مطالب مرتبط با کلیدواژه

فلسفة حقوق


۱.

فلسفة حقوق کانت و اندیشة انسان جهان وطن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کانت حقوق طبیعی فلسفة حقوق جهان وطن

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه حقوق
تعداد بازدید : ۲۹۳۷ تعداد دانلود : ۱۲۵۴
پرسشی که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت نسبت بین فلسفة حقوق کانت و تلقی او از انسان، به عنوان موجودی جهان وطن است. اگر کانت، حقوقِ خود را با التفات به انسانِ جهان وطن تقریر کرده باشد، می توان فهمی فرا اروپایی از فلسفة حقوق وی داشت و فلسفة حقوق کانت واجد انسجام و ظرفیت لازم برای استقرار مدنیت در زیست اجتماعی انسان ها بوده و این امر بنیانی برای طرح فلسفی صلح پایدار، در نظام فلسفی کانت خواهد بود. کانت در فلسفة حقوق، از حقوق خصوصی و حقوق عمومی به تفکیک سخن می گوید. حقوق خصوصی به مالکیت محدود می شود. انسان آزادی مالکیت دارد اما این آزادی در حقوق کانت مطلق نیست. حق عمومی در فلسفة کانت، به سه دستة حق حکومت، حق ملی و حق بین الملل تقسیم می شود. حق خصوصی بسترِ حق عمومی و در حق عمومی، حق حکومت، بستر حق ملی و حق ملی بستر حق بین المللی است. بنابراین برای توجیه حق بین المللی باید از حق خصوصی آغاز کرد. در نتیجة این مراحل است که می توان درک کرد کانت متأثر از هابز، ضرورت حکومت را در حفاظت از آزادی افراد می داند. پس آزادی فردی حقی طبیعی است که حق حکومت اجتماعی را طبیعی می سازد و بر این اساس، مدنیت در شأن اجتماعی انسان ها، قابل تحقق خواهد بود.
۲.

نقدی بر حقوق جنگ و صلح در اندیشة هوگو گروسیوس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حقوق جنگ و صلح حقوق طبیعی حقوق موضوعه فلسفة حقوق هوگو گروسیوس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۹۹ تعداد دانلود : ۷۶۱
بسیاری هوگو گروسیوس را پدر حقوق بین الملل خوانده اند. می توان گفت رسالة حقوق جنگ و صلحاو مبیّن نظریة عمومی حقوق بین الملل است. در این پژوهش سعی شده است دیدگاه های گروسیوس دربارة رابطة حقوق طبیعی و حقوق موضوعه، جنگ و اخلاق، و نیز ارادة انسان و عدالت طبیعی نقد شود. گروسیوس در هر دو حوزة «حقوق بر جنگ» و «حقوق در جنگ» آرایی ارائه می کند که شاید در نگاه نخست برای دوران کنونی کاربردی نباشد، لیکن، واقع امر آن است که آرای او در تحول فلسفة حقوق نقش بسزایی داشته است؛ مضافاً اینکه، با توجه روزافزون حقوق بین الملل به حقوق بشر، به ویژه طی نیم قرن گذشته، حقوق طبیعی و اخلاق به تدریج جایگاهی جدید (هرچند نه دقیقاً مانند گذشته) در نظام حقوق بین الملل یافته است. اگر آرای گرسیوس را در مجموعة اوضاع و احوال زمانِ او بررسی کنیم، بسیاری از انتقادات وارد بر آنچه را او با استناد به مفهوم «تجویز» در زمینة حقوق تخاصم مشروع شمرده است رد می کنیم. با چنین رویکردی، حتی می توان نخستین رد پاهای صلاحیت جهانی را هم در آرای او یافت.