آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

امام حسین علیه‏السلام ، عاشورا، کربلا و محرم در کلام امام خمینی قدس‏سره جایگاه ویژه‏ای دارد. امام قدس‏سره نظرگاه بلندی را به حادثه‏ی عاشورا افکنده‏اند و آن را دست مایه سترگی برای آفرینش انقلاب اسلامی یافته و از آن الهام گرفته‏اند. امام خمینی قدس‏سره قیام خود را برگرفته1 از قیام سید الشهدا معرفی می‏نماید و به آن افتخار می‏کند2 و یادآور می‏شود که ما باید از آن حضرت درس شجاعت، شهادت، عدالت خواهی، مبارزه با ظلم و دفاع از مکتب را فراگیریم. شرایط جامعه‏ی خود و حاکمان برسرنوشت مسلمانان را همانند شرایط جامعه‏ی امام حسین علیه‏السلام و حاکم غاصب آن می‏داند و در تحلیلی شفاف و قابل فهم برای همگان، قیام خود را مستند به قیام امام حسین علیه‏السلام می‏نماید3 و منطق راحت طلبان بی درد4، سازشگران دنیا طلب5 و تماشاچیان توجیه گر را با استدلال به شیوه و سیره‏ی زندگی امام حسین علیه‏السلام مردود می‏شمارد.
این بدان جهت است که خط سرخ شیعه که همان اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است، در کربلا برجسته‏تر می‏شود. در پرتو نهضت عاشورا آزادی‏خواهی، ذلت ستیزی و شهادت‏طلبی، که لازمه‏ی مبارزه با دستگاه جور است، پررنگ‏تر و بسیج ارادت‏مندان خاندان عصمت و ولایت هموارتر است6. آغاز قیام 15 خرداد 1342 مصادف با 12 محرم و انجام آن نیز مقارن با تاسوعا و عاشورای سال 1357 است. سخنان امام راحل قدس‏سره در روزهای آغازین برمحور کربلا و محرم می‏چرخد7 و در وصیت نامه‏ی سیاسی الهی‏اش نیز سفارش به زنده نگه داشتن این حادثه‏ی بزرگ تاریخ اسلام می‏نماید.8 در فاصله‏ی آن آغاز و این انجام نیز در جای جای کلام خود از امام حسین علیه‏السلام ، کربلا، عاشورا وشهادت سخن به میان می‏آورد.
پژوهش‏گران و مورخان، قیام امام خمینی قدس‏سره را دارای ویژگی‏هایی می‏دانند که در انقلاب‏های معاصر و بلکه طول تاریخ نظیر ندارد. بی‏شک یکی از آن ویژگی‏ها پیوندی است که بین انقلاب امام خمینی قدس‏سره و انقلاب امام حسین علیه‏السلام در سال 61 هجری وجود دارد ـ که به تعبیر خود ایشان «از شعله‏های فروزان نهضت سید مظلومان در مقابل دستگاه بنی امیه بود».9
در این نوشتار برآنیم که نهضت عاشورا را از منظر امام راحل قدس‏سره با ارائه‏ی درس گفته‏های ایشان مطرح و مورد تحلیل قرار دهیم.
نگاهی کلی به شخصیت امام حسین علیه‏السلام
در کلام امام راحل قدس‏سره بخشی از صفات و ویژگی‏های سید الشهدا بیان شده که گویای چهره‏ی آن حضرت از منظر ایشان است.
1) قیام برای خدا
«سید الشهدا علیه‏السلام با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدّراتشان قیام کردند. چون قیام للّه‏ِ بود، اساس سلطنت آن خبیث را در هم شکستند.»10
2) مسؤولیت‏پذیری
«البته آنکه از همه‏ی (انبیا و اولیا) بارزتر و معروف‏تر است، سید الشهدا علیه‏السلام است. اگر وضع تفکر سید الشهداء مثل بعضی مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان جوار حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولی هم این بود، کربلایی پیش نمی‏آمد؛ یک راحت‏طلبی بود و کناره‏گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر جور دیگری بود.»11
3) شهادت طلبی
«هر چه روز عاشورا، سید الشهداء علیه‏السلام به شهادت نزدیک‏تر می‏شد، افروخته‏تر می‏شد. جوانان او مسابقه می‏کردند برای این که شهید شوند. همه می‏دانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند.»12
4) صبر و استقامت
«ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایع صبر و استقامت کردند، که آنچه ما امروز می‏بینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگوار ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشته‏اند و در راه خدا یک چنانمصائبی را تحمل کرده‏اند.»13
5) تجلیات عرفانی وجود مقدس امام حسین علیه‏السلام
یکی از جنبه‏های بارز شخصیت حسین بن علی علیه‏السلام ، جنبه‏های عرفانی و ملکوتی وجود ایشان است که در کلام امام خمینی قدس‏سره مورد اشاره قرار گرفته است:
«و ما که تابع حضرت سید الشهدا هستیم، باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزه‏اش، نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. من جمله قضیه‏ی حکومت عدل، جور، حکومت جور باید از بین برود. از آن طرف وقتی که مناجاتشان را می‏بینیم، مناجاتی که در ماه شعبان هست و من در نظر ندارم که در هیچ یک از ادعیه گفته شده باشد که ادعیه مال همه‏ی ائمه است. این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه‏ی ائمه است و در این، مسائل بسیار هست، معارف بسیار هست و ادب این که انسان چه جور باید با خدای تبارک و تعالی مناجات کند.»14
فلسفه‏ی نهضت عاشورا
در خصوص فلسفه‏ی نهضت و قیام عاشورا کلام امام راحل قدس‏سره بسیار غنی است. ابعاد مختلف اهداف نهضت عاشورا مورد توجه ایشان قرار گرفته است. از آن جهت که اندیشمندان و محققین در تاریخ ائمه علیه‏السلام ، در این رابطه آراء مختلفی ارائه کرده‏اند15، سخنان امام قدس‏سره به عنوان متفکر و اسلام شناس ژرف اندیش و پدید آورنده‏ی بزرگ‏ترین انقلاب اسلامی در قرن بیستم که بیشترین تأثیر را بر تحولات قرن بیست و یکم نهاده از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است.
امام خمینی قدس‏سره ، اهداف مختلفی برای قیام امام حسین علیه‏السلام بیان کرده‏اند که در این جا لازم است یاد آور شویم که همه‏ی این‏ها، چون در طول یکدیگرند یا به عبارت دیگر تعابیر مختلفی از بیان یک حقیقت هستند، نه تنها با هم منافاتی ندارند، بلکه مکمل هم هستند، به طوری که اگر یکی از آنها از گردونه خارج شود، در هدف خلل ایجاد خواهد شد و به همان نسبت، ناقص خواهد گردید.
1) بازگرداندن جامعه به سنت و سیره‏ی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله
به دلیل انحراف جامعه اسلامی از سنت و سیره‏ی نبوی، در دوره حاکمیت یزید، امام حسین علیه‏السلام تلاش اصلی و محوری خود را بازگرداندن جامعه به سنت و سیره‏ی نبویمعرفی می‏نمایند.
«از حضرت سید الشهداء علیه‏السلام خطبه‏ای نقل شده است که در آن خطبه علت قیام خودشان را بر ضد حکومت وقت ذکر فرموده‏اند و آن این است که فرموده‏اند خطاب به مردم که پیامبر اکرم فرموده است: کسی که ببیند یک سلطان جائری حلال می‏شمرد حُرُماتِ اللّه‏ را ـ چیزهایی را که خداوند حرام کرده است ـ... و مع ذالک ساکت شد و تغییر نداد با قول خودش، با عمل خودش، این انحرافی که سلطان جائر پیدا کرده است،... حتم است بر خدای تبارک و تعالی که جای او راهم جای همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد»16
2) حفظ و احیای شریعت
در طول هدف پیشین، احیای شریعت اسلامی و حفظ مکتب از دستبرد و تطاول معاندان، از جمله هدف‏های والای حسینی است.
«خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند، این یک خطر، کمتر از آن بود، خطری که این‏ها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در می‏خواستند بیاورند. می‏خواستند معنویت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اینکه «ما خلیفه‏ی رسول اللّه‏ هستیم»، اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی. این مهم بود. آن قدری که این دو نفر ضرر به اسلام می‏خواستند بزنند یا زدند جلوتری‏ها آن طور نزدند. این‏ها اصل اسلام را وارونه می‏خواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجلس‏شان. «خلیفه‏ی رسول اللّه‏» و در مجلسِ شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز خلیفه‏ی رسول اللّه‏ نماز هم می‏رود در جماعت می‏خواند! این خطر برای اسلام خطری بزرگ بود. این خطر را سیدالشهدا رفع کرد.17
سیدالشهدا در این راه جان خود را فدا می‏نماید، پیغمبر هم فدای اسلام شد. سید الشهدا هم فدای اسلامی شد. اسلام بزرگترین چیزی است که ودیعه‏ی خداست در میان بشر.18
3) اقامه‏ی عدل و معروف و رفع منکر
«سید الشهدا علیه‏السلام از همان روز اوّل که قیام کردند برای این امر، انگیزه شان اقامه عدل بود. فرمودند که می‏بینید که معروف، عمل بهش نمی‏شود و منکر، بهش عمل می‏شود. انگیزه این است که معروف را اقامه کند و منکر را از بین ببرد. انحرافات همه از منکرات است، جز خط مستقیمتوحید هر چه هست منکرات است. این‏ها باید از بین برود.»19
4) تشکیل حکومت اسلامی
«یکی از هدف‏های برجسته و والای نهضت حسینی متوجه ساختن توده‏ی مسلمان به تشکیل حکومت اسلامی است. شما یک قدری به فکر باشید، یک قدر توجه داشته باشید، هی ننشینید تکلیف شرعی برای خودتان درست کنید؛ کارتنبل‏ها! تکلیف شرعی‏ام این نیست. شما قوه‏تان بیشتر از قوای سید الشهداء است. قوایی نداشت در مقابل آن قوّه [ولی] پا شد قیام کرد، مخالفت کرد، تا کشته شد. آن هم می‏توانست اگر تنبل بود ـ نعوذ باللّه‏ ـ می‏توانست بگوید که تکلیف شرعی من این نیست. از خدا می‏خواستند آنها که سید الشهداء ساکت باشد و آنها به خر سواری خودشان سوار باشند، از قیام او می‏ترسند. او مسلم را فرستاده که مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد، این حکومت فاسد را از بین ببرد.20
... با این طاغوت‏ها باید چه بکنیم؟ باید همان طوری که سید الشهدا علیه‏السلام تمام حیثیت خودش، جان خودش و بچه‏هایش را، همه چیزش را [فدا کرد]، در صورتی که می‏دانست قضیه این طور می‏شود [عمل کرد]. کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون، حرف‏های ایشان را می‏شنود... می‏بیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد می‏کند.
...آمده بود، حکومت هم می‏خواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال می‏کنند سید الشهدا برای حکومت نیامده، خیر، این‏ها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دستِ مثل سید الشهدا باشد، مثل کسانی که شیعه سید الشهدا هستند باشد، اصل قیام انبیا از اوّل تا آخر این بوده است.»21
«سید الشهدا خونش را برای کی داد؟ حکومت می‏خواست؟ استقلال می‏خواست؟ آزادی می‏خواست؟ او خدا را می‏خواست، او اسلام را می‏خواست، او می‏خواست که اسلام در خارج تحقق پیدا کند.»22
«قضیه قیام سید الشهدا و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، ...این نیست که بخواهند یک مملکت را بگیرند. همه‏ی عالم پیش آنها هیچ است... آنها کشور گشایی‏شان برای این است که انساندرست کنند.»23
«زندگی سید الشهدا، زندگی حضرت صاحب علیه‏السلام ، زندگی همه‏ی انبیا... از آدم تا حالا همه شان این معنی بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می‏خواستند.»24
4) شهادت
خون شهید رسواگر ظالم و نشانه‏ی نزدیک شدن پیروزی مکتب است
«حضرت سید الشهدا قیام کردند بر ضد یزید... اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازد نشوند... ایشان مطلع بودند بر این مطلب. در عین حال برای همین معنی که بر ضد یک رژیم ظالم قیام کنند، ولو این که کشته بشوند، قیام کردند و کشتند و خودشان هم کشته شدند.»25
«قربانی برای یک انقلاب بزرگ نشانه‏ی یک پیروزی و نزدیک شدن به هدف است. بی جهت نیست که درباره‏ی سید شهدای جهان، منقول است که هر چه یاران بزرگوارش از دست می‏رفتند و هر چه ظهر عاشورا نزدیک‏تر می‏شد، رنگ مبارکش افروخته‏تر و ابتهاجش زیادتر می‏شد. هر شهیدی که می‏داد، یک قدم به پیروزی نزدیک‏تر می‏شد. مقصد عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزی انقلاب، نه زندگی دنیا و رنگ و بوی ننگین آن. این شهادت هاست که به ملت وعده‏ی پیروزی نهایی می‏دهد. مگر اسلام از شهادت 72 تن برگزیدگان خدا در حکومت جبار بنی امیه خسارت دید؟»26
6) انجام اصلاحات بنیادی
بنی‏امیه که بر اساس پاره‏ای از تفاسیر در قرآن به شجره‏ی ملعونه معرفی شده‏اند و از دسته‏ی طلقا هستند و پس از قدرت گرفتن اسلام ناگزیر به تسلیم شدند، با درون کفر و ظاهر اسلام مصداق بارز نفاق هستند. این گروه با سوء استفاده از حوادث پس از رحلت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله طی یک دوره‏ی انتقالی توانستند پس از شهادت امیر المؤمنین، سلطه‏ی خود را بر دنیای اسلام از شرق تا غرب آن بگسترانند و در پی آن حدود خدا را تعطیل و سیره‏ی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را منسی، مال و ثروت را در میان خود در گردش و بندگان خدا را ذلیل کنند. بدین ترتیب اصلاحی را که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با تحمل رنج‏ها و آزاری که هیچ یک از پیامبران قبل از او ندیده بودند به وجود آورده بود، از میان بردند و امام حسین علیه‏السلام خود را سزاوارترین فرد می‏دانست که وضع نابسامان مسلمین را سامان بخشد واصلاح را سرلوحه‏ی قیام خویش قرار دهد. فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی»27 فقط برای اصلاح و سامان بخشیدن امت جدم قیام کردم. از این جلوه از فلسفه‏ی قیام عاشورا، معنای مصلح و اصلاحات در فرهنگ سیاسی تشیع آشکار می‏شود.
امر به معروف (امر به حقایقی که اسلام و قرآن آن را به رسمیت شناخته) و نهی از منکر (باز داشتن از هر آنچه که شریعت آن را مردود دانسته)، عمل به سیره و شیوه‏ی پیامبر28 صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، مبارزه با ظلم وجور، بازگرداندان جامعه به مسیر عدالت و جلوگیری از خودکامگی سردمداران29،اصلاح است و مصلح آن کسی است که برای تحقق امور فوق، برحسب شرایط و امکانات، نهایت تلاش و توان خود را به کار گیرد.
«سید الشهدا علیه‏السلام وقتی می‏بیند که یک حاکم ظالمی، جائری، در بین مردم دارد حکومت می‏کند، ظلم دارد به مردم می‏کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند؛ هر قدر که می‏تواند، با چند نفر، با چندین نفر، که در مقابل آن لشکر و بساط، هیچ نبود. لکن تکلیف این طوری می‏دانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علَم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد.»30
7) ادای تکلیف
«آنها، امام حسین علیه‏السلام و یارانش، می‏فهمیدند برای چه آمده‏اند. آگاه بودند که ما آمده‏ایم ادای وظیفه‏ی خدایی را بکنیم، آمده‏ایم اسلام را حفظ بکنیم.»31
تنها کسانی از عهده‏ی مسؤولیت‏های خطیر بر می‏آیند که از امتحان الهی سربلند بیرون آمده باشند.
«پیغمبرهای بزرگ، اولیای بزرگ امتحان شدند. حضرت سید الشهدا علیه‏السلام امتحان شد. اولاد او هم امتحان شدند و همه‏ی ماها هم امتحان می‏شویم.»32
دست آوردهای قیام عاشورا
1) حفاظت از اندیشه‏ی اسلامی
نقش نهضت عاشورا در حفظ اندیشه‏ی اسلامی، نقشی سترگ و بنیادین است که این نکته مورد توجه امام خمینی واقع گردیده است.
«اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جان فرسای نبی اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را طاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند. اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که می‏خواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بت پرستی، که به گمان خود باکشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لاخبر جاءَ ولا وحی نزل» بنیاد حکومت الهی را برکند، نمی‏دانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه می‏آمد. لکن اراده‏ی خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهایی بخش و قرآنِ هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی، احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن علی علیه‏السلام آن عصاره‏ی نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد، تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیده‏ی خویش و امت معظم پیامبر اکرم علیه‏السلام نماید، تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و رهاوردهای آن پاسداری نماید.»33
حدیث نبوی «حسین منی و انا من حسین» در همین راستا معنی می‏یابد.
«پیغمبر هم فرمود که اَنَا من حسین یعنی دیانت را او نگه می‏دارد. و این فدا کاری دیانت اسلام را نگه داشته است، و ما باید نگهش داریم.»34
اهمیت این دست آورد عاشورا آنگاه که نقشه‏های شوم بنی امیه را بشناسیم، بهتر درک می‏شود:
«اگر نبود این نهضت، نهضت حسین علیه‏السلام ، یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می‏دادند. از اوّل این‏ها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حقد و حسد داشتند.»35
«اگر سید الشهدا نبود، یزید و پدرش و اعقابشان اسلام را منسی کرده بودند. اگر نسیان نشده بود، یک رژیم طاغوتی در خارج منعکس شده بود. معاویه و یزید یک رژیم اسلامی را رژیم طاغوتی داشتند معرفی می‏کردند. اگر سید الشهدا نبود، این رژیم طاغوتی را این‏ها تقویت می‏کردند، به جاهلیت بر می‏گرداندند.36
«بنی امیه اسلام را می‏رفت تا اینکه به کلی متبدل کنند مقصد اسلام را، که یک مقصد الهی ـ معنوی داشت، متبدلش کنند به یک حکومت. آن هم حکومت عربی که اصلاً مقصد عربیت باشد.»37
«باید ببینیم رمز بقای این مذهب و بقای ممالک اسلامی، ممالک شیعی چه بوده است. ما باید آن رمز را حفظ بکنیم. یکی از رمزهای بزرگی که بالاترین رمز است، قضیه‏ی سید الشهدا است. سیدالشهدا علیه‏السلام مذهب را بیمه کرد. با عمل خودش اسلام را بیمه کرد، نگه داشت.»38
«این خون سید الشهدا است که خون‏های همه‏ی ملت‏ها را به جوش می‏آورد و این دسته جات عاشوراست که مردم را به هیجان می‏آورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می‏کند.»39
«این کلمه‏ی «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک کلمه‏ی بزرگی است که اشتباهی می‏فهمند. آنها خیال می‏کنند که یعنی هر روز باید گریه کرد. این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد؟ ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد؟ همه زمین‏ها باید آن طور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهدا علیه‏السلام با چند نفر جمعیت و عدد معدود آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید این طور باشد. همه روز هم باید این طور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم، و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته، انحصار به یک افراد نداشته. قضیه‏ی کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبوده. همه‏ی زمین‏ها باید این نقشه را اجرا کنند و همه‏ی روزها غفلت نکنند.»40
2) عاشورا،نماد غلبه‏ی حقّ بر باطل
«سید الشهدا با این فدارکاری که کرد، علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند و اندکی که گذشت، مردم متوجه شدند که چه غائله‏ای و چه مصیبتی وارد شد. و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنی امیه شد. علاوه بر این، در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلت عدد نترسید. عدد، کار پیش نمی‏برد، کیفیت اعداد، کیفیت جهاد، اعدای مقابل اعدا، آن است که کار را پیش می‏برد. افراد ممکن است خیلی زیاد باشند، لکن در کیفیت ناقص باشند یا پوچ. و افراد ممکن است کم باشند، لکن در کیفیت توانا باشند و سرافراز.»41
و نیز:
«حضرت سید الشهدا هم شکست خورد و کشته شد، اما پیروزی نهایی را داشتند آنها. مکتبشان شکست نخورد، با کشته دادن، دشمنان را عقب زدند. معاویهو بساط معاویه را که می‏خواست اسلام را به صورت یک امپراتوری درآورد [و [برگرداند به زمان جاهلیت، ...شکست دادند. یزید و اتباع یزید دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست.»42
«با حلول ماه محرّم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد؛ ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ بر جبهه‏ی ستمکاران و حکومت‏های شیطانی زد، ماهی که به نسل‏ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت، ماهی که شکست ابرقدرت‏ها را در مقابل کلمه‏ی حق به ثبت رساند، ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، راهی که باید مشت گره کرده‏ی آزادی‏خواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانک‏ها و مسلسل‏ها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه‏ی حق، باطل را محو نماید.»43
درس‏های عاشورا
1) رابطه دین و سیاست و لزوم برخورداری از بینش سیاسی
«حتی این آخری می‏گفتند که با قداست این‏ها مخالف است، با قداست اهل علم، وارد شدن در حکومت و سیاست مخالف است. این قداست در زمان حضرت رسول نبود؟ حضرت رسول قداستش محفوظ نمی‏مانده؟ حضرت امیر قداست نداشت؟ حضرت سید الشهدا و امام حسن قداست نداشتند؟ می‏خواستند چشم و گوش همه ما را ببندند و می‏خواهند هم.»44
«ما را آن طور می‏خواستند منزوی کنند که لباس جندی را می‏گفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امیر لباس جندی داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سید الشهدا نداشت لباس جندی؟ این‏ها با آن تبلیغات بسیار وسیعشان ما را منزوی کرده بودند، یعنی خود ما را، به مغزهای ما آنقدر خوانده بودند که خودمان باور کرده بودیم که نباید ما در سیاست دخالت کنیم. نـخیر، مـسأله این نـیست. مسأله دخـالت در سیاست در رأس تـعلیمات انـبیاست.»45
«و ما که تابع حضرت سید الشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزه‏اش، نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، من جمله... حکومت جور باید از بین برود.»46
2) لزوم فداکاری در راه حیای شریعت
«و ما هم امروز هر چه داریم از آن فداکاری است که آن فداکاری برای اسلام بود که همان مقداری که تا حالا [دوام [آورده است، از همان بوده است و ما باید این را، این پایگاه را حفظش بکنیم و فداکاری را به مردم یاد بدهیم که فداکاری بکنید. فقط قضیه این نیست که ما برای سید الشهدا گریه کنیم، آنهم البته بزرگ است، لکن فداکاری هایش را باید حساب بکنیم.»47
3) درس جاودانگی در پرتو شهادت
«ما برای کشته شدن حاضریم و با خدای خویش عهد نموده‏ایم که دنباله روی امام خود سید الشهدا باشیم.»48
«خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد... در راه اسلام. مگر خون ما رنگین‏تر از خون سید الشهدا است؟ ما چرا بترسیم از این که خون بدهیم یا از این که جان بدهیم؟49 ملتی که سالار شهیدان را پیشوا و ایثار و فداکاری را سلاح و شهادت را سبب جاودانگی خود می‏داند، از چه می‏ترسد و با چه کسی جز خدا معامله می‏کند؟»50
4) چگونگی مبارزه، انقلاب و تسلیم نشدن
«حضرت سید الشهدا از کار خودش به ما تعلیم کرد که در میدان، وضع باید چه جور باشد و در خارج میدان چه جور باشد و باید آنهایی که اهل مبارزه‏ی مسلحانه هستند چه جور مبارزه بکنند و باید آنهایی که در پشت جبهه هستند چطور تبلیغ بکنند کیفیت مبارزه را، کیفیت اینکه مبارزه بین یک جمعیت کم با جمعیت زیاد باید چطور باشد، کیفیت اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه جا را در دست دارد، با یک عده‏ی معدود باید چطور باشد. این‏ها چیزهایی است که حضرت سید الشهدا به ملت آموخته است و اهل بیت بزرگوار او و فرزندان عالی‏قدر او هم فهماند که بعد از اینکه مصیبت واقع شد باید چه کرد. باید تسلیم شد؟ باید تخفیف در مجاهده قائل شد؟ یا باید همان طوری که زینب (س) در دنباله‏ی آن مصیبت بزرگی که تصغّر عنده المصائب ایستاد و در مقابل کفر و در مقابل زندقه صحبت کرد و هر جا موقع شد، مطلب را بیان کرد و حضرت علی بن الحسین علیه‏السلام با آن حال نقاهت، آن طوری که شایسته است تبلیغ کرد.»51
«حضرت سید الشهدا علیه‏السلام به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه اول می‏دانست که در این راه کهمی‏رود، راهی است که باید همه‏ی اصـحاب خـودش و خانواده‏ی خودش را فداکـند و این عـزیزان اسلام را بـرای اسـلام قربانی کند، لکن عاقبتش را هـم مـی‏دانست.»52
5) تحمل مصیبت‏ها
شما می‏دانید که مصیبت‏هایی که به این کشور وارد شده است، از اوّل انقلاب تا کنون، چه حجم زیادی داشته است. و در ازای او این پیروزی‏هایی که برای شما حاصل شده است حجم بسیار افزون داشته است. ما در عین حالی که جوان‏های بسیار لایق خودمان را، مردان کاردان خودمان را از دست داده‏ایم، لکن آن چیزی که به دست آورده‏ایم ارزشش بیشتر از این معانی است. آنی که سید الشهدا علیه‏السلام زن و فرزند خودش را فدای او کرده آنی است که رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله زندگانی خودش را در راه او صرف کرده و ائمه‏ی معصومین ما در راه او آن همه رنج دیدند. ما هم که مدعی هستیم و امیدوارم که این ادعا صحیح باشد ـ مدعی این هستیم که شیعیان آنها و پیروان آنها هستیم ـ باید همان طور که آنها تحمل داشتند مصائب را، در مقابل ارزش انسانی، در مقابل ارزش‏های اسلامی، ما هم مصیبت‏ها را تحمل کنیم، و در مقابل هـمه‏ی مـصیبت‏ها بـایستیم، بـرای این که آن ارزش انـسانی را بـه دسـت بـیاوریم.»53
6) درس شجاعت
«سید الشهدا و اصحاب او و اهل بیت او آموختند تکلیف را. فداکاری در میدان تبلیغ در خارج میدان (جنگ) همان مقداری که فداکاری حضرت ارزش پیش خدای تبارک و تعالی دارد و در پیش‏برد نهضت حسین علیه‏السلام کمک کرده است، خطبه‏های حضرت سجّاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته اسـت.
آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور، نباید زن‏ها بترسند و نباید مردها بترسند. در مقابل یزید حضرت زینب (س) ایستاد و آن را همچون تحقیر کرد که بنی امیه در عمرشان همچون تحقیری نشنیده بودند، و صحبت‏هایی که در بین راه و در کوفه و شام و این‏ها کردند و منبری که حضرت سجاد علیه‏السلام رفت و واضح کرد به اینکه قضیه مقابله‏ی غیر حق با حق نیست، یعنی ما را بد معرفی کرده‏اند، سید الشهدا را می‏خواستند معرفی کنند که یک آدمی است که در مقابل حکومت وقت، خلیفه‏ی رسول اللّه‏ ایستاده است. حضرت سجاد این مطلب را در حضور جمع فاش کرد و حضرت زینب هم.»54
«کسی که برای خدا کار می‏کند، قـیام بـرای خدا مـی‏کنـد، این از هـیچ چیز نـباید بـترسد یعنی از ایـن که شـکست هم بـخورد نـباید بترسد، ایـن شکست نـیست.»55
7) ادای تکلیف در هر صورت
مسأله‏ی تکلیف در بیانات امام، از جایگاه ارجمندی برخوردار است، لذا همواره امام خمینی خود را ملزم به انجام تکلیف می‏دانسته‏اند و این درس را از مکتب عاشورا فرا می‏گیرد.
«من عرض می‏کنم که وقتی بناشد که ما به تکلیفمان عمل بکنیم، و ما آن راهی را که خدای تبارک و تعالی پیش پای ما گذاشته است آن راه را برویم، برای ما شکست هیچی نیست. برای اینکه از دو حال خارج نیست: یا این است که ما پیش می‏بریم که شکست هیچی نیست، و یا این است که نه، می‏آیند و ما را عقب می‏زنند، ما تکلیفمان را عمل کرده‏ایم. چه شکستی است؟ سید الشهدا هم شکست خورد در کربلا، اما شکست نبود این. کشته شد و زنده کرد یک عالمی را.56
انقلاب اسلامی و نهضت عاشورا
هنگامی که رژیم دست نشانده‏ی پهلوی در راستای اهداف استعمار انگلیس، آمریکا و صهیونیسم بین‏المللی که به تجربه،دین و عالمان دینی را مانع اهداف خود یافته بودند، نخست تحت عنوان انجمن‏های ایالتی و ولایتی و سپس انقلاب سفید پس از شکست رضاخان قلدر در قالب طرح‏های فریبنده، دین زدایی و به تعبیر امام راحل قدس‏سره ضربه‏ی نهایی به اسلام57 را در دستور کار خود قرار داد، امام چون دیده بانی هوشیار، تیزبین و دورنگر بر قله‏ی دفاع از دین، این ودیعه‏ی الهی، با الهام از قیام عاشورا وظیفه‏ای را فراروی خویش یافت که بر اساس آن شالوده‏ی انقلابی بزرگ را بنیاد نهاد و در جهت همان اهداف و آموزه‏ها انقلاب خود را هدایت نمود و بدین ترتیب یک بار دیگر تاریخ تکرار شد و عاشورا سرمشق و الگوی دفاع از دین و مبارزه با ظلم و جور گردید.
1) الگوگیری از نهضت عاشورا
«الگوی شاخص و برجسته‏ی انقلاب اسلامی، نهضت عاشورای حسینی است. و در صورت اضمحلال اصل، بقای فرع معنی ندارد، درک خود را محض طلاب بیان کردم و مصمم شدم مثل حضرت سیدالشهداء از برای حفظ اصل دین با ایادی دولت ظلم مبارزه کنم، و مادام که مأمورین آنها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهی دست برندارند من نیز از مجاهده دست بر نمی‏دارم.»58
به همین الگوپذیری در سال 1356 نیز تأکید می‏شود:
«نهضت 12 محرم (15 خرداد) در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروی از نهضت حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و بیدار و فدا کار تحویل جامعه داد که با تحرک و فداکاری روزگار را به ستمکاران و خائنان سیاه نمودند.»59
به آن دسته که این الگوپذیری را بر نمی‏تابند چنین پاسخ می‏دهند:
اگر آقایان توقع دارند که خوب شما چرا با آمریکا در افتادید که این جنگ‏ها واقع بشود و این بساط بشود، ما می‏دانیم که در افتادن با آمریکا و همه‏ی قدرت‏ها این توابع را دارد. لکن... این منطق اگر درست باشد به حضرت سید الشهدا علیه‏السلام هم وارد است. همان طوری که آن وقت به او اشکال می‏کردند، خوب شما در مدینه آسوده نشسته بودی چرا پاشدی، راه افتادی، با این جمعیت کم، در مقابل یک حکومت جبار؟ خوب اگر بنا باشد همه‏ی انبیا در تاریخ اشتباه کرده‏اند به منطق این آقایان، همه باید با قلدرها بسازند، ما هم اشتباهی که انبیاء کرده‏اند اعتراف به آن می‏کنیم که ما هم مثل انبیاء اشتباه کردیم!»60
همسانی زمینه‏ی پیدایش
انقلاب اسلامی با نهضت عاشورا
«بنی امیه قصد داشتند اسلام را از بین ببرند و در رژیم گذشته نیز افرادی مثل یزید، خلاف شرع می‏کردند و به اسم دروازه‏ی تمدن بنا داشتند که دانشگاه‏ها را فاسد و مردم عادی را سرگرم به مسائل شهوانی کنند که اگر مردم انقلاب نکرده بودند و چند سال دیگر مملکت دست آنها بود، همه چیز خراب می‏شد.»61
«حالا ما حساب بکنیم ببینیم که آیا حکومت وقت ما، سلطان وقت ما، این اوصافی را که ذکر فرموده‏اند دارد؟... و ایشان (حضرت سید الشهدا) در یک وقتی این مطلب را فرمودند که وقتی که قیام کرده‏اند در مقابل یزید... با یک عدد کمی در مقابل عده‏ی کثیری و در مقابل ابرقدرتی که در آن وقت همه‏ی مواضع قدرت دستش بوده است، که عُذر را از ما ساقط کند که ما بگوئیم که مثلاً ما عددمانکم بود، ما زورمان کم بود... حضرت سید الشهدا مطلبی را که فرموده‏اند، این مال همه است. یک مطلبی است عمومی: مَنْ رأی هر که ببیند، هرکس ببیند یک سلطان جائری این طور اتصاف به این امور دارد، و در مقابلش ساکت بنشیند، نه حرف بزند و نه عملی انجام بدهد، این آدم جایش جای همان سلطان جائر است.»62
همخوانی انقلاب اسلامی
و نهضت عاشورا در هدف
اهداف این دو حرکت بزرگ، همسانی خاصی دارند، به این دلیل که انقلاب اسلامی دست مایه‏ی خود را از نهضت عاشورا گرفته است.
«این همه خون دادند مردم برای این که اسلام تحقق پیدا بکند. دنباله‏ی کار انبیاست، دنباله‏ی کار رسول خداست، دنباله‏ی کار امیرالمؤمنین است، دنباله‏ی کار سید الشهدا است. سید الشهدا خونش را داده برای همین که اسلام تحقق پیدا بکند، یزید می‏خواست اسلام را از بین ببرد. ما دنبال این هستیم که اسلام تحقق پیدا بکند. دنبال این نیستیم که حالا که ما اسم جمهوری اسلامی پیدا کردیم کافی است برای ما.»63
«ما مثل حسین در جنگ وارد شدیم و مثل حسین باید به شهادت برسیم.»64
انقلاب اسلامی همانند نهضت عاشورا به اهداف خود رسید و خون شهیدان کربلای ایران همانند خون شهدای کربلا اثر بخشید:
«همان سان که شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن، در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل... تخت و تاج یزیدیان را که با اسم اسلام، اساس وحی را به خیال خام خود می‏خواستند محو کنند، برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان سفیانیان را از صحنه‏ی تاریخ به کنار زد. این شهادت دلاورانه‏ی ملت مظلوم ایران، تخت و تاج پهلویان و جریان پهلوی صفتان را که با اسم اسلام می‏خواستند اسلام را از صحنه خارج نمایند و افکار غرب... را جانشین وحی کنند، از تاریخ ایران بیرون راند....»65
خوف از شکست انقلاب
پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن مسؤولیت خطیری بر دوش ره پویان انقلاب نهاد تا مراقب خطرهایی که در کمین فاتحان نشسته باشند. این نکته‏یمهم هم بر رهبر آگاه و دردمند پوشیده نماند:
«من خوف این را دارم که شما که یک لشکر اسلامی [و] ملت اسلامی فاتح هستید و فتحی هم کردید که همه‏ی دنیا را به اعجاب آورد، عواملی پیدا بشود که شکست بخورید و شکست هم از ناحیه خودتان باشد، نه از ناحیه دشمن. من خوف این را دارم که ما، چه طبقه روحانیون و چه سایر طبقات، که، مهمش این‏هایی است که مستقیما اسم اسلامی رویشان هست، دولت اسلامی، وزارتخانه‏های اسلامی، کمیته‏های اسلامی، پاسداران اسلامی و دادگاه‏های اسلامی، این‏هایی که الان اسم اسلام و لباس اسلامی دارند... اگر در یک همچو موقعی... یک کارهایی انجام بدهیم که... با محتوای جمهوری اسلامی موافق نباشد، آن شکست مُسلم در مقابل کافر نیست، شکست سید الشهدا در مقابل یزید نیست، این شکست اسلام است.»66
امام خمینی قدس‏سره و احیای عاشورا
اسلام شناسان متعهد و عالمان دینی که بار رسالت احیای دین و پاسداری از ارزش‏های آن را در طول تاریخ بردوش خود احساس کرده‏اند، همچون انبیا و امامان معصوم (علیهم اسلام) در پی راهکارهای آن بر آمده و هر کدام متناسب با شرایط عصر خود، کار شایسته را برگزیده و در تحقق آن اهتمام ورزیده‏اند.
یحمل هذا العلم من کل خلف عدولٌ ینفون منه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین.»67
این بار رسالت را در هر نسلی مردانی بایسته بردوش می‏کشند و از ساحت دین دگرگونی‏های تند روها و بافته‏های کج‏روان و برچسب‏های نادانان را می‏زدایند.
امام خمینی قدس‏سره که در این سلسله، حلقه‏ی درشت و زرّین است و تاریخ نظیر او را کم به خود دیده، به خوبی دریافت که احیای دین در این عصر بدون احیای عاشورا ممکن نیست، زیرا تنها راهکاری که برای احیای دین وجود داشت انقلاب بود و تنها راه به حرکت در آوردن چرخ عظیم انقلاب، زنده کردن عاشورا و بهره‏برداری از آن بود.
1) سفارش به بهره‏برداری در جهت اهداف عاشورا
«اکنون که ماه محرم چون شمشیر الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالی مقام سیدالشهدا علیه‏السلام است باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند، و با اتکا به قدرت الهی، ریشه‏های باقی مانده‏یاین درخت ستمکاری و خیانت را قطع نمایند، که ماه محرم، ماه شکست قدرت‏های یزیدی و حیله‏های شیطانی است. مجالس بزرگ داشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه‏ی سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامی بر حکومت طاغوت است، هر چه با شکوه‏تر و فشرده‏تر برپا شود و بیرق‏های خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود.»68
2) بیان فلسفه‏ی عزاداری
در راستای فلسفه‏ی عزاداری حسینی، امام به نکات ریز و در خور تأملی توجه می‏نمایند و جامعه را به آنها توجه می‏دهند که بخشی از آن نکات را یاد آور می‏شویم.
الف ـ بسیج مردم برای حفظ اسلام
«شما هم که دارید نوحه خوانی می‏کنید، حرف می‏زنید، خطبه می‏خوانید، نوحه می‏خوانید، مردم را به گریه وادار می‏کنید، مردم هم که گریه می‏کنند، همه روی این مقصد باشد که این اسلام را ما می‏خواهیم با همین هیاهو حفظش کنیم. با این هیاهو، با این گریه، با این نوحه خوانی با این شعرخوانی، با این نثر خوانی، ما می‏خواهیم این مکتب را حفظ کنیم.»69
«محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است»70
«این خون سید الشهدا است که خون همه‏ی ملت‏های اسلامی را به جوش می‏آورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان می‏آورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می‏کند.»71
«روضه است که این محراب، که این منبر، را حفظ کرده است. اگر آن روضه نبود این منبر هم نبود، این مطالب هم نبود، آن حفظ کرده. ما باید بر شهیدمان گریه کنیم، فریاد کنیم، مردم را بیدار کنیم.»72
«این مطلبی که الان القا کرده‏اند به جوان‏های ما که تا کی گریه و تا کی روضه و این‏ها؟! بیایید ظاهر کنیم. این‏ها نمی‏فهمند روضه چیست؟ و این اساسی [را] کی تا حالا نگه داشته است، این را نمی‏فهمند و نمی‏شود هم بهشان بفهمانیم. این‏ها نمی‏فهمند که این روضه و این گریه آدم ساز است، انسان درست می‏کند. این مجالس روضه، این مجالس عزای سید الشهدا، این تبلیغات بر ضدظلم، این تبلیغ بر ضد طاغوت است. بیان ظلمی که به مظلوم شده تا آخر باید باشد.»73
ب ـ تهییج عواطف در جهت شهادت دوستی
حس شهادت‏طلبی، رمز بقای اهداف عاشورا شمرده می‏شود که این نکته از جمله درس‏هایی است که امام از قیام عاشورا گرفته است.
«این‏ها نمی‏دانند که روضه خوانی است که عواطف مردم را همچو تهییج می‏کند که برای همه چیز حاضرند. وقتی مردم دیدند که سید الشهدا جوان‏هایش را آن طور قطعه قطعه کردند و آن طور جوان‏های خودش را داد، برای مردم آسان می‏شود که جوان بدهند. و با این حسّ شهادت دوستی این معنی را ملت ما پیش برد. و رمز همین معنایی بود که از کربلا منعکس شد به همه‏ی جهاتی که ما داشتیم، به همه‏ی ملت ما، و همه آرزوی شهادت می‏کردند، همان شهادتی که سیدش سید الشهدا بود.»74
ج ـ افشاگری ظالم و مقابله با ستم در مجالس سید الشهدا
«ما که دنبال او هستیم و مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق علیه‏السلام و به سفارش ائمه‏ی هدی (علیهم السلام) ما به پا می‏کنیم این مجالس عزا را، ماهمان مسأله را داریم می‏گوییم، مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمکاران. ما زنده نگه داشتیم، خطبای ما زنده نگه داشتند، قضیه کربلا را، و زنده نگه داشتند قضیه مقابله یک دسته‏ی کوچک اما با ایمان بزرگ را در مقابل یک رژیم طاغوتی بزرگ... دشمن‏های ما، که مطالعه کرده بودند در حال ملت‏ها و مطالعه کرده بودند در حال ملت شیعه، می‏دیدند آنها که تا این مجالس هست و تا این نوحه سرایی‏های بر مظلوم و تا آن افشاگری ظالم هست، نمی‏توانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان غدغن کردند، به طوری که تمام مجالس در ایران غدغن شد، کارهای خودشان را انجام دادند.»75
د ـ حفظ ملت و استقلال کشور
«نمی‏دانند این قشرهای سیاسی که چه خدمتی این منبر، این محراب، به این کشور کرده، این‏ها چنانچه ملی هستند ـ ما کار نداریم که آیا به خدا هم کار دارند یا نه ـ، اگر ملی هستند، اگر کشورشان را می‏گویند می‏خواهیم، اگر ملت را می‏گویند که ما می‏خواهیم، این‏ها باید دامن بزنند به این روضه خوانی‏ها، برای این که اینروضه خوانی‏ها این ملت را حفظ کرده.»76
«ملت ما قدر این مجالس را بداند، مجالسی است که زنده نگه می‏دارد ملت‏ها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفته‏ها هست و جنبش‏های این طوری هست. اگر بعد سیاسی این‏ها را این‏ها بفهمند همان غربزده‏ها هم مجلس به پا می‏کنند و عزاداری می‏کنند؛ چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند.»77
«اگر ما بخواهیم مملکتمان یک مملکت مستقلی باشد، یک مملکت آزادی باشد، باید این رمز را حفظ بکنیم. این مجالسی که در طول تاریخ بر پا بوده است و با دستور ائمه (علیهم السلام) این مجالس بوده است....78»
ه ـ ایجاد وحدت کلمه و هماهنگی بین مردم
«این را باید همه‏ی گویندگان توجه بکنند، و ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سید الشهدا علیه‏السلام نبود، امروز ما نمی‏توانستیم پیروز بشویم. تمام این وحدت کلمه‏ای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد. سید مظلومان یک وسیله‏ای فراهم کرد برای ملت که بدون اینکه زحمت باشد برای ملت مردم مجتمعند.»79
«در سراسر کشور مجلس روضه باشد. همه روضه بخوانند و همه گریه بکنند. از این هماهنگ‏تر چی؟ شما در کجا سراغ دارید که یک ملتی این طور هماهنگ بشود؟ کی این‏ها را هماهنگ کرده؟ این‏ها را سید الشهدا هماهنگ کرده است. تمام کشورهای اسلامی، ملت‏های اسلامی در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً بیست و هشتم و... این دستجات با آن عظمت ـ البته جهات غیر شرعی‏اش باید حساب بشود، باید جهات شرعی محفوظ بماند ـ این دستجات با آن عظمت، با آن محتوا، همه جا [راه می‏افتند]، کی می‏تواند یک چنین اجتماعی درست کند؟ در کجای عالم شما سراغ دارید که مردم این طور هماهنگ باشند.»80
و - توجه به جهت سیاسی مجالس سالار شهیدان
«این که برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحه خوانی، برای این‏ها، این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسأله‏ی مهم سیاسی در کار بوده است. آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقه‏ی ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیت بسیار کم، یک اقلیت کمی در مقابل قدرت‏های بزرگ در آن وقت [بودند]. برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه خودش سازنده است و آن، نقل از منابع وحی [است] به این که برای این مجالس این قدر عظمت است و برای این اشک‏ها، آن قدر در دور و بر این اشک‏ها و عزاداری‏ها، شیعیان با اقلیت آن وقت اجتماع می‏کردند و شاید بسیاری از آنها هم نمی‏دانستند مطلب چه هست، ولی مطلب، سازماندهی یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریت‏ها [بود]. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی سرتاسری [در[ کشورها است، کشورهای اسلامی و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومت‏هایی که پیش می‏آمدند و بنای بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را می‏ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.»81
ز ـ انقلاب اسلامی ثمره‏ی مجالس سالار شهیدان
در همین راستا، انقلاب اسلامی را ثمره‏ی مجالس سالار شهیدان معرفی می‏نمایند.
«ما هر چه داریم از این محرم است و از این مجالس. مجالس تبلیغ ما هم از محرم است، از این قتل سید الشهدا است و شهادت اوست. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر این مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات و سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی‏شد. همه در تحت بیرق امام حسین علیه‏السلام قیام کردند. الان هم می‏بینید که در جبهه‏ها وقتی که نشان می‏دهند آنها را، همه با عشق امام حسین است که دارند جبهه را گرم نگه می‏دارند.»82
«شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و نوحه سرایی نبود 15 خرداد پیش می‏آمد. هیچ قدرتی نمی‏توانست 15 خرداد را آن طور کند، مگر قدرت سیدالشهدا. و هیچ قدرتی نمی‏تواند این ملتی که از همه‏ی جوانب به او هجوم شده است و از همه‏ی قدرت‏های بزرگ برای او توطئه چیده‏اند، این توطئه را خنثی کند، الاّ همین مجالس عزا.»83
ح- برپایی‏مجالس‏سیدالشهدا مکتب عاشورا را همواره زنده نگه می‏دارد.
«روضه‏ی سید الشهدا برای حفظ مکتب سید الشهدا است. آن کسانی که می‏گویند روضه‏ی سید الشهدا را نخوانید، اصلاً نمی‏فهمند مکتب سید الشهدا چه بوده و نمی‏دانند یعنی چه. نمی‏دانند این گریه‏ها و این روضه‏ها حفظ کرده است این مکتب را. الان هزار و چهارصد سال است که این گریه‏ها و این روضه‏ها و با این مصیبت‏ها و با این سینه زنی‏ها ما را حفظ کرده‏اند، تا حالا آورده‏اند اسلام را. این عده از جوان‏هایی که این طور نیستند که سوء نیت داشته باشند، خیال می‏کنند حالا باید ما حرف روز بزنیم! حرف سید الشهدا حرف روز است، همیشه حرف روز است، همیشه حرف روز را سید الشهدا آورده است دست ماها داده و سید الشهدا را این گریه‏ها حفظ کرده است و مکتبش را، این مصیبت‏ها و داد و قال‏ها حفظ کرده،... هر مکتبی هیاهو می‏خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمی‏شود.»84
«امام حسین با عده‏ی کم همه چیز را فدای اسلام کرد، مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و نه گفت، هر روز باید در هر جا این «نه» مـحفوظ بماند. و این مجالسی که هست مجالسی است که دنبال هـمین است که این «نه» را محفوظ بـدارد.»85
3) ابعاد گوناگون نهضت عاشورا
در کلام بلند امام خمینی، عاشورا از اهداف گونه گون و ابعاد گسترده‏ای برخوردار است که کثرت هدف‏ها و ابعاد گونه‏گون آن، کاملاً با ابعاد وجودی حسینی ارتباط عمیقی یافته است.
در کلام امام جهات مختلف عاطفی، سیاسی و مکتبی عاشورا پیوند خورده و به میزان اهمیت و جایگاه هر یک توجه شده و دردمندانه کسانی که گرفتار تفسیرها و برداشت‏های یک بعدی شده‏اند مورد انتقاد قرار گرفته‏اند.
«باید آن بعد سیاسی کربلا را برای مردم بیان کرد. سید الشهدا به حسب روایات ما و به حسب عقاید ما از آن وقتی که از مدینه حرکت کرد می‏دانست که چی دارد می‏کند، می‏دانست شهید می‏شود، قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روایات ما. وقتی آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت، یک حرکت سیاسی بزرگی بود که در یک وقتی که همه‏ی مردم دارند به مکه می‏روند ایشان از مکه خارج بشود. این یک حرکت سیاسی بود، تمام حرکاتش حرکات سیاسی بود، اسلامی سیاسی، و این حرکت اسلام سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد، اگر این حرکت نبود اسلام پایمال شده بود.»86
«زنـده نگه داشـتن عاشـورا مـسأله‏ی بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است.»87
4) حماسه سازی گریه
«این مظاهر و شعائر و امور که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که این‏ها یک مسأله‏ی سطحی نبوده است که می‏خواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر. ما ملت گریه‏ی سیاسی هستیم، ما ملتی هستیم که با همین اشک‏ها سیل جریان می‏دهیم و خُرد می‏کنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است. چطور این‏ها گریه کردند؟... این‏ها نمی‏خواهند که شما برای شهید اسلام گریه کنید.»88
«و چنانچه واقعا بفهمند و بفهمانند که مسأله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه این قدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را ملت گریه نمی‏گویند، ما را ملت حماسه می‏خوانند.»89
این که در روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آن قدر ارزش قائلند، حتی برای تباکی ـ به صورت گریه در آمدن ـ ارزش قائلند، نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط ثواب بردن شما و مستعمین شما باشد. گرچه همه‏ی ثواب‏ها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آن قدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطره‏ی اشک و حتی تباکی، آن قدر ثواب داده است؟ کم کم مـسأله از دید سـیاسی‏اش مـعلوم می‏شود و ان شاء اللّه‏ بعدها بـیشتر معلوم مـی‏شود.»90
«بچه‏ها و جوان‏های ما خیال نکنند که مسأله، مسأله‏ی «ملت گریه» است، این را دیگران القا کرده‏اند به شماها که بگویید «ملت گریه». آنها از همین گریه‏ها می‏ترسند، برای این که گریه‏ای است که گریه‏ی مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است.»91
«گریه کردن بر شهید، زنده نگه داشتن نهضت است. این که در روایات هست که کسی که گریه بکند یا بگریاند، یا به صورت گریه‏دار خودش را بکند، این جزایش بهشت است، این برای این است که حتی آنی که با صورت گریه‏دار خودش را،صورتش را می‏کند، یک حال حزن به خودش می‏دهد، این نهضت را دارد حفظ می‏کند، این نهضت امام حسین علیه‏السلام را حفظ می‏کند.»92
«امام حسین نجات داد اسلام را. برای یک آدمی که نجات داد اسلام را و رفته کشته شده هی سکوت کنیم؟ ما هر روز باید گریه کنیم، ما هر روز باید منبر برویم برای حفظ این مکتب، برای حفظ این نهضت‏ها، این نهضت‏ها مرهون امام حسین علیه‏السلام هست.»93
آسیب‏شناسی عاشورا
در راستای نگاه بلندی که امام خمینی، به مسأله‏ی عاشورا دارند، بخشی از آراء خودشان را معطوف به مسأله‏ی آسیب‏شناسی نـهضت عـاشورا نـموده‏اند کـه در ادامه بخشی از آن را تـبیین مـی‏نماییم.
الف ـ یک بُعدی نگری
یکی از خطرات فراروی نهضت عاشورا، یک بعدی نگری به آن است که خطری عمده در سر راه نگرش به قیام عاشورا شمرده می‏شود.
«البته یک مطلبی هم که باید بین همه‏ی ما باید باشد این است که این نکته را به مردم بفهمانیم همه‏اش قضیه‏ی این نیست که ما می‏خواهیم ثواب ببریم، قضیه این است که ما می‏خواهیم پیشرفت کنیم. سیدالشهدا هم که کشته شد، نه این که رفتند یک ثوابی ببرند، ثواب برای او خیلی مطرح نبود، رفت که این مکتب را نجاتش بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند... باید این نکته هم به مردم گفته بشود، تذکر داده بشود که آقا قضیه‏ی روضه خوانی قضیه‏ی این نیست که من یک چیزی بگویم و یکی هم گریه کند، قضیه این است که با گریه حفظ شده است این، با گریه این حفظ شده، حتی تباکی هم ثواب دارد. خوب تباکی چرا ثواب دارد، برای این که تباکی کمک می‏کند به این مکتب. این‏ها اشتباه است که این‏ها یک طرف قضیه را می‏بینند، یک طرف قضیه را نمی‏بینند و مع الاسف ما همیشه ـ یعنی اسـلام هـمیشه ـ مـبتلا بوده بـه ایـن یک طرف دیدن‏ها، هـمیشه مبتلا بوده.»94
«باید کوشش کنید تا حفظ بشود این مجالس و مجامع اسلامی را باید حفظ بکنید. هر دو جهت باید باشد. نه آن طوری که سابق بود و اصلش کاری به دستگاه ظلم نداشتند. آن هم با یک تبلیغاتی که شده بود. نه آن که ما بیائیم نمازمان را بخوانیم و برویم سراغ کارمان توی خانه مان بنشینم، اهل منبر هم بروند و چهار تا کلمه روضه بخوانند و فوقش هم چهار تا کلمه اخلاق بگویند و بروند تو خانه هاشان بنشینند. باید در مقابل ظلم، در مقابل ستم بایستند.»95
ب ـ خنثی سازی تبلیغات دشمن
«آن وقت، یکی از حرفهایی که هی رایج بود، می‏گفتند: «ملت گریه» برای اینکه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. این که همه‏ی مجالس روضه داری آن وقت را تعطیل کردند، آن هم درست کسی که خودش در مجالس روضه می‏رفت و آن بازی‏ها را در می‏آورد، قضیه‏ی مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یک چیز دیگر می‏فهمیدند و آن را می‏خواستند از بین ببرند؟... از این مجالس عزاداری یک کاری می‏آید که نمی‏گذارد این‏ها کارشان را انجام بدهند.»96
«امروز ما انقلاب کرده‏ایم، روضه دیگر لازم نیست» از غلط‏هایی است که تو دهن‏ها انداخته‏اند. مثل این است که بگوییم امروز ما انقلاب کرده‏ایم دیگر لازم نیست نماز بخوانیم. انقلاب برای این است، انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کردیم که شعائر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مسأله‏ی بسیار مهم سیاسی ـ عبادی است. عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داده، یک مسأله‏ی سیاسی است، یک مسأله‏ای است که در پیش‏برد انقلاب اثر به سـزا دارد.»97
ج ـ دوری از امور ناروا در مراسم عزاداری
«البته اگر یک چیزهای ناروایی بوده است سابق و دست اشخاص بی اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید تصفیه بشود، لکن عزاداری به همان قوّت خودش باید باقی بماند و گویندگان پس از این که مسائل روز را گفتند، روضه را همان طور که سابق می‏خواندند و مرثیه را همان طور که سابق می‏خواندند بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.
تکلیف آقایان است روضه بخوانند. تکلیف مردم است دسته‏های شکوهمند بیرون بیاورند؛ دسته‏های سینه زن شکوهمند. البته از چیزی‏هایی که بر خلاف[است]... پرهیز کنند.»98
د ـ بهره‏برداری دشمن از مراسم عاشورا
«قضیه آمدن رضاخان به تهران و کودتای رضاخان یک امر عادی نبود که من باب اتفاق یک نفر آدم ـ مثلاً ـ عامی لشکری بیاید و کودتا کند و دنبالش هم آن طوراعمالی باشد. ابتدا این را آوردند و کلمه به کلمه آن طور که انسان حدس می‏زند، به او برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با اظهار مقدسی و علاقه به اسلام، علاقه به روضه‏ی حضرت سید الشهدا این طور علاقه‏ها را به او نشان دادند و او هم خوب عمل می‏کرد. من در روضه‏ای که گمان مـی‏کنم که مال ارتش بود، درجوانی، در اوایل جوانی، در روضه‏ی آنـها رفته‏ام و دستجاتی که از ارتـشی‏ها نـوحه خوانی می‏کـردند و سینه زنـی می‏کردنـد، دیـدم.»99
ه ـ شعارهای باطل در عزاداری و تفرقه افکندن
انشاء اللّه‏ روز عاشورا، که جمعیت بیرون بیاید، مراسم تعزیه‏ی حسین علیه‏السلام باید به قوّت خودش باشد و در راهپیمایی‏ها، همه‏اش مراسم امام حسین علیه‏السلام باشد و اگر کسی شعارهای باطل خواست بدهد، به قوّت او را بگوبید و نگذارید یک شعارهای باطل بدهند. خود مردم مأمورند، تکلیف اسلامی شان این است که اگر یک کسی شعار علیه کسی، له کسی، برای کسی، برای تفرقه انداختن بیاورد خود مردم مأمورند که آن را بگیرند و تحویل به مراکزی که باید بدهند، بدهند.»100
«حالا باز نقشه‏ها این است که تفرقه بیندازند، گروه گروه کنند مردم را. همان نقشه‏ای که در زمان سابق، زمان همین رژیم سابق بود، چه قبل از ماه رمضان و قبل از محرم و صفر این دو موعد جای تفرقه اندازی بود.»101
توصیه به عزاداری و حفظ شعائر
و آرمان‏های عاشورا
«آن روضه‏های سنتی را سرجای خودش نگه دارید و آن مصیبت‏ها را نگه دارید زنده، که برکاتی که به ما می‏رسد از آنهاست، و از کربلا این برکات به ما می‏رسد. کربلا را زنده نگه دارید، نام مبارک حضرت سید الشهدا را زنده نگه دارید، که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می‏شود.»102
از وصیت نامه سیاسی الهی
امام راحل قدس‏سره
«و از آن جمله مراسم عزاداری ائمه‏ی اطهار و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابی عبدا اللّه‏ الحسین ـ صلوات وافر الهی و انبیا و ملائکه اللّه‏ و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ هیچ گاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه(علیهم السلام) برای بزرگ داشت این حماسه‏ی تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستم‏گران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملت‏ها است بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الی الابد. و می‏دانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی‏امیه ـ لعنة اللّه‏ علیهم ـ با آن که منقرض و به جهنم رهسپار شده‏اند، فریاد بر سر ستم‏گران جهان و زنده نگه داشتن این فریاد ستم شکن است.»103
عبرت‏های عاشورا
امام خمینی قدس‏سره که با بهره‏گیری از درس‏های عاشورا بزرگترین انقلاب عصر را بوجود آورد. برای حفظ دست آوردهای انقلاب اسلامی عبرت‏های عاشورا را یاد آور می‏شود:
«من خوف این را دارم ـ که خدای نخواسته ـ ملت ما یک وقت بیدار بشود که روحانیت کنار رفته اسـت و سلطه اجانب بر این مملکت باز گشته است و آن وقت تأسف‏ها فایده نداشته [باشد] همان طور که در زمان امام حسین علیه‏السلام آن طور درست کرده بودند چهره پسر پیغمبر را، که مردم کـوفه‏ای که پدر او را دیده بودند، مجاهدات او را دیـده بودند، هـمین مردم کوفه برای کشتن پسر پـیغمبر مـسابقه می‏کردند و مردم کوفه یک وقت مـتوجه شدند که امام حسین علیه‏السلام دیگر نبود.»104
پی‏نوشت‏ها
1. صحیفه امام، ج 10، 315.
2. همان، ج 1، 240.
3. همان، ج 4، 324.
4. همان، ج 14، 521.
5. همان، ج 9، 530
6. همان، ج 5، 146.
7. همان، ج 1، 194، 200، 230.
8. همان، ج 21، 400.
9. همان، ج 2، 287.
10. همان، ج 8، 9.
11. همان، ج 8، 151.
12. همان، ج 15، 9.
13. همان، ج 21، 1 و 2.
14. همان، ج 21، 2.
15. شاید اختلاف صاحب نظران در حادثه‏ی عاشورا در مورد اهداف قیام مانند داستان فیل و نابینایان در مثنوی باشد.
16. صحیفه امام، ج 5، 191.
17. همان، ج 8، 9.
18. همان، ج 15، 14.
19. همان، ج 21، 1.
20. همان، ج 2/ 373.
21. همان، ج 21، 3.
22. همان، ج 7، 361.
23. همان، ج 8، 335.
24. همان، ج 21، 4.
25. همان، ج 5، 19.
26. همان، ج 16، 367-368.
27. بحارالانوار، ج 44 چاپ سوّم، انتشاراتکتابفروشی اسلامیه.
28. سفارش امام حسین به برادر خود محمدبن حنفیّه/ همان.
29. خطبه‏ی امام حسین علیه‏السلام برای سپاه حر، تاریخ طبری، ج 6 / 229.
30. صحیفه امام، ج 4، 151.
31. همان، ج 15، 9.
32. همان، ج 13، 455.
33. همان، ج 14، 406-407.
34. همان، ج 10، 120.
35. همان، ج 17، 52.
36. همان، ج 8، 527.
37. همان، ج 11، 452.
38. همان، ج 17، 52.
39. همان، ج 15، 331.
40. همان، ج 10، 122.
41. همان، ج 17، 53.
42. همان، ج 11، 496.
43. همان، ج 5، 75.
44. همان، ج 15، 13.
45. همان، ج 15، 214.
46. همان، ج 21، 1.
47. همان، ج 17، 45.
48. همان، ج 13، 213.
49. همان، ج 4، 151-152.
50. همان، ج 20، 198.
51. همان، ج 17، 56.
52. همان، ج 17، 52.
53. همان، ج 18، 192.
54. همان، ج 17، 53-54.
55. همان، 10، 351.
56. همان، ج 12، 350.
57. همان، ج 1، 200.
58. همان، ج 1، 193.
59. همان، ج 3، 314.
60. همان، ج 17، 169.
61. همان، ج 8، 368.
62. همان، ج 5، 192-193
63. همان، ج 8، 42.
64. همان، ج 14، 525.
65. همان، ج 14، 413.
66. همان، ج 8، 485.
67. بحار، ج 92، 254.
68. صحیفه امام، ج 5، 76.
69. همان، ج 8، 529.
70. همان، ج 15، 330.
71. همان، ج 15، 331.
72. همان، ج 8، 529.
73. همان، ج 10، 120.
74. همان، ج 10، 121.
75. همان، ج 10، 314.
76. همان، ج 8، 528.
77. همان، ج 16، 347.
78. همان، ج 11، 97.
79. همان، ج 17، 55.
80. همان، ج 12، 98، مشابه ج 11، 94.
81. همان، ج 16، 346.
82. همان، ج 17، 58.
83. همان، ج 16، 347.
84. همان، ج 8، 528-527.
85. همان، ج 10، 315.
86. همان، ج 18، 177.
87. همان، ج 13، 327.
88. همان، ج 13، 327.
89. همان، ج 16، 346.
90. همان، ج 16، 343 - 344.
91. همان، ج 10، 315، مشابه ج 11، 97.
92. همان، ج 10، 314، مشابه ج 8، 529، مشابه، ج 16، 343.
93. همان، ج 8، 528، مشابه، ج 11، 100.
94. همان، ج 8، 529.
95. همان، ج 10، 120، مشابه، ج 10، 315.
96. همان، ج 13، 322-323.
97. همان، ج 13، 327.
98. همان، ج 15، 331.
99. همان، ج 15، 208.
100. همان، ج 13، 354.
101. همان، ج 8، 460.
102. همان، ج 17، 499.
103. همان، ج 21، 400.
104. صحیفه امام، ج 15، 367.

تبلیغات