نهضت عاشورا در نگاه امام خمینی قدس سره (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
امام حسین علیهالسلام ، عاشورا، کربلا و محرم در کلام امام خمینی قدسسره جایگاه ویژهای دارد. امام قدسسره نظرگاه بلندی را به حادثهی عاشورا افکندهاند و آن را دست مایه سترگی برای آفرینش انقلاب اسلامی یافته و از آن الهام گرفتهاند. امام خمینی قدسسره قیام خود را برگرفته1 از قیام سید الشهدا معرفی مینماید و به آن افتخار میکند2 و یادآور میشود که ما باید از آن حضرت درس شجاعت، شهادت، عدالت خواهی، مبارزه با ظلم و دفاع از مکتب را فراگیریم. شرایط جامعهی خود و حاکمان برسرنوشت مسلمانان را همانند شرایط جامعهی امام حسین علیهالسلام و حاکم غاصب آن میداند و در تحلیلی شفاف و قابل فهم برای همگان، قیام خود را مستند به قیام امام حسین علیهالسلام مینماید3 و منطق راحت طلبان بی درد4، سازشگران دنیا طلب5 و تماشاچیان توجیه گر را با استدلال به شیوه و سیرهی زندگی امام حسین علیهالسلام مردود میشمارد.
این بدان جهت است که خط سرخ شیعه که همان اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله است، در کربلا برجستهتر میشود. در پرتو نهضت عاشورا آزادیخواهی، ذلت ستیزی و شهادتطلبی، که لازمهی مبارزه با دستگاه جور است، پررنگتر و بسیج ارادتمندان خاندان عصمت و ولایت هموارتر است6. آغاز قیام 15 خرداد 1342 مصادف با 12 محرم و انجام آن نیز مقارن با تاسوعا و عاشورای سال 1357 است. سخنان امام راحل قدسسره در روزهای آغازین برمحور کربلا و محرم میچرخد7 و در وصیت نامهی سیاسی الهیاش نیز سفارش به زنده نگه داشتن این حادثهی بزرگ تاریخ اسلام مینماید.8 در فاصلهی آن آغاز و این انجام نیز در جای جای کلام خود از امام حسین علیهالسلام ، کربلا، عاشورا وشهادت سخن به میان میآورد.
پژوهشگران و مورخان، قیام امام خمینی قدسسره را دارای ویژگیهایی میدانند که در انقلابهای معاصر و بلکه طول تاریخ نظیر ندارد. بیشک یکی از آن ویژگیها پیوندی است که بین انقلاب امام خمینی قدسسره و انقلاب امام حسین علیهالسلام در سال 61 هجری وجود دارد ـ که به تعبیر خود ایشان «از شعلههای فروزان نهضت سید مظلومان در مقابل دستگاه بنی امیه بود».9
در این نوشتار برآنیم که نهضت عاشورا را از منظر امام راحل قدسسره با ارائهی درس گفتههای ایشان مطرح و مورد تحلیل قرار دهیم.
نگاهی کلی به شخصیت امام حسین علیهالسلام
در کلام امام راحل قدسسره بخشی از صفات و ویژگیهای سید الشهدا بیان شده که گویای چهرهی آن حضرت از منظر ایشان است.
1) قیام برای خدا
«سید الشهدا علیهالسلام با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدّراتشان قیام کردند. چون قیام للّهِ بود، اساس سلطنت آن خبیث را در هم شکستند.»10
2) مسؤولیتپذیری
«البته آنکه از همهی (انبیا و اولیا) بارزتر و معروفتر است، سید الشهدا علیهالسلام است. اگر وضع تفکر سید الشهداء مثل بعضی مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان جوار حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولی هم این بود، کربلایی پیش نمیآمد؛ یک راحتطلبی بود و کنارهگیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود.»11
3) شهادت طلبی
«هر چه روز عاشورا، سید الشهداء علیهالسلام به شهادت نزدیکتر میشد، افروختهتر میشد. جوانان او مسابقه میکردند برای این که شهید شوند. همه میدانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند.»12
4) صبر و استقامت
«ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایع صبر و استقامت کردند، که آنچه ما امروز میبینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگوار ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه خدا یک چنانمصائبی را تحمل کردهاند.»13
5) تجلیات عرفانی وجود مقدس امام حسین علیهالسلام
یکی از جنبههای بارز شخصیت حسین بن علی علیهالسلام ، جنبههای عرفانی و ملکوتی وجود ایشان است که در کلام امام خمینی قدسسره مورد اشاره قرار گرفته است:
«و ما که تابع حضرت سید الشهدا هستیم، باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزهاش، نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. من جمله قضیهی حکومت عدل، جور، حکومت جور باید از بین برود. از آن طرف وقتی که مناجاتشان را میبینیم، مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همهی ائمه است. این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همهی ائمه است و در این، مسائل بسیار هست، معارف بسیار هست و ادب این که انسان چه جور باید با خدای تبارک و تعالی مناجات کند.»14
فلسفهی نهضت عاشورا
در خصوص فلسفهی نهضت و قیام عاشورا کلام امام راحل قدسسره بسیار غنی است. ابعاد مختلف اهداف نهضت عاشورا مورد توجه ایشان قرار گرفته است. از آن جهت که اندیشمندان و محققین در تاریخ ائمه علیهالسلام ، در این رابطه آراء مختلفی ارائه کردهاند15، سخنان امام قدسسره به عنوان متفکر و اسلام شناس ژرف اندیش و پدید آورندهی بزرگترین انقلاب اسلامی در قرن بیستم که بیشترین تأثیر را بر تحولات قرن بیست و یکم نهاده از اهمیت ویژهای برخوردار است.
امام خمینی قدسسره ، اهداف مختلفی برای قیام امام حسین علیهالسلام بیان کردهاند که در این جا لازم است یاد آور شویم که همهی اینها، چون در طول یکدیگرند یا به عبارت دیگر تعابیر مختلفی از بیان یک حقیقت هستند، نه تنها با هم منافاتی ندارند، بلکه مکمل هم هستند، به طوری که اگر یکی از آنها از گردونه خارج شود، در هدف خلل ایجاد خواهد شد و به همان نسبت، ناقص خواهد گردید.
1) بازگرداندن جامعه به سنت و سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله
به دلیل انحراف جامعه اسلامی از سنت و سیرهی نبوی، در دوره حاکمیت یزید، امام حسین علیهالسلام تلاش اصلی و محوری خود را بازگرداندن جامعه به سنت و سیرهی نبویمعرفی مینمایند.
«از حضرت سید الشهداء علیهالسلام خطبهای نقل شده است که در آن خطبه علت قیام خودشان را بر ضد حکومت وقت ذکر فرمودهاند و آن این است که فرمودهاند خطاب به مردم که پیامبر اکرم فرموده است: کسی که ببیند یک سلطان جائری حلال میشمرد حُرُماتِ اللّه را ـ چیزهایی را که خداوند حرام کرده است ـ... و مع ذالک ساکت شد و تغییر نداد با قول خودش، با عمل خودش، این انحرافی که سلطان جائر پیدا کرده است،... حتم است بر خدای تبارک و تعالی که جای او راهم جای همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد»16
2) حفظ و احیای شریعت
در طول هدف پیشین، احیای شریعت اسلامی و حفظ مکتب از دستبرد و تطاول معاندان، از جمله هدفهای والای حسینی است.
«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند، این یک خطر، کمتر از آن بود، خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در میخواستند بیاورند. میخواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اینکه «ما خلیفهی رسول اللّه هستیم»، اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی. این مهم بود. آن قدری که این دو نفر ضرر به اسلام میخواستند بزنند یا زدند جلوتریها آن طور نزدند. اینها اصل اسلام را وارونه میخواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجلسشان. «خلیفهی رسول اللّه» و در مجلسِ شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز خلیفهی رسول اللّه نماز هم میرود در جماعت میخواند! این خطر برای اسلام خطری بزرگ بود. این خطر را سیدالشهدا رفع کرد.17
سیدالشهدا در این راه جان خود را فدا مینماید، پیغمبر هم فدای اسلام شد. سید الشهدا هم فدای اسلامی شد. اسلام بزرگترین چیزی است که ودیعهی خداست در میان بشر.18
3) اقامهی عدل و معروف و رفع منکر
«سید الشهدا علیهالسلام از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه شان اقامه عدل بود. فرمودند که میبینید که معروف، عمل بهش نمیشود و منکر، بهش عمل میشود. انگیزه این است که معروف را اقامه کند و منکر را از بین ببرد. انحرافات همه از منکرات است، جز خط مستقیمتوحید هر چه هست منکرات است. اینها باید از بین برود.»19
4) تشکیل حکومت اسلامی
«یکی از هدفهای برجسته و والای نهضت حسینی متوجه ساختن تودهی مسلمان به تشکیل حکومت اسلامی است. شما یک قدری به فکر باشید، یک قدر توجه داشته باشید، هی ننشینید تکلیف شرعی برای خودتان درست کنید؛ کارتنبلها! تکلیف شرعیام این نیست. شما قوهتان بیشتر از قوای سید الشهداء است. قوایی نداشت در مقابل آن قوّه [ولی] پا شد قیام کرد، مخالفت کرد، تا کشته شد. آن هم میتوانست اگر تنبل بود ـ نعوذ باللّه ـ میتوانست بگوید که تکلیف شرعی من این نیست. از خدا میخواستند آنها که سید الشهداء ساکت باشد و آنها به خر سواری خودشان سوار باشند، از قیام او میترسند. او مسلم را فرستاده که مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد، این حکومت فاسد را از بین ببرد.20
... با این طاغوتها باید چه بکنیم؟ باید همان طوری که سید الشهدا علیهالسلام تمام حیثیت خودش، جان خودش و بچههایش را، همه چیزش را [فدا کرد]، در صورتی که میدانست قضیه این طور میشود [عمل کرد]. کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون، حرفهای ایشان را میشنود... میبیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد میکند.
...آمده بود، حکومت هم میخواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال میکنند سید الشهدا برای حکومت نیامده، خیر، اینها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دستِ مثل سید الشهدا باشد، مثل کسانی که شیعه سید الشهدا هستند باشد، اصل قیام انبیا از اوّل تا آخر این بوده است.»21
«سید الشهدا خونش را برای کی داد؟ حکومت میخواست؟ استقلال میخواست؟ آزادی میخواست؟ او خدا را میخواست، او اسلام را میخواست، او میخواست که اسلام در خارج تحقق پیدا کند.»22
«قضیه قیام سید الشهدا و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، ...این نیست که بخواهند یک مملکت را بگیرند. همهی عالم پیش آنها هیچ است... آنها کشور گشاییشان برای این است که انساندرست کنند.»23
«زندگی سید الشهدا، زندگی حضرت صاحب علیهالسلام ، زندگی همهی انبیا... از آدم تا حالا همه شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را میخواستند.»24
4) شهادت
خون شهید رسواگر ظالم و نشانهی نزدیک شدن پیروزی مکتب است
«حضرت سید الشهدا قیام کردند بر ضد یزید... اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازد نشوند... ایشان مطلع بودند بر این مطلب. در عین حال برای همین معنی که بر ضد یک رژیم ظالم قیام کنند، ولو این که کشته بشوند، قیام کردند و کشتند و خودشان هم کشته شدند.»25
«قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانهی یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است. بی جهت نیست که دربارهی سید شهدای جهان، منقول است که هر چه یاران بزرگوارش از دست میرفتند و هر چه ظهر عاشورا نزدیکتر میشد، رنگ مبارکش افروختهتر و ابتهاجش زیادتر میشد. هر شهیدی که میداد، یک قدم به پیروزی نزدیکتر میشد. مقصد عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزی انقلاب، نه زندگی دنیا و رنگ و بوی ننگین آن. این شهادت هاست که به ملت وعدهی پیروزی نهایی میدهد. مگر اسلام از شهادت 72 تن برگزیدگان خدا در حکومت جبار بنی امیه خسارت دید؟»26
6) انجام اصلاحات بنیادی
بنیامیه که بر اساس پارهای از تفاسیر در قرآن به شجرهی ملعونه معرفی شدهاند و از دستهی طلقا هستند و پس از قدرت گرفتن اسلام ناگزیر به تسلیم شدند، با درون کفر و ظاهر اسلام مصداق بارز نفاق هستند. این گروه با سوء استفاده از حوادث پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله طی یک دورهی انتقالی توانستند پس از شهادت امیر المؤمنین، سلطهی خود را بر دنیای اسلام از شرق تا غرب آن بگسترانند و در پی آن حدود خدا را تعطیل و سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله را منسی، مال و ثروت را در میان خود در گردش و بندگان خدا را ذلیل کنند. بدین ترتیب اصلاحی را که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با تحمل رنجها و آزاری که هیچ یک از پیامبران قبل از او ندیده بودند به وجود آورده بود، از میان بردند و امام حسین علیهالسلام خود را سزاوارترین فرد میدانست که وضع نابسامان مسلمین را سامان بخشد واصلاح را سرلوحهی قیام خویش قرار دهد. فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی»27 فقط برای اصلاح و سامان بخشیدن امت جدم قیام کردم. از این جلوه از فلسفهی قیام عاشورا، معنای مصلح و اصلاحات در فرهنگ سیاسی تشیع آشکار میشود.
امر به معروف (امر به حقایقی که اسلام و قرآن آن را به رسمیت شناخته) و نهی از منکر (باز داشتن از هر آنچه که شریعت آن را مردود دانسته)، عمل به سیره و شیوهی پیامبر28 صلیاللهعلیهوآله ، مبارزه با ظلم وجور، بازگرداندان جامعه به مسیر عدالت و جلوگیری از خودکامگی سردمداران29،اصلاح است و مصلح آن کسی است که برای تحقق امور فوق، برحسب شرایط و امکانات، نهایت تلاش و توان خود را به کار گیرد.
«سید الشهدا علیهالسلام وقتی میبیند که یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت میکند، ظلم دارد به مردم میکند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند؛ هر قدر که میتواند، با چند نفر، با چندین نفر، که در مقابل آن لشکر و بساط، هیچ نبود. لکن تکلیف این طوری میدانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علَم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد.»30
7) ادای تکلیف
«آنها، امام حسین علیهالسلام و یارانش، میفهمیدند برای چه آمدهاند. آگاه بودند که ما آمدهایم ادای وظیفهی خدایی را بکنیم، آمدهایم اسلام را حفظ بکنیم.»31
تنها کسانی از عهدهی مسؤولیتهای خطیر بر میآیند که از امتحان الهی سربلند بیرون آمده باشند.
«پیغمبرهای بزرگ، اولیای بزرگ امتحان شدند. حضرت سید الشهدا علیهالسلام امتحان شد. اولاد او هم امتحان شدند و همهی ماها هم امتحان میشویم.»32
دست آوردهای قیام عاشورا
1) حفاظت از اندیشهی اسلامی
نقش نهضت عاشورا در حفظ اندیشهی اسلامی، نقشی سترگ و بنیادین است که این نکته مورد توجه امام خمینی واقع گردیده است.
«اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جان فرسای نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند. اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که میخواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بت پرستی، که به گمان خود باکشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لاخبر جاءَ ولا وحی نزل» بنیاد حکومت الهی را برکند، نمیدانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه میآمد. لکن ارادهی خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهایی بخش و قرآنِ هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی، احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن علی علیهالسلام آن عصارهی نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد، تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیدهی خویش و امت معظم پیامبر اکرم علیهالسلام نماید، تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و رهاوردهای آن پاسداری نماید.»33
حدیث نبوی «حسین منی و انا من حسین» در همین راستا معنی مییابد.
«پیغمبر هم فرمود که اَنَا من حسین یعنی دیانت را او نگه میدارد. و این فدا کاری دیانت اسلام را نگه داشته است، و ما باید نگهش داریم.»34
اهمیت این دست آورد عاشورا آنگاه که نقشههای شوم بنی امیه را بشناسیم، بهتر درک میشود:
«اگر نبود این نهضت، نهضت حسین علیهالسلام ، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان میدادند. از اوّل اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حقد و حسد داشتند.»35
«اگر سید الشهدا نبود، یزید و پدرش و اعقابشان اسلام را منسی کرده بودند. اگر نسیان نشده بود، یک رژیم طاغوتی در خارج منعکس شده بود. معاویه و یزید یک رژیم اسلامی را رژیم طاغوتی داشتند معرفی میکردند. اگر سید الشهدا نبود، این رژیم طاغوتی را اینها تقویت میکردند، به جاهلیت بر میگرداندند.36
«بنی امیه اسلام را میرفت تا اینکه به کلی متبدل کنند مقصد اسلام را، که یک مقصد الهی ـ معنوی داشت، متبدلش کنند به یک حکومت. آن هم حکومت عربی که اصلاً مقصد عربیت باشد.»37
«باید ببینیم رمز بقای این مذهب و بقای ممالک اسلامی، ممالک شیعی چه بوده است. ما باید آن رمز را حفظ بکنیم. یکی از رمزهای بزرگی که بالاترین رمز است، قضیهی سید الشهدا است. سیدالشهدا علیهالسلام مذهب را بیمه کرد. با عمل خودش اسلام را بیمه کرد، نگه داشت.»38
«این خون سید الشهدا است که خونهای همهی ملتها را به جوش میآورد و این دسته جات عاشوراست که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند.»39
«این کلمهی «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک کلمهی بزرگی است که اشتباهی میفهمند. آنها خیال میکنند که یعنی هر روز باید گریه کرد. این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد؟ ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد؟ همه زمینها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهدا علیهالسلام با چند نفر جمعیت و عدد معدود آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم، و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته، انحصار به یک افراد نداشته. قضیهی کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبوده. همهی زمینها باید این نقشه را اجرا کنند و همهی روزها غفلت نکنند.»40
2) عاشورا،نماد غلبهی حقّ بر باطل
«سید الشهدا با این فدارکاری که کرد، علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند و اندکی که گذشت، مردم متوجه شدند که چه غائلهای و چه مصیبتی وارد شد. و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنی امیه شد. علاوه بر این، در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلت عدد نترسید. عدد، کار پیش نمیبرد، کیفیت اعداد، کیفیت جهاد، اعدای مقابل اعدا، آن است که کار را پیش میبرد. افراد ممکن است خیلی زیاد باشند، لکن در کیفیت ناقص باشند یا پوچ. و افراد ممکن است کم باشند، لکن در کیفیت توانا باشند و سرافراز.»41
و نیز:
«حضرت سید الشهدا هم شکست خورد و کشته شد، اما پیروزی نهایی را داشتند آنها. مکتبشان شکست نخورد، با کشته دادن، دشمنان را عقب زدند. معاویهو بساط معاویه را که میخواست اسلام را به صورت یک امپراتوری درآورد [و [برگرداند به زمان جاهلیت، ...شکست دادند. یزید و اتباع یزید دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست.»42
«با حلول ماه محرّم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛ ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ بر جبههی ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد، ماهی که به نسلها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت، ماهی که شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمهی حق به ثبت رساند، ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، راهی که باید مشت گره کردهی آزادیخواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمهی حق، باطل را محو نماید.»43
درسهای عاشورا
1) رابطه دین و سیاست و لزوم برخورداری از بینش سیاسی
«حتی این آخری میگفتند که با قداست اینها مخالف است، با قداست اهل علم، وارد شدن در حکومت و سیاست مخالف است. این قداست در زمان حضرت رسول نبود؟ حضرت رسول قداستش محفوظ نمیمانده؟ حضرت امیر قداست نداشت؟ حضرت سید الشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟ میخواستند چشم و گوش همه ما را ببندند و میخواهند هم.»44
«ما را آن طور میخواستند منزوی کنند که لباس جندی را میگفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امیر لباس جندی داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سید الشهدا نداشت لباس جندی؟ اینها با آن تبلیغات بسیار وسیعشان ما را منزوی کرده بودند، یعنی خود ما را، به مغزهای ما آنقدر خوانده بودند که خودمان باور کرده بودیم که نباید ما در سیاست دخالت کنیم. نـخیر، مـسأله این نـیست. مسأله دخـالت در سیاست در رأس تـعلیمات انـبیاست.»45
«و ما که تابع حضرت سید الشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزهاش، نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله... حکومت جور باید از بین برود.»46
2) لزوم فداکاری در راه حیای شریعت
«و ما هم امروز هر چه داریم از آن فداکاری است که آن فداکاری برای اسلام بود که همان مقداری که تا حالا [دوام [آورده است، از همان بوده است و ما باید این را، این پایگاه را حفظش بکنیم و فداکاری را به مردم یاد بدهیم که فداکاری بکنید. فقط قضیه این نیست که ما برای سید الشهدا گریه کنیم، آنهم البته بزرگ است، لکن فداکاری هایش را باید حساب بکنیم.»47
3) درس جاودانگی در پرتو شهادت
«ما برای کشته شدن حاضریم و با خدای خویش عهد نمودهایم که دنباله روی امام خود سید الشهدا باشیم.»48
«خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد... در راه اسلام. مگر خون ما رنگینتر از خون سید الشهدا است؟ ما چرا بترسیم از این که خون بدهیم یا از این که جان بدهیم؟49 ملتی که سالار شهیدان را پیشوا و ایثار و فداکاری را سلاح و شهادت را سبب جاودانگی خود میداند، از چه میترسد و با چه کسی جز خدا معامله میکند؟»50
4) چگونگی مبارزه، انقلاب و تسلیم نشدن
«حضرت سید الشهدا از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان، وضع باید چه جور باشد و در خارج میدان چه جور باشد و باید آنهایی که اهل مبارزهی مسلحانه هستند چه جور مبارزه بکنند و باید آنهایی که در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ بکنند کیفیت مبارزه را، کیفیت اینکه مبارزه بین یک جمعیت کم با جمعیت زیاد باید چطور باشد، کیفیت اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد، با یک عدهی معدود باید چطور باشد. اینها چیزهایی است که حضرت سید الشهدا به ملت آموخته است و اهل بیت بزرگوار او و فرزندان عالیقدر او هم فهماند که بعد از اینکه مصیبت واقع شد باید چه کرد. باید تسلیم شد؟ باید تخفیف در مجاهده قائل شد؟ یا باید همان طوری که زینب (س) در دنبالهی آن مصیبت بزرگی که تصغّر عنده المصائب ایستاد و در مقابل کفر و در مقابل زندقه صحبت کرد و هر جا موقع شد، مطلب را بیان کرد و حضرت علی بن الحسین علیهالسلام با آن حال نقاهت، آن طوری که شایسته است تبلیغ کرد.»51
«حضرت سید الشهدا علیهالسلام به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه اول میدانست که در این راه کهمیرود، راهی است که باید همهی اصـحاب خـودش و خانوادهی خودش را فداکـند و این عـزیزان اسلام را بـرای اسـلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هـم مـیدانست.»52
5) تحمل مصیبتها
شما میدانید که مصیبتهایی که به این کشور وارد شده است، از اوّل انقلاب تا کنون، چه حجم زیادی داشته است. و در ازای او این پیروزیهایی که برای شما حاصل شده است حجم بسیار افزون داشته است. ما در عین حالی که جوانهای بسیار لایق خودمان را، مردان کاردان خودمان را از دست دادهایم، لکن آن چیزی که به دست آوردهایم ارزشش بیشتر از این معانی است. آنی که سید الشهدا علیهالسلام زن و فرزند خودش را فدای او کرده آنی است که رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله زندگانی خودش را در راه او صرف کرده و ائمهی معصومین ما در راه او آن همه رنج دیدند. ما هم که مدعی هستیم و امیدوارم که این ادعا صحیح باشد ـ مدعی این هستیم که شیعیان آنها و پیروان آنها هستیم ـ باید همان طور که آنها تحمل داشتند مصائب را، در مقابل ارزش انسانی، در مقابل ارزشهای اسلامی، ما هم مصیبتها را تحمل کنیم، و در مقابل هـمهی مـصیبتها بـایستیم، بـرای این که آن ارزش انـسانی را بـه دسـت بـیاوریم.»53
6) درس شجاعت
«سید الشهدا و اصحاب او و اهل بیت او آموختند تکلیف را. فداکاری در میدان تبلیغ در خارج میدان (جنگ) همان مقداری که فداکاری حضرت ارزش پیش خدای تبارک و تعالی دارد و در پیشبرد نهضت حسین علیهالسلام کمک کرده است، خطبههای حضرت سجّاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته اسـت.
آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور، نباید زنها بترسند و نباید مردها بترسند. در مقابل یزید حضرت زینب (س) ایستاد و آن را همچون تحقیر کرد که بنی امیه در عمرشان همچون تحقیری نشنیده بودند، و صحبتهایی که در بین راه و در کوفه و شام و اینها کردند و منبری که حضرت سجاد علیهالسلام رفت و واضح کرد به اینکه قضیه مقابلهی غیر حق با حق نیست، یعنی ما را بد معرفی کردهاند، سید الشهدا را میخواستند معرفی کنند که یک آدمی است که در مقابل حکومت وقت، خلیفهی رسول اللّه ایستاده است. حضرت سجاد این مطلب را در حضور جمع فاش کرد و حضرت زینب هم.»54
«کسی که برای خدا کار میکند، قـیام بـرای خدا مـیکنـد، این از هـیچ چیز نـباید بـترسد یعنی از ایـن که شـکست هم بـخورد نـباید بترسد، ایـن شکست نـیست.»55
7) ادای تکلیف در هر صورت
مسألهی تکلیف در بیانات امام، از جایگاه ارجمندی برخوردار است، لذا همواره امام خمینی خود را ملزم به انجام تکلیف میدانستهاند و این درس را از مکتب عاشورا فرا میگیرد.
«من عرض میکنم که وقتی بناشد که ما به تکلیفمان عمل بکنیم، و ما آن راهی را که خدای تبارک و تعالی پیش پای ما گذاشته است آن راه را برویم، برای ما شکست هیچی نیست. برای اینکه از دو حال خارج نیست: یا این است که ما پیش میبریم که شکست هیچی نیست، و یا این است که نه، میآیند و ما را عقب میزنند، ما تکلیفمان را عمل کردهایم. چه شکستی است؟ سید الشهدا هم شکست خورد در کربلا، اما شکست نبود این. کشته شد و زنده کرد یک عالمی را.56
انقلاب اسلامی و نهضت عاشورا
هنگامی که رژیم دست نشاندهی پهلوی در راستای اهداف استعمار انگلیس، آمریکا و صهیونیسم بینالمللی که به تجربه،دین و عالمان دینی را مانع اهداف خود یافته بودند، نخست تحت عنوان انجمنهای ایالتی و ولایتی و سپس انقلاب سفید پس از شکست رضاخان قلدر در قالب طرحهای فریبنده، دین زدایی و به تعبیر امام راحل قدسسره ضربهی نهایی به اسلام57 را در دستور کار خود قرار داد، امام چون دیده بانی هوشیار، تیزبین و دورنگر بر قلهی دفاع از دین، این ودیعهی الهی، با الهام از قیام عاشورا وظیفهای را فراروی خویش یافت که بر اساس آن شالودهی انقلابی بزرگ را بنیاد نهاد و در جهت همان اهداف و آموزهها انقلاب خود را هدایت نمود و بدین ترتیب یک بار دیگر تاریخ تکرار شد و عاشورا سرمشق و الگوی دفاع از دین و مبارزه با ظلم و جور گردید.
1) الگوگیری از نهضت عاشورا
«الگوی شاخص و برجستهی انقلاب اسلامی، نهضت عاشورای حسینی است. و در صورت اضمحلال اصل، بقای فرع معنی ندارد، درک خود را محض طلاب بیان کردم و مصمم شدم مثل حضرت سیدالشهداء از برای حفظ اصل دین با ایادی دولت ظلم مبارزه کنم، و مادام که مأمورین آنها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهی دست برندارند من نیز از مجاهده دست بر نمیدارم.»58
به همین الگوپذیری در سال 1356 نیز تأکید میشود:
«نهضت 12 محرم (15 خرداد) در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروی از نهضت حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و بیدار و فدا کار تحویل جامعه داد که با تحرک و فداکاری روزگار را به ستمکاران و خائنان سیاه نمودند.»59
به آن دسته که این الگوپذیری را بر نمیتابند چنین پاسخ میدهند:
اگر آقایان توقع دارند که خوب شما چرا با آمریکا در افتادید که این جنگها واقع بشود و این بساط بشود، ما میدانیم که در افتادن با آمریکا و همهی قدرتها این توابع را دارد. لکن... این منطق اگر درست باشد به حضرت سید الشهدا علیهالسلام هم وارد است. همان طوری که آن وقت به او اشکال میکردند، خوب شما در مدینه آسوده نشسته بودی چرا پاشدی، راه افتادی، با این جمعیت کم، در مقابل یک حکومت جبار؟ خوب اگر بنا باشد همهی انبیا در تاریخ اشتباه کردهاند به منطق این آقایان، همه باید با قلدرها بسازند، ما هم اشتباهی که انبیاء کردهاند اعتراف به آن میکنیم که ما هم مثل انبیاء اشتباه کردیم!»60
همسانی زمینهی پیدایش
انقلاب اسلامی با نهضت عاشورا
«بنی امیه قصد داشتند اسلام را از بین ببرند و در رژیم گذشته نیز افرادی مثل یزید، خلاف شرع میکردند و به اسم دروازهی تمدن بنا داشتند که دانشگاهها را فاسد و مردم عادی را سرگرم به مسائل شهوانی کنند که اگر مردم انقلاب نکرده بودند و چند سال دیگر مملکت دست آنها بود، همه چیز خراب میشد.»61
«حالا ما حساب بکنیم ببینیم که آیا حکومت وقت ما، سلطان وقت ما، این اوصافی را که ذکر فرمودهاند دارد؟... و ایشان (حضرت سید الشهدا) در یک وقتی این مطلب را فرمودند که وقتی که قیام کردهاند در مقابل یزید... با یک عدد کمی در مقابل عدهی کثیری و در مقابل ابرقدرتی که در آن وقت همهی مواضع قدرت دستش بوده است، که عُذر را از ما ساقط کند که ما بگوئیم که مثلاً ما عددمانکم بود، ما زورمان کم بود... حضرت سید الشهدا مطلبی را که فرمودهاند، این مال همه است. یک مطلبی است عمومی: مَنْ رأی هر که ببیند، هرکس ببیند یک سلطان جائری این طور اتصاف به این امور دارد، و در مقابلش ساکت بنشیند، نه حرف بزند و نه عملی انجام بدهد، این آدم جایش جای همان سلطان جائر است.»62
همخوانی انقلاب اسلامی
و نهضت عاشورا در هدف
اهداف این دو حرکت بزرگ، همسانی خاصی دارند، به این دلیل که انقلاب اسلامی دست مایهی خود را از نهضت عاشورا گرفته است.
«این همه خون دادند مردم برای این که اسلام تحقق پیدا بکند. دنبالهی کار انبیاست، دنبالهی کار رسول خداست، دنبالهی کار امیرالمؤمنین است، دنبالهی کار سید الشهدا است. سید الشهدا خونش را داده برای همین که اسلام تحقق پیدا بکند، یزید میخواست اسلام را از بین ببرد. ما دنبال این هستیم که اسلام تحقق پیدا بکند. دنبال این نیستیم که حالا که ما اسم جمهوری اسلامی پیدا کردیم کافی است برای ما.»63
«ما مثل حسین در جنگ وارد شدیم و مثل حسین باید به شهادت برسیم.»64
انقلاب اسلامی همانند نهضت عاشورا به اهداف خود رسید و خون شهیدان کربلای ایران همانند خون شهدای کربلا اثر بخشید:
«همان سان که شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن، در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل... تخت و تاج یزیدیان را که با اسم اسلام، اساس وحی را به خیال خام خود میخواستند محو کنند، برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان سفیانیان را از صحنهی تاریخ به کنار زد. این شهادت دلاورانهی ملت مظلوم ایران، تخت و تاج پهلویان و جریان پهلوی صفتان را که با اسم اسلام میخواستند اسلام را از صحنه خارج نمایند و افکار غرب... را جانشین وحی کنند، از تاریخ ایران بیرون راند....»65
خوف از شکست انقلاب
پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن مسؤولیت خطیری بر دوش ره پویان انقلاب نهاد تا مراقب خطرهایی که در کمین فاتحان نشسته باشند. این نکتهیمهم هم بر رهبر آگاه و دردمند پوشیده نماند:
«من خوف این را دارم که شما که یک لشکر اسلامی [و] ملت اسلامی فاتح هستید و فتحی هم کردید که همهی دنیا را به اعجاب آورد، عواملی پیدا بشود که شکست بخورید و شکست هم از ناحیه خودتان باشد، نه از ناحیه دشمن. من خوف این را دارم که ما، چه طبقه روحانیون و چه سایر طبقات، که، مهمش اینهایی است که مستقیما اسم اسلامی رویشان هست، دولت اسلامی، وزارتخانههای اسلامی، کمیتههای اسلامی، پاسداران اسلامی و دادگاههای اسلامی، اینهایی که الان اسم اسلام و لباس اسلامی دارند... اگر در یک همچو موقعی... یک کارهایی انجام بدهیم که... با محتوای جمهوری اسلامی موافق نباشد، آن شکست مُسلم در مقابل کافر نیست، شکست سید الشهدا در مقابل یزید نیست، این شکست اسلام است.»66
امام خمینی قدسسره و احیای عاشورا
اسلام شناسان متعهد و عالمان دینی که بار رسالت احیای دین و پاسداری از ارزشهای آن را در طول تاریخ بردوش خود احساس کردهاند، همچون انبیا و امامان معصوم (علیهم اسلام) در پی راهکارهای آن بر آمده و هر کدام متناسب با شرایط عصر خود، کار شایسته را برگزیده و در تحقق آن اهتمام ورزیدهاند.
یحمل هذا العلم من کل خلف عدولٌ ینفون منه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین.»67
این بار رسالت را در هر نسلی مردانی بایسته بردوش میکشند و از ساحت دین دگرگونیهای تند روها و بافتههای کجروان و برچسبهای نادانان را میزدایند.
امام خمینی قدسسره که در این سلسله، حلقهی درشت و زرّین است و تاریخ نظیر او را کم به خود دیده، به خوبی دریافت که احیای دین در این عصر بدون احیای عاشورا ممکن نیست، زیرا تنها راهکاری که برای احیای دین وجود داشت انقلاب بود و تنها راه به حرکت در آوردن چرخ عظیم انقلاب، زنده کردن عاشورا و بهرهبرداری از آن بود.
1) سفارش به بهرهبرداری در جهت اهداف عاشورا
«اکنون که ماه محرم چون شمشیر الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالی مقام سیدالشهدا علیهالسلام است باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند، و با اتکا به قدرت الهی، ریشههای باقی ماندهیاین درخت ستمکاری و خیانت را قطع نمایند، که ماه محرم، ماه شکست قدرتهای یزیدی و حیلههای شیطانی است. مجالس بزرگ داشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبهی سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامی بر حکومت طاغوت است، هر چه با شکوهتر و فشردهتر برپا شود و بیرقهای خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود.»68
2) بیان فلسفهی عزاداری
در راستای فلسفهی عزاداری حسینی، امام به نکات ریز و در خور تأملی توجه مینمایند و جامعه را به آنها توجه میدهند که بخشی از آن نکات را یاد آور میشویم.
الف ـ بسیج مردم برای حفظ اسلام
«شما هم که دارید نوحه خوانی میکنید، حرف میزنید، خطبه میخوانید، نوحه میخوانید، مردم را به گریه وادار میکنید، مردم هم که گریه میکنند، همه روی این مقصد باشد که این اسلام را ما میخواهیم با همین هیاهو حفظش کنیم. با این هیاهو، با این گریه، با این نوحه خوانی با این شعرخوانی، با این نثر خوانی، ما میخواهیم این مکتب را حفظ کنیم.»69
«محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است»70
«این خون سید الشهدا است که خون همهی ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند.»71
«روضه است که این محراب، که این منبر، را حفظ کرده است. اگر آن روضه نبود این منبر هم نبود، این مطالب هم نبود، آن حفظ کرده. ما باید بر شهیدمان گریه کنیم، فریاد کنیم، مردم را بیدار کنیم.»72
«این مطلبی که الان القا کردهاند به جوانهای ما که تا کی گریه و تا کی روضه و اینها؟! بیایید ظاهر کنیم. اینها نمیفهمند روضه چیست؟ و این اساسی [را] کی تا حالا نگه داشته است، این را نمیفهمند و نمیشود هم بهشان بفهمانیم. اینها نمیفهمند که این روضه و این گریه آدم ساز است، انسان درست میکند. این مجالس روضه، این مجالس عزای سید الشهدا، این تبلیغات بر ضدظلم، این تبلیغ بر ضد طاغوت است. بیان ظلمی که به مظلوم شده تا آخر باید باشد.»73
ب ـ تهییج عواطف در جهت شهادت دوستی
حس شهادتطلبی، رمز بقای اهداف عاشورا شمرده میشود که این نکته از جمله درسهایی است که امام از قیام عاشورا گرفته است.
«اینها نمیدانند که روضه خوانی است که عواطف مردم را همچو تهییج میکند که برای همه چیز حاضرند. وقتی مردم دیدند که سید الشهدا جوانهایش را آن طور قطعه قطعه کردند و آن طور جوانهای خودش را داد، برای مردم آسان میشود که جوان بدهند. و با این حسّ شهادت دوستی این معنی را ملت ما پیش برد. و رمز همین معنایی بود که از کربلا منعکس شد به همهی جهاتی که ما داشتیم، به همهی ملت ما، و همه آرزوی شهادت میکردند، همان شهادتی که سیدش سید الشهدا بود.»74
ج ـ افشاگری ظالم و مقابله با ستم در مجالس سید الشهدا
«ما که دنبال او هستیم و مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق علیهالسلام و به سفارش ائمهی هدی (علیهم السلام) ما به پا میکنیم این مجالس عزا را، ماهمان مسأله را داریم میگوییم، مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمکاران. ما زنده نگه داشتیم، خطبای ما زنده نگه داشتند، قضیه کربلا را، و زنده نگه داشتند قضیه مقابله یک دستهی کوچک اما با ایمان بزرگ را در مقابل یک رژیم طاغوتی بزرگ... دشمنهای ما، که مطالعه کرده بودند در حال ملتها و مطالعه کرده بودند در حال ملت شیعه، میدیدند آنها که تا این مجالس هست و تا این نوحه سراییهای بر مظلوم و تا آن افشاگری ظالم هست، نمیتوانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان غدغن کردند، به طوری که تمام مجالس در ایران غدغن شد، کارهای خودشان را انجام دادند.»75
د ـ حفظ ملت و استقلال کشور
«نمیدانند این قشرهای سیاسی که چه خدمتی این منبر، این محراب، به این کشور کرده، اینها چنانچه ملی هستند ـ ما کار نداریم که آیا به خدا هم کار دارند یا نه ـ، اگر ملی هستند، اگر کشورشان را میگویند میخواهیم، اگر ملت را میگویند که ما میخواهیم، اینها باید دامن بزنند به این روضه خوانیها، برای این که اینروضه خوانیها این ملت را حفظ کرده.»76
«ملت ما قدر این مجالس را بداند، مجالسی است که زنده نگه میدارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفتهها هست و جنبشهای این طوری هست. اگر بعد سیاسی اینها را اینها بفهمند همان غربزدهها هم مجلس به پا میکنند و عزاداری میکنند؛ چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند.»77
«اگر ما بخواهیم مملکتمان یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزادی باشد، باید این رمز را حفظ بکنیم. این مجالسی که در طول تاریخ بر پا بوده است و با دستور ائمه (علیهم السلام) این مجالس بوده است....78»
ه ـ ایجاد وحدت کلمه و هماهنگی بین مردم
«این را باید همهی گویندگان توجه بکنند، و ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سید الشهدا علیهالسلام نبود، امروز ما نمیتوانستیم پیروز بشویم. تمام این وحدت کلمهای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد. سید مظلومان یک وسیلهای فراهم کرد برای ملت که بدون اینکه زحمت باشد برای ملت مردم مجتمعند.»79
«در سراسر کشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند و همه گریه بکنند. از این هماهنگتر چی؟ شما در کجا سراغ دارید که یک ملتی این طور هماهنگ بشود؟ کی اینها را هماهنگ کرده؟ اینها را سید الشهدا هماهنگ کرده است. تمام کشورهای اسلامی، ملتهای اسلامی در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً بیست و هشتم و... این دستجات با آن عظمت ـ البته جهات غیر شرعیاش باید حساب بشود، باید جهات شرعی محفوظ بماند ـ این دستجات با آن عظمت، با آن محتوا، همه جا [راه میافتند]، کی میتواند یک چنین اجتماعی درست کند؟ در کجای عالم شما سراغ دارید که مردم این طور هماهنگ باشند.»80
و - توجه به جهت سیاسی مجالس سالار شهیدان
«این که برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحه خوانی، برای اینها، این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسألهی مهم سیاسی در کار بوده است. آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقهی ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیت بسیار کم، یک اقلیت کمی در مقابل قدرتهای بزرگ در آن وقت [بودند]. برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه خودش سازنده است و آن، نقل از منابع وحی [است] به این که برای این مجالس این قدر عظمت است و برای این اشکها، آن قدر در دور و بر این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آن وقت اجتماع میکردند و شاید بسیاری از آنها هم نمیدانستند مطلب چه هست، ولی مطلب، سازماندهی یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها [بود]. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری [در[ کشورها است، کشورهای اسلامی و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومتهایی که پیش میآمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را میترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.»81
ز ـ انقلاب اسلامی ثمرهی مجالس سالار شهیدان
در همین راستا، انقلاب اسلامی را ثمرهی مجالس سالار شهیدان معرفی مینمایند.
«ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. مجالس تبلیغ ما هم از محرم است، از این قتل سید الشهدا است و شهادت اوست. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر این مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات و سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمیشد. همه در تحت بیرق امام حسین علیهالسلام قیام کردند. الان هم میبینید که در جبههها وقتی که نشان میدهند آنها را، همه با عشق امام حسین است که دارند جبهه را گرم نگه میدارند.»82
«شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و نوحه سرایی نبود 15 خرداد پیش میآمد. هیچ قدرتی نمیتوانست 15 خرداد را آن طور کند، مگر قدرت سیدالشهدا. و هیچ قدرتی نمیتواند این ملتی که از همهی جوانب به او هجوم شده است و از همهی قدرتهای بزرگ برای او توطئه چیدهاند، این توطئه را خنثی کند، الاّ همین مجالس عزا.»83
ح- برپاییمجالسسیدالشهدا مکتب عاشورا را همواره زنده نگه میدارد.
«روضهی سید الشهدا برای حفظ مکتب سید الشهدا است. آن کسانی که میگویند روضهی سید الشهدا را نخوانید، اصلاً نمیفهمند مکتب سید الشهدا چه بوده و نمیدانند یعنی چه. نمیدانند این گریهها و این روضهها حفظ کرده است این مکتب را. الان هزار و چهارصد سال است که این گریهها و این روضهها و با این مصیبتها و با این سینه زنیها ما را حفظ کردهاند، تا حالا آوردهاند اسلام را. این عده از جوانهایی که این طور نیستند که سوء نیت داشته باشند، خیال میکنند حالا باید ما حرف روز بزنیم! حرف سید الشهدا حرف روز است، همیشه حرف روز است، همیشه حرف روز را سید الشهدا آورده است دست ماها داده و سید الشهدا را این گریهها حفظ کرده است و مکتبش را، این مصیبتها و داد و قالها حفظ کرده،... هر مکتبی هیاهو میخواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمیشود.»84
«امام حسین با عدهی کم همه چیز را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و نه گفت، هر روز باید در هر جا این «نه» مـحفوظ بماند. و این مجالسی که هست مجالسی است که دنبال هـمین است که این «نه» را محفوظ بـدارد.»85
3) ابعاد گوناگون نهضت عاشورا
در کلام بلند امام خمینی، عاشورا از اهداف گونه گون و ابعاد گستردهای برخوردار است که کثرت هدفها و ابعاد گونهگون آن، کاملاً با ابعاد وجودی حسینی ارتباط عمیقی یافته است.
در کلام امام جهات مختلف عاطفی، سیاسی و مکتبی عاشورا پیوند خورده و به میزان اهمیت و جایگاه هر یک توجه شده و دردمندانه کسانی که گرفتار تفسیرها و برداشتهای یک بعدی شدهاند مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
«باید آن بعد سیاسی کربلا را برای مردم بیان کرد. سید الشهدا به حسب روایات ما و به حسب عقاید ما از آن وقتی که از مدینه حرکت کرد میدانست که چی دارد میکند، میدانست شهید میشود، قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روایات ما. وقتی آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت، یک حرکت سیاسی بزرگی بود که در یک وقتی که همهی مردم دارند به مکه میروند ایشان از مکه خارج بشود. این یک حرکت سیاسی بود، تمام حرکاتش حرکات سیاسی بود، اسلامی سیاسی، و این حرکت اسلام سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد، اگر این حرکت نبود اسلام پایمال شده بود.»86
«زنـده نگه داشـتن عاشـورا مـسألهی بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است.»87
4) حماسه سازی گریه
«این مظاهر و شعائر و امور که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مسألهی سطحی نبوده است که میخواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر. ما ملت گریهی سیاسی هستیم، ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان میدهیم و خُرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است. چطور اینها گریه کردند؟... اینها نمیخواهند که شما برای شهید اسلام گریه کنید.»88
«و چنانچه واقعا بفهمند و بفهمانند که مسأله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه این قدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را ملت گریه نمیگویند، ما را ملت حماسه میخوانند.»89
این که در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آن قدر ارزش قائلند، حتی برای تباکی ـ به صورت گریه در آمدن ـ ارزش قائلند، نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط ثواب بردن شما و مستعمین شما باشد. گرچه همهی ثوابها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آن قدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطرهی اشک و حتی تباکی، آن قدر ثواب داده است؟ کم کم مـسأله از دید سـیاسیاش مـعلوم میشود و ان شاء اللّه بعدها بـیشتر معلوم مـیشود.»90
«بچهها و جوانهای ما خیال نکنند که مسأله، مسألهی «ملت گریه» است، این را دیگران القا کردهاند به شماها که بگویید «ملت گریه». آنها از همین گریهها میترسند، برای این که گریهای است که گریهی مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است.»91
«گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. این که در روایات هست که کسی که گریه بکند یا بگریاند، یا به صورت گریهدار خودش را بکند، این جزایش بهشت است، این برای این است که حتی آنی که با صورت گریهدار خودش را،صورتش را میکند، یک حال حزن به خودش میدهد، این نهضت را دارد حفظ میکند، این نهضت امام حسین علیهالسلام را حفظ میکند.»92
«امام حسین نجات داد اسلام را. برای یک آدمی که نجات داد اسلام را و رفته کشته شده هی سکوت کنیم؟ ما هر روز باید گریه کنیم، ما هر روز باید منبر برویم برای حفظ این مکتب، برای حفظ این نهضتها، این نهضتها مرهون امام حسین علیهالسلام هست.»93
آسیبشناسی عاشورا
در راستای نگاه بلندی که امام خمینی، به مسألهی عاشورا دارند، بخشی از آراء خودشان را معطوف به مسألهی آسیبشناسی نـهضت عـاشورا نـمودهاند کـه در ادامه بخشی از آن را تـبیین مـینماییم.
الف ـ یک بُعدی نگری
یکی از خطرات فراروی نهضت عاشورا، یک بعدی نگری به آن است که خطری عمده در سر راه نگرش به قیام عاشورا شمرده میشود.
«البته یک مطلبی هم که باید بین همهی ما باید باشد این است که این نکته را به مردم بفهمانیم همهاش قضیهی این نیست که ما میخواهیم ثواب ببریم، قضیه این است که ما میخواهیم پیشرفت کنیم. سیدالشهدا هم که کشته شد، نه این که رفتند یک ثوابی ببرند، ثواب برای او خیلی مطرح نبود، رفت که این مکتب را نجاتش بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند... باید این نکته هم به مردم گفته بشود، تذکر داده بشود که آقا قضیهی روضه خوانی قضیهی این نیست که من یک چیزی بگویم و یکی هم گریه کند، قضیه این است که با گریه حفظ شده است این، با گریه این حفظ شده، حتی تباکی هم ثواب دارد. خوب تباکی چرا ثواب دارد، برای این که تباکی کمک میکند به این مکتب. اینها اشتباه است که اینها یک طرف قضیه را میبینند، یک طرف قضیه را نمیبینند و مع الاسف ما همیشه ـ یعنی اسـلام هـمیشه ـ مـبتلا بوده بـه ایـن یک طرف دیدنها، هـمیشه مبتلا بوده.»94
«باید کوشش کنید تا حفظ بشود این مجالس و مجامع اسلامی را باید حفظ بکنید. هر دو جهت باید باشد. نه آن طوری که سابق بود و اصلش کاری به دستگاه ظلم نداشتند. آن هم با یک تبلیغاتی که شده بود. نه آن که ما بیائیم نمازمان را بخوانیم و برویم سراغ کارمان توی خانه مان بنشینم، اهل منبر هم بروند و چهار تا کلمه روضه بخوانند و فوقش هم چهار تا کلمه اخلاق بگویند و بروند تو خانه هاشان بنشینند. باید در مقابل ظلم، در مقابل ستم بایستند.»95
ب ـ خنثی سازی تبلیغات دشمن
«آن وقت، یکی از حرفهایی که هی رایج بود، میگفتند: «ملت گریه» برای اینکه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. این که همهی مجالس روضه داری آن وقت را تعطیل کردند، آن هم درست کسی که خودش در مجالس روضه میرفت و آن بازیها را در میآورد، قضیهی مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر میفهمیدند و آن را میخواستند از بین ببرند؟... از این مجالس عزاداری یک کاری میآید که نمیگذارد اینها کارشان را انجام بدهند.»96
«امروز ما انقلاب کردهایم، روضه دیگر لازم نیست» از غلطهایی است که تو دهنها انداختهاند. مثل این است که بگوییم امروز ما انقلاب کردهایم دیگر لازم نیست نماز بخوانیم. انقلاب برای این است، انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کردیم که شعائر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مسألهی بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داده، یک مسألهی سیاسی است، یک مسألهای است که در پیشبرد انقلاب اثر به سـزا دارد.»97
ج ـ دوری از امور ناروا در مراسم عزاداری
«البته اگر یک چیزهای ناروایی بوده است سابق و دست اشخاص بی اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید تصفیه بشود، لکن عزاداری به همان قوّت خودش باید باقی بماند و گویندگان پس از این که مسائل روز را گفتند، روضه را همان طور که سابق میخواندند و مرثیه را همان طور که سابق میخواندند بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.
تکلیف آقایان است روضه بخوانند. تکلیف مردم است دستههای شکوهمند بیرون بیاورند؛ دستههای سینه زن شکوهمند. البته از چیزیهایی که بر خلاف[است]... پرهیز کنند.»98
د ـ بهرهبرداری دشمن از مراسم عاشورا
«قضیه آمدن رضاخان به تهران و کودتای رضاخان یک امر عادی نبود که من باب اتفاق یک نفر آدم ـ مثلاً ـ عامی لشکری بیاید و کودتا کند و دنبالش هم آن طوراعمالی باشد. ابتدا این را آوردند و کلمه به کلمه آن طور که انسان حدس میزند، به او برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با اظهار مقدسی و علاقه به اسلام، علاقه به روضهی حضرت سید الشهدا این طور علاقهها را به او نشان دادند و او هم خوب عمل میکرد. من در روضهای که گمان مـیکنم که مال ارتش بود، درجوانی، در اوایل جوانی، در روضهی آنـها رفتهام و دستجاتی که از ارتـشیها نـوحه خوانی میکـردند و سینه زنـی میکردنـد، دیـدم.»99
ه ـ شعارهای باطل در عزاداری و تفرقه افکندن
انشاء اللّه روز عاشورا، که جمعیت بیرون بیاید، مراسم تعزیهی حسین علیهالسلام باید به قوّت خودش باشد و در راهپیماییها، همهاش مراسم امام حسین علیهالسلام باشد و اگر کسی شعارهای باطل خواست بدهد، به قوّت او را بگوبید و نگذارید یک شعارهای باطل بدهند. خود مردم مأمورند، تکلیف اسلامی شان این است که اگر یک کسی شعار علیه کسی، له کسی، برای کسی، برای تفرقه انداختن بیاورد خود مردم مأمورند که آن را بگیرند و تحویل به مراکزی که باید بدهند، بدهند.»100
«حالا باز نقشهها این است که تفرقه بیندازند، گروه گروه کنند مردم را. همان نقشهای که در زمان سابق، زمان همین رژیم سابق بود، چه قبل از ماه رمضان و قبل از محرم و صفر این دو موعد جای تفرقه اندازی بود.»101
توصیه به عزاداری و حفظ شعائر
و آرمانهای عاشورا
«آن روضههای سنتی را سرجای خودش نگه دارید و آن مصیبتها را نگه دارید زنده، که برکاتی که به ما میرسد از آنهاست، و از کربلا این برکات به ما میرسد. کربلا را زنده نگه دارید، نام مبارک حضرت سید الشهدا را زنده نگه دارید، که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته میشود.»102
از وصیت نامه سیاسی الهی
امام راحل قدسسره
«و از آن جمله مراسم عزاداری ائمهی اطهار و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابی عبدا اللّه الحسین ـ صلوات وافر الهی و انبیا و ملائکه اللّه و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ هیچ گاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه(علیهم السلام) برای بزرگ داشت این حماسهی تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الی الابد. و میدانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنیامیه ـ لعنة اللّه علیهم ـ با آن که منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است.»103
عبرتهای عاشورا
امام خمینی قدسسره که با بهرهگیری از درسهای عاشورا بزرگترین انقلاب عصر را بوجود آورد. برای حفظ دست آوردهای انقلاب اسلامی عبرتهای عاشورا را یاد آور میشود:
«من خوف این را دارم ـ که خدای نخواسته ـ ملت ما یک وقت بیدار بشود که روحانیت کنار رفته اسـت و سلطه اجانب بر این مملکت باز گشته است و آن وقت تأسفها فایده نداشته [باشد] همان طور که در زمان امام حسین علیهالسلام آن طور درست کرده بودند چهره پسر پیغمبر را، که مردم کـوفهای که پدر او را دیده بودند، مجاهدات او را دیـده بودند، هـمین مردم کوفه برای کشتن پسر پـیغمبر مـسابقه میکردند و مردم کوفه یک وقت مـتوجه شدند که امام حسین علیهالسلام دیگر نبود.»104
پینوشتها
1. صحیفه امام، ج 10، 315.
2. همان، ج 1، 240.
3. همان، ج 4، 324.
4. همان، ج 14، 521.
5. همان، ج 9، 530
6. همان، ج 5، 146.
7. همان، ج 1، 194، 200، 230.
8. همان، ج 21، 400.
9. همان، ج 2، 287.
10. همان، ج 8، 9.
11. همان، ج 8، 151.
12. همان، ج 15، 9.
13. همان، ج 21، 1 و 2.
14. همان، ج 21، 2.
15. شاید اختلاف صاحب نظران در حادثهی عاشورا در مورد اهداف قیام مانند داستان فیل و نابینایان در مثنوی باشد.
16. صحیفه امام، ج 5، 191.
17. همان، ج 8، 9.
18. همان، ج 15، 14.
19. همان، ج 21، 1.
20. همان، ج 2/ 373.
21. همان، ج 21، 3.
22. همان، ج 7، 361.
23. همان، ج 8، 335.
24. همان، ج 21، 4.
25. همان، ج 5، 19.
26. همان، ج 16، 367-368.
27. بحارالانوار، ج 44 چاپ سوّم، انتشاراتکتابفروشی اسلامیه.
28. سفارش امام حسین به برادر خود محمدبن حنفیّه/ همان.
29. خطبهی امام حسین علیهالسلام برای سپاه حر، تاریخ طبری، ج 6 / 229.
30. صحیفه امام، ج 4، 151.
31. همان، ج 15، 9.
32. همان، ج 13، 455.
33. همان، ج 14، 406-407.
34. همان، ج 10، 120.
35. همان، ج 17، 52.
36. همان، ج 8، 527.
37. همان، ج 11، 452.
38. همان، ج 17، 52.
39. همان، ج 15، 331.
40. همان، ج 10، 122.
41. همان، ج 17، 53.
42. همان، ج 11، 496.
43. همان، ج 5، 75.
44. همان، ج 15، 13.
45. همان، ج 15، 214.
46. همان، ج 21، 1.
47. همان، ج 17، 45.
48. همان، ج 13، 213.
49. همان، ج 4، 151-152.
50. همان، ج 20، 198.
51. همان، ج 17، 56.
52. همان، ج 17، 52.
53. همان، ج 18، 192.
54. همان، ج 17، 53-54.
55. همان، 10، 351.
56. همان، ج 12، 350.
57. همان، ج 1، 200.
58. همان، ج 1، 193.
59. همان، ج 3، 314.
60. همان، ج 17، 169.
61. همان، ج 8، 368.
62. همان، ج 5، 192-193
63. همان، ج 8، 42.
64. همان، ج 14، 525.
65. همان، ج 14، 413.
66. همان، ج 8، 485.
67. بحار، ج 92، 254.
68. صحیفه امام، ج 5، 76.
69. همان، ج 8، 529.
70. همان، ج 15، 330.
71. همان، ج 15، 331.
72. همان، ج 8، 529.
73. همان، ج 10، 120.
74. همان، ج 10، 121.
75. همان، ج 10، 314.
76. همان، ج 8، 528.
77. همان، ج 16، 347.
78. همان، ج 11، 97.
79. همان، ج 17، 55.
80. همان، ج 12، 98، مشابه ج 11، 94.
81. همان، ج 16، 346.
82. همان، ج 17، 58.
83. همان، ج 16، 347.
84. همان، ج 8، 528-527.
85. همان، ج 10، 315.
86. همان، ج 18، 177.
87. همان، ج 13، 327.
88. همان، ج 13، 327.
89. همان، ج 16، 346.
90. همان، ج 16، 343 - 344.
91. همان، ج 10، 315، مشابه ج 11، 97.
92. همان، ج 10، 314، مشابه ج 8، 529، مشابه، ج 16، 343.
93. همان، ج 8، 528، مشابه، ج 11، 100.
94. همان، ج 8، 529.
95. همان، ج 10، 120، مشابه، ج 10، 315.
96. همان، ج 13، 322-323.
97. همان، ج 13، 327.
98. همان، ج 15، 331.
99. همان، ج 15، 208.
100. همان، ج 13، 354.
101. همان، ج 8، 460.
102. همان، ج 17، 499.
103. همان، ج 21، 400.
104. صحیفه امام، ج 15، 367.
این بدان جهت است که خط سرخ شیعه که همان اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله است، در کربلا برجستهتر میشود. در پرتو نهضت عاشورا آزادیخواهی، ذلت ستیزی و شهادتطلبی، که لازمهی مبارزه با دستگاه جور است، پررنگتر و بسیج ارادتمندان خاندان عصمت و ولایت هموارتر است6. آغاز قیام 15 خرداد 1342 مصادف با 12 محرم و انجام آن نیز مقارن با تاسوعا و عاشورای سال 1357 است. سخنان امام راحل قدسسره در روزهای آغازین برمحور کربلا و محرم میچرخد7 و در وصیت نامهی سیاسی الهیاش نیز سفارش به زنده نگه داشتن این حادثهی بزرگ تاریخ اسلام مینماید.8 در فاصلهی آن آغاز و این انجام نیز در جای جای کلام خود از امام حسین علیهالسلام ، کربلا، عاشورا وشهادت سخن به میان میآورد.
پژوهشگران و مورخان، قیام امام خمینی قدسسره را دارای ویژگیهایی میدانند که در انقلابهای معاصر و بلکه طول تاریخ نظیر ندارد. بیشک یکی از آن ویژگیها پیوندی است که بین انقلاب امام خمینی قدسسره و انقلاب امام حسین علیهالسلام در سال 61 هجری وجود دارد ـ که به تعبیر خود ایشان «از شعلههای فروزان نهضت سید مظلومان در مقابل دستگاه بنی امیه بود».9
در این نوشتار برآنیم که نهضت عاشورا را از منظر امام راحل قدسسره با ارائهی درس گفتههای ایشان مطرح و مورد تحلیل قرار دهیم.
نگاهی کلی به شخصیت امام حسین علیهالسلام
در کلام امام راحل قدسسره بخشی از صفات و ویژگیهای سید الشهدا بیان شده که گویای چهرهی آن حضرت از منظر ایشان است.
1) قیام برای خدا
«سید الشهدا علیهالسلام با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدّراتشان قیام کردند. چون قیام للّهِ بود، اساس سلطنت آن خبیث را در هم شکستند.»10
2) مسؤولیتپذیری
«البته آنکه از همهی (انبیا و اولیا) بارزتر و معروفتر است، سید الشهدا علیهالسلام است. اگر وضع تفکر سید الشهداء مثل بعضی مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان جوار حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولی هم این بود، کربلایی پیش نمیآمد؛ یک راحتطلبی بود و کنارهگیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود.»11
3) شهادت طلبی
«هر چه روز عاشورا، سید الشهداء علیهالسلام به شهادت نزدیکتر میشد، افروختهتر میشد. جوانان او مسابقه میکردند برای این که شهید شوند. همه میدانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند.»12
4) صبر و استقامت
«ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایع صبر و استقامت کردند، که آنچه ما امروز میبینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگوار ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه خدا یک چنانمصائبی را تحمل کردهاند.»13
5) تجلیات عرفانی وجود مقدس امام حسین علیهالسلام
یکی از جنبههای بارز شخصیت حسین بن علی علیهالسلام ، جنبههای عرفانی و ملکوتی وجود ایشان است که در کلام امام خمینی قدسسره مورد اشاره قرار گرفته است:
«و ما که تابع حضرت سید الشهدا هستیم، باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزهاش، نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. من جمله قضیهی حکومت عدل، جور، حکومت جور باید از بین برود. از آن طرف وقتی که مناجاتشان را میبینیم، مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همهی ائمه است. این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همهی ائمه است و در این، مسائل بسیار هست، معارف بسیار هست و ادب این که انسان چه جور باید با خدای تبارک و تعالی مناجات کند.»14
فلسفهی نهضت عاشورا
در خصوص فلسفهی نهضت و قیام عاشورا کلام امام راحل قدسسره بسیار غنی است. ابعاد مختلف اهداف نهضت عاشورا مورد توجه ایشان قرار گرفته است. از آن جهت که اندیشمندان و محققین در تاریخ ائمه علیهالسلام ، در این رابطه آراء مختلفی ارائه کردهاند15، سخنان امام قدسسره به عنوان متفکر و اسلام شناس ژرف اندیش و پدید آورندهی بزرگترین انقلاب اسلامی در قرن بیستم که بیشترین تأثیر را بر تحولات قرن بیست و یکم نهاده از اهمیت ویژهای برخوردار است.
امام خمینی قدسسره ، اهداف مختلفی برای قیام امام حسین علیهالسلام بیان کردهاند که در این جا لازم است یاد آور شویم که همهی اینها، چون در طول یکدیگرند یا به عبارت دیگر تعابیر مختلفی از بیان یک حقیقت هستند، نه تنها با هم منافاتی ندارند، بلکه مکمل هم هستند، به طوری که اگر یکی از آنها از گردونه خارج شود، در هدف خلل ایجاد خواهد شد و به همان نسبت، ناقص خواهد گردید.
1) بازگرداندن جامعه به سنت و سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله
به دلیل انحراف جامعه اسلامی از سنت و سیرهی نبوی، در دوره حاکمیت یزید، امام حسین علیهالسلام تلاش اصلی و محوری خود را بازگرداندن جامعه به سنت و سیرهی نبویمعرفی مینمایند.
«از حضرت سید الشهداء علیهالسلام خطبهای نقل شده است که در آن خطبه علت قیام خودشان را بر ضد حکومت وقت ذکر فرمودهاند و آن این است که فرمودهاند خطاب به مردم که پیامبر اکرم فرموده است: کسی که ببیند یک سلطان جائری حلال میشمرد حُرُماتِ اللّه را ـ چیزهایی را که خداوند حرام کرده است ـ... و مع ذالک ساکت شد و تغییر نداد با قول خودش، با عمل خودش، این انحرافی که سلطان جائر پیدا کرده است،... حتم است بر خدای تبارک و تعالی که جای او راهم جای همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد»16
2) حفظ و احیای شریعت
در طول هدف پیشین، احیای شریعت اسلامی و حفظ مکتب از دستبرد و تطاول معاندان، از جمله هدفهای والای حسینی است.
«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند، این یک خطر، کمتر از آن بود، خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در میخواستند بیاورند. میخواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اینکه «ما خلیفهی رسول اللّه هستیم»، اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی. این مهم بود. آن قدری که این دو نفر ضرر به اسلام میخواستند بزنند یا زدند جلوتریها آن طور نزدند. اینها اصل اسلام را وارونه میخواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجلسشان. «خلیفهی رسول اللّه» و در مجلسِ شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز خلیفهی رسول اللّه نماز هم میرود در جماعت میخواند! این خطر برای اسلام خطری بزرگ بود. این خطر را سیدالشهدا رفع کرد.17
سیدالشهدا در این راه جان خود را فدا مینماید، پیغمبر هم فدای اسلام شد. سید الشهدا هم فدای اسلامی شد. اسلام بزرگترین چیزی است که ودیعهی خداست در میان بشر.18
3) اقامهی عدل و معروف و رفع منکر
«سید الشهدا علیهالسلام از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه شان اقامه عدل بود. فرمودند که میبینید که معروف، عمل بهش نمیشود و منکر، بهش عمل میشود. انگیزه این است که معروف را اقامه کند و منکر را از بین ببرد. انحرافات همه از منکرات است، جز خط مستقیمتوحید هر چه هست منکرات است. اینها باید از بین برود.»19
4) تشکیل حکومت اسلامی
«یکی از هدفهای برجسته و والای نهضت حسینی متوجه ساختن تودهی مسلمان به تشکیل حکومت اسلامی است. شما یک قدری به فکر باشید، یک قدر توجه داشته باشید، هی ننشینید تکلیف شرعی برای خودتان درست کنید؛ کارتنبلها! تکلیف شرعیام این نیست. شما قوهتان بیشتر از قوای سید الشهداء است. قوایی نداشت در مقابل آن قوّه [ولی] پا شد قیام کرد، مخالفت کرد، تا کشته شد. آن هم میتوانست اگر تنبل بود ـ نعوذ باللّه ـ میتوانست بگوید که تکلیف شرعی من این نیست. از خدا میخواستند آنها که سید الشهداء ساکت باشد و آنها به خر سواری خودشان سوار باشند، از قیام او میترسند. او مسلم را فرستاده که مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد، این حکومت فاسد را از بین ببرد.20
... با این طاغوتها باید چه بکنیم؟ باید همان طوری که سید الشهدا علیهالسلام تمام حیثیت خودش، جان خودش و بچههایش را، همه چیزش را [فدا کرد]، در صورتی که میدانست قضیه این طور میشود [عمل کرد]. کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون، حرفهای ایشان را میشنود... میبیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد میکند.
...آمده بود، حکومت هم میخواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال میکنند سید الشهدا برای حکومت نیامده، خیر، اینها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دستِ مثل سید الشهدا باشد، مثل کسانی که شیعه سید الشهدا هستند باشد، اصل قیام انبیا از اوّل تا آخر این بوده است.»21
«سید الشهدا خونش را برای کی داد؟ حکومت میخواست؟ استقلال میخواست؟ آزادی میخواست؟ او خدا را میخواست، او اسلام را میخواست، او میخواست که اسلام در خارج تحقق پیدا کند.»22
«قضیه قیام سید الشهدا و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، ...این نیست که بخواهند یک مملکت را بگیرند. همهی عالم پیش آنها هیچ است... آنها کشور گشاییشان برای این است که انساندرست کنند.»23
«زندگی سید الشهدا، زندگی حضرت صاحب علیهالسلام ، زندگی همهی انبیا... از آدم تا حالا همه شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را میخواستند.»24
4) شهادت
خون شهید رسواگر ظالم و نشانهی نزدیک شدن پیروزی مکتب است
«حضرت سید الشهدا قیام کردند بر ضد یزید... اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازد نشوند... ایشان مطلع بودند بر این مطلب. در عین حال برای همین معنی که بر ضد یک رژیم ظالم قیام کنند، ولو این که کشته بشوند، قیام کردند و کشتند و خودشان هم کشته شدند.»25
«قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانهی یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است. بی جهت نیست که دربارهی سید شهدای جهان، منقول است که هر چه یاران بزرگوارش از دست میرفتند و هر چه ظهر عاشورا نزدیکتر میشد، رنگ مبارکش افروختهتر و ابتهاجش زیادتر میشد. هر شهیدی که میداد، یک قدم به پیروزی نزدیکتر میشد. مقصد عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزی انقلاب، نه زندگی دنیا و رنگ و بوی ننگین آن. این شهادت هاست که به ملت وعدهی پیروزی نهایی میدهد. مگر اسلام از شهادت 72 تن برگزیدگان خدا در حکومت جبار بنی امیه خسارت دید؟»26
6) انجام اصلاحات بنیادی
بنیامیه که بر اساس پارهای از تفاسیر در قرآن به شجرهی ملعونه معرفی شدهاند و از دستهی طلقا هستند و پس از قدرت گرفتن اسلام ناگزیر به تسلیم شدند، با درون کفر و ظاهر اسلام مصداق بارز نفاق هستند. این گروه با سوء استفاده از حوادث پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله طی یک دورهی انتقالی توانستند پس از شهادت امیر المؤمنین، سلطهی خود را بر دنیای اسلام از شرق تا غرب آن بگسترانند و در پی آن حدود خدا را تعطیل و سیرهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله را منسی، مال و ثروت را در میان خود در گردش و بندگان خدا را ذلیل کنند. بدین ترتیب اصلاحی را که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با تحمل رنجها و آزاری که هیچ یک از پیامبران قبل از او ندیده بودند به وجود آورده بود، از میان بردند و امام حسین علیهالسلام خود را سزاوارترین فرد میدانست که وضع نابسامان مسلمین را سامان بخشد واصلاح را سرلوحهی قیام خویش قرار دهد. فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی»27 فقط برای اصلاح و سامان بخشیدن امت جدم قیام کردم. از این جلوه از فلسفهی قیام عاشورا، معنای مصلح و اصلاحات در فرهنگ سیاسی تشیع آشکار میشود.
امر به معروف (امر به حقایقی که اسلام و قرآن آن را به رسمیت شناخته) و نهی از منکر (باز داشتن از هر آنچه که شریعت آن را مردود دانسته)، عمل به سیره و شیوهی پیامبر28 صلیاللهعلیهوآله ، مبارزه با ظلم وجور، بازگرداندان جامعه به مسیر عدالت و جلوگیری از خودکامگی سردمداران29،اصلاح است و مصلح آن کسی است که برای تحقق امور فوق، برحسب شرایط و امکانات، نهایت تلاش و توان خود را به کار گیرد.
«سید الشهدا علیهالسلام وقتی میبیند که یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت میکند، ظلم دارد به مردم میکند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند؛ هر قدر که میتواند، با چند نفر، با چندین نفر، که در مقابل آن لشکر و بساط، هیچ نبود. لکن تکلیف این طوری میدانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علَم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد.»30
7) ادای تکلیف
«آنها، امام حسین علیهالسلام و یارانش، میفهمیدند برای چه آمدهاند. آگاه بودند که ما آمدهایم ادای وظیفهی خدایی را بکنیم، آمدهایم اسلام را حفظ بکنیم.»31
تنها کسانی از عهدهی مسؤولیتهای خطیر بر میآیند که از امتحان الهی سربلند بیرون آمده باشند.
«پیغمبرهای بزرگ، اولیای بزرگ امتحان شدند. حضرت سید الشهدا علیهالسلام امتحان شد. اولاد او هم امتحان شدند و همهی ماها هم امتحان میشویم.»32
دست آوردهای قیام عاشورا
1) حفاظت از اندیشهی اسلامی
نقش نهضت عاشورا در حفظ اندیشهی اسلامی، نقشی سترگ و بنیادین است که این نکته مورد توجه امام خمینی واقع گردیده است.
«اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جان فرسای نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند. اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که میخواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بت پرستی، که به گمان خود باکشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لاخبر جاءَ ولا وحی نزل» بنیاد حکومت الهی را برکند، نمیدانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه میآمد. لکن ارادهی خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهایی بخش و قرآنِ هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی، احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن علی علیهالسلام آن عصارهی نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد، تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیدهی خویش و امت معظم پیامبر اکرم علیهالسلام نماید، تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و رهاوردهای آن پاسداری نماید.»33
حدیث نبوی «حسین منی و انا من حسین» در همین راستا معنی مییابد.
«پیغمبر هم فرمود که اَنَا من حسین یعنی دیانت را او نگه میدارد. و این فدا کاری دیانت اسلام را نگه داشته است، و ما باید نگهش داریم.»34
اهمیت این دست آورد عاشورا آنگاه که نقشههای شوم بنی امیه را بشناسیم، بهتر درک میشود:
«اگر نبود این نهضت، نهضت حسین علیهالسلام ، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان میدادند. از اوّل اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حقد و حسد داشتند.»35
«اگر سید الشهدا نبود، یزید و پدرش و اعقابشان اسلام را منسی کرده بودند. اگر نسیان نشده بود، یک رژیم طاغوتی در خارج منعکس شده بود. معاویه و یزید یک رژیم اسلامی را رژیم طاغوتی داشتند معرفی میکردند. اگر سید الشهدا نبود، این رژیم طاغوتی را اینها تقویت میکردند، به جاهلیت بر میگرداندند.36
«بنی امیه اسلام را میرفت تا اینکه به کلی متبدل کنند مقصد اسلام را، که یک مقصد الهی ـ معنوی داشت، متبدلش کنند به یک حکومت. آن هم حکومت عربی که اصلاً مقصد عربیت باشد.»37
«باید ببینیم رمز بقای این مذهب و بقای ممالک اسلامی، ممالک شیعی چه بوده است. ما باید آن رمز را حفظ بکنیم. یکی از رمزهای بزرگی که بالاترین رمز است، قضیهی سید الشهدا است. سیدالشهدا علیهالسلام مذهب را بیمه کرد. با عمل خودش اسلام را بیمه کرد، نگه داشت.»38
«این خون سید الشهدا است که خونهای همهی ملتها را به جوش میآورد و این دسته جات عاشوراست که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند.»39
«این کلمهی «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک کلمهی بزرگی است که اشتباهی میفهمند. آنها خیال میکنند که یعنی هر روز باید گریه کرد. این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد؟ ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد؟ همه زمینها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهدا علیهالسلام با چند نفر جمعیت و عدد معدود آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم، و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته، انحصار به یک افراد نداشته. قضیهی کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبوده. همهی زمینها باید این نقشه را اجرا کنند و همهی روزها غفلت نکنند.»40
2) عاشورا،نماد غلبهی حقّ بر باطل
«سید الشهدا با این فدارکاری که کرد، علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند و اندکی که گذشت، مردم متوجه شدند که چه غائلهای و چه مصیبتی وارد شد. و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنی امیه شد. علاوه بر این، در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلت عدد نترسید. عدد، کار پیش نمیبرد، کیفیت اعداد، کیفیت جهاد، اعدای مقابل اعدا، آن است که کار را پیش میبرد. افراد ممکن است خیلی زیاد باشند، لکن در کیفیت ناقص باشند یا پوچ. و افراد ممکن است کم باشند، لکن در کیفیت توانا باشند و سرافراز.»41
و نیز:
«حضرت سید الشهدا هم شکست خورد و کشته شد، اما پیروزی نهایی را داشتند آنها. مکتبشان شکست نخورد، با کشته دادن، دشمنان را عقب زدند. معاویهو بساط معاویه را که میخواست اسلام را به صورت یک امپراتوری درآورد [و [برگرداند به زمان جاهلیت، ...شکست دادند. یزید و اتباع یزید دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست.»42
«با حلول ماه محرّم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛ ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ بر جبههی ستمکاران و حکومتهای شیطانی زد، ماهی که به نسلها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت، ماهی که شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمهی حق به ثبت رساند، ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، راهی که باید مشت گره کردهی آزادیخواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمهی حق، باطل را محو نماید.»43
درسهای عاشورا
1) رابطه دین و سیاست و لزوم برخورداری از بینش سیاسی
«حتی این آخری میگفتند که با قداست اینها مخالف است، با قداست اهل علم، وارد شدن در حکومت و سیاست مخالف است. این قداست در زمان حضرت رسول نبود؟ حضرت رسول قداستش محفوظ نمیمانده؟ حضرت امیر قداست نداشت؟ حضرت سید الشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟ میخواستند چشم و گوش همه ما را ببندند و میخواهند هم.»44
«ما را آن طور میخواستند منزوی کنند که لباس جندی را میگفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امیر لباس جندی داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سید الشهدا نداشت لباس جندی؟ اینها با آن تبلیغات بسیار وسیعشان ما را منزوی کرده بودند، یعنی خود ما را، به مغزهای ما آنقدر خوانده بودند که خودمان باور کرده بودیم که نباید ما در سیاست دخالت کنیم. نـخیر، مـسأله این نـیست. مسأله دخـالت در سیاست در رأس تـعلیمات انـبیاست.»45
«و ما که تابع حضرت سید الشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزهاش، نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله... حکومت جور باید از بین برود.»46
2) لزوم فداکاری در راه حیای شریعت
«و ما هم امروز هر چه داریم از آن فداکاری است که آن فداکاری برای اسلام بود که همان مقداری که تا حالا [دوام [آورده است، از همان بوده است و ما باید این را، این پایگاه را حفظش بکنیم و فداکاری را به مردم یاد بدهیم که فداکاری بکنید. فقط قضیه این نیست که ما برای سید الشهدا گریه کنیم، آنهم البته بزرگ است، لکن فداکاری هایش را باید حساب بکنیم.»47
3) درس جاودانگی در پرتو شهادت
«ما برای کشته شدن حاضریم و با خدای خویش عهد نمودهایم که دنباله روی امام خود سید الشهدا باشیم.»48
«خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد... در راه اسلام. مگر خون ما رنگینتر از خون سید الشهدا است؟ ما چرا بترسیم از این که خون بدهیم یا از این که جان بدهیم؟49 ملتی که سالار شهیدان را پیشوا و ایثار و فداکاری را سلاح و شهادت را سبب جاودانگی خود میداند، از چه میترسد و با چه کسی جز خدا معامله میکند؟»50
4) چگونگی مبارزه، انقلاب و تسلیم نشدن
«حضرت سید الشهدا از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان، وضع باید چه جور باشد و در خارج میدان چه جور باشد و باید آنهایی که اهل مبارزهی مسلحانه هستند چه جور مبارزه بکنند و باید آنهایی که در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ بکنند کیفیت مبارزه را، کیفیت اینکه مبارزه بین یک جمعیت کم با جمعیت زیاد باید چطور باشد، کیفیت اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد، با یک عدهی معدود باید چطور باشد. اینها چیزهایی است که حضرت سید الشهدا به ملت آموخته است و اهل بیت بزرگوار او و فرزندان عالیقدر او هم فهماند که بعد از اینکه مصیبت واقع شد باید چه کرد. باید تسلیم شد؟ باید تخفیف در مجاهده قائل شد؟ یا باید همان طوری که زینب (س) در دنبالهی آن مصیبت بزرگی که تصغّر عنده المصائب ایستاد و در مقابل کفر و در مقابل زندقه صحبت کرد و هر جا موقع شد، مطلب را بیان کرد و حضرت علی بن الحسین علیهالسلام با آن حال نقاهت، آن طوری که شایسته است تبلیغ کرد.»51
«حضرت سید الشهدا علیهالسلام به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه اول میدانست که در این راه کهمیرود، راهی است که باید همهی اصـحاب خـودش و خانوادهی خودش را فداکـند و این عـزیزان اسلام را بـرای اسـلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هـم مـیدانست.»52
5) تحمل مصیبتها
شما میدانید که مصیبتهایی که به این کشور وارد شده است، از اوّل انقلاب تا کنون، چه حجم زیادی داشته است. و در ازای او این پیروزیهایی که برای شما حاصل شده است حجم بسیار افزون داشته است. ما در عین حالی که جوانهای بسیار لایق خودمان را، مردان کاردان خودمان را از دست دادهایم، لکن آن چیزی که به دست آوردهایم ارزشش بیشتر از این معانی است. آنی که سید الشهدا علیهالسلام زن و فرزند خودش را فدای او کرده آنی است که رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله زندگانی خودش را در راه او صرف کرده و ائمهی معصومین ما در راه او آن همه رنج دیدند. ما هم که مدعی هستیم و امیدوارم که این ادعا صحیح باشد ـ مدعی این هستیم که شیعیان آنها و پیروان آنها هستیم ـ باید همان طور که آنها تحمل داشتند مصائب را، در مقابل ارزش انسانی، در مقابل ارزشهای اسلامی، ما هم مصیبتها را تحمل کنیم، و در مقابل هـمهی مـصیبتها بـایستیم، بـرای این که آن ارزش انـسانی را بـه دسـت بـیاوریم.»53
6) درس شجاعت
«سید الشهدا و اصحاب او و اهل بیت او آموختند تکلیف را. فداکاری در میدان تبلیغ در خارج میدان (جنگ) همان مقداری که فداکاری حضرت ارزش پیش خدای تبارک و تعالی دارد و در پیشبرد نهضت حسین علیهالسلام کمک کرده است، خطبههای حضرت سجّاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته اسـت.
آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور، نباید زنها بترسند و نباید مردها بترسند. در مقابل یزید حضرت زینب (س) ایستاد و آن را همچون تحقیر کرد که بنی امیه در عمرشان همچون تحقیری نشنیده بودند، و صحبتهایی که در بین راه و در کوفه و شام و اینها کردند و منبری که حضرت سجاد علیهالسلام رفت و واضح کرد به اینکه قضیه مقابلهی غیر حق با حق نیست، یعنی ما را بد معرفی کردهاند، سید الشهدا را میخواستند معرفی کنند که یک آدمی است که در مقابل حکومت وقت، خلیفهی رسول اللّه ایستاده است. حضرت سجاد این مطلب را در حضور جمع فاش کرد و حضرت زینب هم.»54
«کسی که برای خدا کار میکند، قـیام بـرای خدا مـیکنـد، این از هـیچ چیز نـباید بـترسد یعنی از ایـن که شـکست هم بـخورد نـباید بترسد، ایـن شکست نـیست.»55
7) ادای تکلیف در هر صورت
مسألهی تکلیف در بیانات امام، از جایگاه ارجمندی برخوردار است، لذا همواره امام خمینی خود را ملزم به انجام تکلیف میدانستهاند و این درس را از مکتب عاشورا فرا میگیرد.
«من عرض میکنم که وقتی بناشد که ما به تکلیفمان عمل بکنیم، و ما آن راهی را که خدای تبارک و تعالی پیش پای ما گذاشته است آن راه را برویم، برای ما شکست هیچی نیست. برای اینکه از دو حال خارج نیست: یا این است که ما پیش میبریم که شکست هیچی نیست، و یا این است که نه، میآیند و ما را عقب میزنند، ما تکلیفمان را عمل کردهایم. چه شکستی است؟ سید الشهدا هم شکست خورد در کربلا، اما شکست نبود این. کشته شد و زنده کرد یک عالمی را.56
انقلاب اسلامی و نهضت عاشورا
هنگامی که رژیم دست نشاندهی پهلوی در راستای اهداف استعمار انگلیس، آمریکا و صهیونیسم بینالمللی که به تجربه،دین و عالمان دینی را مانع اهداف خود یافته بودند، نخست تحت عنوان انجمنهای ایالتی و ولایتی و سپس انقلاب سفید پس از شکست رضاخان قلدر در قالب طرحهای فریبنده، دین زدایی و به تعبیر امام راحل قدسسره ضربهی نهایی به اسلام57 را در دستور کار خود قرار داد، امام چون دیده بانی هوشیار، تیزبین و دورنگر بر قلهی دفاع از دین، این ودیعهی الهی، با الهام از قیام عاشورا وظیفهای را فراروی خویش یافت که بر اساس آن شالودهی انقلابی بزرگ را بنیاد نهاد و در جهت همان اهداف و آموزهها انقلاب خود را هدایت نمود و بدین ترتیب یک بار دیگر تاریخ تکرار شد و عاشورا سرمشق و الگوی دفاع از دین و مبارزه با ظلم و جور گردید.
1) الگوگیری از نهضت عاشورا
«الگوی شاخص و برجستهی انقلاب اسلامی، نهضت عاشورای حسینی است. و در صورت اضمحلال اصل، بقای فرع معنی ندارد، درک خود را محض طلاب بیان کردم و مصمم شدم مثل حضرت سیدالشهداء از برای حفظ اصل دین با ایادی دولت ظلم مبارزه کنم، و مادام که مأمورین آنها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهی دست برندارند من نیز از مجاهده دست بر نمیدارم.»58
به همین الگوپذیری در سال 1356 نیز تأکید میشود:
«نهضت 12 محرم (15 خرداد) در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروی از نهضت حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و بیدار و فدا کار تحویل جامعه داد که با تحرک و فداکاری روزگار را به ستمکاران و خائنان سیاه نمودند.»59
به آن دسته که این الگوپذیری را بر نمیتابند چنین پاسخ میدهند:
اگر آقایان توقع دارند که خوب شما چرا با آمریکا در افتادید که این جنگها واقع بشود و این بساط بشود، ما میدانیم که در افتادن با آمریکا و همهی قدرتها این توابع را دارد. لکن... این منطق اگر درست باشد به حضرت سید الشهدا علیهالسلام هم وارد است. همان طوری که آن وقت به او اشکال میکردند، خوب شما در مدینه آسوده نشسته بودی چرا پاشدی، راه افتادی، با این جمعیت کم، در مقابل یک حکومت جبار؟ خوب اگر بنا باشد همهی انبیا در تاریخ اشتباه کردهاند به منطق این آقایان، همه باید با قلدرها بسازند، ما هم اشتباهی که انبیاء کردهاند اعتراف به آن میکنیم که ما هم مثل انبیاء اشتباه کردیم!»60
همسانی زمینهی پیدایش
انقلاب اسلامی با نهضت عاشورا
«بنی امیه قصد داشتند اسلام را از بین ببرند و در رژیم گذشته نیز افرادی مثل یزید، خلاف شرع میکردند و به اسم دروازهی تمدن بنا داشتند که دانشگاهها را فاسد و مردم عادی را سرگرم به مسائل شهوانی کنند که اگر مردم انقلاب نکرده بودند و چند سال دیگر مملکت دست آنها بود، همه چیز خراب میشد.»61
«حالا ما حساب بکنیم ببینیم که آیا حکومت وقت ما، سلطان وقت ما، این اوصافی را که ذکر فرمودهاند دارد؟... و ایشان (حضرت سید الشهدا) در یک وقتی این مطلب را فرمودند که وقتی که قیام کردهاند در مقابل یزید... با یک عدد کمی در مقابل عدهی کثیری و در مقابل ابرقدرتی که در آن وقت همهی مواضع قدرت دستش بوده است، که عُذر را از ما ساقط کند که ما بگوئیم که مثلاً ما عددمانکم بود، ما زورمان کم بود... حضرت سید الشهدا مطلبی را که فرمودهاند، این مال همه است. یک مطلبی است عمومی: مَنْ رأی هر که ببیند، هرکس ببیند یک سلطان جائری این طور اتصاف به این امور دارد، و در مقابلش ساکت بنشیند، نه حرف بزند و نه عملی انجام بدهد، این آدم جایش جای همان سلطان جائر است.»62
همخوانی انقلاب اسلامی
و نهضت عاشورا در هدف
اهداف این دو حرکت بزرگ، همسانی خاصی دارند، به این دلیل که انقلاب اسلامی دست مایهی خود را از نهضت عاشورا گرفته است.
«این همه خون دادند مردم برای این که اسلام تحقق پیدا بکند. دنبالهی کار انبیاست، دنبالهی کار رسول خداست، دنبالهی کار امیرالمؤمنین است، دنبالهی کار سید الشهدا است. سید الشهدا خونش را داده برای همین که اسلام تحقق پیدا بکند، یزید میخواست اسلام را از بین ببرد. ما دنبال این هستیم که اسلام تحقق پیدا بکند. دنبال این نیستیم که حالا که ما اسم جمهوری اسلامی پیدا کردیم کافی است برای ما.»63
«ما مثل حسین در جنگ وارد شدیم و مثل حسین باید به شهادت برسیم.»64
انقلاب اسلامی همانند نهضت عاشورا به اهداف خود رسید و خون شهیدان کربلای ایران همانند خون شهدای کربلا اثر بخشید:
«همان سان که شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن، در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل... تخت و تاج یزیدیان را که با اسم اسلام، اساس وحی را به خیال خام خود میخواستند محو کنند، برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان سفیانیان را از صحنهی تاریخ به کنار زد. این شهادت دلاورانهی ملت مظلوم ایران، تخت و تاج پهلویان و جریان پهلوی صفتان را که با اسم اسلام میخواستند اسلام را از صحنه خارج نمایند و افکار غرب... را جانشین وحی کنند، از تاریخ ایران بیرون راند....»65
خوف از شکست انقلاب
پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن مسؤولیت خطیری بر دوش ره پویان انقلاب نهاد تا مراقب خطرهایی که در کمین فاتحان نشسته باشند. این نکتهیمهم هم بر رهبر آگاه و دردمند پوشیده نماند:
«من خوف این را دارم که شما که یک لشکر اسلامی [و] ملت اسلامی فاتح هستید و فتحی هم کردید که همهی دنیا را به اعجاب آورد، عواملی پیدا بشود که شکست بخورید و شکست هم از ناحیه خودتان باشد، نه از ناحیه دشمن. من خوف این را دارم که ما، چه طبقه روحانیون و چه سایر طبقات، که، مهمش اینهایی است که مستقیما اسم اسلامی رویشان هست، دولت اسلامی، وزارتخانههای اسلامی، کمیتههای اسلامی، پاسداران اسلامی و دادگاههای اسلامی، اینهایی که الان اسم اسلام و لباس اسلامی دارند... اگر در یک همچو موقعی... یک کارهایی انجام بدهیم که... با محتوای جمهوری اسلامی موافق نباشد، آن شکست مُسلم در مقابل کافر نیست، شکست سید الشهدا در مقابل یزید نیست، این شکست اسلام است.»66
امام خمینی قدسسره و احیای عاشورا
اسلام شناسان متعهد و عالمان دینی که بار رسالت احیای دین و پاسداری از ارزشهای آن را در طول تاریخ بردوش خود احساس کردهاند، همچون انبیا و امامان معصوم (علیهم اسلام) در پی راهکارهای آن بر آمده و هر کدام متناسب با شرایط عصر خود، کار شایسته را برگزیده و در تحقق آن اهتمام ورزیدهاند.
یحمل هذا العلم من کل خلف عدولٌ ینفون منه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین.»67
این بار رسالت را در هر نسلی مردانی بایسته بردوش میکشند و از ساحت دین دگرگونیهای تند روها و بافتههای کجروان و برچسبهای نادانان را میزدایند.
امام خمینی قدسسره که در این سلسله، حلقهی درشت و زرّین است و تاریخ نظیر او را کم به خود دیده، به خوبی دریافت که احیای دین در این عصر بدون احیای عاشورا ممکن نیست، زیرا تنها راهکاری که برای احیای دین وجود داشت انقلاب بود و تنها راه به حرکت در آوردن چرخ عظیم انقلاب، زنده کردن عاشورا و بهرهبرداری از آن بود.
1) سفارش به بهرهبرداری در جهت اهداف عاشورا
«اکنون که ماه محرم چون شمشیر الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالی مقام سیدالشهدا علیهالسلام است باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند، و با اتکا به قدرت الهی، ریشههای باقی ماندهیاین درخت ستمکاری و خیانت را قطع نمایند، که ماه محرم، ماه شکست قدرتهای یزیدی و حیلههای شیطانی است. مجالس بزرگ داشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبهی سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامی بر حکومت طاغوت است، هر چه با شکوهتر و فشردهتر برپا شود و بیرقهای خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود.»68
2) بیان فلسفهی عزاداری
در راستای فلسفهی عزاداری حسینی، امام به نکات ریز و در خور تأملی توجه مینمایند و جامعه را به آنها توجه میدهند که بخشی از آن نکات را یاد آور میشویم.
الف ـ بسیج مردم برای حفظ اسلام
«شما هم که دارید نوحه خوانی میکنید، حرف میزنید، خطبه میخوانید، نوحه میخوانید، مردم را به گریه وادار میکنید، مردم هم که گریه میکنند، همه روی این مقصد باشد که این اسلام را ما میخواهیم با همین هیاهو حفظش کنیم. با این هیاهو، با این گریه، با این نوحه خوانی با این شعرخوانی، با این نثر خوانی، ما میخواهیم این مکتب را حفظ کنیم.»69
«محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است»70
«این خون سید الشهدا است که خون همهی ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند.»71
«روضه است که این محراب، که این منبر، را حفظ کرده است. اگر آن روضه نبود این منبر هم نبود، این مطالب هم نبود، آن حفظ کرده. ما باید بر شهیدمان گریه کنیم، فریاد کنیم، مردم را بیدار کنیم.»72
«این مطلبی که الان القا کردهاند به جوانهای ما که تا کی گریه و تا کی روضه و اینها؟! بیایید ظاهر کنیم. اینها نمیفهمند روضه چیست؟ و این اساسی [را] کی تا حالا نگه داشته است، این را نمیفهمند و نمیشود هم بهشان بفهمانیم. اینها نمیفهمند که این روضه و این گریه آدم ساز است، انسان درست میکند. این مجالس روضه، این مجالس عزای سید الشهدا، این تبلیغات بر ضدظلم، این تبلیغ بر ضد طاغوت است. بیان ظلمی که به مظلوم شده تا آخر باید باشد.»73
ب ـ تهییج عواطف در جهت شهادت دوستی
حس شهادتطلبی، رمز بقای اهداف عاشورا شمرده میشود که این نکته از جمله درسهایی است که امام از قیام عاشورا گرفته است.
«اینها نمیدانند که روضه خوانی است که عواطف مردم را همچو تهییج میکند که برای همه چیز حاضرند. وقتی مردم دیدند که سید الشهدا جوانهایش را آن طور قطعه قطعه کردند و آن طور جوانهای خودش را داد، برای مردم آسان میشود که جوان بدهند. و با این حسّ شهادت دوستی این معنی را ملت ما پیش برد. و رمز همین معنایی بود که از کربلا منعکس شد به همهی جهاتی که ما داشتیم، به همهی ملت ما، و همه آرزوی شهادت میکردند، همان شهادتی که سیدش سید الشهدا بود.»74
ج ـ افشاگری ظالم و مقابله با ستم در مجالس سید الشهدا
«ما که دنبال او هستیم و مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق علیهالسلام و به سفارش ائمهی هدی (علیهم السلام) ما به پا میکنیم این مجالس عزا را، ماهمان مسأله را داریم میگوییم، مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمکاران. ما زنده نگه داشتیم، خطبای ما زنده نگه داشتند، قضیه کربلا را، و زنده نگه داشتند قضیه مقابله یک دستهی کوچک اما با ایمان بزرگ را در مقابل یک رژیم طاغوتی بزرگ... دشمنهای ما، که مطالعه کرده بودند در حال ملتها و مطالعه کرده بودند در حال ملت شیعه، میدیدند آنها که تا این مجالس هست و تا این نوحه سراییهای بر مظلوم و تا آن افشاگری ظالم هست، نمیتوانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان غدغن کردند، به طوری که تمام مجالس در ایران غدغن شد، کارهای خودشان را انجام دادند.»75
د ـ حفظ ملت و استقلال کشور
«نمیدانند این قشرهای سیاسی که چه خدمتی این منبر، این محراب، به این کشور کرده، اینها چنانچه ملی هستند ـ ما کار نداریم که آیا به خدا هم کار دارند یا نه ـ، اگر ملی هستند، اگر کشورشان را میگویند میخواهیم، اگر ملت را میگویند که ما میخواهیم، اینها باید دامن بزنند به این روضه خوانیها، برای این که اینروضه خوانیها این ملت را حفظ کرده.»76
«ملت ما قدر این مجالس را بداند، مجالسی است که زنده نگه میدارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفتهها هست و جنبشهای این طوری هست. اگر بعد سیاسی اینها را اینها بفهمند همان غربزدهها هم مجلس به پا میکنند و عزاداری میکنند؛ چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند.»77
«اگر ما بخواهیم مملکتمان یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزادی باشد، باید این رمز را حفظ بکنیم. این مجالسی که در طول تاریخ بر پا بوده است و با دستور ائمه (علیهم السلام) این مجالس بوده است....78»
ه ـ ایجاد وحدت کلمه و هماهنگی بین مردم
«این را باید همهی گویندگان توجه بکنند، و ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سید الشهدا علیهالسلام نبود، امروز ما نمیتوانستیم پیروز بشویم. تمام این وحدت کلمهای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد. سید مظلومان یک وسیلهای فراهم کرد برای ملت که بدون اینکه زحمت باشد برای ملت مردم مجتمعند.»79
«در سراسر کشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند و همه گریه بکنند. از این هماهنگتر چی؟ شما در کجا سراغ دارید که یک ملتی این طور هماهنگ بشود؟ کی اینها را هماهنگ کرده؟ اینها را سید الشهدا هماهنگ کرده است. تمام کشورهای اسلامی، ملتهای اسلامی در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً بیست و هشتم و... این دستجات با آن عظمت ـ البته جهات غیر شرعیاش باید حساب بشود، باید جهات شرعی محفوظ بماند ـ این دستجات با آن عظمت، با آن محتوا، همه جا [راه میافتند]، کی میتواند یک چنین اجتماعی درست کند؟ در کجای عالم شما سراغ دارید که مردم این طور هماهنگ باشند.»80
و - توجه به جهت سیاسی مجالس سالار شهیدان
«این که برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحه خوانی، برای اینها، این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسألهی مهم سیاسی در کار بوده است. آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقهی ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیت بسیار کم، یک اقلیت کمی در مقابل قدرتهای بزرگ در آن وقت [بودند]. برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه خودش سازنده است و آن، نقل از منابع وحی [است] به این که برای این مجالس این قدر عظمت است و برای این اشکها، آن قدر در دور و بر این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آن وقت اجتماع میکردند و شاید بسیاری از آنها هم نمیدانستند مطلب چه هست، ولی مطلب، سازماندهی یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها [بود]. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری [در[ کشورها است، کشورهای اسلامی و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومتهایی که پیش میآمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را میترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.»81
ز ـ انقلاب اسلامی ثمرهی مجالس سالار شهیدان
در همین راستا، انقلاب اسلامی را ثمرهی مجالس سالار شهیدان معرفی مینمایند.
«ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. مجالس تبلیغ ما هم از محرم است، از این قتل سید الشهدا است و شهادت اوست. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر این مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات و سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمیشد. همه در تحت بیرق امام حسین علیهالسلام قیام کردند. الان هم میبینید که در جبههها وقتی که نشان میدهند آنها را، همه با عشق امام حسین است که دارند جبهه را گرم نگه میدارند.»82
«شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و نوحه سرایی نبود 15 خرداد پیش میآمد. هیچ قدرتی نمیتوانست 15 خرداد را آن طور کند، مگر قدرت سیدالشهدا. و هیچ قدرتی نمیتواند این ملتی که از همهی جوانب به او هجوم شده است و از همهی قدرتهای بزرگ برای او توطئه چیدهاند، این توطئه را خنثی کند، الاّ همین مجالس عزا.»83
ح- برپاییمجالسسیدالشهدا مکتب عاشورا را همواره زنده نگه میدارد.
«روضهی سید الشهدا برای حفظ مکتب سید الشهدا است. آن کسانی که میگویند روضهی سید الشهدا را نخوانید، اصلاً نمیفهمند مکتب سید الشهدا چه بوده و نمیدانند یعنی چه. نمیدانند این گریهها و این روضهها حفظ کرده است این مکتب را. الان هزار و چهارصد سال است که این گریهها و این روضهها و با این مصیبتها و با این سینه زنیها ما را حفظ کردهاند، تا حالا آوردهاند اسلام را. این عده از جوانهایی که این طور نیستند که سوء نیت داشته باشند، خیال میکنند حالا باید ما حرف روز بزنیم! حرف سید الشهدا حرف روز است، همیشه حرف روز است، همیشه حرف روز را سید الشهدا آورده است دست ماها داده و سید الشهدا را این گریهها حفظ کرده است و مکتبش را، این مصیبتها و داد و قالها حفظ کرده،... هر مکتبی هیاهو میخواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمیشود.»84
«امام حسین با عدهی کم همه چیز را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و نه گفت، هر روز باید در هر جا این «نه» مـحفوظ بماند. و این مجالسی که هست مجالسی است که دنبال هـمین است که این «نه» را محفوظ بـدارد.»85
3) ابعاد گوناگون نهضت عاشورا
در کلام بلند امام خمینی، عاشورا از اهداف گونه گون و ابعاد گستردهای برخوردار است که کثرت هدفها و ابعاد گونهگون آن، کاملاً با ابعاد وجودی حسینی ارتباط عمیقی یافته است.
در کلام امام جهات مختلف عاطفی، سیاسی و مکتبی عاشورا پیوند خورده و به میزان اهمیت و جایگاه هر یک توجه شده و دردمندانه کسانی که گرفتار تفسیرها و برداشتهای یک بعدی شدهاند مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
«باید آن بعد سیاسی کربلا را برای مردم بیان کرد. سید الشهدا به حسب روایات ما و به حسب عقاید ما از آن وقتی که از مدینه حرکت کرد میدانست که چی دارد میکند، میدانست شهید میشود، قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روایات ما. وقتی آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت، یک حرکت سیاسی بزرگی بود که در یک وقتی که همهی مردم دارند به مکه میروند ایشان از مکه خارج بشود. این یک حرکت سیاسی بود، تمام حرکاتش حرکات سیاسی بود، اسلامی سیاسی، و این حرکت اسلام سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد، اگر این حرکت نبود اسلام پایمال شده بود.»86
«زنـده نگه داشـتن عاشـورا مـسألهی بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است.»87
4) حماسه سازی گریه
«این مظاهر و شعائر و امور که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مسألهی سطحی نبوده است که میخواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر. ما ملت گریهی سیاسی هستیم، ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان میدهیم و خُرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است. چطور اینها گریه کردند؟... اینها نمیخواهند که شما برای شهید اسلام گریه کنید.»88
«و چنانچه واقعا بفهمند و بفهمانند که مسأله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه این قدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را ملت گریه نمیگویند، ما را ملت حماسه میخوانند.»89
این که در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آن قدر ارزش قائلند، حتی برای تباکی ـ به صورت گریه در آمدن ـ ارزش قائلند، نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط ثواب بردن شما و مستعمین شما باشد. گرچه همهی ثوابها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آن قدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطرهی اشک و حتی تباکی، آن قدر ثواب داده است؟ کم کم مـسأله از دید سـیاسیاش مـعلوم میشود و ان شاء اللّه بعدها بـیشتر معلوم مـیشود.»90
«بچهها و جوانهای ما خیال نکنند که مسأله، مسألهی «ملت گریه» است، این را دیگران القا کردهاند به شماها که بگویید «ملت گریه». آنها از همین گریهها میترسند، برای این که گریهای است که گریهی مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است.»91
«گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. این که در روایات هست که کسی که گریه بکند یا بگریاند، یا به صورت گریهدار خودش را بکند، این جزایش بهشت است، این برای این است که حتی آنی که با صورت گریهدار خودش را،صورتش را میکند، یک حال حزن به خودش میدهد، این نهضت را دارد حفظ میکند، این نهضت امام حسین علیهالسلام را حفظ میکند.»92
«امام حسین نجات داد اسلام را. برای یک آدمی که نجات داد اسلام را و رفته کشته شده هی سکوت کنیم؟ ما هر روز باید گریه کنیم، ما هر روز باید منبر برویم برای حفظ این مکتب، برای حفظ این نهضتها، این نهضتها مرهون امام حسین علیهالسلام هست.»93
آسیبشناسی عاشورا
در راستای نگاه بلندی که امام خمینی، به مسألهی عاشورا دارند، بخشی از آراء خودشان را معطوف به مسألهی آسیبشناسی نـهضت عـاشورا نـمودهاند کـه در ادامه بخشی از آن را تـبیین مـینماییم.
الف ـ یک بُعدی نگری
یکی از خطرات فراروی نهضت عاشورا، یک بعدی نگری به آن است که خطری عمده در سر راه نگرش به قیام عاشورا شمرده میشود.
«البته یک مطلبی هم که باید بین همهی ما باید باشد این است که این نکته را به مردم بفهمانیم همهاش قضیهی این نیست که ما میخواهیم ثواب ببریم، قضیه این است که ما میخواهیم پیشرفت کنیم. سیدالشهدا هم که کشته شد، نه این که رفتند یک ثوابی ببرند، ثواب برای او خیلی مطرح نبود، رفت که این مکتب را نجاتش بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند... باید این نکته هم به مردم گفته بشود، تذکر داده بشود که آقا قضیهی روضه خوانی قضیهی این نیست که من یک چیزی بگویم و یکی هم گریه کند، قضیه این است که با گریه حفظ شده است این، با گریه این حفظ شده، حتی تباکی هم ثواب دارد. خوب تباکی چرا ثواب دارد، برای این که تباکی کمک میکند به این مکتب. اینها اشتباه است که اینها یک طرف قضیه را میبینند، یک طرف قضیه را نمیبینند و مع الاسف ما همیشه ـ یعنی اسـلام هـمیشه ـ مـبتلا بوده بـه ایـن یک طرف دیدنها، هـمیشه مبتلا بوده.»94
«باید کوشش کنید تا حفظ بشود این مجالس و مجامع اسلامی را باید حفظ بکنید. هر دو جهت باید باشد. نه آن طوری که سابق بود و اصلش کاری به دستگاه ظلم نداشتند. آن هم با یک تبلیغاتی که شده بود. نه آن که ما بیائیم نمازمان را بخوانیم و برویم سراغ کارمان توی خانه مان بنشینم، اهل منبر هم بروند و چهار تا کلمه روضه بخوانند و فوقش هم چهار تا کلمه اخلاق بگویند و بروند تو خانه هاشان بنشینند. باید در مقابل ظلم، در مقابل ستم بایستند.»95
ب ـ خنثی سازی تبلیغات دشمن
«آن وقت، یکی از حرفهایی که هی رایج بود، میگفتند: «ملت گریه» برای اینکه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. این که همهی مجالس روضه داری آن وقت را تعطیل کردند، آن هم درست کسی که خودش در مجالس روضه میرفت و آن بازیها را در میآورد، قضیهی مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر میفهمیدند و آن را میخواستند از بین ببرند؟... از این مجالس عزاداری یک کاری میآید که نمیگذارد اینها کارشان را انجام بدهند.»96
«امروز ما انقلاب کردهایم، روضه دیگر لازم نیست» از غلطهایی است که تو دهنها انداختهاند. مثل این است که بگوییم امروز ما انقلاب کردهایم دیگر لازم نیست نماز بخوانیم. انقلاب برای این است، انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کردیم که شعائر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مسألهی بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داده، یک مسألهی سیاسی است، یک مسألهای است که در پیشبرد انقلاب اثر به سـزا دارد.»97
ج ـ دوری از امور ناروا در مراسم عزاداری
«البته اگر یک چیزهای ناروایی بوده است سابق و دست اشخاص بی اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید تصفیه بشود، لکن عزاداری به همان قوّت خودش باید باقی بماند و گویندگان پس از این که مسائل روز را گفتند، روضه را همان طور که سابق میخواندند و مرثیه را همان طور که سابق میخواندند بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.
تکلیف آقایان است روضه بخوانند. تکلیف مردم است دستههای شکوهمند بیرون بیاورند؛ دستههای سینه زن شکوهمند. البته از چیزیهایی که بر خلاف[است]... پرهیز کنند.»98
د ـ بهرهبرداری دشمن از مراسم عاشورا
«قضیه آمدن رضاخان به تهران و کودتای رضاخان یک امر عادی نبود که من باب اتفاق یک نفر آدم ـ مثلاً ـ عامی لشکری بیاید و کودتا کند و دنبالش هم آن طوراعمالی باشد. ابتدا این را آوردند و کلمه به کلمه آن طور که انسان حدس میزند، به او برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با اظهار مقدسی و علاقه به اسلام، علاقه به روضهی حضرت سید الشهدا این طور علاقهها را به او نشان دادند و او هم خوب عمل میکرد. من در روضهای که گمان مـیکنم که مال ارتش بود، درجوانی، در اوایل جوانی، در روضهی آنـها رفتهام و دستجاتی که از ارتـشیها نـوحه خوانی میکـردند و سینه زنـی میکردنـد، دیـدم.»99
ه ـ شعارهای باطل در عزاداری و تفرقه افکندن
انشاء اللّه روز عاشورا، که جمعیت بیرون بیاید، مراسم تعزیهی حسین علیهالسلام باید به قوّت خودش باشد و در راهپیماییها، همهاش مراسم امام حسین علیهالسلام باشد و اگر کسی شعارهای باطل خواست بدهد، به قوّت او را بگوبید و نگذارید یک شعارهای باطل بدهند. خود مردم مأمورند، تکلیف اسلامی شان این است که اگر یک کسی شعار علیه کسی، له کسی، برای کسی، برای تفرقه انداختن بیاورد خود مردم مأمورند که آن را بگیرند و تحویل به مراکزی که باید بدهند، بدهند.»100
«حالا باز نقشهها این است که تفرقه بیندازند، گروه گروه کنند مردم را. همان نقشهای که در زمان سابق، زمان همین رژیم سابق بود، چه قبل از ماه رمضان و قبل از محرم و صفر این دو موعد جای تفرقه اندازی بود.»101
توصیه به عزاداری و حفظ شعائر
و آرمانهای عاشورا
«آن روضههای سنتی را سرجای خودش نگه دارید و آن مصیبتها را نگه دارید زنده، که برکاتی که به ما میرسد از آنهاست، و از کربلا این برکات به ما میرسد. کربلا را زنده نگه دارید، نام مبارک حضرت سید الشهدا را زنده نگه دارید، که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته میشود.»102
از وصیت نامه سیاسی الهی
امام راحل قدسسره
«و از آن جمله مراسم عزاداری ائمهی اطهار و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابی عبدا اللّه الحسین ـ صلوات وافر الهی و انبیا و ملائکه اللّه و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ هیچ گاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه(علیهم السلام) برای بزرگ داشت این حماسهی تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الی الابد. و میدانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنیامیه ـ لعنة اللّه علیهم ـ با آن که منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است.»103
عبرتهای عاشورا
امام خمینی قدسسره که با بهرهگیری از درسهای عاشورا بزرگترین انقلاب عصر را بوجود آورد. برای حفظ دست آوردهای انقلاب اسلامی عبرتهای عاشورا را یاد آور میشود:
«من خوف این را دارم ـ که خدای نخواسته ـ ملت ما یک وقت بیدار بشود که روحانیت کنار رفته اسـت و سلطه اجانب بر این مملکت باز گشته است و آن وقت تأسفها فایده نداشته [باشد] همان طور که در زمان امام حسین علیهالسلام آن طور درست کرده بودند چهره پسر پیغمبر را، که مردم کـوفهای که پدر او را دیده بودند، مجاهدات او را دیـده بودند، هـمین مردم کوفه برای کشتن پسر پـیغمبر مـسابقه میکردند و مردم کوفه یک وقت مـتوجه شدند که امام حسین علیهالسلام دیگر نبود.»104
پینوشتها
1. صحیفه امام، ج 10، 315.
2. همان، ج 1، 240.
3. همان، ج 4، 324.
4. همان، ج 14، 521.
5. همان، ج 9، 530
6. همان، ج 5، 146.
7. همان، ج 1، 194، 200، 230.
8. همان، ج 21، 400.
9. همان، ج 2، 287.
10. همان، ج 8، 9.
11. همان، ج 8، 151.
12. همان، ج 15، 9.
13. همان، ج 21، 1 و 2.
14. همان، ج 21، 2.
15. شاید اختلاف صاحب نظران در حادثهی عاشورا در مورد اهداف قیام مانند داستان فیل و نابینایان در مثنوی باشد.
16. صحیفه امام، ج 5، 191.
17. همان، ج 8، 9.
18. همان، ج 15، 14.
19. همان، ج 21، 1.
20. همان، ج 2/ 373.
21. همان، ج 21، 3.
22. همان، ج 7، 361.
23. همان، ج 8، 335.
24. همان، ج 21، 4.
25. همان، ج 5، 19.
26. همان، ج 16، 367-368.
27. بحارالانوار، ج 44 چاپ سوّم، انتشاراتکتابفروشی اسلامیه.
28. سفارش امام حسین به برادر خود محمدبن حنفیّه/ همان.
29. خطبهی امام حسین علیهالسلام برای سپاه حر، تاریخ طبری، ج 6 / 229.
30. صحیفه امام، ج 4، 151.
31. همان، ج 15، 9.
32. همان، ج 13، 455.
33. همان، ج 14، 406-407.
34. همان، ج 10، 120.
35. همان، ج 17، 52.
36. همان، ج 8، 527.
37. همان، ج 11، 452.
38. همان، ج 17، 52.
39. همان، ج 15، 331.
40. همان، ج 10، 122.
41. همان، ج 17، 53.
42. همان، ج 11، 496.
43. همان، ج 5، 75.
44. همان، ج 15، 13.
45. همان، ج 15، 214.
46. همان، ج 21، 1.
47. همان، ج 17، 45.
48. همان، ج 13، 213.
49. همان، ج 4، 151-152.
50. همان، ج 20، 198.
51. همان، ج 17، 56.
52. همان، ج 17، 52.
53. همان، ج 18، 192.
54. همان، ج 17، 53-54.
55. همان، 10، 351.
56. همان، ج 12، 350.
57. همان، ج 1، 200.
58. همان، ج 1، 193.
59. همان، ج 3، 314.
60. همان، ج 17، 169.
61. همان، ج 8، 368.
62. همان، ج 5، 192-193
63. همان، ج 8، 42.
64. همان، ج 14، 525.
65. همان، ج 14، 413.
66. همان، ج 8، 485.
67. بحار، ج 92، 254.
68. صحیفه امام، ج 5، 76.
69. همان، ج 8، 529.
70. همان، ج 15، 330.
71. همان، ج 15، 331.
72. همان، ج 8، 529.
73. همان، ج 10، 120.
74. همان، ج 10، 121.
75. همان، ج 10، 314.
76. همان، ج 8، 528.
77. همان، ج 16، 347.
78. همان، ج 11، 97.
79. همان، ج 17، 55.
80. همان، ج 12، 98، مشابه ج 11، 94.
81. همان، ج 16، 346.
82. همان، ج 17، 58.
83. همان، ج 16، 347.
84. همان، ج 8، 528-527.
85. همان، ج 10، 315.
86. همان، ج 18، 177.
87. همان، ج 13، 327.
88. همان، ج 13، 327.
89. همان، ج 16، 346.
90. همان، ج 16، 343 - 344.
91. همان، ج 10، 315، مشابه ج 11، 97.
92. همان، ج 10، 314، مشابه ج 8، 529، مشابه، ج 16، 343.
93. همان، ج 8، 528، مشابه، ج 11، 100.
94. همان، ج 8، 529.
95. همان، ج 10، 120، مشابه، ج 10، 315.
96. همان، ج 13، 322-323.
97. همان، ج 13، 327.
98. همان، ج 15، 331.
99. همان، ج 15، 208.
100. همان، ج 13، 354.
101. همان، ج 8، 460.
102. همان، ج 17، 499.
103. همان، ج 21، 400.
104. صحیفه امام، ج 15، 367.