در اثر اوضاع نامطلوب اقتصادى مغرب و افریقیه، مجبور شد براى سر و سامان دادن اوضاع دستِ کمک به سوى مصر دراز کند، ولى این کمکها نتوانست اوضاع اقتصادى افریقیه و مغرب را سر و سامان دهد؛ زیرا تمام کمکها صَرف تحکیم موقعیت حکّام و موقعیت دفاعى شهرها و برپایى دژها و باروها گردید.(10) ظاهراً والیان افریقیه اهتمامى به اصلاح اقتصادى آن نواحى نداشتند، اما بعد از آنکه شورشهاى خوارج و دیگر مدعیانِ قدرت در آن منطقه فروکش کرد، تلاشهایى براى بهبود و اصلاح وضع اقتصادى در دورهى محمد بن اشعث، والى عباسیان (143 ـ 148ق) انجام گرفت، ولى عمر این اصلاحات کوتاه بود.(11) با حرکت وى به شرق مجدداً شورشهاى خوارج شدت گرفت و وضعیت مانند قبل شد.
تأثیرات نامطلوب شورشهاى خوارج بر اوضاع اقتصادى افریقیه از تلاشهاى یزید بن حاتم (154 ـ 170ق) والى دیگر افریقیه، در مواجهه با گرسنگى و قحطى و مشکلات اقتصادى روشن مىشود. او اهتمام زیادى به کشت و زرع زمینها مصروف داشت و غَلاّت این زمینها را در اختیار مردم قحطىزده قرار داد(12) و گوسفندان و شتران زیادى را ذبح و میان رعیت تقسیم کرد. یزید براى بهبودِ اوضاع اقتصادى، تلاش وسیعى در زمینهى گسترش حِرَف و صنایع و برپایى بازارها انجام داد.(13) این اقدامات و تلاشها نیز نتوانست اوضاع اقتصادى را بهبود بخشد ؛ زیرا مىبینیم بسیارى از والیان قیروان از پرداخت حقوق و عطایاى لشکریانشان ناتوان بودند.(14)
این شرایط بحران زدهى اقتصادى تا استقرار دولتهاى مستقل تداوم داشت.
اوضاع اقتصادى افریقیه و مغرب در عصر دولتهاى مستقل تا اواسط قرن سوم
با استقرار دولتهاى مستقل و برقرارى آرامش، مغرب و افریقیه شاهد تغییر و بهبود نسبى وضعیت اقتصادى شد. این بهبود اقتصادى در تمام نواحى منطقه در محدودهى حکومتهاى اغلبیان (184 ـ 296ق)، ادریسیان (172 ـ 364ق) و دولت خارجى مذهب رستمیان (160 ـ 296 ق) و بنى مدرار (140 ـ 352 ق) نمودار گردید.
آنچه در کتب تاریخى و مسالک و ممالک از شکوفایى اقتصادى مغرب و افریقیه بیان کردهاند عمدتاً مربوط به این دوره از تاریخ مغرب و افریقیه است. مغرب و افریقیه از زمان رومىها به بعد در هیچ دورهاى چنین شکوفایى به خود ندیده بود؛ مزارع امنیت لازم را براى زراعت به دست آوردند(15) و شکوفایى اقتصادىِ مغرب حتى به فریاد مردم قحط زدهى اندلس رسید. بر اثر قحط و غلا در اندلس (232ق) چهارپایانِ بسیارى هلاک شدند و درختان و زمینهاى زراعى خشکید و قیمتها بالا رفت؛ در این احوال مغرب از چنان وضعى برخوردار بود که توانست به اندلس یارى برساند.(16)
در سایهى امنیت ایجاد شده در دوران اغلبیان تا اواسط قرن سوم، محصولات کشاورزى افزایش یافت. یعقوبى از سرسبزى و کثرت درختان در منطقهى قعودة تا ساحل سخن مىگوید:
در آنجا زیتون و نخل و انگور به صورت فراوان کشت مىشد و در شمال منطقهى قعوده کشتِ حبوبات رایج بود.(17)
به فضل زیادىِ معادن، صنایع در این عصر شکوفا شد؛ به ویژه صنعت کشتىسازى و شمشیر و زین و لگام اسبان و صنایع شیشهاى رونق گرفت. در قیروان، محلهاى خاصِّ شیشهگران بود.(18)
اوضاع اقتصادى افریقیه از اواسط قرن سوم تا پایان قرن سوم
در اواخر قرن سوم بر اثر عوامل انحطاط، که قبلاً بدان اشاره شد، آرامش نسبى بار دیگر از جامعهى افریقیه رخت بربست و به دنبالِ آن تغییراتى در اوضاع اقتصادى منطقه به وجود آمد که شباهت زیادى به دوران قبل از تشکیل دولتهاى مستقل داشت. این اوضاع اقتصادى بستر مناسبى براى قیام فاطمیان فراهم ساخت.
در اواخر قرن سوم مجدداً بحران اقتصادى همهجانبه و فرا گیر شد. این بحران بیشتر در افریقیه و در مناطق تحت نفوذ اغلبیان بود. به دنبالِ آن، جنگِ داخلى شدت گرفت و آسایش و رفاه از شهرها و روستاها رخت بربست. در این سالها خشکسالى و گرانى، که قسمتى بر اثر عوامل طبیعى و قسمتى حاصل عملکرد حکام بود، بر افریقیه سایه افکند. ابن ابى زرع نمونههایى از این قحطىها را که از 253 قمرى آغاز شد و تا سال 265 قمرى ادامه یافت، بیان مىکند.
در این بین قیمتها بالا رفت و شمار زیادى تلف شدند. مشابه این قحطى در سال 285 قمرى نیز رخ نمود که گفتهاند بعضى مردم به مردارخوارى روى آوردند. همراه قحطى امراض کشنده هم گریبانگیر مردم شد. جمعیت مردگان به حدى زیاد شد که چندین نفر را بدون غسل و نماز در یک قبر قرار مىدادند.(19)
آنچه ابن خلدون در مقدمه راجع به وضعیت نامطلوب اقتصادى دولتها بیان مىدارد،(20) در مورد افریقیه در آستانهى قیام فاطمیان صدق مىکند. به علت خراج سنگینى که قرار داده شده بود و همچنین بروز فتنهها و آشوبهاى مختلف قبایل بربر، کشاورزى رونق قبلى خود را از دست داده و بسیارى از سرزمینهایى که قبلاً کشت مىشد رها شده بود.
بر اثر بحران، وضعیت پولى و مسکوکات رایج شدیداً ضربه دید. در دورهى ابراهیم دوم اغلبى در موقع جنگ با طولونیان (267ق) اختلالى در گردش درهمها و دینارها به وجود آمد که ادامهى جنگ با طولونیان را مشکل ساخت. ابراهیم دوم براى رفع بحران پولى حتى مجبور شد زیورآلات زنانش را تبدیل به درهم و دینار کند. با توجه به مشکلات اقتصادى، ضرب این درهم و دینارها احتمالاً همراه با کاهش عیار بوده است.
ابراهیم که در جنگ با طولونیان تمام اموال و ذخیرههاى پولى خود را هزینه کرده بود، بعد از پیروزى در صدد جبران آن برآمد و دستور داد کلیهى اموال طولونیان که در صحنهى جنگ باقى مانده بود جمعآورى شود و هر چه و به هر مقدار نزد لشکریان مىیافت با شدت عمل تصاحب مىکرد. ابن عذارى بیان مىدارد:
بسیارى از لشکریان چون شدت عمل ابراهیم دوم را دیدند به صورت پنهانى هر مقدار از اموال را که در اختیار داشتند فروختند.(21)
وضعیت نامناسب پولى موجب بحران و شورش دیگرى در سال 274 قمرى شد که به نام شورش دراهم شهرت یافت. این بحران بر اثر بىتدبیرى ابراهیم دوم ایجاد شد و به شورشها دامن زد و بحران سیاسى و اقتصادى بزرگى پدید آورد. شورش از آنجا آغاز شد که ضرّابخانهى دولت همراه سکههاى گذشته، سکههاى کمبهایى از جنس مس به نام «صحاح» ضرب کرد. این اقدام باعث شد مردم دست به شورش بزنند و علیه ابراهیم اجتماع کنند. این شورش که به تسلیم ابراهیم دوم در برابر مردم و خارج کردن سکههاى مسین از دور معاملات و ضرب درهم جدیدى به نام «عاشرى» انجامید(22) حکومت را در موضعى انفعالى قرار داد.
وضعیت خراج و مالیات عامل دیگر بحران اقتصادى بود. با انحطاط و ضعف اغلبیان سیاستِ مالیاتى آنان در اخذ مبالغِ بیشتر با شدت عمل اجرا شد. طبق این سیاست، آنان موارد جدیدى از عوارض و مالیات وضع کردند که اهالى قادر به پرداخت آن نبودند. در اواخر حکومت اغلبیان، خراج و مالیات، که عمدتاً براى تأمین لشکرکشىها علیه شورشیان و فتوحات در مناطقى مثل صقلیه جمعآورى مىگردید، بسیار بیشتر از دوران والیان بود. مأموران وصول مالیات در اخذ آنها بیداد مىکردند. در مواردى مأمور وصول مالیات تعهدى به امیر اغلبى مىسپرد که به موجب آن موظف بود مستقیماً مبلغ معینى به نام خراج جمعآورى نماید و به امیر اغلبى بپردازد.(23) در این موارد مأمور هر چه مىخواست به میل و تشخیص خود، گاه مازاد بر آنچه تعهد سپرده بود، دریافت و به نفع خود برداشت مىکرد. مبالغ زیادى که اغلبیان از طریق خراج یا طرق دیگر به دست مىآوردند عمدتاً هزینهى لشکرکشىهاى آنان علیه شورشهایى مىشد که به عملکرد آنان معترض بودند.
این وضعیت، جامعهى افریقیه را دستخوش تغییرات اقتصادى کرد و در بین طبقاتى که از این وضعیت ناراضى بودند زمینهى مساعدى براى تبلیغات فاطمیان فراهم شد.
سیاست مالى و اقتصادى ابوعبداللّه شیعى در دوران قیام
شیوهها و روشهاى مالى و اقتصادى ابوعبداللّه شیعى در دوران دعوت در جذب بربرها بسیار مؤثر بود. سیاست اقتصادى وى نقطهى مقابل سیاست اقتصادى اغلبیان بود. ابوعبداللّه دریافته بود که یکى از عوامل اصلى انزجار مردم از اغلبیان شیوههاى مالى و اقتصادى آنان است.(24) او براى جلب قلوب عامه سیاست اقتصادى اغلبیان را نهى کرد. نظر او این بود که این شیوه بدعت و مخالف با سیرهى سلف صالح است. ابن عذارى بیان مىدارد:
در سال 293 قمرى وقتى ابوعبداللّه به شهر بَلَزمه و طُبنه دست یافت مالیاتهایى که جمعآورى شده بود نزد او آوردند، وى از مأموران مالیاتى پرسید: این اموال چیست؟ پاسخ دادند: اینها خراج عُشُر است. ابوعبداللّه به جمعى از افراد مورد اعتماد طُبنه فرمان داد اموال را به صاحبان آنها بازگردانند و مردم را آگاه گردانند که آنان امین مردم در اموالى هستند که خداوند از زمین براى آنها خارج کرده است؛(25) همچنین اعلام شود که اخذ و پخش مالیات عشر بر اساس کتاب اللّه خواهد بود.
در موردى دیگر از فردى که اموالى به نزد او آورده بود پرسید: این مال از کجاست؟ مرد جواب داد: جزیهى سال گذشتهى یهود و نصار است. ابوعبداللّه گفت: چگونه جمعآورى کردى؟ مرد جواب داد: به همان شیوهاى که عمر اخذ مىکرد. در این موقع ابوعبداللّه شیوهى او را تأیید کرد و به داعیان گفت: پس مىتوانید این مال را بین اصحاب تقسیم کنید.(26)
ابن عذارى در ادامه نقل مىکند:
به کسانى که مال خراج را نزد او آورده بودند گفت: در این مال خیرى نیست؛ زیرا بر اموال مسلمین خراج نیست؛ و به معتمدان طبنه دستور داد که این اموال را به صاحبانش باز گردانند.(27)
این سیاستِ مالى ابوعبداللّه اثر نیکویى در میان اهالى افریقیه داشت. ابنعذارى مىگوید:
وقتى اهالى طُبْنَه، عملکرد مالى ابوعبداللّه را دیدند مسرور گردیدند و امیدوار شدند که او کتاب و سنت را در میان آنان اعمال خواهد کرد. خبر عملکرد او در سراسر افریقیه منتشر شد و مردم متمایل به ابوعبداللّه شدند و با او مکاتبه کردند.(28)
عملکرد مالى ابوعبداللّه توجه اغلبیان را به خود جلب کرده بود. آنان متوجه این نکته شده بودند که ادامهى این سیاست، موجب دلسردى بیشتر مردم از حکومت اغلبیان خواهد شد. ابنعذارى باز نقل مىکند:
وقتى اخبار سیاست مالى ابوعبداللّه به زیادةاللّه سوم رسید حزن و اندوه او را فرا گرفت.(29)
مسلماً حزن و اندوه او براى از دست دادن پایگاه مردمىاش از یک سو و گرایش هر چه بیشتر مردم به فاطمیان از سوى دیگر بوده است. زیادة اللّه سوم به جاى تغییر سیاست اقتصادىاش به رجال و سیاستمداران دستور داد در منابر ابوعبداللّه را لعن و نفرین کنند(30) تا از این طریق او را از چشم و دل مردم بیفکند.
ابوعبداللّه سعى مىکرد با بزرگنمایى مشکلات اقتصادى اغلبیان وضع را بحرانىتر از آنچه بود جلوه دهد و در واقع زمینه را براى نارضایى عمومى از اغلبیان فراهم سازد. او مىدانست که از عوامل موفقیتِ فاطمیان تشدید معضلات و مشکلات اقتصادى اغلبیان است. تداوم این وضع امید به پیروزى را بیشتر خواهد کرد. قاضى نعمان بیان مىدارد:
بعد از آنکه خبر مرگ ابراهیمبناحمد والى اغلبى به ابوعبداللّه رسید حالت وى، در جلسهاى که با سران و مشایخ کتامة داشت، از ناراحتى و ناآرامىاش خبر مىداد؛ بعد از اتمام جلسه عدهاى از مشایخ علت ناراحتى او را پرسیدند. ابوعبداللّه گفت: خبر رسیده که ابراهیم بن احمد اغلبى مرده است. گفتند: این خبر که باید موجب شادى باشد. ابوعبداللّه در پاسخ گفت: من از مرگ او ناراحت نیستم، بلکه از رفتارى که فرزندش در مسائل مالى پیش گرفته ناراحتم؛ او تمام اموال غصبى پدرش را بازگردانده و براى مظالم به دادخواهى نشسته است؛ با این کار قلوب مردم را به طرف خود جلب مىکند.(31)
برقرارى امنیت اقتصادى از اقدامات ابوعبداللّه در افریقیه بود که تأثیر بسزایى در جلب قلوب عامه داشت؛ وى در مناطقى که فتح مىکرد بىدرنگ امنیت را برقرار مىنمود؛ او موفق شد امنیت را، حتى در مناطق دور از مرکز که در گذشته ناامنى در آن حاکم بود، برقرار کند. این عمل موجب گسترش ارتباط تجارى و تسریع در حرکت اقتصادى افریقیه شد.(32) بر اثر ایجاد امنیت، مهاجرتهاى گستردهاى به بعضى از شهرهاى تحت نفوذ ابوعبداللّه صورت گرفت. این مهاجرتها موجب شکوفایى اقتصادى این نواحى شد. ایکجان و تازروت، که به دارالهجرة معروف شده بودند، مرکز مهاجرت اسماعیلیه و هواداران فاطمیان از نقاط مختلف افریقیه شدند و این خود از عوامل شکوفایىِ اقتصادى این شهرها بود.(33)
ابوعبداللّه شیعى در بین اسماعیلیان و هواداران فاطمیان در افریقیه روابطِ اقتصادى و مالى بر پایهى تعاون و همکارى ایجاد کرد. او روح همکارى بین مؤمنین را در اجتماع کتامة در زمینهى مالى به کار گرفت. در این اجتماع یک اسماعیلى مالش را فقط براى خود نمىخواست. به گفتهى قاضى نعمان:
هیچ امتى همانند این اجتماع نبود و در گذشته و در هیچ قرنى گروهى همانند آنان دیده نشده است.(34)
سیاست اقتصادى و مالى ابوعبدالله، که از عوامل زمینهسازِ گرایش به فاطمیان در افریقیه بود، تا زمان تشکیل خلافت تداوم یافت. بعد از تشکیل خلافت دگرگونىهایى در سیاست مالى و اقتصادى فاطمیان به وجود آمد که این تغییرات مخالف سیاستهاى دوران قیام بود. عبید اللّه مهدى روشى همانند روش عباسیان در پیش گرفت که با اعتراضات گستردهاى از جانب بربرها روبهرو شد.(35)
سیاست اقتصادى دورانِ قیام برگرفته از اصول مساواتجویانهى اسماعیلیه و قرامطه بود؛(36) در حالى که سیاستِ اقتصادى دورانِ استقرار، تحمیلِ مالیاتهاى سنگین و کمرشکن و پشتپازدن به شعارهاى قبلى بود. از مهمترین عوامل همراهى بربرها با قیام خوارج علیه فاطمیان، اتخاذ این سیاست و روش بود که با شعارها و عملکردهاى پیشین آنان مغایرت داشت و حامیان اصلى نهضت را آزرده و خشمگین ساخت.
قاضى نعمان بیان مىدارد:
وقتى عبیداللّه مهدى بعد از آزادى از زندان سجلماسه به رَقّاده به بلاد کتامة رسید، ابراز تمایل کرد که به ایکجان (دار الهجرة فاطمیان در دوران قیام) برود. در آنجا فرمان داد اموال و ذخایرى که در دست دعات و مشایخ بود و آنان براى حفاظت آنها را در زمین پنهان کرده بودند در اختیار وى قرار گیرد. کتامىها خشمگین شدند؛(37)
زیرا گمان مىکردند که سهمى در این اموال دارند چون با نیروى بازو و شمشیر آنان به دست آمده بود و سالها از این اموال حفاظت کرده بودند؛ کتامىها این عمل عبیداللّه را مغایر با نیات مالى ابوعبداللّه شیعى مىدیدند و به همین دلیل لب به انتقاد گشودند؛ ولى عبیداللّه مهدى بعداً با شدت عمل به انتقادات آنان جواب داد.(38)
ابن عذارى مىگوید:
وقتى عبیداللّه مهدى وارد قیروان شد، فقها و بزرگان قیروان به نزد او آمدند و به او تبریک گفتند و از این که فاطمیان بر اغلبیان پیروز شدهاند ابراز شادمانى کردند و از او امان خواستند؛ عبیداللّه مهدى در جانها و فرزندان امان داد، ولى ذکرى از اموال نکرد؛ عدهاى مجدداً نزد او بازگشتند و درخواست امان در اموال کردند؛ اما عبیداللّه درخواست آنها را نپذیرفت که موجب وحشت آنان شد.(39)
منابع به موضعگیرى ابوعبداللّه در برابر سیاست مالى و اقتصادى عبید اللّه مهدى بعد از به خلافت رسیدن او و به خصوص شیوهى وى در جلب یاران با اعطا و بخششهاى زیاد اشارهاى نمىکنند، ولى مىدانیم این تصرفات یکى از اسباب اصلى اختلافات آن دو بود که سرانجام به تیرگى روابطشان انجامید؛ ابوعبداللّه که این شیوه را صحیح نمىدانست به مهدى مىگفت:
اعطاى اموال به شیوخ زمینهسازِ فساد آنان مىشود.(40)
پشتپازدن فاطمیان به آرمانهاى دوران قیام، از جمله آرمانهاى اقتصادى، موجبِ از دست رفتن حامیان اصلى نهضت در افریقیه و مغرب شد و اعتراضات گستردهاى در پى داشت و زمینهى ناپایدارى فاطمیان را در افریقیه فراهم آورد.
نقش اموال و خزاین فاطمیان در گسترش دعوت
لازمهى استمرار قیام گستردهى اسماعیلیان در قرن سوم قمرى در مناطق مختلف عالم اسلامى، قدرت اقتصادى و وجود پشتوانهى مالى گسترده بوده است. به نظر مىرسد که بدون تشکیلات مالى و اموال و ذخایرى که این قیام را از نظر اقتصادى حمایت کند، دستیابى سریع به اهداف سیاسى مورد نظر ممکن نبود. رهبران اسماعیلى سلمیه با شناخت این معضل از طرق مختلف با جمعآورى اموال و ذخایر، پشتوانهى اقتصادى قیام را از قبل مهیا کرده بودند. منابع، از وجود اموال و ذخایرِ مالى عظیمى در نزد رهبران اسماعیلى در سلمیه گزارش مىدهند(41) که رهبرى قیام این اموال را بعداً به افریقیه و مغرب انتقال دادند. وجود این دارایىها زمینهى گسترش دعوت را در مغرب و افریقیه فراهم کرد. از وظایف مهم داعیان در دوران دعوت، جمعآورى اموال از مناطق مختلف و ارسال آنها نزد امام در سلمیه بوده است. جعفر حاجب، که خود شاهد و در خدمت عبیداللّه مهدى بوده است، معلومات ارزشمندى در این مورد در اختیار ما مىگذارد. او مىگوید:
داعیان اموال را از هر شهرى جمع مىکردند و به نزد مهدى در سلمیه مىفرستادند. مهدى سردابى به طول دوازده میل در خانهاش حفر کرده بود. اموال و ذخایر بر شتر حمل و شبانه به داخل سرداب انتقال داده مىشد. بعد از تخلیهى بارِ شتر، درِ سرداب با خاک پوشانده مىشد؛ به نحوى که احدى نمىتوانست مکان آن اموال را بیابد. این اموال به حدى زیاد بود که گفتهاند با اموال عبیداللّه مهدى در دوران خلافت برابرى مىکرده است (42) و از اموال خلیفهى عباسى بیشتر بوده است. مهدى قسمتى از این اموال را در راه کسب یاران و رهایى از دست والیان در مسیر مغرب به کار برده بود.(43)
اگر چه به نظر مىرسد در مقدار اموال فاطمیان در دوران دعوت اغراق شده باشد، ولى حاکى از گستردگى اموال و ذخایر ایشان در آن دوران است که به پشتوانهى آن توانستند قیام خود را بر ضدّ عباسیان در نقاط مختلف، از جمله مغرب و افریقیه، با موفقیت دنبال کنند.
هنگامى که عبیداللّه مهدى مجبور شد سلمیه (مرکز دعوت) را رها کند و به طرف مصر برود، فرصت نیافت اموال و ذخایر را با خود حمل کند؛ و چون نگران اموالِ بر جا مانده بود و مىدانست که بنیهى مالى دعوت وابسته به این اموال است، به یکى از پیروانش فرمان داد به سلمیه باز گردد و خانههاى علویان را خراب کند و جوى آبى را که اموال در زیر آن قرار داده شده بود ببندد(44) تا جاى اموال پنهان بماند(45) و او بتواند این اموال را بعداً به افریقیه انتقال دهد.
در بین راه عبیداللّه هر جا با مشکل روبهرو مىشد با اعطاى مبالغى زیاد خود و یارانش را نجات مىداد.(46) عبیداللّه مهدى بعد از ورود به مغرب و استقرار در سجلماسه، علاوه بر دارایىهاى قبلى، اموالى هم از جانب ابوعبداللّه شیعى دریافت مىکرد. بنابر روایت ابن عذارى به نقل از فردى هاشمى که همراه عبیداللّه مهدى در سجلماسه بود، این اموال از دینارهاى رایج در سجلماسه نبود، بلکه از دینارهاى اغلبى بود(47) و این نشان مىدهد ابوعبداللّه هنگامى که در بین کتامىها در منطقهى حاکمیت اغلبیان بود آنها را فرستاد.
فاطمیان اموال و دارایىهایى را که در دوران دعوت در اختیار داشتند از طرق مختلف به دست مىآوردند. پیروان اسماعیلیه یا از سر ایمان به این که این اموال به اهل بیت داده مىشود و در واقع عمل خیرى است که قرآن آن را مدح کرده است این اموال را پرداخت مىکردند، یا این کار را در شمار اعمال نیکى مىدانستند که براى انسان محاسبه مىگردد، و یا براى اینکه در فرداى تشکیل حکومت به فریاد آنان خواهد رسید و آنان نصیبى از حکومت خواهند برد. فاطمیان در دوران دعوت این اموال را تحت چند عنوان جمع مىکردند:
1. خمسِ اموال. بر افراد اسماعیلى که در نقاط مختلف عالم اسلامى زندگى مىکردند واجب بود خمس اموالى را که مالک هستند یا کسب مىکنند به امام اسماعیلى بپردازند و از همین جا عنوان خمس در کتب فقهى قاضى نعمان (فقیه فاطمیان) وارد شد. در واقع، نظریهاى که قاضى نعمان در کتاب دعائم الاسلام(48) و کتاب الهمة فى آداب اتباع الائمه(49)در مورد خمس اموال بیان مىدارد مبتنى بر عملکرد پیروانِ مذهب اسماعیلى در طول دوران ستر و قیام در افریقیه و مناطق دیگر است. همین شیوه بعد از تشکیل خلافت فاطمیان اعمال شد. یکى از درآمدهاى خلافت فاطمیان همین خمس بود که پیروان اسماعیلى براى آنها ارسال مىکردند.(50)
بدون شک این وجوهات چه در دوران قیام و چه در دوران خلافت تنها بر عهدهى پیروان اسماعیلى بوده است؛ زیرا اگر پرداخت این مالیات شرعى شامل پیروان غیر اسماعیلى افریقیه نیز مىبود، مسلماً آنان واکنش نشان مىدادند؛ چنان که در مواردى بعضى از اعمال فاطمیان را بدعت دانستند و واکنش نشان دادند؛ همچنین ما در منابع اهل سنت مغرب و افریقیه ذکرى از این مالیات نمىبینیم و این نشان مىدهد که وجوب آن به پیروان اسماعیلى منحصر بوده است.
از بعضى از نوشتههاى قاضى نعمان به دست مىآید که پرداخت این مالیاتِ شرعى بر بعضى از پیروان اسماعیلى سنگین بوده است؛ زیرا قاضى نعمان در جاهاى مختلف آنان را در پرداخت خمس دعوت به صبر مىکند و آنرا امتحانى الهى معرفى مىنماید.(51)
2. نوعى مالیات شرعى دیگر به نام «دینار الهجرة» و «درهم الفطرة» بود. این نوع مالیات را حمدان بن اشعث رهبر اسماعیلیان وضع کرده بود(52) و ابوعبداللّه شیعى از افرادى که داخل دعوت اسماعیلیان مىشدند آنرا دریافت مىکرد. پیروان اسماعیلى دینار الهجرة را به امام مىدادند و این مالیات براى رفع نیاز اولیایى بود که از مناطق و جزایر مختلف به دار الهجرة مهاجرت مىکردند؛(53) و درهم الفطرة(54) مالیاتى بود که تازهواردان مذهب اسماعیلى پرداخت مىکردند.(55)
اطلاعات دقیقى از مقدار و کیفیت این نوع مالیات در منابع نیست. تنها اشاراتى ضمنى در بعضى مآخذ در این مورد مىتوانیم به دست آوریم. در نامهاى که زیادةاللّه سوم اغلبى بر ضد فاطمیان در افریقیه منتشر کرده و فرمان داده بود در جایگاههاى عمومى قرائت شود، نکاتى راجع به مالیاتهاى فاطمیان مطرح شده بود که وى از آنها با عنوان مالیات غیر شرعى نام مىبرد.(56) گمان مىرود منظور زیادة اللّه سوم از این مالیاتهاى غیر شرعى دینار الهجرة و درهم الفطرة بوده که براى آنان ناشناخته بوده است.
3. غنایم. غنایم در اختیار مشایخ کتامة قرار مىگرفت و ابوعبداللّه هیچ دخل و تصرفى در آنها نمىکرد. این اموال را مشایخ کتامة بعد از آنکه عبیداللّه مهدى از سجلماسه به ایکجان آمد تحویل او دادند.(57) رؤساى کتامة ابتدا تصور مىکردند این اموال متعلق به آنهاست. به اعتقاد قاضى نعمان همین تصور از اسبابى بود که بعداً رؤساى کتامة را به فساد و توطئه کشانید.(58)
4. هدایاى پیروان اسماعیلى به صورت پول یا اجناس براى امام. داعیان که از نقاط مختلف عالم به حضور امام اسماعیلى مىآمدند، هدایایى نیز با خود مىآوردند. این نوع درآمد بعد از آنکه خلافت فاطمیان شکل گرفت بیشتر شد. بزرگان و رجال دولت واجب مىدیدند وقتى که بر امام وارد مىشوند هدایایى را به او تقدیم دارند. جوذر خادم، که رتبهاى والا در نزد خلفاى فاطمى افریقیه داشت، بیش از ده هزار دینار را براى تقرب به حضور سومین خلیفهى فاطمى اهدا کرد.(59)
5. صدقات. قاضى نعمان تحت عنوان صدقات از اموالى که اخذ آن از مؤمنین و مؤمنات بر ائمهى صادقین واجب است یاد مىکند و به ذکر آیهى صدقات(60) مىپردازد و مىگوید:
پرداخت صدقات به امام بر هر مؤمنى واجب است هر چند این امام جائر و ستمکار باشد.(61)
نتیجه
در اواخر قرن سوم و همزمان با قیام فاطمیان، افریقیه و مغرب از نظر اقتصادى از وضعیت مطلوبى برخوردار نبود و بحران اقتصادى همه جانبه فراگیر شده بود. این بحران بیشتر در افریقیه و در مناطق تحت نفوذ اغلبیان بود؛ همان مناطقى که ابوعبداللّه شیعى عمدهى فعالیتهاى خود را در آن قرار داده بود.
بحران اقتصادى، بر نظام پولى و مسکوکات ضربهى شدیدى وارد کرد. وضعیت نامناسب پولى موجب شورشها و بحرانهاى متعددى شد که مشهورترین آنها شورش دراهم در سال 274 قمرى بود.
بر اثر وضعیت نامطلوب اقتصادى، جامعهى افریقیه دستخوش تغییرات اقتصادى مهمى شد. در بین طبقاتى که از این وضعیت ناراضى بودند زمینهى مساعدى براى تبلیغات فاطمیان فراهم گشت.
در مقابل این وضعیت نامطلوب اقتصادى، فاطمیان در دوران دعوت و قیام، روشهاى مالى و اقتصادى خاصى را براى جذب بربرها در پیش گرفتند. آنها شیوههاى مرسوم جمعآورى خراج اغلبیان را نفى و اعلام کردند که اخذ و پخش مالیات فقط بر اساس کتاب اللّه خواهد بود. از اقدامات دیگر آنان، که در جلب قلوب عامه مؤثر بود، برقرارى امنیت اقتصادى در مناطق تحت کنترل بود. آنان موفق شدند امنیت را، حتى در مناطق دور از مرکز قیام که در گذشته ناامنى در آن حاکم بود، برقرار کنند. این عمل موجب گسترش ارتباط تجارى و تسریع در حرکت اقتصادى در افریقیه شد.
اموال و خزاین فاطمیان تأثیر بسزایى در استمرار قیام گستردهى فاطمیان در افریقیه و مغرب داشت. اموال و دارایىهایى که فاطمیان در دوران دعوت در اختیار داشتند از طرق مختلف به دست مىآمد؛ از جمله: پرداخت خمس اموال، پرداخت مالیات شرعى به نام «دینار الهجرة» و «دینار الفطره»، هدایایى که براى امام فاطمى فرستاده مىشد، صدقات و غنایم. این سیاست مالى و اقتصادى فاطمیان در دوران دعوت و قیام، که برگرفته از اصول مساواتجویانهى اسماعیلیان و قرامطه بود، زمینهى مناسبى براى گرایش به فاطمیان فراهم آورد.
پىنوشتها:
1. شمال آفریقا به چهار قسمت تقسیم مىشود: برقه و طرابلس؛ اقلیم افریقیه، (تقریبا برابر با تونس فعلى و معروف به مغرب الادنى است)، مغرب الاوسط (معادل با الجزایر امروزى است) و مغرب الاقصى ( تقریبا برابر با کشور مراکش است).
2. به بیان ابن عذارى، کاهنه به یارانش مىگفت: عرب از افریقیه طلا و نقره مىخواهد و از آنجا ما مزارع و چراگاهها مىخواهیم. نظر من این است که بلاد افریقیه را تخریب کنیم تا اعراب از این جا مأیوس گردند و تا ابد هیچ وقت باز نگردند. (ابن عذارى، البیان المغرب فى الاخبار الاندلس و المغرب، ج 1، ص 36).
3. همان.
4. همان.
5. ابو اسحاق الرقیق قیروانى، تاریخ افریقیه و المغرب، ص 64 به بعد؛ ابن عذارى، همان، ج 1، ص 36 به بعد؛ احمد بن یحیى بلاذرى، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد، ص 230 به بعد؛ ابنقتیبه الدینورى، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، الجزء الثانى، ص 66 به بعد.
6. ناشناخته، اخبار مجموعه، ص 37 ـ 38. براى آگاهى بیشتر از اعمال بلج بن بشر رک : ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، تصحیح على شیرى، ج 3، ص 388 ـ 391؛ عبد القادر بن بدران، تهذیب ابن عساکر، ج 3، ص 29؛ احمد بن یحیى بن عمیرة الضبى، بغیة الملتمس فى جذوة المقتبس فى ذکر ولاة الاندلس، تحقیق محمد بن تاویت الطنجى، ص 170.
7. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 69 ـ 71.
8. همان، ص 70؛ الرقیق القیروانى، همان، ص 78.
9. احمد بن خالد الناصرى السلاوى، الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصى، تحقیق جعفر و محمد الناصرى، ج 1، ص 112.
10. ابوعبید عبداللّهبن عبدالعزیز البکرىاندلسى،المغربفى ذکر بلاد افریقیه والمغرب،تحقیق دوسلان،ص22ـ25.
11. ابن عذارى، همان، ص 72 ـ 73.
12. همان، ص 82؛ الرقیق قیروانى، همان، ص 121.
13. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 78.
14. همان، ص 86 ـ 87.
15. عصام الدین عبد الروف القفى، تاریخ المغرب و الاندلس، ص 132.
16. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 89؛ على بن محمد بن فاسى ابن ابى زرع، انیس المطرب بروض القرطاس فى اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، تحقیق محمد هاشمى فیلانى، ص 64 ـ 98.
17. احمد بن ابى یعقوب یعقوبى، البلدان، ص 107 ـ 108.
18. القفى، همان، ص 133.
19. ابن ابى زرع، همان، ص 68 ـ 98.
20. ابن خلدون در مورد وضعیت پایانى دولتها مىگوید: در اواخر دولتها تجاوز و ستمگرى و بدرفتارى با رعایا معمول مىگردد. در این مرحله میزان خراجها تقلیل و قحطى و گرسنگى و مرگ و میر افزایش مىیابد. علت قحطى آن است که اغلب مردم دست از کشاورزى بر مىدارند؛ چه در این مرحله یعنى اواخرِ دولتها به اموال مردم از راه خراجهاى گوناگون تجاوز مىشود یا به علت فرسودگى و پیرى دولت، سرکشان شورش مىکنند و فتنهها و آشوبها پدید مىآید که رعایا آواره مىشوند و کار کشاورزى نقصان مىپذیرد.
مرگ و میر بسیار در اواخر دولتها موجبات گوناگونى دارد؛ از جمله قحطىزدگى. چنان که یاد کردیم یا به سبب تزلزل اوضاع دولتها فتنهها و آشوبها روى مىدهد و فساد و هرج و مرج و کشتار فزونى مىیابد. (عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 301 ـ 302).
21. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 120 ـ 121.
22. همان، ص 120 ـ 121؛ فرحات دشراوى، الخلافة الفاطمیة بالمغرب، ص 24.
23. مورخان اشارهاى به علل بحران نکردهاند. به طور کلى مىتوان گفت در این دوره، نظام پولى فاسد شده بود و مظاهر آن فساد را مىتوان این گونه خلاصه کرد:
الف) سیاست پولى نادرست که حکام با کاهش وزن و عیار سکهها در پیش گرفتند و آن هم احتمالاً به علت کاهش معادن طلا و نقره، یا کاهش واردات طلا و نقره بود؛ زیرا همانطور که بیان شد اکثر طلاها از بلاد سودان مىآمد؛
ب) بالا بردن ارزش پولى، بیش از آنچه واقعیت داشت، و همزمان ضرب سکه و پولى که وزن و عیار آن کاهش پیدا کرده بود در صورتى که ارزش پولى گذشته را همچنان دارا بود؛
پ) کاهش درهم و نقره و توسعهى سکههاى مسین.
24. ابوحنیفه قاضى نعمان، افتتاح الدعوة، تحقیق وداد القاضى، ص 141.
25. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 141.
26. همانجا.
27. همان، ص 141 ـ 142.
28. همان، ص 143.
29. همانجا.
30. همانجا.
31. قاضى نعمان، همان، ص 141.
32. موسى اقبال، دور کتامة فى تاریخ الخلافة الفاطمیة منذ تأسیسها الى منتصف القرن الخامس الهجرى، (11م)، ص 245.
33. همان، ص 252.
34. قاضى نعمان، همان، ص 131.
35. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 216 به بعد؛ ابن اثیر، همان، ج 5، ص 252 به بعد.
36. شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، تحقیق محمد جابر عبد العال الحینى و دیگران، ج 25، ص 192 ـ 195.
37. قاضى نعمان، همان، ص 246؛ تقى الدین مقریزى، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمال الدین الشیال، ج 1، ص 67.
38. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 164 به بعد.
39. همان، ص 158.
40. قاضى نعمان، همان، ص 261.
41. محمد بن محمد الیمانى، سیرة الحاجب جعفر، تصحیح ایوانف، ص 51 به بعد.
42. همان، ص 108؛ ادریس عماد الدین قرشى، عیون الاخبار و فنون الآثار، تحقیق مصطفى غالب، ج 4، ص 42.
43. محمد بن محمد الیمانى، همان، ص 109.
44. جعفر حاجب گوید: امام گودالى حفر کرده بود و اموال را در آن قرار داده بود و سقف آن محل را با گچ پوشانده بود و بر روى آن، جوى آبى روان کرده بود و آب در تابستان و زمستان از روى آن عبور مىکرد. (محمد بن محمد الیمانى، ص 113).
45. محمد بن محمد الیمانى، همان، ص 113.
46. ابن اثیر، همان، ج 5، ص 18.
47. ابن عذارى، همان، ج 1، ص 139.
48. قاضى نعمان، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى.
49. قاضى نعمان، الهمة فى آداب اتباع الائمه، تحقیق کامل حسین، ص 66 ـ 73.
50. محمدبن محمد الیمانى، همان، ص 280 ـ 283. دربارهى اموالى که داعیان از جزایر مختلف به طرف منصوریه مىفرستادند، رک: قاضى نعمان، المجالس و المسایرات، تحقیق الحبیب الفقى و دیگران، ص 425 ـ 647، 475 و 481.
51. قاضى نعمان، الهمة فى آداب اتباع الائمة، ص 69 ـ 71.
52. نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، ج 25، ص 193؛ ابوبکر الدوادارى، کنز الدرر و جامع الغرر، تحقیق صلاح الدین المنجد، ج 6، ص 49.
53. براى اطلاع از نظام مالیاتى اسماعیلیان و قرامطه رک: مقریزى، اتعاظ الحنفاء، ج 1، ص 211.
54. درهم الفطرة که بین اسماعیلیان بوده غیر از زکاة الفطرهاى است که هم در فقه شیعه و هم اهل سنت آمده است.
55. مقریزى، همان، ج 1، ص 219.
56. همان، ص 219؛ قاضى نعمان، افتتاح الدعوة، ص 173.
57. قاضى نعمان، افتتاح الدعوة، ص 127.
58. همانجا.
59. ابو على منصور عزیزى الجودرى، سیرة الاستاذ جوذر، تصحیح محمد کامل حسین و م. عبد الهادى شعیره، ص 147؛ قاضى نعمان، المجالس و المسایرات، ص 291، 499 (الطبعة الاولى).
60. توبه (9)، آیهى 60.
61. قاضى نعمان، الهمة فى آداب اتباع الائمة، ص 68 ـ 69.
منابع:
ـ ابنابى زرع، علىبنمحمد بن فاسى، انیس المطرب بروض القرطاس فى اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، تحقیق محمد هاشمى فیلانى، (مراکش، المطبعة الوطنیه، 1936م).
ـ ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، تصحیح على شیرى.
ـ ابن بدران، عبدالقادر، تهذیب ابن عساکر، (دمشق، المکتبة العربیة، 1351ق).
ـ ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، (بیروت، مؤسسة الاعلمى المطبوعات، بىتا).
ـ ابن عذارى المراکشى، البیان المغرب فى اخبار الاندلس و المغرب، تحقیق ج. س. کولان و ا. لیفى بروقنسال، (بیروت، دارالثقافه، بىتا).
ـ اقبال، موسى، دور کتامة فى تاریخ الخلافة منذ تأسیسها الى منتصف القرن الخامس الهجرى (11م) (الجزایر، الشرکة الوطنیة النشر و التوزیع، 1976م).
ـ البکرى، ابوعبید عبداللّه بن عبدالعزیز، المغرب فى ذکر بلاد افریقیة و المغرب، تحقیق دوسلان، (بغداد، مکتبه المثنى، بىتا).
ـ البلاذرى، احمد بن یحیى، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد رضوان، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1398ق/1978م).
ـ الجوذرى، ابوعلى منصور عزیزى، سیرة الاستاذ جوذر، تصحیح محمد کامل حسین و م. عبدالهادى شعیره، (قاهره، بىنا، 1945م).
ـ دشراوى، فرحات، الخلافة الفاطمیة بالمغرب، (بیروت، دارالمغرب الاسلامى، 1994م).
ـ الدوادارى، ابوبکر بن عبداللّه بن ایبک، کنز الدرر و جامع الغرر، (الدرة المضیة فى اخبار الدولة الفاطمیة)، جزء السادس، تحقیق صلاح المنجد، قسم الدراسات الاسلامى بالمعهد الالمانى لآثار بالقاهرة، (قاهره، بىنا، 1380ق/1961م).
ـ الدینورى، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، (قاهره، مکتبة مصطفى البابى الحلبى، 1969م).
ـ الرقیق قیروانى، ابواسحاق، تاریخ افریقیة و المغرب، تحقیق عبدالعلى الزیدان، عزالدین عمر موسى، (بیروت، دارالمغرب الاسلامى، 1990م).
ـ الضبى، احمد بن یحیى بن عمیده، بغیة الملتمس فى جذوة المقتبس فى ذکر ولاة الاندلس، تحقیق محمد بن تاویت الطنجى، (قاهره، بىنا، 1952م).
ـ عمادالدین القرشى، ادریس، عیون الاخبار و فنون الآثار، تحقیق مصطفى غالب، (بیروت، دارالاندلس، 1406ق/1986م).
ـ قاضى نعمان، ابوحنیفه، افتتاح الدعوة، تحقیق وداد القاضى، (بیروت، دارالثقافه، 1970م).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المجالس و المسایرات، تحقیق الحبیب الفقى و دیگران، (تونس، الجامعة التونسیه، 1978م).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الهمة فى آداب اتباع الائمه، تحقیق محمد کامل حسین، (قاهره، دارالفکر العربى، بىتا).
ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى، (قاهره، دارالمعارف، 1963م).
ـ القفى، عصام الدین عبدالرؤف، تاریخ المغرب و الاندلس، (قاهره، بىنا، 1980م).
ـ المقریزى، تقىالدین، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمه الفاطمیین الخلفا، تحقیق جمال الدین الشیال، (بىجا، وزارة الاوقاف، 1416ق/1996م).
ـ الناصرى السلاوى، احمد بن خالد، الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصى، تحقیق جعفر و محمد الناصرى، (بىجا، الدار البیضا ـ دار الکتاب، 1945م).
ـ ناشناخته، اخبار مجموعة فى فتح الاندلس و ذکر امرائها رحمهم اللّه و الحروب الواقعة بها بینهم، (دمشق، منشورات دار اسامه، بىتا).
ـ النویرى، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب فى فنون الادب، تحقیق محمد جابر عبدالعال الحینى، جلد 25، (قاهره، المکتبة العربیة، 1404ق/1986م).
ـ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، البلدان، (نجف، المکتبة المرتضویة، 1918م).
ـ الیمانى، احمد بن محمد، سیرة الحاجب جعفر، تصحیح ایوانف، مجلة کلیة الآداب بالجامعة المصریة، (مجلد 4، جزء 2)، (قاهره، بىنا، 1936م).