بورسبازى از دیدگاه فقه
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده بورسبازى، فعّالیّتى اقتصادى است که به هدف دستیابى به سود از طریق پیشبینى تغییرات قیمت کالا، اوراق بهادار و ارز انجام مىشود. در این مقاله، بورسبازى به گونهاى سالم و به دور از احتکار و ائتلاف و انتشار اخبار کذب و معاملات صورى و مانند آن، از دیدگاه فقهى بررسى، و پس از نقل اقوال در این باره، با استفاده از آیات و روایات متعدّد، جواز آن ـ البّته در صورتى که در چارچوب احکام باب معاملات انجام پذیرد ـ اثبات شده است.متن
مقدّمه
بورسبازى، فعّالیّتى اقتصادى است که به هدف دستیابى به سود از طریق پیشبینى تغییرات قیمت کالا، اوراق بهادار یا ارز انجام مىشود. انگیزه اصلى بورسبازان از انجام معاملات و خرید و فروش دارایىهاى گوناگون، تحصیل سود است. بورسبازان ممکن است کالایى را بخرند که به طور حقیقى به آن نیازى ندارند و فقط به این دلیل که پیشبینى مىکنند قیمت آن در آینده افزایش یابد، آن را مىخرند. همچنین ممکن است کالایى را که به واقع به آن نیاز دارند، بفروشند فقط به ایندلیل که قیمت آن در آینده کاهش خواهد یافت.(1)
در بازار اوراق بهادار، سهام شرکتها و اوراق قرضه در اسناد خزانه خرید و فروش مىشود. بورسبازى در این بازار سفتهبازى نیز نامیده مىشود. بورسبازان ممکن است با انجام معاملات صورى، پخش شایعات و تبانى با یکدیگر و احتکار، بر قیمت بازار تأثیر گذاشته، آن را به نفع خود تغییر دهند؛ از این رو همواره مقرّراتى جهت کنترل بورسبازان و جلوگیرى از فعالیّت آنها براى تغییر مصنوعى قیمتها، در کشورهاى گوناگون وضع شده است.(2)
بىتردید در اسلام هر گونه فعّالیّتى که به تغییر مصنوعى قیمت کالا یا هر نوع دارایى بینجامد، ممنوع شده است. در شریعت اسلام، قوانینى وجود دارد که از انجام معاملات صورى، احتکار و ائتلاف و انتشار اخبار کذب و مانند آن جلوگیرى مىکند؛ البتّه در این مقاله، در پى توضیح این قوانین نیستیم.(3) موضوع بحث در این مقاله آن است که با فرض آن که این تخلّقات صورت نپذیرد، آیا از دیدگاه فقه، بورسبازى یعنى خرید و فروش کالا و ارز یا اوراق سهام و مانند آن به انگیزه دستیابى به سود از طریق پیشبینى قیمتها، جایز است؟
آثار تجویز بورسبازى
بورسبازى اگر به صورتى کنترل شده و موفّق انجام شود، آثار مثبتى از قبیل کاهش نوسان قیمتها و افزایش درجه نقدینگى دارایى و سهولت تجهیز منابع مالى دارد؛(4) بنابراین، تجویز بورس بازى، امکان دستیابى به آثار مثبت آن را فراهم مىآورد. افزون بر این، در تحلیلهاى اقتصاد کلان نیز مؤثّر است.
در اقتصاد سرمایهدارى، تجویز بهره، وجود بازار اوراق قرضه و تجویز بورس بازى، زمینههاى لازم را براى نظریّه رحجان نقدینگى کینز فراهم آورد. در این نظریّه پول، نوعى دارایى معرّفى مىشود که مردم در برخى موقعیّتها نگهدارى آن را بر دیگر اقلام دارایى ترجیح مىدهند.(5)
با توجّه به این که در اقتصاد اسلامى، بهره همان رباى محرّم است و بازار اوراق قرضه وجود ندارد، این پرسش مطرح مىشود که آیا تقاضاى پول به انگیزه بورس بازى نیز در این اقتصاد وجود ندارد. به عبارت دیگر، آیا در تحلیل نقش پول در اقتصاد اسلامى نظریّه مقدارى پول صحیح است یا نظریّه رحجان نقدینگى کینز؟
اگر بورسبازى ممنوع باشد، به طور قطع نظریّه رحجان نقدینگى کینز در اقتصاد اسلامى کاربردى نخواهد داشت؛ ولى در صورتى که بورسبازى تجویز شود، ممکن است گفته شود که در اقتصاد اسلامى نیز تقاضاى پول به انگیزه سوداگرى وجود دارد و براى تحلیل نقش پول در اقتصاد اسلامى باید از نظریّه رحجان نقدینگى استفاده کرد.
نظر شهید صدر رحمهالله درباره بورسبازى و نقد آن
شهید صدر تجارت را شعبهاى از تولید شمرده و معتقد است: سودى که از خرید و فروش به دست مىآید، باید نتیجه خدمتى باشد که تاجر آن را تولید مىکند و صرف نقل و انتقال ملکیّت بدون تولید خدمت نمىتواند مجوّز سود بردن باشد.(6) وى تجارت را به دو قسم تجارت مادّى و قانونى تقسیم کرده، تجارت مادّى را نقل اشیا از یک مکان به مکان دیگر و تجارت قانونى را صرف نقل و انتقال مالکیّت از طریق عقود معاملى معنا مىکند و معتقد است: اگر تجارت قانونى با تجارت مادّى (تولید خدمت) همراه نباشد نمىتواند منشأ سود باشد.(7) ریشه این اعتقاد آن است که وى در نظریّه توزیع بعد از تولید، یگانه منشأ درآمد را کار مفید اقتصادى بالفعل یا ذخیره شده در ابزار تولید و کالاهاى سرمایهاى مىداند(8) و نتیجه مىگیرد که مخاطره و ریسک نمىتواند منشأ درآمد باشد؛ از این رو، سودى که براى صاحب پول در عقد مضاربه تجویز شده است، به سبب این نیست که صاحب پول، ریسک سرمایهگذارى را تحمّل مىکند؛ بلکه به دلیل اصل ثبات مالکیّت است.(9) بر اساس این اصل، اگر مادّه اوّلیّهاى که عامل روى آن کار مىکند، ملک غیر باشد، محصول و منافع آن نیز ملک غیر است و عامل فقط مستحقّ اجرت است؛ البتّه صاحب مادّه اوّلیّه مىتواند اجرت عامل را سهمى از سود قرار دهد.(10) بر این اساس، از دیدگاه شهید صدر، بورس بازى که با مفهوم تجارت قانونى ملازم است نمىتواند منشأ درآمد مشروع باشد.
دکتر توتونچیان نیز با اتّخاذ این مطلب از شهید صدر بورس بازى را ممنوع شمرده، معتقد است:
تجویز بورسبازى به مفهوم تجویز مبادله پول با پول به واسطه سهام یا دارایى دیگر است.(11)
شهید صدر در کتاب اقتصادنا در مقام استنباط حکم فقهى موضوعات نیست؛ بلکه درصدد استخراج اصول مذهب اقتصادى از فتاواى مجتهدان مختلف است و چه بسا همان گونه که خود وى در ابتداى کتاب اقتصادنا تصریح فرموده،(12) اصول مذهب، از فتاوایى استخراج شود که مخالف با فتواى خود او در مسأله است. با توجّه به این نکته، به نقد آراى ایشان درباره منشأ درآمد مشروع و سود حاصل از تجارت قانونى و بورسبازى مىپردازیم.
وى منشأ درآمد مشروع را کار مفید اقتصادى به صورت بالفعل یا ذخیره شده در ابزار تولید و سرمایههاى فیزیکى، مىداند؛ در حالى که برخى درآمدهاى مشروع وجود دارد که نتیجه کار مفید اقتصادى نیست. یکى از آن موارد، سهم سود صاحبان پول در عقد مضاربه است. شهید صدر، مشروعیّت اینگونه درآمدها را به وسیله اصل ثبات مالکیّت توجیه مىکند؛ آن گاه این پرسش مطرح مىشود که آیا اصل ثبات مالکیّت نمىتواند درآمد حاصل از افزایش قیمت کالایى را که مالک آن شخص معیّنى است توجیه کند؟ براى مثال، فرض مىکنیم فردى، ماشینى را به قیمت چهار میلیون تومان مىخرد. پس از مدّتى به دلیل تغییر و تحّولاتى که در بازار ماشین صورت مىگیرد، قیمت ماشین او به چهار میلیون و پانصد هزار تومان افزایش مىیابد؛ در حالى که قیمت کالاهاى دیگر ثابت است. اگر این فرد، ماشین خود را بفروشد و از این طریق، پانصد هزار تومان سود ببرد، بىتردید چنین سودى مشروع است و اصل ثبات مالکیّت همانگونه که منشأ سهم سود صاحب سرمایه در مضاربه است مىتواند منشأ چنین درآمدى نیز باشد؛ زیرا افزایش قیمت کالا در ملک این فرد تحقّق یافته و کسى که مالک کالا است، مالک اصل مالیّت و افزایش آن نیز هست.(13) بر این اساس، خرید و فروش دارایى به منظور کسب درآمد از طریق تغییرات قیمتها و استفاده از فرصتهاى موجود در بازار اسلامى، جایز است؛ گرچه ملازم با تولید خدمت (به مفهومى که مورد نظر شهید صدر است، یعنى نقل و انتقال در مکان) نیز نباشد.
آراى برخى از اقتصاددانان و عالمان اهل تسنّن
خورشید احمد که از بورسبازى به سفتهبازى و سلف خرى تعبیر مىکند، در این باره مىگوید:
بسیارى از نویسندگان به اختصار به آن اشاره کرده و خاطر نشان کردهاند که اسلام آن را مجاز نمىداند.(14)
وى پس از نقل غیرمشروع بودن سفتهبازى از مولانا محمدتقى امینى و قرشى مىافزاید:
ع. منان مىگوید: مادامى که سفتهبازى با کمک به تولید و کنترل نوسانات قیمتها به اجتماع خدمت مىکند، با روح اسلام مطابق است؛ امّا سفته بازانى که در پى نفع شخصى خود هستند، کمبودهایى مصنوعى پدید مىآورند که نتیجه آن فشار بر اقتصاد است. اسلام چنین اعمال سفتهبازى و سلف خرى را محکوم مىکند.(15)
همچنین از قول منذر کهف نقل مىکند:
اقتصاددانان به دو دلیل سفتهبازى را مردود مىدانند: اوّل آن که سفتهبازى نوعى قمار است و دوم، فروش چیزى است که فرد مالکش نیست.
خورشید احمد در پایان چنین اظهار نظر مىکند:
خرید و فروش کارآمد اسعار در طول زمان به اندازه خرید و فروش آن در مکان، یک نیاز اجتماعى است و بحثهاى اقتصاددانان مسلمان راجع به سفتهبازى هنوز باید با این موضوع دست و پنجه نرم کند.(16)
عدنان خالد الترکمانى، بورس بازى (المضاربه) را «خرید و فروش در حال، به امید خرید یا فروش در آینده که قیمتها تغییر مىنماید»، تعریف کرده، بورس بازى در پولها را ممنوع مىشمارد. وى چنین استدلال مىکند که عالمان اسلام پول را وسیله تسهیل مبادلات تجارى بین مردم و وسیلهاى براى سنجش ارزش کالاها و خدمات مىدانند؛ بنابراین، پول کالا نیست تا با آن تجارت شود و اگر پول همچون کالا موضوع تجارت قرار گیرد، سبب تورّم، رکود و عدم ثبات اقتصادى مىشود.(17)
قلعاوى مىگوید:
مقصود از بورس بازى (مضاربه) تجارت با دارایىهاى مالى و نقدى یا اسناد تملّک کالاها و ثروتها است بدون وجود نفس آن کالاها و بدون آن که نیّت دادن و گرفتن کالاها یا معادن گرانقیمت یا غیر آنها از چیزهایى که در دایره معامله در بازارهاى پولى و مالى و بازارهاى کالاها قرار مىگیرد، وجود داشته باشد و بدون این که قصد نگهدارى دارایىهاى مالى مانند سهام و اوراق تا وقت استحقاق سود یا بهره را داشته باشد. سخن وى به بورس بازىهایى ناظر است که امروزه در بازارهاى مالى صورت مىگیرد. او مىگوید:
ممکن نیست اسلام مضاربه را تجویز کند؛ زیرا مضاربه شبیه قمارى است که سود و زیانهایى را مىآفریند که ارتباطى با زیادى منفعت کالاها یا خدمات یا دارایىهاى مالى مورد تبادل ندارد. همچنین واجد شروط لازم اسلامى براى صحّت خرید و فروش نیست؛ زیرا فاقد قصد تحصیل و ایجاد منفعت اقتصادى معتبر است. افزون بر این، جهت اساسى دیگرى که تعامل در بازارهاى پولى و مالى جهانى را از دیدگاه اسلامى در دایره تحریم وارد مىکند، ترکیب قیمتها در این بازارها و به ویژه در حوزه معاملات سلف یا عنصر بهره به صورتى اساسى است.(18)
چنان که ملاحظه مىشود، موضوع بحث در این آرا، بورس بازىهاى متعارف در دنیاى غرب است که همراه با معاملات صورى، اشاعه کذب، احتکار، تبانى و مانند آن انجام مىشود. در این میان، برخى از دانشمندان اهل تسنّن، موضوع بحث را خرید و فروش به انگیزه سود قرار ندادهاند؛ بلکه قالبهاى حقوقى و فقهى قراردادهایى را که بورس بازان از آن استفاده مىکنند، محلّ بحث قرار دادهاند و از کلمات آنان مىتوان چنین استنباط کرد که بورسبازى (خرید وفروش بهانگیزه سود) اگر در چارچوب احکام و عقود اسلامى انجام شود، جایز است وگرنه جایز نیست؛ براى نمونه، احمد الدریویش، بازارهاى بورس را به بورس کالا و بورس اوراق مالى تقسیم، و معامله در بازارهاى بورس را به دو صورت نقدى و مدّتدار تقسیم مىکند؛ سپس حکم هر یک از سود چهارگانه را جداگانه بیان مىدارد. وى در هر چهار قسم بازار بورس اگر معاملات به صورت نقد یا مدّتدار (نسیه و سلف) در چارچوب احکام شرع تحقّق یابد، اشکال نمىکند؛ ولى معتقد است در صورتى که ثمن در عقد معیّن نشود و چیزى به قیمت یک ماه یا چند ماه بعد خرید و فروش شود، این همان بورسبازى است که غرض از آن، استفاده بردن از اختلاف قیمتها است و داخل در رِهان (مسابقه همراه با شرطبندى) قرار مىگیرد که شرعا باطل است؛ زیرا در حقیقت، فروشنده بر کاهش قیمت در روز معیّن و خریدار بر افزایش قیمت در آن روز شرطبندى مىکند و هر کس درست بگوید، ما بهالتّفاوت را مىبرد.
همچنین اگر کالا یا ورقه مالى را که مالک آن نیست، به صورت نسیه بفروشد، در بیع ما لایملک داخل، و باطل است.(19)
یوسف کمال محمّد نیز با همین دیدگاه به بحث مىپردازد. وى ابتدا این مشکل را مطرح مىکند که فعّالیّت بازارهاى بورس از سرمایهگذارى حقیقى به عملیّات صورى که در آن هر دو طرف معامله (ثمن و کالا) مدّتدار است، تحوّل یافته، این عملیّات صورى به جهت کوشش براى دستیابى به فرصتهایى است که از طریق تغییر قیمتها به دست مىآید. به این ترتیب که اگر پیشبینىهاى آنان درست بود، سود مىبرند وگرنه زیان مىکنند و بدین صورت، معاملهگران بورس اغلب به قماربازانى تبدیل مىشوند که بر افزایش و کاهش قیمتها قمار مىزنند؛ سپس ایشان در مقام ارزیابى فقهى مىگوید: اسلام براى فعّالیّت مالى درست، مقرّرات متنوّعى را تشریع کرده است؛ از جمله:
1. خرید و فروش نقد؛
2. اسلام تأمین خطرها (Hedying)(20) را منع نکرده؛ ولى شرط کرده است که یکى از دو طرف معاوضه باید پرداخت شود ... ؛
3. اسلام از ترجیح بین قیمتها از جهت زمان و مکان (Arbitraye)(21) و کسب ما بهالتفاوت قیمتها که مترتّب بر این عمل است منع نکرده؛ زیرا کالا در یک زمان یا مکان معیّن نادر است و در زمان یا مکان دیگرى به وفور یافت مىشود ... ؛ ولى براى خرید و فروشهاى مدّتدار ضوابطى را گذاشته است تا بازار را از خطر انحراف نگهدارد.
وى سپس به بیان این ضوابط پرداخته، توضیح مىدهد که چگونه این ضوابط از انحراف بازار جلوگیرى مىکند. در پایان نیز فتواى مجمع فقهى را نقل مىکند. مضمون این فتوا درباره بازار بورس، آن است که اصل بازار بورس چیز مفیدى است؛ ولى معاملات ممنوع و قماربازى و سوءاستفاده و خوردن اموال مردم در مقابل باطل نیز با این مصلحت همراه شده؛ بنابراین نمىتوان حکم شرعى بازار بورس را به صورت کلّى بیان کرد و باید حکم معاملاتى را که در این بازار انجام مىشود، یک به یک بیان داشت؛ سپس مجمع فقهى به بیان حکم معاملات بازار بورس مىپردازد.(22)
چنان که ملاحظه شد، موضوع همه آراى پیشین که از اهل تسنّن نقل شد، بورسبازى متعارف در روزگار ما است که همراه با احتکار، تبانى، معاملات صورى و مانند آن است که به هدف تغییر مصنوعى قیمت بازار به نفع بورسبازان انجام مىشود. به ظاهر، یکى از معانى کلمه المضاربه در اصطلاح عربى معاصر، همین نوع از بورس بازى است؛(23) امّا در صورتى که خرید و فروش به انگیزه سود در چارچوب احکام و قوانین شریعت انجام شوند، از دیدگاه عالمان اهل تسنّن هیچ محذورى ندارد.
ارزیابى فقهى بر اساس فقه شیعه
خرید و فروش نقد یا نسیه یا سلف به انگیزه دستیابى به سود از طریق پیشبینى قیمت اگر در چارچوب احکام و قوانین شریعت انجام شود، از دیدگاه فقه شیعه جایز است و در این باره با فقیهان اهل تسنّن اتّفاق نظر وجود دارد. ادلّه فراوانى براى اثبات این مطلب هست که برخى از آنها را ذکر مىکنیم:
1. آیات
آیه شریفه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ»(24) و نیز آیه شریفه «لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ»(25) داراى اطلاق هستند و این گونه خرید و فروش را شامل مىشوند؛ براى مثال، فرض کنید فردى پیشبینى مىکند قیمت ماشین در آینده افزایش یابد. این فرد براى دستیابى به سود، ماشین را به صورت نقد خریده، نگه مىدارد و وقتى گران شد، آن را مىفروشد و از این طریق سود مىبرد. خرید ماشین در این مثال بیع و تجارتى است که با رضایت دو طرف انجام شده و فروش آن نیز مصداق بیع و تجارة عن تراض است؛ بنابراین، دو آیه شریفه پیشگفته شامل هر دو معامله مىشود.
ممکن است چنین اشکال شود که این فرد در برابر سودى که مىبرد، کارى انجام نداده است؛ از این رو مصداق اکل المال بالباطل است که در آیه دوم از آن نهى شده؛ ولى این مطلب درست به نظر نمىرسد. از نظر قواعد زبان عرب، «باء» در کلمه بالباطل یا باء سببیّت است یا باء مقابله. اگر باء سببیّت باشد، مفهوم آیه چنین مىشود:
اموالتان را میان خود به سبب باطل نخورید.
به عبارت دیگر، در اموال یکدیگر از طریق «سبب باطل» یعنى معاملهاى که از نظر شرعى باطل است، تصرّف نکنید. اگر باء مقابله باشد، مفهوم آیه چنین است:
اموالتان را میان خود، در مقابل امر باطل نخورید.
در این صورت، آیه شریفه شامل معاملاتى مىشود که در آنها، کسى مالى را از دیگرى تملّک کند و در مقابل آن عوض ارزشمندى به صاحب مال ندهد.
در مسأله محلّ بحث ما دو معامله صورت گرفته است که در هر یک از این دو، هم سبب شرعى است؛ زیرا خرید و فروش نقد یا نسیه یا سلف، شرعا، معاملههایى صحیح هستند و هم در هر یک از این دو مالى که خریده یا فروخته مىشود، در برابر آن، عوض ارزشمندى تملیک یا تملّک مىشود؛ البتّه در صورتى که پیشبینى او صحیح باشد، از این خرید و فروش سودى حاصل مىشود؛ ولى منشأ سود، افزایش قیمت بازار از زمان خرید تا زمان فروش است، و چون افزایش مزبور در ملک کسى که ماشین را خریده است، حاصل شده، حق او است؛ زیرا کسى که مالک عین است، مالک مالیّت و ارزش آن نیز خواهد بود.
ممکن است اشکال دیگرى مطرح شود و آن این که کسى که مال را مىخرد و به امید گران شدن مال، آن را نگه مىدارد، محتکر است و نگهدارى مال مصداق احتکار به شمار مىرود که در شرع ممنوع است.
پاسخ به این اشکال چند گونه متصوّر است:
أ. در بسیارى موارد، احتکار صورت نمىگیرد؛ براى نمونه، اگر کسى پیشبینى کند که یک نوع دارایى در آینده گران خواهد شد و براى دستیابى به سود، آن دارایى را به صورت سلف بخرد و پس از آن که وقت مقرّر گذشت و کالا را تحویل گرفت آن را به صورت نقد بفروشد، در این صورت کالاى خریدارى شده را نگه داشته با آن که احتکار صدق نمىکند.
ب. اکثریّت قریب به اتّفاق فقیهان موضوع احتکار حرام را گندم، جو، کشمش و خرما و روغن و نمک شمرده(26) و فرمودهاند: احتکار در غیر این موارد حرام نیست.
ج. تقریبا همه فقیهان دو شرط را براى احتکار حرام ذکر کردهاند:
1. باید به این انگیزه که قیمت در بازار افزایش یابد، کالا را خریده، احتکار کند؛
2. باید غیر از فرد محتکر، فرد دیگرى که نیاز بازار را جبران کند، وجود نداشته باشد.(27)
برخى فقیهان شرط نیاز را نیز ذکر کردهاند؛ یعنى کالا باید مورد نیاز مردم باشد؛ به گونهاى که کاهش عرضه آن در بازار، سبب ضیق معیشت مردم شود.(28)
با توجّه به این شروط، موارد زیر، از احتکار حرام خارج است:
یک. نگهدارى کالایى که مورد نیاز مردم ـ به گونهاى که کمبود آن سبب ضیق معیشت شود ـ نیست؛ مانند کالاهاى لوکس؛
دو. در صورتى که نگهدارى کالا به وسیله این فرد به دلیل وفور کالا باعث افزایش قیمت بازار نشود و انگیزه فرد براى نگهدارى کالا، پیشبینى افزایش قیمتها در آینده به دلیل دیگرى باشد؛
سه. در صورتىکه افراد دیگرى که حاضر باشند این کالا را به قیمت بازار عرضه کنند، وجود داشته باشند.
چنان که ملاحظه مىشود، با شروط پیشین، نگهدارى و احتکارى که لازمه بورسبازى در عصر ما است، در بیشتر موارد از دایره احتکار محرّم خارج است؛ البتّه اگر احتکار و بورسبازى به حدّى برسد که سبب اضرار بر مسلمانان شود، به طور قطع حرام است. صاحب جواهر در این باره کلام بسیار جالبى دارد. وى در پاسخ کسانى که مىگویند: احتکار داراى قبح عقلى است، مىفرماید:
بدیهى است که عقل، در درک قُبحِ احتکار، مستقل نیست؛ به ویژه آن که موضوع بحث، حَبس طعام به انتظار افزایش قیمت همانند حبس غیرطعام از اجناس تجارى است از این حیث که اجناس تجارى به شمار مىرود، نه به قصد ضرر زدن به مسلمانان. در صورتى ضرر به مسلمانان وارد مىشود که همه طعام را خریده، به هر قیمتى که مىخواهد، به مردم بفروشد یا کارى که انجام مىدهد، سبب گرانى شود یا بیشتر تاجران با یکدیگر بر احتکار توافق کنند؛ به گونهاى که کالا گران و ضررى به مردم وارد شود که با سیاست و اداره مردم منافات دارد و به همین دلیل امیر مؤمنان مالک اشتر را [به مبارزه با محتکران] امر مىکند یا به قصدهاى دیگرى احتکار صورت گیرد که به دلیل دیگرى حرامند و به بحث ما ربطى ندارند؛ بلکه حبس هر کالایى که نفوس محترم به آن نیاز دارند و به آن اضطرار دارند و راهى جز استفاده از آن را ندارند از خوراکى و نوشیدنى و پوشیدنى و مانند آن، حرام است و این حرمت، مخصوص زمان خاص یا کالاى خاص یا انتقال به عقد خاص نیست و محدود به حدّى نمىشود ... . [خلاصه آن که کلام در این موارد نیست]. بحث در نگهدارى طعام به انتظار گران شدن است؛ همان گونه که کالاهاى تجارى دیگر نگهدارى مىشوند. بحث در آن است که نگهدارى چنین کالایى با احتیاج مردم به آن امّا نه در حدّ اضطرار، چه حکمى دارد. ردّ این ادّعا که عقل قبح تحریمى چنین کارى را درک مىکند، روشن است.(29)
نتیجه آن که نگهدارى کالا به انتظار گران شدن آن، در صورتى حرام است که کالا مورد نیاز ضرور مردم باشد و با این احتکار، کالا گران شود؛ به گونهاى که به مسلمانان ضرر رساند. در این صورت، حکومت اسلامى که حافظ منافع مسلمانان است، باید از آن جلوگیرى کند؛ امّا در صورتى که چنین نباشد، اشکالى ندارد.
یگانه مطلبى که باقى مىماند، اشکال قمار بودن بورسبازى است. این اشکال را برخى از عالمان اهل تسنّن فقط درباره بورسبازىهایى کهدر دنیا متداول، و بر عقدهاى صورى و غیرحقیقى مبتنى است، طرح کردهاند.(30)
یوسف کمال محمّد، بین مقامره (قماربازى) و مخاطره (تحمّل ریسک) فرق مىگذارد و معتقد است: مقامره بر تخمین تغییر قیمتها در آینده مبتنى است؛ در حالى که مخاطره، بر سود سرمایهگذارى ابتنا دارد. وى که معتقد است مقامره اثر سویى بر اقتصاد دارد، از قول کینز چنین نقل مىکند:
مادامى که بورس بازان به وظیفه خود عمل مىکنند، ضررى براى بازار ندارند؛ زیرا آنها در این صورت فقط حبابهایى هستند که روى رودخانهاى که بر بستر مخاطره حرکت مىکند، ظاهر مىشوند؛ ولى وقتى وضع بازار اهمّیّت فراوانى مىیابد که بازار حول محور مقامره بگردد و مخاطره، حباب هایى باشد که به دنبال مقامره حرکت مىکند ... .(31)
یکى از اقتصاددانان نیز در مقام فرق بین قماربازى و سفتهبازى مىگوید:
باید توجّه داشت که عمل سفتهبازى ماهیتا با قمار تفاوت دارد؛ زیرا سفتهبازى بر اساس محاسبات پیچیده اقتصادى صورت مىگیرد؛ در حالى که قمار تا حدود زیادى به شانس و تصادف وابسته است.(32)
به هر حال بین سفتهبازى و قماربازى تفاوتهایى وجود دارد؛ ولى در فقه اهل تسنّن که به قیاس استناد مىشود، وجود شباهت براى یکسان دانستن حکم این دو کافى است و سفتهبازى یا بورسبازى همانگونه که از آقاى قلعاوى نقل شد، در برخى صور آن در حقیقت، نوعى شرطبندى بر قیمتهاى آینده است و از این جهت به قماربازى شباهت دارد؛ پس در فقه اهل تسنّن مىتوان به سبب وجود این شباهت به حرمت آن حکم کرد.
به هر حال، این اشکال درباره بورس بازىهاى مبتنى بر معاملات صورى است که از موضوع بحث ما خارج مىشود. بحث ما در خرید و فروش به انگیزه سود از طریق پیشبینى قیمت است که در چارچوب قوانین و احکام مربوط به خرید و فروش نقد، نسیه و سلف انجام مىشود و حتّى اهل تسنّن نیز اینگونه بورسبازى را قماربازى نمىدانند.
2. روایات خاص
روایات متعدّدى وجود دارد که بر جواز خرید و فروش به انگیزه سود بدون آن که در برابر این سود کار مفید اقتصادى انجام شده باشد دلالت مىکند.(33) برخى از این روایات را ذکر مىکنیم:
أ. ابراهیم کرخى مىگوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: من تعداد درخت خرما را به قیمت معیّنى (هر نخل به دراهم معیّنى) به فردى فروختم. فردى که درختان را از من خریده بود، رفت و آنها را به دیگرى با سود فروخت؛ در حالى که پول درختان خرما را نقد نکرده بود و من آن را نگرفته بودم. امام صادق علیهالسلام در پاسخ فرمود: اشکالى ندارد. آیا پرداخت قیمت درختان خرما را براى تو تضمین نکرده بود؟ گفتم: بله، فرمود: بنابراین سود از آن او است.(34)
ظاهر روایت آن است که خریدار درختان خرما در فاصله بین خرید و فروش هیچ کارى انجام نداده است. همچنین ظاهر روایت آن است که خرید و فروش هر دو نقد بوده و فاصله چندانى بین این دو وجود نداشته است. در عین حال، امام مىفرماید: سود از آنِ خریدار است؛ بنابراین، سود تجارت قانونى (به اصطلاح شهید صدر) محذور شرعى ندارد.
ب. روایات متعدّدى دلالت مىکند بر این که در اموالى که با شمارش اندازهگیرى مىشوند، اگر انسان آن را بخرد مىتواند پیش از تحویل گرفتن آن، آن را به قیمت بیشترى فروخته، از این طریق سود ببرد.(35)
به طور مسلّم در این گونه موارد نیز تجارت قانونى صورت گرفته و نمىتوان گفت سودى که از این خرید و فروش به دست مىآید، لزوما در برابر آن کار مفید اقتصادى انجام شده است.
ج. حلبى از امام صادق علیهالسلام مىپرسد: مردى طعام را احتکار کرده، انتظار [گران شدن آن را مىکشد]. آیا چنین کارى صلاح است؟ حضرت در پاسخ مىفرماید: اگر طعام زیاد است و به اندازه نیاز مردم وجود دارد، اشکالى ندارد ... .(36)
پیش از این، در بحث احتکار گذشت که احتکار یعنى خرید و نگهدارى کالا به انتظار این که در آینده، گران، و با فروش آن سود برده شود و فقط در صورتى حرام است که سبب اضرار به مسلمانان و تنگى معیشت آنان شود و در غیر اینصورت حرام نیست؛ بدین سبب امام صادق علیهالسلام مىفرماید: اگر فروشنده دیگرى در شهر وجود دارد که این کالا را مىفروشد، هیچ اشکالى ندارد که فردى این کالا را بخرد و نگه دارد و براى فروش آن، قیمت بیشترى را بطلبد یا آن را نگه دارد و منتظر بهبود اوضاع و گران شدن قیمت شود.(37)
اگر در بازار، فروشندگان متعدّدى باشند که کالایى را عرضه مىکنند، در صورتى فرد انگیزه خرید و نگهدارى آن را دارد که افزایش قیمت را در آینده پیشبینى کند و داعى دیگرى براى این کار وجود ندارد و این خود، نوعى بورسبازى است که امام علیهالسلام آن را تجویز کرده است.
نتیجه
بورس بازى به مفهوم خرید و فروش دارایى به انگیزه سود از طریق پیشبینى قیمت با دو شرط جایز است:
1. باید در چارچوب احکام مربوط به خرید و فروش نقد، نسیه و سلف انجام شود. با این شرط، معاملات صورى(38) و معاملاتى که دو طرف آن مدّتدار است یا معاملاتى که در آن قیمت کالا معلوم نیست و مانند آن خارج مىشوند.
2. باید سبب اضرار بر مسلمانان نشود. در غیر این صورت، دولت اسلامى که حافظ مصالح مسلمانان است، باید با تمهیدات قانونى و اجرایى از آن جلوگیرى کند. با این شرط، بورس بازى همراه با اشاعه کذب و تبانى براى تغییر مصنوعى قیمتها خارج مىشود. به عبارت دیگر تا وقتى بورسبازان قیمت پذیرند، بورسبازى جایز است؛ ولى اگر بخواهند با اقداماتى چون اشاعه کذب و تبانى، قیمت ساز شوند و از این طریق به سودى دست یابند، جایز نیست.
در پایان این نکته را یادآور مىشویم که برخى گمان مىکنند اگر بورسبازى با دو شرط پیشین جایز شود مىتوان گفت: در اقتصاد اسلامى، تقاضاى پول به انگیزه سوداگرى و نیز رجحان نقدینگى وجود دارد و عدم بهره و بازار اوراق قرضه، سبب نفى این نوع تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى نیست. این بحث به دلیل دقّت و اهّمّیت آن در اقتصاد کلان، نیازمند بررسى عمیقى در مقالهاى دیگر است.
پىنوشتها:
________________________________________
1. Oxford Dictionory of Economics, JHON Black, oxford univeycity press 1997, P.P. 438 - 90.
2. ر.ک: على جهان خانى و على پارسائیان: بورس اوراق بهادار، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، 1375 ش، ص 117 ـ 134.
3. این قوانین از دیدگاه شیعه در کتابهاى گوناگون فقهى از جمله المکاسب المحرّمه و جواهرالکلام آمده است. از دیدگاه اهل تسنّن نیز نظیر قوانین مزبور در این کتاب آمده است: یوسف کمال محمّد: فقه الاقتصاد النقدى، دار الصادر فى ـ دار الهدایة، 1414 ق / 1993 م، ص 272 ـ 285.
4. ر.ک: حسن گلریز: بورس اوراق بهادار، مؤسّسه انتشارات امیرکبیر، 1372 ش، ص 101 ـ 106 و غلامرضا سرآبادانى: نگرش اسلام بر فعالیتهاى بازار بورس بهادار، پایان نامه کارشناسى ارشد علوم اقتصادى، دانشگاه مفید، 1379 ش، ص 66.
5. ر.ک. فریدون تفضّلى: اقتصاد کلان، نشر نى، 1376 ش، ص 273 ـ 278.
6. ر.ک. محمدباقرالصدر: اقتصادنا، مکتبةالإعلام الاسلامى، فرع خراسان، 1375 ش، ص 645 ـ 652.
7. همان.
8. همان، ص 588.
9. همان، ص 601 ـ 604.
10. همان، ص 564 ـ 567.
11. ر.ک: ایرج توتونچیان: پول و بانکدارى اسلامى و ... ، ص 242 و 243.
12. ر.ک: محمدباقر صدر: اقتصادنا، ص 49.
13. ر.ک: سید حسین میرمعزّى: ترسیم نظام اقتصادى اسلام بر اساس مکتب اقتصادى آن از دیدگاه امام خمینى قدسسره ، پایاننامه کارشناسى ارشد، علوم اقتصادى، دانشگاه مفید، ص 72 ـ 74.
14. ر.ک: خورشید احمد: مطالعاتى در اقتصاد اسلامى، ترجمه محمدجواد مهدوى، بنیاد پژوهشهاى آستان قدس رضوى، 1374 ش، ص 319 و 320.
15. همان.
16. همان.
17. عدنان خالد الترکمانى: السیاسة النقدیّة و المصرفیّه، مؤسّسة الرساله، 1988 م، ص 115 ـ 117.
18. عسان قلعاوى: المصارف الاسلامیّه ضرورة عصریّه، دار المکتبى، 1418 ق / 1998 م، ص 146 و 147.
19. ر.ک: احمد الدریویش: احکام السوق فى الاسلام و اثرها فى الاقتصاد الاسلامى، دار عالم الکتب للنشر و التّوزیع، 1409 ق / 1989 م، ص 573 ـ 584.
20. Hedying: داد و ستد تأمینى، خرید و فروش تأمینى، هر روش براى تقلیل خطرهاى احتمالى به حدّاقل ممکن در تغییر قیمتها. ر.ک: منوچهر فرهنگ: فرهنگ بزرگ علوم اقتصادى، ج 1، ص 907.
21. هر گاه کسى مالى را از بازارى بخرد و فورا آن را در بازار دیگرى به منظور استفاده از تفاوت قیمت بفروشد، این کار را آربیتراژ یا سوداگرى ارزى به سود مىنامند. ر.ک: منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادى، ص 82.
22. ر.ک: یوسف کمال محمّد: فقه الاقتصاد النقدى، دار الصابونى ـ دارالهدایة، 1414 ق / 1993 م، ص 260 ـ 284.
23. تقریبا همه کتابهاى عربى که به بحث بورسبازى پرداختهاند و برخى از آنان در این مقاله به صورت پاورقى آمده است، از بورسبازى، با لفظ مضاربه تعبیر آوردهاند. در کتابهاى لغت معاصر نیز یکى از معانى مضاربه، بورسبازى ذکر شده است:
ر.ک: آذرتاش ـ آذرنوش: فرهنگ معاصر عربى ـ فارسى، نشر نى، 1379 ش، ص 383. همچنین در فرهنگ اصطلاحات معاصر «نجفعلى میرزایى، دار الاعتصام، 1376 ش، ص 548» آمده است: مضاربة فى العقارات: سفتهبازى در کار املاک و مستغلات، بورس بازى در مستغلاّت.
24. بقره (2): 275.
25. نساء (4): 29.
26. ر.ک: الشیخ مرتضى الانصارى، المکاسب المحرّمه، مطبعة الاطلاعات، تبریز، 1375 ش، ص 212 و محمدحسن النجفى: جواهرالکلام، دار الکتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 22، ص 482 و السید محمدجواد الحسینى العاملى: مفتاح الکرامه، دار التراث، بیروت 1418 ق، ج 8، ص 188.
27. ر.ک: مراجع معرّفى شده در حاشیه 1 و الشهید الثانى: مسالک الافهام، مؤسسة المعارف الاسلامیه، 1414 ق، ج 3، ص 192.
28. همان.
29. محمدحسن النجفى: جواهر الکلام، ج 22، ص 480 و 481.
30. پیش از این، اشکال قمار را از آقاى قلعاوى و دریویش نقل کردیم.
31. یوسف کمال محمد: فقه الاقتصاد النقدى، ص 260 ـ 262.
32. حسن گلریز: بورس اوراق بهادار، ص 103.
33. این روایات مستفیضند؛ بنابراین به بررسى سند آنها نیازى نیست.
34. الشیخ حرّالعاملى: وسائل الشیعه، مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، ج 18، ص 64، باب 15، ح 1.
35. ر.ک: وسائل الشیعه، ج 18، ص 45، باب 16، ح 1 و 8 و 12 و 16 و 18.
در مورد اموالى که به پیمانه یا وزن کردن اندازهگیرى مىشود، روایات و اقوال فقیهان مختلف است ر.ک: مسالکالافهام، ج 3، ص 247 ـ 249.
36. وسائل الشیعه، ج 17، ص 424، باب 27، ح 2.
37. ر.ک: وسایل الشّیعه، ج 17، باب 28، ص 427 ـ 429.
38. معاملات صورى به معاملاتى گفته مىشود که در آن، یک نفر به تنهایى یا به کمک فرد دیگرى به خرید و فروش همزمان سهام اقدام مىکند. اگر چه به ظاهر معاملهاى انجام شده، تغییر مالکیّت واقعى صورت نپذیرفته است. هدف از این گونه معاملات، ایجاد قیمت مصنوعى و غیرواقعى براى سهام به منظور کسب سود یا نشاندادن زیان مصنوعى براى اهداف مالیاتى است.
ر.ک: على جهانخانى و على پارسائیان: بورس اوراق بهادار، ص 118.
بورسبازى، فعّالیّتى اقتصادى است که به هدف دستیابى به سود از طریق پیشبینى تغییرات قیمت کالا، اوراق بهادار یا ارز انجام مىشود. انگیزه اصلى بورسبازان از انجام معاملات و خرید و فروش دارایىهاى گوناگون، تحصیل سود است. بورسبازان ممکن است کالایى را بخرند که به طور حقیقى به آن نیازى ندارند و فقط به این دلیل که پیشبینى مىکنند قیمت آن در آینده افزایش یابد، آن را مىخرند. همچنین ممکن است کالایى را که به واقع به آن نیاز دارند، بفروشند فقط به ایندلیل که قیمت آن در آینده کاهش خواهد یافت.(1)
در بازار اوراق بهادار، سهام شرکتها و اوراق قرضه در اسناد خزانه خرید و فروش مىشود. بورسبازى در این بازار سفتهبازى نیز نامیده مىشود. بورسبازان ممکن است با انجام معاملات صورى، پخش شایعات و تبانى با یکدیگر و احتکار، بر قیمت بازار تأثیر گذاشته، آن را به نفع خود تغییر دهند؛ از این رو همواره مقرّراتى جهت کنترل بورسبازان و جلوگیرى از فعالیّت آنها براى تغییر مصنوعى قیمتها، در کشورهاى گوناگون وضع شده است.(2)
بىتردید در اسلام هر گونه فعّالیّتى که به تغییر مصنوعى قیمت کالا یا هر نوع دارایى بینجامد، ممنوع شده است. در شریعت اسلام، قوانینى وجود دارد که از انجام معاملات صورى، احتکار و ائتلاف و انتشار اخبار کذب و مانند آن جلوگیرى مىکند؛ البتّه در این مقاله، در پى توضیح این قوانین نیستیم.(3) موضوع بحث در این مقاله آن است که با فرض آن که این تخلّقات صورت نپذیرد، آیا از دیدگاه فقه، بورسبازى یعنى خرید و فروش کالا و ارز یا اوراق سهام و مانند آن به انگیزه دستیابى به سود از طریق پیشبینى قیمتها، جایز است؟
آثار تجویز بورسبازى
بورسبازى اگر به صورتى کنترل شده و موفّق انجام شود، آثار مثبتى از قبیل کاهش نوسان قیمتها و افزایش درجه نقدینگى دارایى و سهولت تجهیز منابع مالى دارد؛(4) بنابراین، تجویز بورس بازى، امکان دستیابى به آثار مثبت آن را فراهم مىآورد. افزون بر این، در تحلیلهاى اقتصاد کلان نیز مؤثّر است.
در اقتصاد سرمایهدارى، تجویز بهره، وجود بازار اوراق قرضه و تجویز بورس بازى، زمینههاى لازم را براى نظریّه رحجان نقدینگى کینز فراهم آورد. در این نظریّه پول، نوعى دارایى معرّفى مىشود که مردم در برخى موقعیّتها نگهدارى آن را بر دیگر اقلام دارایى ترجیح مىدهند.(5)
با توجّه به این که در اقتصاد اسلامى، بهره همان رباى محرّم است و بازار اوراق قرضه وجود ندارد، این پرسش مطرح مىشود که آیا تقاضاى پول به انگیزه بورس بازى نیز در این اقتصاد وجود ندارد. به عبارت دیگر، آیا در تحلیل نقش پول در اقتصاد اسلامى نظریّه مقدارى پول صحیح است یا نظریّه رحجان نقدینگى کینز؟
اگر بورسبازى ممنوع باشد، به طور قطع نظریّه رحجان نقدینگى کینز در اقتصاد اسلامى کاربردى نخواهد داشت؛ ولى در صورتى که بورسبازى تجویز شود، ممکن است گفته شود که در اقتصاد اسلامى نیز تقاضاى پول به انگیزه سوداگرى وجود دارد و براى تحلیل نقش پول در اقتصاد اسلامى باید از نظریّه رحجان نقدینگى استفاده کرد.
نظر شهید صدر رحمهالله درباره بورسبازى و نقد آن
شهید صدر تجارت را شعبهاى از تولید شمرده و معتقد است: سودى که از خرید و فروش به دست مىآید، باید نتیجه خدمتى باشد که تاجر آن را تولید مىکند و صرف نقل و انتقال ملکیّت بدون تولید خدمت نمىتواند مجوّز سود بردن باشد.(6) وى تجارت را به دو قسم تجارت مادّى و قانونى تقسیم کرده، تجارت مادّى را نقل اشیا از یک مکان به مکان دیگر و تجارت قانونى را صرف نقل و انتقال مالکیّت از طریق عقود معاملى معنا مىکند و معتقد است: اگر تجارت قانونى با تجارت مادّى (تولید خدمت) همراه نباشد نمىتواند منشأ سود باشد.(7) ریشه این اعتقاد آن است که وى در نظریّه توزیع بعد از تولید، یگانه منشأ درآمد را کار مفید اقتصادى بالفعل یا ذخیره شده در ابزار تولید و کالاهاى سرمایهاى مىداند(8) و نتیجه مىگیرد که مخاطره و ریسک نمىتواند منشأ درآمد باشد؛ از این رو، سودى که براى صاحب پول در عقد مضاربه تجویز شده است، به سبب این نیست که صاحب پول، ریسک سرمایهگذارى را تحمّل مىکند؛ بلکه به دلیل اصل ثبات مالکیّت است.(9) بر اساس این اصل، اگر مادّه اوّلیّهاى که عامل روى آن کار مىکند، ملک غیر باشد، محصول و منافع آن نیز ملک غیر است و عامل فقط مستحقّ اجرت است؛ البتّه صاحب مادّه اوّلیّه مىتواند اجرت عامل را سهمى از سود قرار دهد.(10) بر این اساس، از دیدگاه شهید صدر، بورس بازى که با مفهوم تجارت قانونى ملازم است نمىتواند منشأ درآمد مشروع باشد.
دکتر توتونچیان نیز با اتّخاذ این مطلب از شهید صدر بورس بازى را ممنوع شمرده، معتقد است:
تجویز بورسبازى به مفهوم تجویز مبادله پول با پول به واسطه سهام یا دارایى دیگر است.(11)
شهید صدر در کتاب اقتصادنا در مقام استنباط حکم فقهى موضوعات نیست؛ بلکه درصدد استخراج اصول مذهب اقتصادى از فتاواى مجتهدان مختلف است و چه بسا همان گونه که خود وى در ابتداى کتاب اقتصادنا تصریح فرموده،(12) اصول مذهب، از فتاوایى استخراج شود که مخالف با فتواى خود او در مسأله است. با توجّه به این نکته، به نقد آراى ایشان درباره منشأ درآمد مشروع و سود حاصل از تجارت قانونى و بورسبازى مىپردازیم.
وى منشأ درآمد مشروع را کار مفید اقتصادى به صورت بالفعل یا ذخیره شده در ابزار تولید و سرمایههاى فیزیکى، مىداند؛ در حالى که برخى درآمدهاى مشروع وجود دارد که نتیجه کار مفید اقتصادى نیست. یکى از آن موارد، سهم سود صاحبان پول در عقد مضاربه است. شهید صدر، مشروعیّت اینگونه درآمدها را به وسیله اصل ثبات مالکیّت توجیه مىکند؛ آن گاه این پرسش مطرح مىشود که آیا اصل ثبات مالکیّت نمىتواند درآمد حاصل از افزایش قیمت کالایى را که مالک آن شخص معیّنى است توجیه کند؟ براى مثال، فرض مىکنیم فردى، ماشینى را به قیمت چهار میلیون تومان مىخرد. پس از مدّتى به دلیل تغییر و تحّولاتى که در بازار ماشین صورت مىگیرد، قیمت ماشین او به چهار میلیون و پانصد هزار تومان افزایش مىیابد؛ در حالى که قیمت کالاهاى دیگر ثابت است. اگر این فرد، ماشین خود را بفروشد و از این طریق، پانصد هزار تومان سود ببرد، بىتردید چنین سودى مشروع است و اصل ثبات مالکیّت همانگونه که منشأ سهم سود صاحب سرمایه در مضاربه است مىتواند منشأ چنین درآمدى نیز باشد؛ زیرا افزایش قیمت کالا در ملک این فرد تحقّق یافته و کسى که مالک کالا است، مالک اصل مالیّت و افزایش آن نیز هست.(13) بر این اساس، خرید و فروش دارایى به منظور کسب درآمد از طریق تغییرات قیمتها و استفاده از فرصتهاى موجود در بازار اسلامى، جایز است؛ گرچه ملازم با تولید خدمت (به مفهومى که مورد نظر شهید صدر است، یعنى نقل و انتقال در مکان) نیز نباشد.
آراى برخى از اقتصاددانان و عالمان اهل تسنّن
خورشید احمد که از بورسبازى به سفتهبازى و سلف خرى تعبیر مىکند، در این باره مىگوید:
بسیارى از نویسندگان به اختصار به آن اشاره کرده و خاطر نشان کردهاند که اسلام آن را مجاز نمىداند.(14)
وى پس از نقل غیرمشروع بودن سفتهبازى از مولانا محمدتقى امینى و قرشى مىافزاید:
ع. منان مىگوید: مادامى که سفتهبازى با کمک به تولید و کنترل نوسانات قیمتها به اجتماع خدمت مىکند، با روح اسلام مطابق است؛ امّا سفته بازانى که در پى نفع شخصى خود هستند، کمبودهایى مصنوعى پدید مىآورند که نتیجه آن فشار بر اقتصاد است. اسلام چنین اعمال سفتهبازى و سلف خرى را محکوم مىکند.(15)
همچنین از قول منذر کهف نقل مىکند:
اقتصاددانان به دو دلیل سفتهبازى را مردود مىدانند: اوّل آن که سفتهبازى نوعى قمار است و دوم، فروش چیزى است که فرد مالکش نیست.
خورشید احمد در پایان چنین اظهار نظر مىکند:
خرید و فروش کارآمد اسعار در طول زمان به اندازه خرید و فروش آن در مکان، یک نیاز اجتماعى است و بحثهاى اقتصاددانان مسلمان راجع به سفتهبازى هنوز باید با این موضوع دست و پنجه نرم کند.(16)
عدنان خالد الترکمانى، بورس بازى (المضاربه) را «خرید و فروش در حال، به امید خرید یا فروش در آینده که قیمتها تغییر مىنماید»، تعریف کرده، بورس بازى در پولها را ممنوع مىشمارد. وى چنین استدلال مىکند که عالمان اسلام پول را وسیله تسهیل مبادلات تجارى بین مردم و وسیلهاى براى سنجش ارزش کالاها و خدمات مىدانند؛ بنابراین، پول کالا نیست تا با آن تجارت شود و اگر پول همچون کالا موضوع تجارت قرار گیرد، سبب تورّم، رکود و عدم ثبات اقتصادى مىشود.(17)
قلعاوى مىگوید:
مقصود از بورس بازى (مضاربه) تجارت با دارایىهاى مالى و نقدى یا اسناد تملّک کالاها و ثروتها است بدون وجود نفس آن کالاها و بدون آن که نیّت دادن و گرفتن کالاها یا معادن گرانقیمت یا غیر آنها از چیزهایى که در دایره معامله در بازارهاى پولى و مالى و بازارهاى کالاها قرار مىگیرد، وجود داشته باشد و بدون این که قصد نگهدارى دارایىهاى مالى مانند سهام و اوراق تا وقت استحقاق سود یا بهره را داشته باشد. سخن وى به بورس بازىهایى ناظر است که امروزه در بازارهاى مالى صورت مىگیرد. او مىگوید:
ممکن نیست اسلام مضاربه را تجویز کند؛ زیرا مضاربه شبیه قمارى است که سود و زیانهایى را مىآفریند که ارتباطى با زیادى منفعت کالاها یا خدمات یا دارایىهاى مالى مورد تبادل ندارد. همچنین واجد شروط لازم اسلامى براى صحّت خرید و فروش نیست؛ زیرا فاقد قصد تحصیل و ایجاد منفعت اقتصادى معتبر است. افزون بر این، جهت اساسى دیگرى که تعامل در بازارهاى پولى و مالى جهانى را از دیدگاه اسلامى در دایره تحریم وارد مىکند، ترکیب قیمتها در این بازارها و به ویژه در حوزه معاملات سلف یا عنصر بهره به صورتى اساسى است.(18)
چنان که ملاحظه مىشود، موضوع بحث در این آرا، بورس بازىهاى متعارف در دنیاى غرب است که همراه با معاملات صورى، اشاعه کذب، احتکار، تبانى و مانند آن انجام مىشود. در این میان، برخى از دانشمندان اهل تسنّن، موضوع بحث را خرید و فروش به انگیزه سود قرار ندادهاند؛ بلکه قالبهاى حقوقى و فقهى قراردادهایى را که بورس بازان از آن استفاده مىکنند، محلّ بحث قرار دادهاند و از کلمات آنان مىتوان چنین استنباط کرد که بورسبازى (خرید وفروش بهانگیزه سود) اگر در چارچوب احکام و عقود اسلامى انجام شود، جایز است وگرنه جایز نیست؛ براى نمونه، احمد الدریویش، بازارهاى بورس را به بورس کالا و بورس اوراق مالى تقسیم، و معامله در بازارهاى بورس را به دو صورت نقدى و مدّتدار تقسیم مىکند؛ سپس حکم هر یک از سود چهارگانه را جداگانه بیان مىدارد. وى در هر چهار قسم بازار بورس اگر معاملات به صورت نقد یا مدّتدار (نسیه و سلف) در چارچوب احکام شرع تحقّق یابد، اشکال نمىکند؛ ولى معتقد است در صورتى که ثمن در عقد معیّن نشود و چیزى به قیمت یک ماه یا چند ماه بعد خرید و فروش شود، این همان بورسبازى است که غرض از آن، استفاده بردن از اختلاف قیمتها است و داخل در رِهان (مسابقه همراه با شرطبندى) قرار مىگیرد که شرعا باطل است؛ زیرا در حقیقت، فروشنده بر کاهش قیمت در روز معیّن و خریدار بر افزایش قیمت در آن روز شرطبندى مىکند و هر کس درست بگوید، ما بهالتّفاوت را مىبرد.
همچنین اگر کالا یا ورقه مالى را که مالک آن نیست، به صورت نسیه بفروشد، در بیع ما لایملک داخل، و باطل است.(19)
یوسف کمال محمّد نیز با همین دیدگاه به بحث مىپردازد. وى ابتدا این مشکل را مطرح مىکند که فعّالیّت بازارهاى بورس از سرمایهگذارى حقیقى به عملیّات صورى که در آن هر دو طرف معامله (ثمن و کالا) مدّتدار است، تحوّل یافته، این عملیّات صورى به جهت کوشش براى دستیابى به فرصتهایى است که از طریق تغییر قیمتها به دست مىآید. به این ترتیب که اگر پیشبینىهاى آنان درست بود، سود مىبرند وگرنه زیان مىکنند و بدین صورت، معاملهگران بورس اغلب به قماربازانى تبدیل مىشوند که بر افزایش و کاهش قیمتها قمار مىزنند؛ سپس ایشان در مقام ارزیابى فقهى مىگوید: اسلام براى فعّالیّت مالى درست، مقرّرات متنوّعى را تشریع کرده است؛ از جمله:
1. خرید و فروش نقد؛
2. اسلام تأمین خطرها (Hedying)(20) را منع نکرده؛ ولى شرط کرده است که یکى از دو طرف معاوضه باید پرداخت شود ... ؛
3. اسلام از ترجیح بین قیمتها از جهت زمان و مکان (Arbitraye)(21) و کسب ما بهالتفاوت قیمتها که مترتّب بر این عمل است منع نکرده؛ زیرا کالا در یک زمان یا مکان معیّن نادر است و در زمان یا مکان دیگرى به وفور یافت مىشود ... ؛ ولى براى خرید و فروشهاى مدّتدار ضوابطى را گذاشته است تا بازار را از خطر انحراف نگهدارد.
وى سپس به بیان این ضوابط پرداخته، توضیح مىدهد که چگونه این ضوابط از انحراف بازار جلوگیرى مىکند. در پایان نیز فتواى مجمع فقهى را نقل مىکند. مضمون این فتوا درباره بازار بورس، آن است که اصل بازار بورس چیز مفیدى است؛ ولى معاملات ممنوع و قماربازى و سوءاستفاده و خوردن اموال مردم در مقابل باطل نیز با این مصلحت همراه شده؛ بنابراین نمىتوان حکم شرعى بازار بورس را به صورت کلّى بیان کرد و باید حکم معاملاتى را که در این بازار انجام مىشود، یک به یک بیان داشت؛ سپس مجمع فقهى به بیان حکم معاملات بازار بورس مىپردازد.(22)
چنان که ملاحظه شد، موضوع همه آراى پیشین که از اهل تسنّن نقل شد، بورسبازى متعارف در روزگار ما است که همراه با احتکار، تبانى، معاملات صورى و مانند آن است که به هدف تغییر مصنوعى قیمت بازار به نفع بورسبازان انجام مىشود. به ظاهر، یکى از معانى کلمه المضاربه در اصطلاح عربى معاصر، همین نوع از بورس بازى است؛(23) امّا در صورتى که خرید و فروش به انگیزه سود در چارچوب احکام و قوانین شریعت انجام شوند، از دیدگاه عالمان اهل تسنّن هیچ محذورى ندارد.
ارزیابى فقهى بر اساس فقه شیعه
خرید و فروش نقد یا نسیه یا سلف به انگیزه دستیابى به سود از طریق پیشبینى قیمت اگر در چارچوب احکام و قوانین شریعت انجام شود، از دیدگاه فقه شیعه جایز است و در این باره با فقیهان اهل تسنّن اتّفاق نظر وجود دارد. ادلّه فراوانى براى اثبات این مطلب هست که برخى از آنها را ذکر مىکنیم:
1. آیات
آیه شریفه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ»(24) و نیز آیه شریفه «لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ»(25) داراى اطلاق هستند و این گونه خرید و فروش را شامل مىشوند؛ براى مثال، فرض کنید فردى پیشبینى مىکند قیمت ماشین در آینده افزایش یابد. این فرد براى دستیابى به سود، ماشین را به صورت نقد خریده، نگه مىدارد و وقتى گران شد، آن را مىفروشد و از این طریق سود مىبرد. خرید ماشین در این مثال بیع و تجارتى است که با رضایت دو طرف انجام شده و فروش آن نیز مصداق بیع و تجارة عن تراض است؛ بنابراین، دو آیه شریفه پیشگفته شامل هر دو معامله مىشود.
ممکن است چنین اشکال شود که این فرد در برابر سودى که مىبرد، کارى انجام نداده است؛ از این رو مصداق اکل المال بالباطل است که در آیه دوم از آن نهى شده؛ ولى این مطلب درست به نظر نمىرسد. از نظر قواعد زبان عرب، «باء» در کلمه بالباطل یا باء سببیّت است یا باء مقابله. اگر باء سببیّت باشد، مفهوم آیه چنین مىشود:
اموالتان را میان خود به سبب باطل نخورید.
به عبارت دیگر، در اموال یکدیگر از طریق «سبب باطل» یعنى معاملهاى که از نظر شرعى باطل است، تصرّف نکنید. اگر باء مقابله باشد، مفهوم آیه چنین است:
اموالتان را میان خود، در مقابل امر باطل نخورید.
در این صورت، آیه شریفه شامل معاملاتى مىشود که در آنها، کسى مالى را از دیگرى تملّک کند و در مقابل آن عوض ارزشمندى به صاحب مال ندهد.
در مسأله محلّ بحث ما دو معامله صورت گرفته است که در هر یک از این دو، هم سبب شرعى است؛ زیرا خرید و فروش نقد یا نسیه یا سلف، شرعا، معاملههایى صحیح هستند و هم در هر یک از این دو مالى که خریده یا فروخته مىشود، در برابر آن، عوض ارزشمندى تملیک یا تملّک مىشود؛ البتّه در صورتى که پیشبینى او صحیح باشد، از این خرید و فروش سودى حاصل مىشود؛ ولى منشأ سود، افزایش قیمت بازار از زمان خرید تا زمان فروش است، و چون افزایش مزبور در ملک کسى که ماشین را خریده است، حاصل شده، حق او است؛ زیرا کسى که مالک عین است، مالک مالیّت و ارزش آن نیز خواهد بود.
ممکن است اشکال دیگرى مطرح شود و آن این که کسى که مال را مىخرد و به امید گران شدن مال، آن را نگه مىدارد، محتکر است و نگهدارى مال مصداق احتکار به شمار مىرود که در شرع ممنوع است.
پاسخ به این اشکال چند گونه متصوّر است:
أ. در بسیارى موارد، احتکار صورت نمىگیرد؛ براى نمونه، اگر کسى پیشبینى کند که یک نوع دارایى در آینده گران خواهد شد و براى دستیابى به سود، آن دارایى را به صورت سلف بخرد و پس از آن که وقت مقرّر گذشت و کالا را تحویل گرفت آن را به صورت نقد بفروشد، در این صورت کالاى خریدارى شده را نگه داشته با آن که احتکار صدق نمىکند.
ب. اکثریّت قریب به اتّفاق فقیهان موضوع احتکار حرام را گندم، جو، کشمش و خرما و روغن و نمک شمرده(26) و فرمودهاند: احتکار در غیر این موارد حرام نیست.
ج. تقریبا همه فقیهان دو شرط را براى احتکار حرام ذکر کردهاند:
1. باید به این انگیزه که قیمت در بازار افزایش یابد، کالا را خریده، احتکار کند؛
2. باید غیر از فرد محتکر، فرد دیگرى که نیاز بازار را جبران کند، وجود نداشته باشد.(27)
برخى فقیهان شرط نیاز را نیز ذکر کردهاند؛ یعنى کالا باید مورد نیاز مردم باشد؛ به گونهاى که کاهش عرضه آن در بازار، سبب ضیق معیشت مردم شود.(28)
با توجّه به این شروط، موارد زیر، از احتکار حرام خارج است:
یک. نگهدارى کالایى که مورد نیاز مردم ـ به گونهاى که کمبود آن سبب ضیق معیشت شود ـ نیست؛ مانند کالاهاى لوکس؛
دو. در صورتى که نگهدارى کالا به وسیله این فرد به دلیل وفور کالا باعث افزایش قیمت بازار نشود و انگیزه فرد براى نگهدارى کالا، پیشبینى افزایش قیمتها در آینده به دلیل دیگرى باشد؛
سه. در صورتىکه افراد دیگرى که حاضر باشند این کالا را به قیمت بازار عرضه کنند، وجود داشته باشند.
چنان که ملاحظه مىشود، با شروط پیشین، نگهدارى و احتکارى که لازمه بورسبازى در عصر ما است، در بیشتر موارد از دایره احتکار محرّم خارج است؛ البتّه اگر احتکار و بورسبازى به حدّى برسد که سبب اضرار بر مسلمانان شود، به طور قطع حرام است. صاحب جواهر در این باره کلام بسیار جالبى دارد. وى در پاسخ کسانى که مىگویند: احتکار داراى قبح عقلى است، مىفرماید:
بدیهى است که عقل، در درک قُبحِ احتکار، مستقل نیست؛ به ویژه آن که موضوع بحث، حَبس طعام به انتظار افزایش قیمت همانند حبس غیرطعام از اجناس تجارى است از این حیث که اجناس تجارى به شمار مىرود، نه به قصد ضرر زدن به مسلمانان. در صورتى ضرر به مسلمانان وارد مىشود که همه طعام را خریده، به هر قیمتى که مىخواهد، به مردم بفروشد یا کارى که انجام مىدهد، سبب گرانى شود یا بیشتر تاجران با یکدیگر بر احتکار توافق کنند؛ به گونهاى که کالا گران و ضررى به مردم وارد شود که با سیاست و اداره مردم منافات دارد و به همین دلیل امیر مؤمنان مالک اشتر را [به مبارزه با محتکران] امر مىکند یا به قصدهاى دیگرى احتکار صورت گیرد که به دلیل دیگرى حرامند و به بحث ما ربطى ندارند؛ بلکه حبس هر کالایى که نفوس محترم به آن نیاز دارند و به آن اضطرار دارند و راهى جز استفاده از آن را ندارند از خوراکى و نوشیدنى و پوشیدنى و مانند آن، حرام است و این حرمت، مخصوص زمان خاص یا کالاى خاص یا انتقال به عقد خاص نیست و محدود به حدّى نمىشود ... . [خلاصه آن که کلام در این موارد نیست]. بحث در نگهدارى طعام به انتظار گران شدن است؛ همان گونه که کالاهاى تجارى دیگر نگهدارى مىشوند. بحث در آن است که نگهدارى چنین کالایى با احتیاج مردم به آن امّا نه در حدّ اضطرار، چه حکمى دارد. ردّ این ادّعا که عقل قبح تحریمى چنین کارى را درک مىکند، روشن است.(29)
نتیجه آن که نگهدارى کالا به انتظار گران شدن آن، در صورتى حرام است که کالا مورد نیاز ضرور مردم باشد و با این احتکار، کالا گران شود؛ به گونهاى که به مسلمانان ضرر رساند. در این صورت، حکومت اسلامى که حافظ منافع مسلمانان است، باید از آن جلوگیرى کند؛ امّا در صورتى که چنین نباشد، اشکالى ندارد.
یگانه مطلبى که باقى مىماند، اشکال قمار بودن بورسبازى است. این اشکال را برخى از عالمان اهل تسنّن فقط درباره بورسبازىهایى کهدر دنیا متداول، و بر عقدهاى صورى و غیرحقیقى مبتنى است، طرح کردهاند.(30)
یوسف کمال محمّد، بین مقامره (قماربازى) و مخاطره (تحمّل ریسک) فرق مىگذارد و معتقد است: مقامره بر تخمین تغییر قیمتها در آینده مبتنى است؛ در حالى که مخاطره، بر سود سرمایهگذارى ابتنا دارد. وى که معتقد است مقامره اثر سویى بر اقتصاد دارد، از قول کینز چنین نقل مىکند:
مادامى که بورس بازان به وظیفه خود عمل مىکنند، ضررى براى بازار ندارند؛ زیرا آنها در این صورت فقط حبابهایى هستند که روى رودخانهاى که بر بستر مخاطره حرکت مىکند، ظاهر مىشوند؛ ولى وقتى وضع بازار اهمّیّت فراوانى مىیابد که بازار حول محور مقامره بگردد و مخاطره، حباب هایى باشد که به دنبال مقامره حرکت مىکند ... .(31)
یکى از اقتصاددانان نیز در مقام فرق بین قماربازى و سفتهبازى مىگوید:
باید توجّه داشت که عمل سفتهبازى ماهیتا با قمار تفاوت دارد؛ زیرا سفتهبازى بر اساس محاسبات پیچیده اقتصادى صورت مىگیرد؛ در حالى که قمار تا حدود زیادى به شانس و تصادف وابسته است.(32)
به هر حال بین سفتهبازى و قماربازى تفاوتهایى وجود دارد؛ ولى در فقه اهل تسنّن که به قیاس استناد مىشود، وجود شباهت براى یکسان دانستن حکم این دو کافى است و سفتهبازى یا بورسبازى همانگونه که از آقاى قلعاوى نقل شد، در برخى صور آن در حقیقت، نوعى شرطبندى بر قیمتهاى آینده است و از این جهت به قماربازى شباهت دارد؛ پس در فقه اهل تسنّن مىتوان به سبب وجود این شباهت به حرمت آن حکم کرد.
به هر حال، این اشکال درباره بورس بازىهاى مبتنى بر معاملات صورى است که از موضوع بحث ما خارج مىشود. بحث ما در خرید و فروش به انگیزه سود از طریق پیشبینى قیمت است که در چارچوب قوانین و احکام مربوط به خرید و فروش نقد، نسیه و سلف انجام مىشود و حتّى اهل تسنّن نیز اینگونه بورسبازى را قماربازى نمىدانند.
2. روایات خاص
روایات متعدّدى وجود دارد که بر جواز خرید و فروش به انگیزه سود بدون آن که در برابر این سود کار مفید اقتصادى انجام شده باشد دلالت مىکند.(33) برخى از این روایات را ذکر مىکنیم:
أ. ابراهیم کرخى مىگوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: من تعداد درخت خرما را به قیمت معیّنى (هر نخل به دراهم معیّنى) به فردى فروختم. فردى که درختان را از من خریده بود، رفت و آنها را به دیگرى با سود فروخت؛ در حالى که پول درختان خرما را نقد نکرده بود و من آن را نگرفته بودم. امام صادق علیهالسلام در پاسخ فرمود: اشکالى ندارد. آیا پرداخت قیمت درختان خرما را براى تو تضمین نکرده بود؟ گفتم: بله، فرمود: بنابراین سود از آن او است.(34)
ظاهر روایت آن است که خریدار درختان خرما در فاصله بین خرید و فروش هیچ کارى انجام نداده است. همچنین ظاهر روایت آن است که خرید و فروش هر دو نقد بوده و فاصله چندانى بین این دو وجود نداشته است. در عین حال، امام مىفرماید: سود از آنِ خریدار است؛ بنابراین، سود تجارت قانونى (به اصطلاح شهید صدر) محذور شرعى ندارد.
ب. روایات متعدّدى دلالت مىکند بر این که در اموالى که با شمارش اندازهگیرى مىشوند، اگر انسان آن را بخرد مىتواند پیش از تحویل گرفتن آن، آن را به قیمت بیشترى فروخته، از این طریق سود ببرد.(35)
به طور مسلّم در این گونه موارد نیز تجارت قانونى صورت گرفته و نمىتوان گفت سودى که از این خرید و فروش به دست مىآید، لزوما در برابر آن کار مفید اقتصادى انجام شده است.
ج. حلبى از امام صادق علیهالسلام مىپرسد: مردى طعام را احتکار کرده، انتظار [گران شدن آن را مىکشد]. آیا چنین کارى صلاح است؟ حضرت در پاسخ مىفرماید: اگر طعام زیاد است و به اندازه نیاز مردم وجود دارد، اشکالى ندارد ... .(36)
پیش از این، در بحث احتکار گذشت که احتکار یعنى خرید و نگهدارى کالا به انتظار این که در آینده، گران، و با فروش آن سود برده شود و فقط در صورتى حرام است که سبب اضرار به مسلمانان و تنگى معیشت آنان شود و در غیر اینصورت حرام نیست؛ بدین سبب امام صادق علیهالسلام مىفرماید: اگر فروشنده دیگرى در شهر وجود دارد که این کالا را مىفروشد، هیچ اشکالى ندارد که فردى این کالا را بخرد و نگه دارد و براى فروش آن، قیمت بیشترى را بطلبد یا آن را نگه دارد و منتظر بهبود اوضاع و گران شدن قیمت شود.(37)
اگر در بازار، فروشندگان متعدّدى باشند که کالایى را عرضه مىکنند، در صورتى فرد انگیزه خرید و نگهدارى آن را دارد که افزایش قیمت را در آینده پیشبینى کند و داعى دیگرى براى این کار وجود ندارد و این خود، نوعى بورسبازى است که امام علیهالسلام آن را تجویز کرده است.
نتیجه
بورس بازى به مفهوم خرید و فروش دارایى به انگیزه سود از طریق پیشبینى قیمت با دو شرط جایز است:
1. باید در چارچوب احکام مربوط به خرید و فروش نقد، نسیه و سلف انجام شود. با این شرط، معاملات صورى(38) و معاملاتى که دو طرف آن مدّتدار است یا معاملاتى که در آن قیمت کالا معلوم نیست و مانند آن خارج مىشوند.
2. باید سبب اضرار بر مسلمانان نشود. در غیر این صورت، دولت اسلامى که حافظ مصالح مسلمانان است، باید با تمهیدات قانونى و اجرایى از آن جلوگیرى کند. با این شرط، بورس بازى همراه با اشاعه کذب و تبانى براى تغییر مصنوعى قیمتها خارج مىشود. به عبارت دیگر تا وقتى بورسبازان قیمت پذیرند، بورسبازى جایز است؛ ولى اگر بخواهند با اقداماتى چون اشاعه کذب و تبانى، قیمت ساز شوند و از این طریق به سودى دست یابند، جایز نیست.
در پایان این نکته را یادآور مىشویم که برخى گمان مىکنند اگر بورسبازى با دو شرط پیشین جایز شود مىتوان گفت: در اقتصاد اسلامى، تقاضاى پول به انگیزه سوداگرى و نیز رجحان نقدینگى وجود دارد و عدم بهره و بازار اوراق قرضه، سبب نفى این نوع تقاضاى پول در اقتصاد اسلامى نیست. این بحث به دلیل دقّت و اهّمّیت آن در اقتصاد کلان، نیازمند بررسى عمیقى در مقالهاى دیگر است.
پىنوشتها:
________________________________________
1. Oxford Dictionory of Economics, JHON Black, oxford univeycity press 1997, P.P. 438 - 90.
2. ر.ک: على جهان خانى و على پارسائیان: بورس اوراق بهادار، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، 1375 ش، ص 117 ـ 134.
3. این قوانین از دیدگاه شیعه در کتابهاى گوناگون فقهى از جمله المکاسب المحرّمه و جواهرالکلام آمده است. از دیدگاه اهل تسنّن نیز نظیر قوانین مزبور در این کتاب آمده است: یوسف کمال محمّد: فقه الاقتصاد النقدى، دار الصادر فى ـ دار الهدایة، 1414 ق / 1993 م، ص 272 ـ 285.
4. ر.ک: حسن گلریز: بورس اوراق بهادار، مؤسّسه انتشارات امیرکبیر، 1372 ش، ص 101 ـ 106 و غلامرضا سرآبادانى: نگرش اسلام بر فعالیتهاى بازار بورس بهادار، پایان نامه کارشناسى ارشد علوم اقتصادى، دانشگاه مفید، 1379 ش، ص 66.
5. ر.ک. فریدون تفضّلى: اقتصاد کلان، نشر نى، 1376 ش، ص 273 ـ 278.
6. ر.ک. محمدباقرالصدر: اقتصادنا، مکتبةالإعلام الاسلامى، فرع خراسان، 1375 ش، ص 645 ـ 652.
7. همان.
8. همان، ص 588.
9. همان، ص 601 ـ 604.
10. همان، ص 564 ـ 567.
11. ر.ک: ایرج توتونچیان: پول و بانکدارى اسلامى و ... ، ص 242 و 243.
12. ر.ک: محمدباقر صدر: اقتصادنا، ص 49.
13. ر.ک: سید حسین میرمعزّى: ترسیم نظام اقتصادى اسلام بر اساس مکتب اقتصادى آن از دیدگاه امام خمینى قدسسره ، پایاننامه کارشناسى ارشد، علوم اقتصادى، دانشگاه مفید، ص 72 ـ 74.
14. ر.ک: خورشید احمد: مطالعاتى در اقتصاد اسلامى، ترجمه محمدجواد مهدوى، بنیاد پژوهشهاى آستان قدس رضوى، 1374 ش، ص 319 و 320.
15. همان.
16. همان.
17. عدنان خالد الترکمانى: السیاسة النقدیّة و المصرفیّه، مؤسّسة الرساله، 1988 م، ص 115 ـ 117.
18. عسان قلعاوى: المصارف الاسلامیّه ضرورة عصریّه، دار المکتبى، 1418 ق / 1998 م، ص 146 و 147.
19. ر.ک: احمد الدریویش: احکام السوق فى الاسلام و اثرها فى الاقتصاد الاسلامى، دار عالم الکتب للنشر و التّوزیع، 1409 ق / 1989 م، ص 573 ـ 584.
20. Hedying: داد و ستد تأمینى، خرید و فروش تأمینى، هر روش براى تقلیل خطرهاى احتمالى به حدّاقل ممکن در تغییر قیمتها. ر.ک: منوچهر فرهنگ: فرهنگ بزرگ علوم اقتصادى، ج 1، ص 907.
21. هر گاه کسى مالى را از بازارى بخرد و فورا آن را در بازار دیگرى به منظور استفاده از تفاوت قیمت بفروشد، این کار را آربیتراژ یا سوداگرى ارزى به سود مىنامند. ر.ک: منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادى، ص 82.
22. ر.ک: یوسف کمال محمّد: فقه الاقتصاد النقدى، دار الصابونى ـ دارالهدایة، 1414 ق / 1993 م، ص 260 ـ 284.
23. تقریبا همه کتابهاى عربى که به بحث بورسبازى پرداختهاند و برخى از آنان در این مقاله به صورت پاورقى آمده است، از بورسبازى، با لفظ مضاربه تعبیر آوردهاند. در کتابهاى لغت معاصر نیز یکى از معانى مضاربه، بورسبازى ذکر شده است:
ر.ک: آذرتاش ـ آذرنوش: فرهنگ معاصر عربى ـ فارسى، نشر نى، 1379 ش، ص 383. همچنین در فرهنگ اصطلاحات معاصر «نجفعلى میرزایى، دار الاعتصام، 1376 ش، ص 548» آمده است: مضاربة فى العقارات: سفتهبازى در کار املاک و مستغلات، بورس بازى در مستغلاّت.
24. بقره (2): 275.
25. نساء (4): 29.
26. ر.ک: الشیخ مرتضى الانصارى، المکاسب المحرّمه، مطبعة الاطلاعات، تبریز، 1375 ش، ص 212 و محمدحسن النجفى: جواهرالکلام، دار الکتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 22، ص 482 و السید محمدجواد الحسینى العاملى: مفتاح الکرامه، دار التراث، بیروت 1418 ق، ج 8، ص 188.
27. ر.ک: مراجع معرّفى شده در حاشیه 1 و الشهید الثانى: مسالک الافهام، مؤسسة المعارف الاسلامیه، 1414 ق، ج 3، ص 192.
28. همان.
29. محمدحسن النجفى: جواهر الکلام، ج 22، ص 480 و 481.
30. پیش از این، اشکال قمار را از آقاى قلعاوى و دریویش نقل کردیم.
31. یوسف کمال محمد: فقه الاقتصاد النقدى، ص 260 ـ 262.
32. حسن گلریز: بورس اوراق بهادار، ص 103.
33. این روایات مستفیضند؛ بنابراین به بررسى سند آنها نیازى نیست.
34. الشیخ حرّالعاملى: وسائل الشیعه، مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث، ج 18، ص 64، باب 15، ح 1.
35. ر.ک: وسائل الشیعه، ج 18، ص 45، باب 16، ح 1 و 8 و 12 و 16 و 18.
در مورد اموالى که به پیمانه یا وزن کردن اندازهگیرى مىشود، روایات و اقوال فقیهان مختلف است ر.ک: مسالکالافهام، ج 3، ص 247 ـ 249.
36. وسائل الشیعه، ج 17، ص 424، باب 27، ح 2.
37. ر.ک: وسایل الشّیعه، ج 17، باب 28، ص 427 ـ 429.
38. معاملات صورى به معاملاتى گفته مىشود که در آن، یک نفر به تنهایى یا به کمک فرد دیگرى به خرید و فروش همزمان سهام اقدام مىکند. اگر چه به ظاهر معاملهاى انجام شده، تغییر مالکیّت واقعى صورت نپذیرفته است. هدف از این گونه معاملات، ایجاد قیمت مصنوعى و غیرواقعى براى سهام به منظور کسب سود یا نشاندادن زیان مصنوعى براى اهداف مالیاتى است.
ر.ک: على جهانخانى و على پارسائیان: بورس اوراق بهادار، ص 118.