آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۴

چکیده

ط

متن

مقاله حاضر که مقدمه‏اى است بر شکل‏گیرى پیمان برادرى در مدینه، به بررسى و تحلیل بینش اخوانى و آیین برادرى اسلامى در صدر اسلام مى‏پردازد و تلاش داشته ضمن بررسى مبانى فکرى و فلسفى اندیشه اخوت دینى، نقش این بینش و نگرش وَحْیانى را در ایحاد وحدت در پیکره اجتماعى جامعه صدر اسلام بیان کند. براى تأمین این منظور موضوع فراخوانى قرآن به اخوت دینى، سیره و عمل پیامبر در ارتقاى بینش اخوانى ـ نسبى جامعه عرب به سطح اخوت دینى و فاصله گرفتن از تعصبات خونى و نژادى «الاخوة فى نسب» و تبلیغات و تشویق‏هاى پیامبر براى ایجاد پیوند برادرى میان مسلمانان را مورد بررسى قرار مى‏دهد.

فلسفه برادرى در اسلام

 اسلام منادى توحید است و توحید در اسلام نه تنها به مفهوم اعتقاد به خالق واحد و تواناى خالق هستى بلکه به مفهوم توحید در پیکره اجتماع عظیم انسان‏ها با همه تفاوت‏هاى‏شان بود و معناى کامل توحید فقط با اعلام برادرى میان جامعه اسلامى و اجتماع بشرى با یک رویکرد خداگرایانه مصداق عینى پیدا مى‏کرد. در واقع تحقق اندیشه توحیدى در صورت اجتماع بشرى احساس و درک این اندیشه بود که انسان از منشأ واحدى است و از روح واحدى جنبش و حرکت یافته و از پیکره واحدى خلق شده است. این وحدانیت زمانى صورت تکاملى خود را پیدا مى‏کرد که انسان‏ها این احساس را اجتماعى کنند و در سایه اعتقاد توحیدى در جمع برادران ایمانى و موحد درآیند و به مصداق «إنّما المؤمنون إخوة ...»(1) در حلقه اجتماع انسان‏هاى مؤمن همه را برادر خویش بدانند و براى نجات برادران ایمانى و خدایى خویش از هیچ تلاشى فروگذارى نکنند. این‏گونه برادرى، منادى و مروّج نوعى بینش است که در آن همه کینه‏ها، نفرت‏ها، جهل‏ها، حق‏کشى‏ها و نابرابرى‏ها کنار گذاشته مى‏شود و همه مردم در جامعه اسلامى براى تحقق اجتماعى برادرانه تلاش مى‏کنند که در آن برابرى و عدالت تمام بت‏هاى موهوم طبقاتى و امتیازات ستمگرانه را از روى کره خاکى و صفحه زندگى اجتماعى نیست و نابود مى‏کند و با حذف دوگانه‏گرایى‏ها و تفرقه‏ها و تضادها، وحدت و یکتایى را نوید مى‏دهد. این بینش بر خصومت‏ها و ستیزه‏گرى‏ها و سرکشى‏ها و جدال‏هاى بى‏پایان و پر ملال اجتماع انسان‏ها خط بطلان مى‏کشد. تجلى زیبایى این بینش اجتماعى را بایستى در سیره حضرت رسول(ص) و عصر طلایى اسلام جست‏وجو کرد. پیامبر در اندک زمانى با چنین نگاه و چنین بینش فلسفى در صحنه عمل اجتماعى تصویرى به یادماندنى از برادرى اسلامى ترسیم کرد. یکتایى اعتقادى و اجتماعى که حضرت رسول با جنبش الهى خویش ترویج کرد، توانست در میان اجتماعى از اعراب بادیه‏نشین و قبایل متعددى که تماماً در خودسرى و ستیزه‏گرى و برادرکشى و ستمگرى و نابرابرى و نابرادرى بودند، روحیه الفت و مواخات ایجاد کند.(2) و روح انحصارگرایى قبیله‏اى، تفرقه، تنافر، قتل، غارت و تبعیض را در صحنه اجتماعى و جغرافیایى انسانى و سیاسى عربستان بزداید و شرک را به توحید مبدل سازد و شرک نه تنها در مراتب اعتقادى بلکه در مراتب اجتماعى جاى خود را به وحدانیت و یکسانى بدهد. از این‏رو نداى برادرى پیامبر اسلام درصدد بود که شرک اجتماعى را به توحید اجتماعى مبدّل کند و آن‏را با عقیده به توحید اعتقادى و ایمانى همراه ساخته و در سایه توحید اعتقادى ـ اجتماعى قسط و عدالت اجتماعى را که هدف رسالت الهى پیامبران است محقق سازد.
 

پس جهان‏بینى توحیدى و اجتماعى حضرت رسول و آیین اسلام، منادى نظام توحیدى ـ اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى است تا با ایجاد جامعه‏اى برادروار و برابروار قطب‏هاى طبقاتى و امتیازات ناحق و ناشایسته زمان را در هم بریزد و زیربناى اجتماعى ـ اقتصادى جهان و جوامع نابرابر را با شعار توحید اعتقادى ـ اجتماعى دگرگون سازد.

 

برادرى اعلام ماهیت یکنواخت و سرشت متوازن و صداى یکتاى همه انسان‏ها است و اعلام این اصل است که انسان‏ها با هم هستند و همه انسان‏ها با همه رنگ و صورت‏ها و شکل‏ها و انساب و قبایل و اقوام و نژادهایى که براى خویشتن واحد متصور شده‏اند، همه از یک منشأ و ریشه اصیل واحد و یکتاى الهى‏اند و حبل متین خداوند رشته‏اى نامریى در تاروپود همه انسان‏ها دمیده است که با توسل به آن وحدانیت خویش را مى‏یابند.(3)

 

در واقع پیامبر آمد تا با شعار برادرى طرز تلقى بشر آن روزگار را تغییر داده و مبنا و فلسفه نوى دراندازد که الگوى زندگى اجتماعى و بینش اجتماعى ـ الهى انسان‏ها باشد و دیدگاه فلسفى انسان آن عصر را درباره فلسفه وجودى انسان متحول سازد و مبناى انسان‏شناسى نوى را پایه‏گذارى کند که ریشه در هستى‏شناسى و خداشناسى و توحید اعتقادى دارد. این‏که انسان‏ها همه از یک منشأاند و این منشأ هم به لحاظ خلقت و اراده خدایى در خلق انسان و هستى و هم به لحاظ حیات اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى و سیاسى تجلى کند. برادرى مبلّغ برابرى و همطرازى انسان‏هاست و ضد انسان‏کشى، ستمگرى و فاصله اجتماعى و طبقاتى و نژادپرستى و برترى‏جویى نژادى.

 

همه انسان‏ها از نگاه اسلام و پیامبر از یک منشأ خدایى و قدسى‏اند و از یک کل واحد تنیده شده‏اند. همه فرزندان آدم و حوایند(4) و اعتقاد به اراده الهى و تحقق آن اراده بر روى زمین و امانت‏دارى الهى برعهده بشر است. تنها چیزى که سبب انشعاب و افتراق و نابرادرى‏ها شده، آن جزء از اراده انسانى است که او را به جاى این‏که به اتصال منبع واحد الهى و توجه به منشأ واحد خلقت انسانى و به‏سوى سرچشمه برادرى بکشاند ـ برخلاف آن سرشت الهى ـ به‏سوى خلاف آن جهتِ قدسى گام برداشته و از وحدانیت اجتماعى ـ اعتقادى به شرک اجتماعى ـ اعتقادى مى‏کشاند. اسلام منادى مبارزه با شرک اعتقادى ـ اجتماعى است و جاودانه به‏سوى توحید در اعتقاد و عمل دعوت مى‏کند. دعوت به برادرى در سنت حضرت رسول از همین جا نشأت گرفته است.

 

قرآن و فراخوانى به اخوت اسلامى

 

اعمال و رفتار و سلوک پیامبر و عملکرد سیاسى و اجتماعى وى در تمام دوران حیات تاریخى‏اش منشأ و ریشه در وحى الهى داشت و پیمان برادرى و تفکر اخوانى وى برگرفته از تعالیم خدایى و آموزه‏هاى قرآنى بود. براى فهم عمل تاریخى و سیاسى و اجتماعى پیمان اخوت و تبلیغات حضرت رسول به‏سوى برادرى و برابرى در دوران پیش از هجرت و پس از آن در مدینه، توجه به متن مقدس قرآن کریم و آموزه‏هاى قرآنى در این باب اهمیت فوق‏العاده دارد.

 

خداوند در آیات متعددى در قرآن کریم به مسأله اخوت و برادرى دینى مسلمانان اشاره دارد و این مسأله را به‏عنوان یکى از محورى‏ترین عوامل در توسعه اتحاد و مبارزه با هرگونه تفرقه و نفاق یاد مى‏کند و بهترین راه وحدت و ترویج و تبلیغ آن‏را وحدت براساس برادرى دینى و اخوت اجتماعى ـ اعتقادى مى‏داند و آن‏را نعمتى عظیم قلمداد مى‏کند که جامعه مسلمانان را از گسست و پراکندگى و وحشت و تنهایى و نزاع‏هاى درونى و طاقت‏فرساى قومى، قبیله‏اى، نژادى و برترى‏جویى‏هاى بى‏محتوا نجات داده و به راه وحدت و اتحاد سوق داده و مفهوم برادرى را از ماهیت انحصارى و انسانى و قبیله‏اى آن خارج ساخته و از منظرى والاتر که تمام سطوح و مراتب آن را طرح مى‏کند، بدان مى‏پردازد.

 

در جامعه جاهلى عرب پیش از اسلام آنچه از برادرى منظور بود، برادرى نسبى و سببى بود و نسب واحد و پیوندهاى خونى و نسبى در فرهنگ جاهلیت ارجحیت ویژه‏اى داشت. به‏طور کلى برادرى در قاموس عرب چندین بار معنایى را در بر داشت:

 

1 ـ برادرى نسبى براساس پدر واحد (در سطح خانوادگى).

 

2 ـ برادرى براساس برادرخواندگى، صمیمیت و دوستى برادرانه.

 

3 ـ برادرى قبیله‏اى براساس تعصب قبیله‏اى و نیاى واحد و یا در سطح کلان، اشتراک در خون و نژاد.(5)

 

همه این سه نوع برادرى در شبه جزیره عربى عصر جاهلى وجود داشت و عصبیت قبیله‏اى و نسبى و قومى مبناى کلى آنها بود و رفتار سیاسى ـ اجتماعى جامعه عرب بر این اساس شکل مى‏گرفت. برادران در مقابله با بنى‏اعمام خود با همدیگر متحد مى‏شدند و در مقابل آنها قرار مى‏گرفتند. بنى‏اعمام براى مقابله و مبارزه با تیره‏ها و رقباى دیگر با یکدیگر متحد مى‏شدند و تیره‏ها و طوایف براى مقابله با تیره‏ها و طوایف رقیب به همدیگر نزدیک مى‏شدند و قبایلى که از نسب واحدى بودند براى مقابله با قبایل دیگر صف‏آرایى مى‏کردند و با اعضاى قبیله خود متحد مى‏شدند. این قانون معیار دفاع از کیان سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى قبیله بود.

 

قرآن کریم علاوه بر استعمال واژه اخوت و مشتقات آن در معانى سه‏گانه فوق معنا و مفهوم جدیدى را به حوزه معنایى و لغوى این واژه افزود که علاوه بر در برداشتن مفاهیم بالا و اصلاح آن‏ها و جایگاه هر کدام در روابط سیاسى ـ اجتماعى مسلمانان، مفهوم والاتر و ارزنده‏ترى را ارائه مى‏داد که کارکرد آن در عرصه حیات سیاسى اجتماعى جامعه قبیله‏اى عرب در دوره اسلامى توانست استحاله‏اى عظیم در فرهنگ و سنت‏ها و باورهاى قبیله‏اى ایجاد کند. از این راه به خلق فرهنگ و معناى جدید و وسیع از واژه اخوت پرداخت که در جامعه صدر اسلام تحقق و عینیت پیدا کرد. پیامبر اسلام در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنى رنج‏ها و محنت‏هاى بسیار کشید تا جامعه عصر جاهلى را از وضع رقت‏بارى که همواره آنان را در مقابل یکدیگر دشمن ساخته بود و به سبب دشمنى‏ها آسایش و آرامش از زندگى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى آنها رخت بربسته بود، خارج سازد و معیارها و طبقات انساب را(6) که حق و باطل در پیوند و ارتباط طبقاتى با آنها معنى پیدا مى‏کرد، از فرهنگ اجتماعى جامعه عرب حذف نماید و یا آن را جهت داده و به‏سوى فرهنگ جدید به‏کار گیرد.

 

کاربست این بار معنایى از اخوت قرآنى که به اخوت دینى و برادرى اعتقادى تعبیر شد، باعث شد فرهنگ «الأخوّة فی نسب» همراه با معیارهاى جاهلى خود در صحنه زندگى اجتماعى و سیاسى اعراب تعدیل شده و فرهنگ «الأخوّة فی الدین» جاى آن را بگیرد.

 

فرهنگ اخوت دینى اکثر معیارهاى نژادى و خونى را که باعث تفاخر و تضاد بود، طرد کرد و برادرى دینى را جانشین آن ساخت. هر زمان ریشه‏هاى فرهنگ جاهلى به‏خاطر تعصبات کور قبیله‏اى بیدار مى‏شد، قرآن به شدت به مبارزه با آن مى‏پرداخت. زمانى پیامبر به خاطر علاقه‏اش به یک غلام حبشى که در بستر بیمارى افتاده بود، مورد اعتراض برخى از مهاجران و انصار قرار گرفت، به‏طورى که برخى از آنان گفتند: ما خان‏و مان خود را رها کردیم و در خدمت رسول بیامدیم. هیچ کس این ندیدیم از او در زندگى و بیمارى و مرگ که این غلام سیاه دید.(7)

 

در همین جا بود که آیه ذیل بر پیامبر نازل شد تا با طرز تفکر جاهلى که هنوز در اندیشه برخى مسلمانان خودنمایى مى‏کرد، مبارزه کند و فضیلت و برترى را به تقوا و پرهیزگارى در میان ابناى بشر منحصر نماید:

 

«یا أیّها الناس إنّا خلقناکم مِن ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفو إنَّ أکرمکم عنداللّه‏ أتقیکم إنَّ اللّه‏ علیم خبیر».(8)

 

در همین سوره در آیاتى قبل از این، مسلمانان را برادران دینى قلمداد مى‏کند و وظایف دیگر برادران دینى را در رفع اختلاف میان آنها مورد تأکید قرار مى‏دهد:

 

«إنّما المؤمنون إخوة فأصْلحوا بین أخوَیْکم واتقواللّه‏ لعلکم ترحمون؛(9) مسلمانان برادران دینى یکدیگرند. پس میان آنها صلح برقرار کنید و از خدا بترسید تا مورد رحمت او قرار گیرید».

 

مبارزه قرآن با برترى‏طلبى‏هاى جاهلى و اعلان نسب واحد براى تمام ابناى بشرى و اعلام برابرى آنها و رد افتخارات واهى انسابى مشهور است و این که فضیلت در نسب نهفته نیست، بلکه نسب‏ها همواره به یک نسب ختم مى‏شوند، بنابراین فضیلت و برترى نه برمعیار نسب، که بر معیار تقواى دینى است و برادرى واقعى در برادرى دینى نهفته است. رفتار حضرت رسول با غلام حبشى، ردیه‏اى بود بر تفکرات برترى‏جویانه و انسابى که عرب و عجم، برده و آزاد، اوسى و خزرجى، مضرى و ربیعى و ... را در مقابل هم قرار مى‏داد.

 

بنابراین قرآن و آموزه‏هاى الهى با ترویج و تبلیغ ارزش‏هاى الهى و دینى از راه اخوت اسلامى در جان و روح مسلمانان، ریشه درخت کهن‏کین و تفاخر نژادى و نَسَبى را قطع کرد.

 

در سراسر آیات قرآن که پیوندهاى نَسَبى و واژه اخوت و مشتقات آن را ذکر مى‏کند، معانى مختلف برادرى از جمله برادرى طایفه‏اى، نسبى، دینى و سببى را بیان کرده و همواره ویژگى‏ها و خصلت‏ها و امتیازات و منافع و مضار هر یک را یادآور مى‏شود. در این میان از اخوت دینى (الأخوَة فی الدین) به‏عنوان برترین و عمیق‏ترین مفهوم اجتماعى براى اتحاد جامعه اسلامى یاد مى‏کند و وظایف و لوازم برادرى دینى را خاطرنشان مى‏نماید و با تأکیدات، ارزش‏هاى بیهوده برادرى انسابى را که مایه تفاخر پوچ و بى‏معنى است، فسخ مى‏کند.

 

اهداف گوناگون اخوت را با مداقه و تفحص در متن آیات قرآن مى‏توان چنین دسته‏بندى کرد:

 

1. اصلاح امور مسلمانان به‏وسیله برادران دینى.(10)

 

2. توسعه برابرى و برادرى اجتماعى و اقتصادى (تحقق عدالت).(11)

 

3. رعایت حقوق برادران دینى در آیات ذکر مى‏شود.(12)

 

4. نجات و رستگارى انسان با تقویت فضیلت‏هاى انسانى به‏وسیله تقوا و مبارزه با نژادپرستى و معیارهاى طبقاتى.(13)

 

5. اجراى احکام الهى در توارث و وصایت و حقوق خانوادگى.(14)

 

6. ترویج حسن ایثار و انفاق.(15)

 

7. ایجاد اتفاق و اتحاد میان مسلمانان به منظور تحقق وحدت امت اسلامى.(16)

 

8. تعیین مرزبندى میان کفر و ایمان(17) و اقامه ضروریات دین.

 

اهمیت و مقام اخوت دینى از دیدگاه رسول اکرم

 

از آن‏جا که هدف رسالت پیامبر ایجاد قسط در جامعه اسلامى بود، بدون تردید تحقق این موضوع جز از راه اخوت دینى و برادرى و الفت میان مجموع مسلمانان امکان‏پذیر نبود، زیرا تنها با احساس برادرى و الفت دینى است که دل‏هاى مسلمانان به‏هم نزدیک مى‏شود و تعاون و همکارى براى ساختن امت اسلام به‏وجود مى‏آید و ایثار و از خودگذشتگى به‏خاطر برادران دینى معنا پیدا مى‏کند و برابرى و قسط اسلامى در سایه اخوت اعتقادى محقق مى‏شود. از این‏رو پیامبر اسلام از آغاز به ترویج و تبلیغ بینش اخوانى میان مسلمانان همت گماشت و ضمن توجه دادن مسلمانان به آیات الهى درباب وظیفه و مسئولیت مسلمانان در برابر یکدیگر به‏عنوان برادران دینى، در عمل نیز براى ایجاد اتحاد و برادرى تلاش وافر کرد و کوشش نمود مفهوم برادر دینى را از مفهوم برادر سنتى رایج میان جامعه عرب جدا نماید و مفهوم نو برادرى دینى را در خدمت حق‏طلبى، عزت و حرمت انسان قرار دهد. درکنار این مفهوم سازى و تعریف جدید از برادرى، رد ارزشهاى خونى و متعصبانه و برادرى سنتى را وجهه همت خویش قرار داد و در عمل و نظر فخرفروشى و مباهات، قتل و کشتار، خیانت و ظلم و شقاوت در حق همنوعان و برادران انسانى و دینى را که برمحور دفاع کورکورانه از حریم خاندانى و قبیله‏اى شکل گرفته بود، سراسر طرد کرد و برادرى را از سطح روابط درون نژادى و خونى که عامل بروز رفتارهاى سیاسى ـ اجتماعى ناصواب بود، به سطحى شایسته و فراتر میان تمام انسان‏ها بدل کرد که در حوزه آن انسان به‏عنوان عزیزترین خلقت هستى با بهره‏گیرى از اخوت دینى صورت‏ها و مرزبندى‏هاى نژادى، مکانى، خونى، قومى و طبقاتى را درهم شکند و مرزى متعالى و دینى و اعتقادى براى دوست داشتن، عشق ورزیدن، الفت، برادرى و برابرى ایجاد کند و خانواده بزرگى از انسان‏هاى مؤمن تشکیل دهد که در آن خواهران و برادران دینى در مقابل یکدیگر احساس مسئولیت و وظیفه کنند و براى اداى این مسئولیت و انجام این وظیفه بکوشند.(18)

 

پیامبر در طول زمامدارى خود در عمل و گفتار و سلوک خویش معناى برادرى دینى را محقق ساخت. در مکه زمانى که مسلمانان از هر سو مورد تهدید مشرکان و غیر مسلمانان بودند، تازه‏واردان به اسلام را تشویق مى‏کرد برادر یکدیگر باشند و با یکدیگر متحد شوند. رمز موفقیت و قوّت و پیروزى‏هاى بعدى وى تا حد زیادى مرهون تشویق و تقویت بینش اخوانى و در گرو ایجاد پیوند برادرانه در جامعه اسلامى بود.

 

او در مکه میان عده‏اى از مسلمانان پیوند برادرى ایجاد کرد و آنها را دوبه‏دو برادر ساخت. خود نیز به این وظیفه عمل کرد و در روزهاى نخستین دعوتش پایه‏هاى آن را بر برادرى بنا نهاد و به عنوان الگو و اسوه جامعه، على(ع) را برادر خویش قرار داد.(19)

 

اهمیت مقام برادرى در کلام پیامبر چنان است که مى‏گوید: هیچ عملى را بیش از سه کار دوست ندارم و یکى از این سه کار: همیارى و برادرى دینى در قبال برادران موحد است:

 

«هیچ عملى را بیش از سه‏کار دوست ندارم: سیرکردن گرسنگى مسلمانان و پرداختن وامش، برطرف ساختن اندوه از پیشانیش؛ کسى که از مؤمنى اندوهش را برطرف کند، خدا اندوه روز رستاخیز او را برطرف خواهد کرد و خدا دست به یارى بنده‏اش است تا وقتى که بنده‏اش به کار یارى برادرش باشد».(20)

 

معلوم است فقط در جامعه‏اى که احساس برادرى دینى وجود دارد، چنین ایثار و همکارى و همیارى تجلى پیدا مى‏کند.

 

در بخشى دیگر فرمود: «المسلم أخوالمسلم لا یظلمه، و لا یخذله، و لا یسلمه؛ مسلمان برادر مسلمان است. هرگز براو ستم روا نمى‏دارد و دست از یاریش بر نمى‏دارد و او را در مقابل حوادث روزگار تنها و تسلیم نمى‏سازد.»(21)

 

در ترویج فرهنگ برادرانه و عیب‏پوشى از برادران دینى که آن را از اهم وظایف یک برادر دینى قلمداد مى‏کند مى‏فرماید:

 

«مَن ستر عورة أخیه المسلم ستراللّه‏ عورته یوم‏القیامة؛ هر کس راز و عیب برادر دینى خویش را بپوشاند، خداوند در روز قیامت عیب او را مى‏پوشاند».(22)

 

نیز مى‏فرماید: «مثل‏الأخوین مثل الیدین یغسل أحدهما الآخر؛ مَثَل دو برادر دینى مثال دو دست است که همدیگر را شست‏وشو مى‏دهند».(23)

 

نیز براى تشویق همیارى و جلوگیرى از اجحاف، برادران دینى را موظف مى‏سازد به هیچ وجه نسبت به همدیگر ظلم روا ندارند؛ یکدیگر را رها نسازند؛ حاجت یکدیگر را برآورده سازند و عیب یکدیگر را بپوشانند.(24)

 

در همین باره پیامبر اسلام و ائمه و اولیاى دین گفتارهاى بسیارى را بیان کرده و حقوق برادرى اسلامى را از دید اسلام بیان داشته‏اند که به یک حدیث ارزنده دیگر از پیامبر اکتفا مى‏کنیم. در آن تمام حقوق برادران دینى را برشمرده است و صاحب بحارالانوار آن را در جلد 74 بیان داشته و در آن به‏صورتى جامع وظایف جامعه مؤمنان و برادران دینى را در سى ویژگى بیان داشته است:

 

پیامبر اسلام فرمود: مسلمان بر برادر دینى مسلمانش سى حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمى‏گردد مگر به اداى این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او:

 

1. یغفر زلته = لغزش‏هایش را ببخشاید.

 

2. یرحم عبرته = در ناراحتى‏ها به او مهربانى کند.

 

3. یستر عورته = عیوب و اسرارش را مخفى دارد.

 

4. یقیل عثرته = اشتباهات او را جبران کند.

 

5. یقبل معذرته = عذر او را بپذیرد.

 

6. یردّ غیبته = در برابر بدگویان از او دفاع کند.

 

7. و یدیم نصیحته = همیشه خیرخواه او باشد.

 

8. یحفظ خلته = در حفظ دوستى او کوشا باشد.

 

9. یرعى ذمته = آنچه را که بر ذمه اوست، مراعات نماید.

 

10. یعود مرضه = در وقت بیمارى از او عیادت کند.

 

11. یشهد میته = در هنگام مرگ او را تشییع نماید.

 

12. یجیب دعوته = دعوت او را اجابت کند.

 

13. یقبل هدیته = هدایاى او را بپذیرد.

 

14. یکافأ صلته = عطاهاى او را جبران نماید.

 

15. یشکر نعمته = نعمت او را شکرگزارى کند.

 

16. یحسن نصرته = به دوستى او را یارى نماید.

 

17. یحفظ حلیلته = ناموس او را حفظ کند.

 

18. یقضى حاجته = حاجت و نیاز او را برآورده سازد.

 

19. یشفع مسألته = براى نیاز و درخواستش نزد دیگران شفاعت کند.

 

20. یسمت عطسته = عطسه او را تحیت بگوید.

 

21. یرشد ضالته = او را ارشاد نماید.

 

22. یرد سلامه = به سلامش پاسخ بگوید.

 

23. یبرّ أنعامه = انعام او را به خوبى بدهد.

 

24. یطیب کلامه = کلامش را نیکو بپندارد.

 

25. یصدق اقسامه = سوگند او را تصدیق و قبول کند.

 

26. یوالی ولیَّه = با دوستش دوستى کند.

 

27. لایعادیه = با او عداوت نکند.

 

28. ینصره ظالما و مظلوما: فأما نصرته ظالما و یرده عن ظلمه و أما نصرته مظلوما فیعینه على اخذ حقه = در یارى او بکوشد چه ظالم باشد چه مظلوم: اما یارى او در حالى که ظالم باشد، به این است که او را از ظلمش بازدارد و در حالى که مظلوم است، او را در گرفتن حقش کمک نماید.

 

29 و 30. لا یخذله و لا یسلمه و یحب له من‏الخیر ما یحب لنفسه و یکره له من‏الشر ما یکره لنفسه = او را در برابر حوادث بى‏یاور نگذارد و هر آنچه را براى خود مى‏پسندد، براى دوستش بپسندد و هرچه از بدى براى خود نمى‏خواهد، براى او نیز نخواهد.(25)

 

اخوت اسلامى در مکه (مؤاخات اولیّه)

 

در باب چگونه مؤاخات میان مسلمانان در مکه، نخستین منابع تاریخ اسلام توضیحات دقیقى ارائه نمى‏دهند. در منابع تاریخ اسلام تنها کتب سیره هستند که اشاراتى به بحث مواخات در مکه دارند و از آن تحت عنوان «المؤاخات اولیّه» یاد مى‏کنند.

 

برخى از منابع متأخر اساسا مؤاخات اولیه را منکر شده‏اند. بحثى که بیشتر سبب انکار مؤاخات اولیه شده است، به تضادهاى سیاسى و فرقه‏اى شیعه و سنى باز مى‏گردد. برخى از مؤلفان و سیره‏نویسان اهل‏سنت براى انکار برادرى رسول اکرم با على(ع) ـ که شیعیان به استناد آن على را به‏منزله برادر و جانشین حضرت رسول قلمداد مى‏کنند ـ به مخالفت و رد روایت‏هاى مربوط به «المؤاخات اولیّه» پرداخته و استدلال کرده‏اند که مؤاخات فقط در مدینه روى داد و میان مهاجر و انصار بود. با این وجود برخى از منابع از پیمان اخوت نخستین میان مسلمانان مکه سخن به میان آورده‏اند. منابعى که از پیمان برادرى در مکه یاد کرده‏اند، خواسته‏اند توضیحات خود را در باب مسأله اخوت اسلامى در مدینه تکمیل نمایند. از این‏رو یکى از زمینه‏هاى اخوت مدینه را اخوت در مکه مى‏دانند و به دو پیمان اخوانى در صدر اسلام تحت عنوان «المؤاخات‏المدنیه» و «المؤاخات المکیه» یا «المؤاخات أولیّه» و «المؤاخات‏الثانیه» یاد مى‏کنند. این منابع زمانى که به توضیح و تشریح جریان پیمان مؤاخات مدینه مى‏پردازند، به‏صورت جداگانه به پیمان اخوت مکه اشاره نمى‏کنند، بلکه در حاشیه این پیمان از مؤاخات مکه به عنوان مقدمه پیمان اخوت مدینه سخن به میان مى‏آورند. به‏خاطر همین، برخى مانند ابن تیمیه به رد آن پرداخته و دلایلى در این باب اقامه کرده‏اند.(26)

 

در منابعى که بر ذکر پیمان اخوت در مکه اشاره کرده‏اند، به روند چگونگى پیمان مذکور و این‏که آیا این پیمان در مکان واحد و خاصى صورت گرفته یا در روز معیّن اتفاق افتاده، اشاره‏اى نشده است.

 

مسلّم است پیامبر از آغاز، به وحدت و برادرى اسلامى به عنوان یک راه حل مناسب براى ایجاد امت واحده پى برده بود و ضرورت اتحاد نیروهاى مسلمان در مقابله با دشمنان را احساس کرده بود و فرمان خداوند مبنى بر الفت میان مسلمانان و برابرى و برادرى، این بینش و ضرورت تاریخى را تکمیل کرده بود.

 

پیامبر، براساس این بینش الهى و انسانى، رسالت خود را در ایجاد آن مى‏دید و در هر زمانى که کسانى به اسلام در مى‏آمدند، سعى مى‏کرد میان آنها رابطه برادرى ایجاد کند تا در سایه وحدت و وفادارى مسلمانان، قدرت دفاع از حریم اسلام را تقویت نماید و فاصله طبقاتى و نژادى رایج در عصر جاهلى را بدین‏صورت میان تازه مسلمانان از بین ببرد. عقد پیمان اخوت مدینه قدمى بزرگتر در راستاى تقویت این طرز تفکر بود. پس نمى‏توان ماهیتا تفاوتى میان هدف پیامبر در ایجاد عقد اخوت در مکه و مدینه احساس کرد مگر آنچه که مربوط به وضع اجتماعى و اقتصادى میان مهاجر و انصار در هنگام پیمان مدینه وجود داشت، زیرا در آن زمان علاوه براین که پیامبر قصد داشت رابطه و الفت میان مسلمانان را با این پیمان مستحکم سازد و زمینه تشکیل امت اسلامى را فراهم سازد، کمک انصار به مهاجران که از دیار خود کوچیده بودند عامل مضاعفى در تحکیم پیمان برادرى در مدینه بود و در سایه پیمان مذکور برادران مهاجر مى‏توانستند از مساعدت‏هاى مالى انصار بهره گیرند(27) و حتى از یکدیگر ارث بردند، گرچه پس از جنگ بدر هنگامى که مهاجران از غنائم جنگى بهره‏مند شدند و گشایشى در امور حاصل شد، رابطه ارث و میراث براساس اخوت، به حکم خداوند قطع گردید(28) و به نزدیکان میت سپرده شد.

 

هدف نهایى پیامبر از ایجاد عقد اخوت دینى میان مسلمانان توسعه بینش برادرى و برابرى اسلامى بود. به‏ویژه که سعى کرد در اخوت، حریم‏هاى برترى‏طلبى و اشرافیت‏خواهى را بشکند. از این‏رو میان برده و اسیر و سیاه حبشى و سید قریشى رابطه اخوت ایجاد کرد چنان‏که میان زید بن حارثه و حمزة بن‏ابى‏طالب ایجاد کرد. عظمت اسلام از همین‏جا آغاز مى‏شود که در مدت کوتاهى پس از بعثت پیامبر، تعلیمات وى چنان بر قلوب اشراف عرب وحشت انداخت که راهى جز مبارزه و براندازى آن ندیدند. تعالیمى که ابى‏عبیده جراح را با سالم مولى‏ابى‏حذیفه در یک ردیف قرار داد؛ نیز عبیدة بن حارث و بلال حبشى و حمزه و زید را در یک ردیف. این نشانه‏هاى آشکارى بود از فرو ریختن دیوارهاى بلند عُجْب و غرور و هموار و یکسان شدن آنها و نویدى بود بر ایجاد جامعه‏اى واحد و عدالت‏جو. اشرافیت مکه بیش از هر چیز از این مسأله وحشت داشت و به آن اعتراض مى‏کرد، ولى جامعه اسلامى و رهبر الهى (پیامبر) به آن مباهات مى‏کرد.

 

پیامبر همواره در مکه و مدینه این رویه را ادامه داد و برادرى را تشویق و ترغیب کرد و براى تحقق آن، با رفتار و عمل و گفتار خود کوشید. در مدتى که در مکه بود، بنا به روایت منابع میان هیجده تن از مسلمانان، عقد اخوت بست و آنها را با هم برادر کرد. با هجرت به مدینه بنا به ضرورت‏هاى اعتقادى و سیاسى و اقتصادى امر اخوت دینى براى تشکیل جامعه‏اى واحد به شکل منسجم‏تر دنبال شد و با عقد پیمان المؤاخات ثانى به تحکیم این نوع بینش و نگرش در جامعه اسلامى همت گماشت. پاره‏اى از منابع تاریخ اسلام که به مؤاخات در مکه اشاره کرده‏اند، فهرست‏هایى از کسانى را که در مکه باهم برادر شدند، ارائه کرده‏اند. اکثر منابع، فهرست واحدى از برادران هم پیمان در مکه ارائه کرده‏اند، و این تواتر نشان‏دهنده صحت روایت مذکور است. بلاذرى درانساب‏الاشراف، ابن‏سیدالناس در سیرة‏النبویه، صالحى در سبل‏الهدى همگى از هیجده تن که در مکه عقد اخوت بسته‏اند، یاد مى‏نمایند. در ذیل، فهرست‏هایى که آثار فوق ارائه داده‏اند، با تغییرات مختصرى که دارند، ارائه گردیده است:

 

       ردیف

مؤاخات مکه از انساب الأشراف بلاذرى(29)

         1

حمزه وزید بن حارثه

         2

ابى‏بکروعمر

         3

عثمانوعبدالرحمن بن عوف

         4

زبیر بن عواموعبداللّه‏ بن مسعود

         5

عبیدة بن حارثوبلال حبشى

         6

مصعب بن عمیروسعد بن ابى وقاص

         7

ابى عبیدة بن الجراحوسالم مولى أبى حذیفه

         8

سعید بن زید بن عمرو بن نفیلوطلحة بن عبیداللّه‏

         9

على بن ابى‏طالب(ع)ومحمد رسول‏اللّه‏(ص)

 

 

 

      ردیف

مؤاخات مکه از السیرة النبویه ابن سیدالناس(30)

          1

ابى‏بکروعمر

         2

حمزهوزید بن حارثه

        3

عثمانوعبدالرحمن بن عوف

        4

زبیروابن مسعود

        5

عبیدة بن حارثوبلال حبشى

        6

مصعب بن عمیروسعد بن ابى وقاص

        7

سعید بن زید بن عمرو بن نفیلوطلحة بن عبیداللّه‏

        8

ابى عبیده جراحوسالم مولى ابى حذیفه

        9

على بن ابى‏طالب(ع)ومحمد بن عبداللّه‏(ص)

 

 

 

    ردیف    

مؤاخات مکه از سبل‏الهدى و الرشاد فى سیرة خیرالعباد(31)

       1

ابى‏بکروعمر

       2

حمزهوزید بن حارثه

       3

عثمانوعبدالرحمن بن عوف

       4

زبیر بن عواموعبداللّه‏ ابن مسعود

       5

عبیدة بن الحارثوبلال حبشى

       6

مصعب بن عمیروسعد بن ابى وقاص

       7

عبیدهوسالم مولى ابى حذیفه

       8

سعید بن ابى زیدوطلحة بن عبیداللّه‏

       9

على بن ابى‏طالب(ع)وحضرت رسول(ص)

 

پى نوشت‏ها:

 

1. حجرات (49) آیه 10.

 

2. «واعْتصموا بحَبْل‏اللّه‏ جمیعا و لا تفرقوا واذْکروا نعمت‏اللّه‏ علیکم إذْ کنتم أعدآءً فألَّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم على شفا حفرة من‏النار فأنْقذکم منها کذلک یبیِّن‏اللّه‏ لکم آیاته لعلّکم تهتدون». آل‏عمران (3) آیه 103.

 

3. همان.

 

4. «یا ایها الناس إنّا خلقناکم من ذکر و اُنثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انَّ أکرمکم عنداللّه‏ اتقیکم إنّ اللّه‏ علیم خبیر». حجرات (49) آیه 13.

 

5. «الأخوّة فی النسب، الأخوّة فی الصداقةَ، الأخوّة فى الدین» نگاه کنید به: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان‏العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413 ق) ج 1، ص 22.

 

6. انساب عرب به طبقات مختلفى چون: جدم، جمهور، شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ، عشیره، فصیله، رهط، أسره، عترة، ذریه و زاد تقسیم مى‏شد و مناسبات اجتماعى و قبیله‏اى بر محور دورى و نزدیکى روابط خونى و نژادى بر هر یک از آنها استوار بود. نگاه کنید به: السید محمود شکرى الآلوسى، بلوغ الارب فى معرفة احوال العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بى تا) ج 3، ص 191 ـ 188.

 

7. ابوالفتوح رازى، روح‏الجنان فى تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقى و دکتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378) ج 18، ص 44.

 

8. حجرات (49) آیه 12.

 

9. همان، آیه 10.

 

10. همان، آیات 10 ـ 9 و بقره، آیه 178.

 

11 و 12. آل‏عمران (3) آیات 103 ـ 102 و توبه (9) آیات 12 ـ 11.

 

13. حجرات، آیه 47.

 

14. احزاب (33) آیات 5 ـ 4 و بقره، آیه 178.

 

15. بقره، آیه 220 و توبه، آیات 12 ـ 11.

 

16. آل‏عمران، آیات 103 ـ 102.

 

17. توبه، آیات 12 ـ 11.

 

18. ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 22، ص 172.

 

19. ابن سعد، طبقات الکبرى، (بیروت، بى‏تا) ج 1، ص 239 ـ 238.

 

20. ابن واضح یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، 1366) ج1، ص 497.

 

21. تفسیر نمونه، ج 22، ص 173.

 

22. همان.

 

23. همان.

 

24. صفى‏الرحمن المبارکغورى، الرحیق المختوم، بحث فى‏السیرة النبویه، (بیروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بى‏تا) ص 21.

 

25. تفسیر نمونه، ج 22، ص 175 ـ 174 (به نقل از بحارالانوار، ج 74).

 

26. امام محمد یوسف‏الصالحى الشامى، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمى، بى جا، 1411 هـ.ق / 1990 م) ج 3، ص 534.

 

27. ابن سعد، طبقات الکبرى، ج 1، ص 293.

 

28. انفال (8) آیه 75.

 

29. احمد بن یحیى بلاذرى، انساب‏الاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیداللّه‏، (بیروت، دارالمعارف، بى تا) ج 1،ص 270.

 

30. ابن سیدالناس، السیرة‏النبویة (عیون‏الأثر فی فنون المغازی و الشمائل والسیرة)، (بیروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م) ص 264.

 

31 ـ سبل الهدى، ص 538 ـ 532.

 

منابع

 

ـ الآلوسى، السید محمود شکرى، بلوغ‏الارب فى معرفة احوال‏العرب، (بیروت، دارالکتب‏العلمیه، بى‏تا)ج3.

 

ـ ابن سعد، طبقات الکبرى، (بیروت، بى‏تا)، ج 1.

 

ـ ابن سیدالناس، السیرة‏النبویة (عیون‏الأثر فی فنون المغازی و الشمائل والسیرة)، (بیروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م).

 

ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان‏العرب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق) ج 1.

 

ـ بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب‏الاشراف، تحقیق دکتر محمد حمیداللّه‏، (بیروت، دارالمعارف، بى تا) ج1.

 

ـ رازى، ابوالفتوح، روح‏الجنان فى تفسیرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر یاحقى و دکتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378)، ج 18.

 

ـ المبارکغورى، صفى‏الرحمن، الرحیق المختوم، بحث فى السیرة‏النبویه، (بیروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بى‏تا).

 

ـ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361) ج 22.

 

ـ یعقوبى، ابن واضح، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، 1366) ج 1.

 

ـ یوسف الصالحى الشامى، امام محمد، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق استاد عبدالعزیز عبدالحق حلمى، (بى تا، 1411 هـ.ق / 1990 م) ج 3.

 

 

 

 

 

 

 

 

تبلیغات