آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۷

چکیده

میخائیل باختین از آن دست متفکرانی است که هرچند در زمان حیاتش شهرت چندانی نیافت، هرچه از خاموشی­اش می­گذرد، او و نظریه «منطق گفت وگویی­اش» با اقبال فراوان و روزافزونی روبه رو می شود؛ تا آنجا که برخی او را بزرگ­ترین نظریه­پرداز ادبیات در سده بیستم می­دانند (تودروف، 1377: 7). همین غنای اندیشه و همخوانی نظریه او با دغدغه­های انسان معاصر سبب شده است تا مورد توجه بسیار محققان حوزه­های گوناگون و به ویژه علوم انسانی قرار گیرد. محققان ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نبوده، به باختین و آرای او روی خوش نشان داده­اند و کتاب­ها (مانند دموکراسی گفت وگویی اثر منصور انصاری) و مقاله های بسیاری را با توجه به اندیشه­های این متفکر روسی نوشته اند. اما متأسفانه، این توجه به آرای باختین همیشه دقیق و درست انجام نشده است؛ چنان­که مطالعه و بررسی برخی از آخرین مقالاتی که با الهام از آرای باختین به چاپ رسیده­اند، یعنی «گفت وگومندی و چندصدایی در شعر حافظ» و «چندصدایی در رمان زنان ایران»1 گویای درستی این ادعایند. هدف مقاله حاضر نیز نقد مقالات نام برده است.

تبلیغات