مطالب مرتبط با کلیدواژه

نقد نظری


۱.

بینامتنیت به مثابه روش و بینش تاریخ ادبیات نگاری نوین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تاریخ ادبیات بینامتنیت نقد نظری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۵ تعداد دانلود : ۶۲۳
هدف اصلی تاریخ ادبیات، نگارش تاریخ تحولات ادبی است. بینامتنیت نیز در این حوزه، دانش تبیین ارتباطات متون به شمار می اید. بینامتنیت به کمک تاریخ ادبیات، به شریان ارتباطی متون، اعصار و جوامع پی می برد و تاریخ ادبیات نیز با بهره از فنون ارتباطی ای که بینامتنیت در اختیارش می گذارد، به شناخت عمیق تر و دقیق تر ادبیات دست می یابد. این جستار به مثابه دریچه کوچکی است که به دنیای ارتباطات دانش تاریخ ادبیات و بینامتنیت گشوده شده است. به همین منظور کار را با بررسی و تلفیق مبانی نظری تاریخ ادبیات و دانش بینامتنیت و نیز نقد و نظریه های ادبی طراحی کرده ایم. عمده مقصود این پژوهش، تنها نشان دادن وجوه اشتراک و راه های ارتباطی تاریخ ادبیات با دانش بینامتنیت و برشمردن خدمات متقابل این دو با یکدیگر است.
۲.

موانع اندیشه ورزی اجتماعی در میان اصحاب جامعه شناسی ایران

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: اندیشه ورزی روزمرگی اندیشه ی مسئله محور معرفت اجتماعی نقد نظری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۰۷ تعداد دانلود : ۲۶۹
تفکر و اندیشیدن یا به تعبیری اندیشه ورزی، هر نوع فعالیت فکری و عقلی است که درصدد حل یک مسئله یا وضعیت چالش برانگیز باشد و یا بخواهد وضعیت موجود را به وضعیت روشن و مطلوبی برساند. اهمیت اندیشه ورزی اجتماعی در این واقعیت نهفته است که بدون اندیشه ورزی و معرفت اندیشی اجتماعی، امکان حل مسائل و چالش ها اجتماعی وجود ندارد و رسالت جامعه شناسی نیز به سرانجام نمی رسد. با استفاده از تحلیل عقلی و نظری و بر اساس مصادیق حاصل از مشاهدات و تجربیات نویسندگان، به بررسی موضوع پژوهش پرداخته شده است. تاکید اساسی مقاله بر این نکته است که شرط بنیادی اندیشه ورزی، عقلانیت خود بنیاد است که تحقق این عقلانیت نیازمند آزادی و رهایی از قیمومت و سلطه مواردی است که این عقلانیت خود بنیاد را در معرض تهدید قرار می دهد. این موارد تحکم آمیز بیش از آنکه کلان مقیاس باشند، خرد مقیاس اند و منبع این قیمومت و سلطه ای که عقلانیت خود بنیاد را تهدید می کند بیشتر جنبه ای درون ذهنی دارد و مربوط به الگوهای ارزشی و هنجاری است که در زندگی فردی و اجتماعی اصحاب جامعه شناسی وجود دارد و سایه ی تحکم خود را بر فضای اندیشه ی حوزه ی جامعه شناسی گسترانیده است. مصادیق این قیمومت و سلطه عبارتند از: «روزمرگی»، «نبود اندیشه ی مسئله محور»، «خودداری از تحلیل نظری»، «ضعف در زمینه ی نقد تولیدات جامعه شناختی» و « ارجاع به منابع به مثابه ی فضیلت».