هر بخش از الهیات کارل رانر ارتباطی ناگسستنی با خوانش او از وضعیت انسان دارد؛ او معتقد است که خداوند سهمی از وجود خودش را با آدمی به اشتراک نهاده است. این عطیه ی خداوند منتظر پاسخ مثبت از سوی انسان است. چنین مولفه ی وجودیی در حیات عینی و ملموس آدمی آثاری دارد و تحقق راستین و غایی خود را خواستار است. این نگرش به انسان، راه به مسیح شناسی استعلایی می برد. مسیح پاسخ قطعی به این پیشنهاد وجودی خداوند است. بدین سان، او منتهای امکانی است که همگی انسان ها از آن برخوردارند ـ بله گفتن به خداوند. رانر به واسطه ی سیر تکاملیی که در هستی می بیند، اهمیت کیهان شناختی مسیح را نشان می دهد و او را افزون بر انسان، برای کل عالم نیز دارای اهمیت می داند. این نگرش به مسیح دارای انطباق کامل با نگرش سنتی است که مسیح را تجسد کلمه ی خداوند می داند که در او اتحادی بین بشر و خداوند رخ داده است. این را نه تنها در بررسی مسیح شناسی استعلایی رانر و سیر تکاملیش، بلکه در اشاره ی او به اعتقادنامه ی کالسدون نیز مورد اشاره قرار داده ایم.