در زیست جهان فرهنگی عصر مدرن، نخستین بار نخبگان سیاسی- فرهنگی بریتانیا پدیده ای چندبعدی از نمایشگاه های جهانی به نام اکسپوی کریستال پالاس1 را شکل دادند که زمینه ساز خوانش هایی نوین در وجوه ملی- بین المللی شد. یکی از این خوانش ها، عرصه پیوند میان هنر و سیاست- میان بازتولیدپذیری اثر هنری و طرح و بسط جریان های سیاسی- بود.
با عطف توجه به این پیوند، پژوهش حاضر که توصیفی- تبیینی است و با استناد به منابع معتبر کتابخانه ای، تصویری و الکترونیکی تهیه شده، بر آن است تا نشان دهد که هنر چگونه مورد بهره برداری قرار گرفت تا تحقق بخش اهداف سیاسی بریتانیا باشد.
براساس نتایج به دست آمده، نخبگان سیاسی- فرهنگی بریتانیا به سه روش از هنر بهره برداری کردند : طراحی معمارانه مبتنی بر ایده ای نوآورانه از ارزش های فناوری ساخت وساز، تولید آثار با درجه کیفیت و کمیت پیشرفته صنعتی و نمایشی خلاقانه از صنایع دستی اقوام مستعمره. زیرا این روش ها که بر پایه مؤلفه هایی در بیانی خالص از پیشرفت علمی و صنعتی بودند و نوعی نگاه زیبایی شناختی مبتنی بر تأثیرات حسی و ادراکی ایجاد می کردند سبب شدند تا : 1. گونه ای شناخت معقولانه از تحولات فناورانه در انطباق با سیاست های منفعت طلبانه و در جهت حفظ منافع ملی شان صورت گیرد؛ 2. ادراک مثبت از قابلیت تولید انبوه و صرفه جویی در هزینه های تولید با بهره گیری از صنایع ماشینی برای پیشبرد سرمایه داری کالامحورشان ایجاد شود و 3. سلسله مراتبی از اطلاع رسانی در مشروعیت بخشی به بهره وری های نوین انحصارطلبانه شان صورت پذیرد. چنان که برآیندی تحلیلی از این موارد در بطن پژوهش حاضر، تبیین گر تحقق اهداف مدنظر بریتانیا همچون تمرکز قدرت، رشد اقتصادی و بهره وری های تجاری- سیاسی اش است.