بررسی تناسب سوره حوامیم
آرشیو
چکیده
متن
بحث درباره مناسبات قرآن ،سابقه درازی دارد و از آن زمان که بحث اعجاز قرآن به عنوان یک علم شکل گرفت،ومسأله زیبایی و نظم قرآن ـ به جز الفاظ و معانی ـ مطرح گشت، مسأله تناسب در آیات و سور نیز عنوان شد.در آغاز، پیوستگی قرآن در سایه بحثهای مربوط به نظم جمله ها در آیه مطرح میشود، رفته رفته به پیوستگی آیهها با یکدیگر کشیده می شود و در مرحلهای گستردهتر تلائم سورهها و پیوند هر سوره با قبل و بعد آن، و در سطح بالاتری تناسق دستههایی از سور ـ با توجه به تقسیم سور قرآن به چهار دسته ـ مطرح میگردد،و اخیراً سخن از نظام واره بودن کل قرآن و به تعبیری سیستمی شدن آیات الهی میرود.
معنی لغوی و اصطلاحی تناسب
تناسب یا مناسبت در لغت به معنی هم شکلی و نزدیک به هم بودن است و در اصطلاح علوم قرآن، ربط دهنده بین آیات را گویند.از تناسب گاه با تعابیر تناسق و اتساق نیز یاد شده است.
سیوطی در اتقان میگوید:
مناسبت در لغت به معنی همگونی و نزدیک به هم بودن است و در آیات و مانند آنها به معنایی بر می گردد که میانشان ربط ایجاد میکند.1
علم مناسبت و توقیفیت سورهها
یکی از بحثهای به شدت مرتبط با علم مناسبت، توقیفیت ترتیب آیات و سور است.
توقیفیت سور در علوم قرآن به ویژه در تاریخ جمع قرآن از مباحث مهم و قابل توجه است، و در علم مناسبت همواره مورد استفاده مخالفان و موافقان است.از آنجا که توقیفیت ترتیب آیهها و سورهها یکی از مبانی،بلکه اصل و اساس اعتقاد به پیوستگی قرآن است،لذا در این زمینه توضیحاتی ارائه خواهیم داد:
توقیفیت به این معنی است که، آنچه از قرآن به ما رسیده از نظر نظم کلمات و ترتیب آیات و سورهها، همان چیزی است که پیامبر(ص) فرموده و به دستور خداوند بوده است.نظریه توقیفی بدون ترتیب قرآن، در برابر دیدگاه کسانی است که میگویند جمع و ترتیب قرآن پس از پیامبر(ص) و به اجتهاد صحابه انجام گرفته است و از ناحیه پیامبر(ص) در این باره دستوری نرسیده است.البته هر دوگروه بر این نکته اتفاق نظر دارند که سیر نزول و ترتیب آیه ها و سورهها به شکل موجود نبوده است،و گرنه می بایست سورههای مکی همه در یک جا و مقدم بر سورههای مدنی و آیات مکّی مقدم بر آیات مدنی باشد، در حالی که قطعاًچنین چیزی نیست.
توقیفیت ترتیب قرآن از دو زاویه مطرح است،یکی ترتیب کلمات و ترتیب آیهها در یک سوره،و دیگری ترتیب سورهها در کل قرآن.
دربارهٔ مسأله نخست، یعنی ترتیب آیات و کلمات ظاهراً بین اهل نظر اتفاق و اجماع وجود دارد که به دستور پیامبر(ص) بوده است.2
روایات فراوانی هم شاهد است بر اینکه پیامبر(ص) سورههایی را درنماز میخوانده و یا برای فضیلت تلاوت سورهای ثواب هایی را ذکر می کرده است.3 و چنین بوده که هرگاه آیه ای نازل میشده، امر میفرموده است که آن را در کنار فلان آیه در سورهای خاص بگذارند.4
بنابراین بحث توقیفیت آیات سوره ها، مورد بحث این مختصر نیست و ما آن را تلقّی به قبول کردهایم و متعرض بحث آن نخواهیم شد، آنچه بیشتر به بحث تناسب ارتباط دارد، توقیفیت ترتیب سورهها است.
اما در مورد ترتیب سور به شکل موجود،که آیا توقیفی است یا به اجتهاد صحابه پیامبر بر میگردد،سه نظریه دربارهٔ آن وجود دارد:
1. توقیفیت و ترتیب و جمع در زمان پیامبر و به امر خداوند بوده است.
2. جمع و تدوین پس از پیامبر، و ترتیب با اجتهاد صحابه بوده است.
3. عمدهٔ سورهها ترتیبشان در زمان پیامبر بوده و اندکی از آن ها پس از پیامبر ؛ که در حقیقت تفصیل میان دو قول سابق است.
مشهور در میان شیعه و سنی قول به اجتهادی بدون ترتیب سورهها است.به این دلیل بزرگترین مانع در گسترش این علم، بیاعتقادی به توقیفیت ترتیب سور است.
البته یادآورمیشویمکهلازمهپذیرفتنتوقیفیتترتیبسورهها،پذیرفتنعلممناسبتنیست،زیرا کسانیهستندکهجمع وتألیف قرآن رادرعصرپیامبرمیدانندامابهعلممناسبتهماعتقادیندارد.
انواع مناسبات
علم مناسبت در سور در ابعاد مختلفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و پیوستگی و ارتباط در شکلهای مختلفی مورد ادعا واقع شده است که در این بخش به انواع و اقسام آنها اشاره میشود،و توضیحاتی در هر قسمت ارائه خواهیم داد:
الف) مناسب آغاز سوره با فرجام سورهٔ پیشین و یا پیوستگی میان پایان سوره با سوره بعدی
درباره ارتباط و پیوستگی سورههای مجاور گفته شده است، با مطالعه سورههایی که پشت سر هم قرار گرفته اند،چنین به نظر میرسد که میان آنها ارتباطی منطقی و مشهود برقرار است، گویی آیات ابتدای هر سوره به گونهای طبیعی به آیات انتهایی سوره قبل گره میخورد و مطالب آن از زاویه دیگری ادامه مییابد، و درست مثل فصول مختلف یک کتاب که در عین استقلال، تابع محور اصلی و هماهنگ با یکدیگر تنظیم میشوند.در اینجا جابجا کردن سورهها همان قدر بیمنطق و نادرست است که جابجا کردن فصول مختلف یک کتاب.هر چند برای ما که به ظاهر قرآن توجه داریم این نظم پوشیده است ولی تنظیم آن به شکل فعلی که به دستور پیامبر(ص) و توصیه جبرئیل یعنی به امر الهی انجام شده حکمتی دارد که باید آن را شناخت و بهره گرفت.البته در میان سورههای بلند قرآن به دلیل تنوع مطالب و موضوعات، پیدا کردن وجوه مشترک بین دو سوره، آسان است، اما اگر میان سورههای کوچکی که پشت سر هم قرار گرفته اند به طور طبیعی، نگاه شود، بدون آنکه تکلّف و تصنعّی به کار برده شود، این ارتباط مشاهده می گردد که با دیگر سورهها این پیوستگی میسّر نیست.5
ب) مناسبت مضمون سوره با مضمون سوره قبلی
ادعایی که درباره این مناسبت گفته شده چنین است:
سوره های قرآن همچون حلقههای گردنبندی است که با بند و بستی به یکدیگر متصل شدهاند، و تماماً در یک نظام مرتبط و منسجم حول محور توحید با یکدیگر پیوند خورده اند به طوری که با جابجا کردن فرضی آنها این هماهنگی به هم میخورد.به عبارت دیگر قرآن از 114 موضوع و مقاله به نام سوره تشکیل شده که هر یک در عین استقلال، مانند فصول مختلف یک کتاب به ترتیب خاصی به دنبال یکدیگر قرار گرفتهاند.اعتقاد به چنین نظمی کمک شایانی به فهمیدن منظورهای سوره در ارتباط با سورههای قبل و بعد آن مینماید.6در واقع این هماهنگی به گونهای است که دو سوره همجوار در موضوعات و مطالبی که عنوان می کنند به شکلی همگونی دارند، این همگونی میتواند به این صورت باشد که سوره دوم، ادامه دهنده و تکمیل کننده سوره پیش از خود باشد ویا مطالب اجمالی آن را تفصیل دهد و یا موضوع مطرح شده در هر دو یکی باشد،حتی ممکن است میان مطالب آن دو، رابطه تقابل وجود داشته باشد و مواردی از این قبیل.
مراغی چگونگی مناسبت سورهٔ نباء با سوره پیش از آن،(مرسلات) را چنین باز میگوید:
سورهٔ نبأ شامل اثبات قدرت بر انگیختن مردگان است که در سوره پیشین یاد شده و کافران آن را تکذیب می کردند. چه در این سوره و چه در سوره قبلی سرزنش و کوبیدن تکذیب کنندگان وجود دارد،در آنجا گفته شده:ألم تخلقکم من ماء مهین.(مرسلات،77/20) و اینجا گفته می شود: ألم نجعل الارض مهادا.(نبأ، 78/6)
در هر دو سوره توصیف بهشت و جهنم و نعمتهای پرهیزکاران و عذابهای منکران وجود دارد . در این سوره تفصیل آنچه در سوره پیشین از یوم الفصل گفته شد آمده است ، در آنجا می گوید: لأی یوم أجلت. لیوم الفصل. و ما ادریک ما یوم الفصل.(مرسلات/12 ـ 14) و اینجا می گوید: ان یوم الفصل کان میقاتا.(نبأ/17) 7
ج) ساختار درختی
در این نظریه ،پیوستگی میان مجموعه آیات و سور قرآن،به شکل ساختار درختی است این ساختار، بیانگر نظم و پیوستگی و تعیین جایگاه هر موضوع از ریشه،تنه،ساقه،شاخه و برگ است و جغرافیای دیگری از موضوعات و مفاهیم را ترسیم میکند.
منظور از این بحث در انواع علم مناسبت، قائل شدن به نوعی تقسیم میان سورههای قرآن است، به این معنا که نه تنها میان سور مجاور و یا کل قرآن نوعی پیوند موضوعی است، بلکه میان سوره های نزدیک به هم نیز نوعی هماهنگی و همسویی وجود دارد.همان طوری که برخی از کتابها از چندین جلد و هر جلد از چندین فصل تشکیل شدهاند، سورههای قرآن خود دارای تقسیم بندی و فصول است که هر کدام به مجموعههایی بخش بخش میشوند.
درباره این پیوستگی دو نوع تقسیم بندی انجام گرفته است:
اول:تقسیم بندی که بر اساس ظاهر کلمات و خصوصیات محتوایی، تبدیل به مجموعههایی مستقل در قرآن شده، و میان این مجموعه، نوعی اتصّال و پیوند محتوایی و وحدت مضمونی برقرار شده است.
دوم:تقسیم بندی بر اساس حدیثی از پیامبر(ص) است که قرآن را چهار قسمت کرده اند.
بینات » شماره 51 (صفحه 23)
________________________________________
درباره تقسیم اوّل یکی از معتقدان به پیوستگی قرآن مینویسد:
سورههای قرآن را میتوان فصول این کتاب، و مجموع چند سوره مجاور را جلد جداگانهای از کتاب تلقی کرد. برخی از این مجموعه ها به راهنمایی حروف مقطعه قابل تشخیص اند . مثل هفت سوره ای که با حروف مقطعهٔ «حم» افتتاح شدهاند.
برخی دیگر را از طریق روابط تقابل و روشنی که با یکدیگر دارند، میتوان شناخت. مثل سورههای بقره و آل عمران که هر دو دارای حروف مقطعه الم است،اولی اشاره به تاریخ بنی اسرائیل در دوره حضرت موسی(ع) دارد و دومی مسیحیت را از آل عمران که ریشه اصلی این قوم بودند معرفی مینماید.همچنین سوره های مکی همچون جمعه و منافقون که در رکعات نماز جمعه خوانده می شود.8
به این ترتیب یکی از انواع پیوستگی تقسیم سورهها در مجموعههای خاص،روش اجتهادی و توجه به ظاهر و محتوا برای تشخیص مناسبت مجموعهای از سورهها است.
اما در برابر روش اجتهادی،برخی از روش مأثور استفاده کرده و گفته اند:طبق حدیثی که از پیامبر (ص) نقل شده و با توجه به اینکه قرآن به چهار مجموعه تقسیم گردیده است، میتوان میان هر یک از این چهار دسته، نوعی پیوستگی برقرار کرد.
این حدیث از احادیث مشترکی است که شیعه و سنی آن را نقل کردهاند و طرق مختلفی دارد.درشیعه، کلینی از علی بن ابراهیم نقل میکند و در اهل سنت از احمد بن حنبل نقل شده است که پیامبر(ص) فرمودند:من هفت سوره طولانی به جای تورات(طوال:شامل بقره تا پایان سوره برائت) و سورههای صد آیه ای به جای انجیل(مئین: از سوره یونس تا انتهای سوره قصص) و سورههای دو گانه کمتر از صد آیه به جای زبور(مثانی:از عنکبوت تا پایان سوره ق) و سورههای کوتاه و پی در پی که 68 سوره میباشد به جای دیگر کتب انبیا عطا شده است.(مفصل:از سوره ذاریات تا انتهای قرآن).
گفته اند چون پیامبر نوعی تقسیم در میان سورههای قرآن به وجود آورده است،پس نوعی پیوستگی و مناسبت میان هر کدام از این دستهها میباشد،و نظم خاصی بر چهار مجموعه، حاکم است.9
سعید حدّی نویسندهٔ کتاب الاساس فی التفسیر که کوشش شایانی در تناسبهای موجود میان سور و آیات انجام داده است،در ترسیم چگونگی ارتباط میان سور، طرح خاصی دارد، وی با تأکید بر این حدیث که آن را «حسن»میشمارد، اساس کار خود را بر حصرهای چهارگانه قرآن:طوال و مئین، مثانی و مفصل پایه گذاری میکند.10
بینات » شماره 51 (صفحه 24)
________________________________________
حروف مقطعه و ارتباط سور
29 سوره قرآن کریم با حروف مقطعه آغاز می شوند. درباره مدلول حروف مقطعه و حکمت افتتاح سوره به آنها، آرای متفاوتی از جانب مفسران ابراز شده است.برخی آنها را عبارت از حروف سادهای میدانند که خداوند متعال با افتتاح بعضی از سورهها با آنها، خواسته بفهماند که قرآن از همین حروف تشکیل شده است ، اگر شما هم میتوانید با کمک این حروف چیزی مانند قرآن بیاورید.برخی دیگر این حروف را غیرقابل درک دانسته و آنها را اسرار ناگشودنی قرآن، به حساب آوردهاند.عدهای دیگر آنها را نامهای قرآن یا اسامی برخی از سور دانسته اند.و گروه دیگری این حروف را رمزی از اسماء اعظم الهی دانسته و میگویند:خداوند بااین حروف به نام خود سوگند خورده است.11
احتمال دیگری که رابطه مستقیمی با تناسب این سور دارد، نظریهای است که به وجود ارتباط بین حروف مقطعه و موضوعات مطرح شده در سورههای مربوطه میپردازد، بر اساس این نظریه مضمون سوره هایی که با حروف مقطعه آغاز میشوند به یکدیگر شبیه بوده ،در سورههایی که حروف مقطعه آنها از یک نوع است شباهت بیشتر و اغراض، کاملاً به هم نزدیکند.یکی از مفسّرانی که این نظریه را طرح کرده،علامه طباطبایی است،ایشان در این باره میگویند:اگر کسی درسوری که سر آغازش یکی است مانند سوره های «الم »و«المر»و سورههای «طس»و «حم» دقت کند خواهد دید، سورههایی که حروف مقطعه اول آنها یکی است، از نظر مضمون به هم شباهت دارند و سیاقشان یک سیاق است.به طوری که شباهت بین آنها در سایر سورهها دیده نمیشود.
مؤکد این معنا شباهتی است که در آیات اول بیشتر این سورهها مشاهده می شود،مثلاً در سورحوامیم،آیه اول آن با عبارت«تلک آیات الکتاب»است یاعبارتی دیگر که این معنا را می رساند، و نظیر آن آیههای اول سورههایی است که با «المر» افتتاح شده که فرموده:تلک آیات الکتاب و یا به عبارتی در همین معنا و نیز نظیر این در«طس »به مشاهده شده یا سوری که با«الم» آغاز گشته که در بیشتر آنها نبودن «ریب» در قرآن ذکر شده و یا عبارتی که همین معنا را برساند.
با در نظر گرفتن این شباهتها ممکن است آدمی حدس بزند که بین این حروف و مضامین سورهای که با این حروف آغاز شده ارتباط خاصی باشد، مؤید این حدس آن است که می بینیم سورهٔ اعراف که با «المص» آغاز شده،و مطالبی را که در سورههای« الم» و سوره«ص» است در خود جمع کرده، و نیز میبینیم سورهٔ رعد که با«المر» افتتاح شده،مطالب هر دو قسم سورههای «الم »و« المر» را دارد.
ای بسا اگر اهل تحقیق در مشترکات این رموز دقت کنند ومضامین سورههایی که بعضی از این حروف در ابتدایش آمده را با یکدیگر مقایسه نمایند،رموز بیشتری بر ایشان گشوده گردد.و ای بسا معنای آن روایتی هم که اهل سنّت از علی(ع) نقل کردهاند همین باشد که:برای هر کتابی نقاط برجسته و چکیدهای است و چکیده قرآن حروف مقطعه است.12
چکیده و خلاصه بودن حروف مقطعه و نیز اشتراک مضامین سورههای مشتمل بر این حروف، مبنای تحقیق و بررسی یکی از قرآن پژوهان معاصر قرار گرفته.وی با تأکید بر نقش سمبلیک و رمزی این حروف که عصاره و خلاصهای از مضامین سوره به شمار میروند.به این نتیجه رسیده که سورههای آغاز شده با حروف مقطعه، دارای سه مشخصهٔ اصلی هستند.
الف) غالباً در اولین آیه آنها اشارهای به نزول کتاب، قرآن، وحی و تلاوت آیات شده است.
ب) مقدمه سوره،اعراض و ناباوری و تکذیب بیشتر مردم را نشان میدهد.
ج) مخاطب سوره، شخص پیامبر(ص) است و عمدتاً ضمیر «ک» در ابتدای سوره به چشم میخورد.
د) در بیشتر 29 سوره که دارای حروف مقطعه هستند، تجربه رسالت یک یا چند تن از رسولان گذشته یادآوری گردیده تا حضرت خاتم النبیین با مشاهده اعراض و تکذیب مردم و صبر و شکیبایی آن رسولان، پیروزی و موفقیت نهایی پیامبران و پیروان آنها را بداند و در برابر مشکلات عظیمی که همانند آنان در پیش دارد، استوار و صابر گردد.
بنابراین هر کدام از این حروف معمولاً اشاره به جریان رسالت یکی از پیامبران و یا تجربه و عبرتی از تاریخ و سرگذشت اقوام گذشته می باشد.13
زرکشی و سیوطی به گونهای دیگر به ارتباط بین حروف مقطعه و مضامین سورهها اعتقاد دارند، آنها میگویند:بین حروف ابتدایی سوره با کلمات بکار رفته در آن رابطهٔ معنا داری وجود دارد.به این شکل که در سوره«ق»،از کلماتی که مانند یاد قرآن،خلقت،قرب به فرزندان آدم، سائق،قول عتید، رقیب و سایر کلماتی که مشتمل بر حرف قاف هستند، استناد شده است و در سورهٔ یونس که با «المر» آغاز شده نیز بیش از دویست کلمه با حروف (ا ـ ل ـ ر) وجود دارد.همچنین سوره محمد درباره خصوصیتهای متعددی سخن میگوید… این شواهد نشان میدهد که هر سورهای که با یکی از این حروف آغاز شده باشد بیشتر کلمات و حروفش همانند آن است.14
این نظریه تلاشهای رشاد خلیفه را در ذهن تداعی میکند که در نظر داشت اعجاز عددی قرآن را ثابت نماید و بر رابطه آماری بین حروف مقطعه و کلمات بکار رفته درسوره تأکید داشت.باید توجه کرد اگر چه این مقایسههای آماری ممکن است اعجاز عددی قرآن را اثبات کند اما مشکلی را در مسیر یافتن غرض سوره حلّ نمی کند مگر اینکه بتوان بین کلمات مشتمل بر یک حرف مشخص از نظر موضوعی نیز نوعی ارتباط برقرار نمود.البته به شرطی که به وادی تکلّف و تحمیل سلیقه بر قرآن گام ننهیم.
ارتباط سور حوامیم
هفت سوره در قرآن کریم با حروف مقطعه «حم» آغاز شده،این سورهها که پشت سر هم قرار گرفته و مجموعه منسجم و مرتبطی را تشکیل می دهند عبارتند از:مؤمن(40)، فصّلت(41)، شوری(42)، زخرف(43)، دخان(44)، جاثیه(45)، احقاف(46).
چنین به نظر می رسد که سور متعددی که باحروف مقطعه مشابه آغاز می شوند، علاوه بر هماهنگی کلی و ارتباط عمومی مفاهیم و مقاصد آنها، ویژگی مستقل نیز داشته ،هر کدام از زاویهٔ به خصوصی بر مسألهٔ واحد میتابند و آن را تبیین مینمایند.کلمه «حم» بیش از بقیه کلمات مقطعه،آغازکننده سورهمیباشد.بنابراین راحتتر میتوان وجوه مشترک این سوره ها را پیدا کرد.
سور حوامیم معروف به عرائس قرآن میباشند ؛و انس از پیامبر(ص) نقل کرده، که فرمودند:حوامیم دیباج قرآن میباشند .
نیز از پیامبر(ص) روایت شده که فرمودند:
برای هر چیزی میوهای است و میوه قرآن حوامیم میباشند. حوامیم باغهای نیکوی سرسبز و نزدیک به هم هستند و هر کس میخواهد در باغهای بهشت گردش کند، حوامیم را بخواند.15
سیوطی در این رابطه میگوید:
از جابر بن یزید و ابن عباس در ترتیب نزول سور روایت شده که:حوامیم به دنبال سوره زمر نازل شده اند و ترتیبشان مثل ترتیب در مصحف میباشد.
وی معتقد است:
سور حوامیم به خاطر اشتراکشان در شروع با حرف مقطعه «حم» و ذکر کتاب بعد از «حم»، به حوامیم معروف گشته اند و همه آنها مکی میباشند و در حدیث نیز آمده که یکباره نازل شدهاند و مطلع سوره زخرف با سوره دخان و مطلع سوره جاثیه با مطلع سوره احقاف هم خوانی دارد.16
طبرسی در مورد تناسب میان حوامیم میگوید:
پس از آنکه خداوند سورهٔ مؤمن را به یادآوری منکران آیات الهی پایان داد قل انی نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله لما جاءنی البینات…(سوره فصلت) را با این آیات شروع کرد… بشیراً و نذیراً فاعرض اکثرهم فهم لا یسمعون، وقتی خدواند سوره فصلت را با یاد قرآن ختم فرمود،سوره شوری را با یاد قرآن شروع کرد: کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم،و چون سوره شوری را با یاد آوری از قرآن و وحی ختم فرمود.و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نوراً تهدی به من تشاء من عبادنا و انّک لتهدی الی صراط مستقیم.سوره زخرف را با همان مطالب آغاز فرمود: و الکتاب المبین…،و چون سوره زخرف را با وعدههای عذاب و تهدیدهایی ختم کرده: فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون ،سوره دخان را با وعدههای عذاب و هشدارهایی شروع فرمود: فارتقب یوم تأتی السماء بدخان مبین.پس از آن سوره دخان را با یاد قرآن به پایان برده: فانّما یسّرناه بلسانک لعلّهم یتذکّرون، سوره جاثیه را نیز با یاد قرآن شروع کرده: تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم و آنگاه که سوره جاثیه را با یادی از توحید و مذمّت اهل شرک و وعدههای عذاب نسبت به آنان ختم فرمود:و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و مأویکم النّار و ما لکم من ناصرین.سوره احقاف را اول با توحید و سپس با وعدههای عذاب نسبت به گناهکاران شروع نمود.17
همانطور که ملاحظه فرمودید مرحوم طبرسی در مورد تناسب میان حوامیم به نوع اول تناسب یعنی مناسبت آغاز سوره با فرجام سورهٔ پیشین معتقد است.
از اولین نگاه ملاحظه مینماییم که در غالب 29 سورهای که دارای حروف مقطعه هستند، بلافاصله پس از این حروف در همان آغاز سوره، نام کتاب یا قرآن و یا وحی و قلم برده شده است.اما سورههای دارای حروف مقطعه «حم» دارای ویژگیدیگری بوده از زاویه متفاوتی بر مسأله کتاب نگاه میکنند.این تفاوت در عنایت خاص بر مسأله تنزیل یعنی کیفیت نزول تدریجی قرآن و موضوع تفصیل،تفریق،حکیم بودن،عربی بودن و چگونگی نزول آن در شب قدرمی باشد.
نگاهی سطحی به آیات ابتدای سورههای مورد نظر، آشکار میسازند که در بیشتر آنها روی موضوع تنزیل کتاب (نزول تدریجی) و همچنین روی موضوعات:وحی مستمر یوحی الیک تفصیل نزول اولیه :کتاب فصلت آیاته و تفریق دائمی آن در شبهای قدر آینده فیها یفرق کل امر حکیم، تصریح شده است.
مؤمن:حم.تنزیل الکتاب من اللّه العزیز العلیم.
فصّلت:حم.تنزیل الکتاب من الرحمن الرحیم . کتاب فصّلت آیاته قرآناً عربیاً لقوم یعلمون.
شوری:حم.عسق.کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم.
زخرف:حم.و الکتاب المبین.انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون.و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم.
دخان:حم .و الکتاب المبین.انا انزلناه فی لیلة مبارکة انّاکنّا منذرین.فیها یفرق کل امر حکیم. امراً من عندنا انّا کنا مرسلین.
جاثیه: حم.تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم.
احقاف:حم.تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم.
از طرف دیگر مشاهده مینماییم سورههای مورد نظر تنزیل کتاب را ناشی از اسماء مزدوج: عزیز العلیم، رحمن الرحیم، و عزیز الحکیم معرفی کردهاند، بنابراین چنین نتیجه میگیریم که باید رابطهای میان اسماء:عزیز، علیم، رحمن، رحیم و حکیم با مسألهٔ تنزیل کتاب و محتویات و مقاصد سورههای مذکور وجود داشته باشد.با بررسی دقیقتری متوجه میشویم که از میان پنج نام نیکوی مورد نظر دو تای آنها که اتفاقاً مشتمل بر دو حرف «ح» و «م» «حم» نیز میباشند، در متن سوره غلبه داشته، محور اصلی آن را تشکیل میدهند و اسماء دیگر در طول آن قرار میگیرند.این دو نام که«رحیم»و«حکیم»میباشد بیانگر«رحمت» و«حکمت» پروردگارمی باشد، که کتاب را برای هدایت انسانها،به تدریج تنزیل داده است.بنابراین، تفصیل آنچه بر پیامبر نازل شده و تفریق آن به صورت آیه آیه برای هدایت انسانها،حکایت از رحمت ویژه «رحیم» و «حکمت» بالغهای مینماید که سزاوار پروردگار است.چنین تدبیری اولا ًدلالت برتوانایی و عزّت او مینماید،ثانیاً علم و آگاهی او را بر نیازهای تکوینی و تشریعی بندگان نشان میدهد.پس تنزیل کتاب علاوه بر آنکه به «رحمن و رحیم و حکیم» نسبت داده میشود، به «عزیز و علیم» نیز ارتباط پیدا میکند و چنین است که در اولین سوره از سور حوامیم بر این ویژگی عنایت شده است.
الف) تنزیل کتاب ناشی از رحمت
1. سوره مؤمن:الذین یحملون العرش و من حوله یسبّحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین امنوا ربّنا وسعت کل شیء رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتّبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم(7)
و قهم السئیات و من تق السئیات یومئذ فقد رحمته و ذلک هو الفوز العظیم.(9)
سوره مؤمن که مقدم بر سایر سور این گروه قرار گرفته است به طرز زیر بنایی و اصولی دست اندرکاری و نقش تسبیحی فرشتگان را برای استغفارمؤمنین،یعنی پاکسازی و ایجاد زمینههای رشد و کمال و تقرب آنها را نشان میدهد، به این ترتیب در این سوره واسطه نزول رحمت و عامل رساندن آن را در دنیا و آخرت معرفی مینماید.
2. سوره فصلت:انّ الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة الاّ تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون.نحن اولیاءکم فی الحیوة الدنیا و فی الآخرة و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدعون.نزلاّ من غفور رحیم.(30ـ32)
دراین سوره نیز همچون سوره قبل از نقش حمایت کننده و امداد فرشتگان برای موحدین و نزول مستمر آنها بر استقامت کنندگان در راه توحید حکایت میکند و ولایت آنها را نسبت به موحدین در دنیا و آخرت نشان میدهد.همه اینها مقدمهای است تا مؤمنین بدانند در دنیا تنها نیستند و فرشتگان الهی همواره همراه آنها هستند.اولین آیهٔ این سوره نیز به وضوح نشان میدهد که تنزیل کتاب از جانب «رحمن »و« رحیم»نشانه و مصداقی از همین امدادها میباشد که از رحمت عام «رحمان» و خاص «رحیم» پروردگار نشأت گرفته است.
3. سوره شوری:تکاد السماوات یتفطرّن من فوقهنّ و الملائکة یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض الا ان الله هو الغفور الرحیم.(5)
و لو شاء الله لجعلهم امة واحدة و لکن یدخل من یشاء فی رحمته و الظالمون ما لهم من ولی ولانصیر.(8)
هو الذی ینزّل الغیث و ینشر رحمته و هو الولی الحمید.(28)
… و انا اذا اذقنا الانسان منا رحمة فرح بها و… (48)
اگر در سورههای قبل، از استغفار و امداد فرشتگان برای مؤمنین و موحدین یاد میکرد،در این سوره به طور گستردهتری نقش ملائک را در استغفار برای تمامی اهل زمین یاد میکند و چنین مکانیسمی را ناشی از نامهای نیکوی «غفور الرحیم »معرفی مینماید.به این ترتیب معلوم میشود که اصلاً نیروهای تدبیر کننده عالم تماماً زمینه ساز پاک شدن و رشد و تعالی انسانها هستند و علاوهبرنزولبارانرحمتکه نیاز جسمی و حیات مادی انسان را تأمین مینماید و طبیعت آلوده را پاک میکند،نیاز روحی وحیات معنوی او را نیز از طریق نزول وحی و کتاب و ارسال رسل برآورده میسازد و به این طریق آن را که منطبق با مشیت او شده باشد در رحمت ویژهاش داخل میکند.
4. سوره زخرف:و قالوا لو لا نزّل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم .اهم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون.(3132)
قرآن رحمتی است از جانب پروردگار،کافران ایراد میگیرند که چرا این قرآن بر شخصیت مهمّی از دو شهر (مکه و مدینه) نازل نشده است.پاسخ پروردگار این است که مگر آنها رحمت پرودگار را تقسیم میکنند؟بلکه ما معیشت آنها را در زندگی دنیا تقسیم مینماییم…
در آیات بعدی که هفت بار نام «رحمن»تکرار شده است، رحمت عام و جهان شمول پروردگار را که سایه لطفش همواره بر سر آدمی است مورد تأکید قرار میدهد.
5. سوره دخان:حم.و الکتاب المبین.انا انزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین.فیها یفرق کل امر حکیم.امراً من عندنا انّا کنّا مرسلین.رحمة من ربک انه هو السمیع العلیم.(16)
یوم لا یغنی مولی عن مولی… الا من رحم الله انه هو العزیز الرحیم.(4142)
به جز سوره قدر که از نزول قرآن یاد میکند،سوره دخان تنها سورهای است که از ابتدا به این مهم پرداخته است.در آیات ابتدایی این سوره به وضوح نشان داده شده است که نزول قرآن در شب مبارک قدر بوده، و جدا جدا شدن آیات رحمتی از جانب پروردگار بوده است که شنوای دعاها و درخواستهای بندگان و عالِم به مصلحت و رشد آنها است.از طرفی آیه 42 رحمت ویژه پروردگار را در آخرت نشان میدهد.
6. سوره جاثیه:هذا بصائر للناس و هدی و رحمة لقوم یوقنون.(20)
فاما الذین امنوا و عملوالصالحات فیدخلهم ربّهم فی رحمته ذلک هو الفوز المبین.(30)
در آیه اول صریحاً نشان می دهد که قرآن بصیرتهایی برای مردم و هدایت و رحمتی است برای کسانی که به یقین آوری بپردازند و در آیه دوم از رحمت اخروی که همان رضایت و بهشت الهی است، یاد میکند.
7. سوره احقاف :ام یقولون افتریه … و هو الغفور الرحیم.(8)
و من قبله کتاب موسی اماماً و رحمة و هذا کتاب… (12)
آیه اول از مغفرت و رحمت الهی در برابر گناه بندگان یاد می کند و آیه بعدی نشان میدهد که نه تنها قرآن بلکه همه کتب دینی، از جمله تورات و حضرت موسی نیز رهبری کننده و «رحمتی» از جانب خدا بود.
ب) تنزیل کتاب از سرچشمه حکمت
در آیات مختلف سور حوامیم ، به کرّات بر تنزیل از منشأ حکمت پروردگار تصریح شده و نام نیکوی «حکیم» مورد تأکید قرار گرفته است.ذیلاً به برخی از این آیات اشاره میشود.
فصلت/42:لایاتیه الباطل من بین یدیه و من خلفه تنزیل من حکیم حمید.
شوری/3:کذلک یوحی الیک و الی الّذین من قبلک اللّه العزیز الحکیم.
شوری/51:ما کان لبشر ان یکلمه اللّه … فیوحی باذنه ما یشاء انه علی حکیم.
جاثیه/2:تنزیل الکتاب من اللّه العزیز الحکیم.
احقاف2/:تنزیل الکتاب من اللّه العزیز الحکیم.
خداوند چون «علی و حکیم» است، کتابی هم که برای هدایت بندگان میفرستد در اصل و نزد او دارای چنان مقام و مرتبهای است،ولی برای فهم و درک بندگان، در سطح اندیشهٔ آنان پایین آورده از مرحله «محکم و یکپارچه»به صورت تفصیلی نازل مینماید.آیات ذیل این معنا را نشان میدهد:
زخرف:حم و الکتاب المبین. انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون.و انّه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم.
دخان:حم .و الکتاب المبین.انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین .فیها یفرق کل امر حکیم.
این کتاب چون از منشأ حکمت نازل شده پس سرشار از مواعظ و مبانی حکیمانه است و مؤمنین باید در اختلافات به حکم آن گردن نهند.نه تنها قرآن، که تمامی کتب الهی برای این نازل شدهاند تا بندگان در مناسبات اجتماعی بین خود بر اساس چنان سند محکمی رفتار نمایند و اختلافات خویش را با موازین حکیمانه و عادلانه آن حل و فصل نمایند.
شوری 10/:و ما اختلفتم فیه من شئ فحکمه الی اللّه.
زخرف/63:و لمّا جاء عیسی بالبینات قال قد جئتکم بالحکمة و لابین لکم بعض الذی یختلفون فیه .
جاثیه/6:و لقد آتینا بنی اسرائیل الکتاب و الحکم و النبوة … و اتیناهم بینات من الامر.
اشارات دیگری در سوره های مورد نظر شده است که نه تنها خداوند حکیم برای تبیین حق و باطل در اختلافات،کتاب مبینی نازل کرده است تا ظالم و مظلوم و حاکم و محکوم را معرفی نماید، بلکه در آخرت نیز حکم سرنوشت ساز که تکلیف نهایی بندگان را معلوم میکند به قدرت حکیمانه او است.
غافر/12:ذلکم بانّه اذا دعی الله وحده کفرتم و ان یشرک به تؤمنوا فالحکم للّه العلی الکبیر.
غافر/48:قال الذین استکبروا انّا کل فیها ان اللّه قد حکم بین العباد.
غافر/8:ربّنا وادخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم انّک انت العزیز الحکیم.
این حکم حکیمانه و عادلانه پروردگار در دنیا و آخرت است که موازین و معیارهای آن را در کتاب خود تبیین کرده است تا بندگان،سعادت دنیا و آخرت خویش را بر اساس آن بجویند.امّا حکمسست و بیمنطق بدکاران چنین است که تفاوت و تمایزی میان زندگی و مرگ آنها و نیکوکاران وجود ندارد.درحالی که خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده و آفرینش او جدّی و هدفدار است و هر کس بدون آنکه ذرهای از حقش پایمال شود به نتیجه مکتسبات خویش خواهد رسید.
آیات 20 تا 22 سوره جاثیه این حقیقت را به روشنی بیان مینماید:
هذا بصائر للناس و هدی و رحمة لقوم یوقنون.ام حسب الذین اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالذین امنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء مایحکمون .و خلق اللّه السموات و الارض بالحق و لتجزی کل نفس بما کسبت و هم لایظلمون.
آیاتی که مورد اشاره قرار گرفت تماماً درارتباط با دو زمینه حکمت و رحمت بود که علّت تنزیل کتاب را از جانب خداوند حکیم و رحیم توضیح می داد.این دو کلمه همانطور که دیده میشود شامل دو حرف «ح و م »می باشد و بقیه اسماء به نحوی از آن منشعب گشته اند.در میان سور حوامیم به جز این دو کلمه،کلمهٔ دیگری را نمیتوان یافت که شامل حروف ح و م بوده و مشتقات آن در همه این سورهها بکار رفته باشد.
یوم:مهمترین پیام کتاب پس از توحید،آخرت میباشد،در این سوره 39 بار کلمه «یوم» تکرار شده است که غالباً مربوط به مرحلهٔ پس از حیات دنیا میباشد.این موارد عبارتند از:یوم القیامة(4بار) یوم الحساب،یوم تقوم الساعة(2 بار) یوم یقوم الاشهاد، یوم التلاق، یوم الازفه، یوم التناد، یوم الجمع، یوم الفصل، یوم عظیم،…
سماء و سموات:موضوع آسمان نیز 34 بار در این سوره تکرار شده است که اشتراک آنها را با این امر نیز ارتباط با تنزیل کتاب که محور اصلی سورههای مورد نظر میباشد نشان میدهد.
موسی و بنی اسرائیل:اگر چه نام حضرت موسی(ع) در 5 سوره از 7 سوره مورد نظر آمده است.امّا رسالت آن حضرت و کتابی که از جانب خدا آورده بود و عملکرد بنی اسرائیل در برابر این کتاب، در تمامی سور هفتگانه مورد توجه قرار گرفته است.
در بعضی از سور همچنین سوره مؤمن منحصراً رسالت آن حضرت، از میان بقیه رسالتها.شرح و بسط داده شده و در برخی دیگر به طور غالب و چشمگیر این رسالت تفصیل داده شده است.(زخرف، دخان، احقاف)
به طوری که مطرح کردن رسالت حضرت موسی(ع)در این سورهها به دلیل کتاب جامع هدایت و امت بزرگی است که قبل از پیامبر خاتم(ص)وجود داشته و بزرگترین تجربه را برای مسلمانان میتوانسته و میتواند در برداشته باشد.به جزء کتاب عهدین و امت بنی اسرائیل، کتاب موجود یا امت مؤمن مشهودی برای معاصرین پیامبرمطرح نبوده است تا مقایسه و مقابلهای انجام شود.
محورهای مستقل هر سوره
سورههای هفتگانهای که با حروف مقطعه حم افتتاح میگردند، در عین آنکه دارای مضامین مشترکی حول محور تنزیل کتاب از سرچشمه حکمت و رحمت خداوند نشان میدهند، به طور مستقل نیز از زاویه و بعد ویژهای بر این مسأله عنایت دارند، به طوریکه این هفت سوره را وجوه متعدد الماس هفت وجهی میتوان تصور کرد که تلألؤ و تابش های متنوعی برحسب جهت نور از خود بروز میدهند.به این ترتیب برای درک و فهم کتابی که از جانب خداوندعزیز و حکیم تنزیل یافته،باید به تماشای پرتوهای روشنایی بخش آن در هر یک از سوره های مورد نظر نشست.
1. سورهٔ مؤمن
در این سوره به عکس العمل انسانها در برابر «کتب» و «بیناتی» که رسولان آوردند پرداخته است.دوگروه مؤمن و کافر را به تفصیل معرفی کرده است.نام این سوره از آیه چهلم آن که بیانگر یک اصل کلی است گرفته است.«… من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن…» و آخرین کلمه این سوره نیز در آخرین آیه آن ناظر به کافران است و سرنوشت نهایی آنها را در قیامت رقم میزند.
2. سوره فصلت
وجه مشخصه سوره فصلت را از همان نام سوره که مأخوذ از آیات 3 و 44 آن میباشد به راحتی میتوان دریافت کرد:کتاب فصلت آیاته قرآناً عربیاً لقوم یعلمون.(3)
و لو جعلناه قرآناً اعجمیاً لقالوا لو لا فصلت ایاته اعجمی و عربی…(44)
تفصیل از رشد فصل میباشد که اصل آن به معنای بریدن و جدا کردن است.به کلام روشن و فصیح از آنجایی که الفاظش آشکار و قابل فهم میباشد،کلام مفصّل و به نوشته روان و سلیسی که جزئیات و کلماتش مشخص و متمایز و قابل درک باشد کتاب مفصّل گویند.
نکته قابل توجه اینکه در هر دو آیه مورد نظر مفصّل بودن قرآن مترادف با عربی بودن آن معرفی شده است.معمولاً چنین تصوّر میشود که منظور از کلمه عربی در این آیات زبان مخصوص مردم شبه جزیره عربستان است، در حالی که این کلمه به عنوان صفت کتاب در این آیات به کار رفته است و معنای لغوی آن روشن و واضح میباشد.به این ترتیب محور سوره و پیام کلی آن،روشنی و وضوح کتابی است که بر پیامبر (ص) نازل شده است.اما علیرغم این سادگی و قابل درک و فهم بودن، از آنجایی که مشرکان رغبت و گوش دلی به آن نمیدهند و یکسره از آن اعراض می نمایند، در جهل و تاریکی میمانند ـ بنابراین نفهمیدن و نادان ماندن به مفاهیم و مقاصد آن را نباید به حساب پیچیده و غامض بودن کتابی که موصوف به فصاحت و روانی است گذاشت.بلکه اشکال اصلی در انگیزه ایمان کسانی است که با آن احساس غریبگی و بیگانگی نمایند ـ و اتفاقاً به دنبال هر دو آیهای که از تفصیل کتاب در آن نام برده شده است به همین خصیصهای که ناشی از کور دلی و سنگینی گوش و در پرده و حجاب بودن از حقایق است، اشاره مینماید.
3.سوره شوری
در میان سوره حوامیم استثنائاً سوره شوری حروف مقطعه دیگری نیز دارد.«عسق» و اصولاً در هیچ سوره ای دو آیه به حروف مقطعه اختصاصی نیافته است.چنین تفصیل و تنوعی، گستردگی ارتباط این سوره را از یک طرف با سور دیگر حوامیم،و از طرف دیگر با سورههای دارای حروف مقطعه «عسق» نشان میدهد.18
مهمترین ویژگی این سوره که از این جهت آن را در ارتباط با کتاب و سایر مشترکات سورههای مورد نظر ممتاز کرده است،مسأله وی میباشد که هم در آغاز هم در متن و هم در انتهای سوره به آن اشاره شده است.19
در آیات فوق، عموماً کلمه وحی با حرف اشاره کذلک تعریف شده است که عنایت و اشارهای است به کیفیت القاء آن به صورت قرآن و حقیقتی مکتوب که به تدریج بر پیامبر(ص) نازل میشده است واینوحیمنزلبرحسبموردوموضوعنامهایمختلفی در این سوره به خودگرفته است، چون به صورت متنی روان و روشن و قابل درک وفهم نازل شده، قرآن عربی نام گرفته است.(7) وچون بیانگر اصول قوانین و نظامات هستی است،«کتاب»نامیده شده(17) و چون معیار و ملاک حق و عدالت در اختلافات و جامع ارزش ها و اندازهها است «میزان»لقب گرفته است.(51)
4.سوره زخرف
نقشی راکه سوره زخرف در ارتباطباتبیینکتاب وتشریحسرچشمههای حکمت ورحمت الهی درمیان سور هفتگانه به عهده گرفته است، از نام سوره و کلمات به کار رفته در آن میتوان فهمید.
این کلمات فضای دنیا پرستی و تجمّل و تزئینات آن را که موجب اعراض مردم از کتاب و رسولان میشود ترسیم کرده است:اسراف، زیور، مترفین، حیوة الدنیا…
سوره با تأکید بر آشکار و آسان بودن آنچه به صورت کتاب خواندنی«قرآن»،برای تعقل مردم بر پیامبر(ص) نازل شده، در حالی که اصل و حقیقت آن در مقامی بس بلند و دور از درک و فهم بشر قرار دارد، آغاز میشود.
به طور خلاصه این سوره انکار توحید، نبوت و آخرت را که محتوای اصلی کتاب را تشکیل میدهند، از زاویه دنیاپرستی و زخارف و زینت و زیورهای آن مطرح میسازد و عوامل و انگیزهای شرک و انکار «رحمانیت» و« ربوبیت »خداوند را تبیین مینماید. و به پیامبر و مؤمنین فرمان میدهد، از طریق کتاب بینی که هم حق است و هم مبتنی بر حقایق عالم و هم ذکر و وسیله آگاهی و بیداری مردم، رسالت توحیدی خود را، علیرغم شرک و دنیا پرستی غافلان، با تمسک به محتوای وحی و ایمان راسخ بر حقانیت کتاب پیش ببرند.
5.سوره دخان
سوره دخان همچون سوره زخرف با اشاره به مبین بودن کتاب و محکم و پیوسته بودن اصل و منشأ آن آغاز میگردد، با این تفاوت که در اولی بر خوانا و قابل فهم بودن آن به منظور تعقّل تأکید میکند و در دومی بر نزول آن در شبی مبارک و نقش انذار آن.
محور سوره در ارتباط با موضوع کتاب،مسأله ربوبیت است که انزال کتاب و انزار بندگان و ارسال رسولان را در مقدمه سوره ناشی از رحمت ربوبی معرفی نموده وربوبیتاوراعلاوه بر هدایت زندگان،به تدبیرآسمان هاوزمین ومیان آنهاوپرورش پدران واجدادگذشتهتعمیمداده است.
6.سوره جاثیه
دو نام نیکوی«عزیز و حکیم» که در نخستین آیه سوره به عنوان مقدمه و آخرین آیه آن به عنوان نتیجه و جمع بندی تکرار شده است، به نظر میرسد اصلیترین محورسوره را تشکیل میدهد.
نکته قابل توجه اینکه به غیر از این دو نام و نام جلاله اللّه و همچنین نام ربّ نام نیکوی دیگری در این سوره بکار نرفته است.بنابراین میتوان گفت محتوای این سوره بیان جلوههای متنوع در سرچشمه عزت و حکمت میباشد تا انسان را به توحید،آخرت و نبوت هدایت نماید.
7.سوره احقاف
این سوره که آخرین سوره از مجموعه مرتبط و منسجمی است که با حروف رمزی حم معرفی شدهاند،از زاویهدیگری بر موضوع مشترک سور مورد نظر که همان مسأله تنزیل کتاب و جلوههای رحمت و حکمت ربوبی میباشد، مینگرد.اولین پیام این سوره، تنزیل میباشد که فرستادن کتاب را در ارتباط با دو نام نیکوی عزیز و حکیم مطرح کرده است.عزت خداوند به معنای شکست ناپذیری و مغلوب نشدن او،هنگامی مطرح میشود که کفر و شرک یا اعراض و انکار و استکبار ظالمان مطرح باشد.آمدن نام عزیز بیانگر این حقیقت است که خداوند از اینکه به رسولان یا کتب او اقتباس نشود و اکثریت مردم راه عناد و عداوت در پیش گیرند مغلوب نمیشود و کافران پیروز نمیگردند.
از آنجایی که در این سوره عکس العمل کافران را در برابر کتاب نازل شده بر پیامبر(ص) شرح میدهد و انکار و استهزاء و سحر و دروغ و افسانه نامیدن قرآن را که ناشی از استکبار و انحراف آنها از توحید می باشد نقل می نماید،از همان آغاز،خداوند را با صفت عزیز معرفی کرده است تا برتری عزت او را بر تمامی عزتمندان ظاهری نشان دهد.
نتیجه
با توجه به حدیثی که پیامبر(ص) قرآن را به چهار مجموعه تقسیم میکند و از شیعه و سنی هم نقل شده است،قطعاً ترتیبی از سور را مدّ نظر داشته اند و بر همین اساس گوشزدهایی در مورد ترتیب سور به صحابه داشتهاند.گر چه ممکن است این گونه به نظر برسد،با توجه به اینکه جمع و تدوین سور پس از پیامبر اکرم(ص) انجام شد،اما نمیشود تناسب میان سور را به صورت قاعدهای کلی و فراگیر نفی کرد.خصوصاً که برخی از این سورهها جایگاه واقعی آنها مانند ترتیب کنونی، کنار یکدیگر بوده است. همانند سورههای:بقره و آل عمران و حوامیم … زیرا شدّت تناسب این سورهها به گونهای است که جز به گزاف نمی توان منکر تناسب آنها شد.
از مجموع اقوال نقل شده و مقایسه مضامین سورههای افتتاح شده با حروف مقطعه می توان نتیجه گرفت که رابطهای دقیق و معنادار بین این حروف و مضامین سورهها و غرض اصلی آنها وجود دارد و هر گاه این حروف تکرار شده.مثلاً سورههای حوامیم ـ اغراض آنها نیز به هم نزدیک شده و در مواردی کاملاً بر یکدیگر منطبق میشوند.
1. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، 2/108.
2. همان، 1/218؛زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، 1/353.
3. ابوالقاسم خوئی، البیان، 1/250؛محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، 1/275.
4. البرهان فی علوم القرآن، 1/325؛ترمزی، سنن ترمذی، 5/272؛حاکم نیشابوری، مستدرک، 2/222؛بیهقی، سنن کبری، 2/42.
5. عبدالعلی بازرگان، نظم قرآن، 1/6.
6. همان.
7. محمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، 3/30.
8. نظم قرآن، 1/7؛محمد عبدالله درّاز، النبأ العظیم/154.
9. محمد بن یعقوب کلینی،اصول کافی،1/6؛ الاتقان فی علوم القرآن، 1/220 و 201.
10. سعید حدی، الاساس فی التفسیر، 1/30.
11. ر.ک:سید محمد باقر حجتی، تاریخ علوم قرآن.
12. علامه سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، 11/8.
13. نظم قرآن، 3/264.
14. الاتقان فی علوم القرآن، 2/354؛البرهان فی علوم القرآن، 1/258.
15. ثقة الاسلام طبرسی، مجمع البیان، 22/225.
16. سیوطی، ترتیب سور القرآن/110.
17. مجمع البیان، 22/226.
18. حرف «ع» (سوره مریم:کهیعص)، حرف «س»،(سوره شعراء، نحل، قصص، طسم(طس)،حرف «ق» (سوره ق).
19. مقدمه:آیه 3، متن:آیات 13 و 7، انتها:آیات 52 و 51.
معنی لغوی و اصطلاحی تناسب
تناسب یا مناسبت در لغت به معنی هم شکلی و نزدیک به هم بودن است و در اصطلاح علوم قرآن، ربط دهنده بین آیات را گویند.از تناسب گاه با تعابیر تناسق و اتساق نیز یاد شده است.
سیوطی در اتقان میگوید:
مناسبت در لغت به معنی همگونی و نزدیک به هم بودن است و در آیات و مانند آنها به معنایی بر می گردد که میانشان ربط ایجاد میکند.1
علم مناسبت و توقیفیت سورهها
یکی از بحثهای به شدت مرتبط با علم مناسبت، توقیفیت ترتیب آیات و سور است.
توقیفیت سور در علوم قرآن به ویژه در تاریخ جمع قرآن از مباحث مهم و قابل توجه است، و در علم مناسبت همواره مورد استفاده مخالفان و موافقان است.از آنجا که توقیفیت ترتیب آیهها و سورهها یکی از مبانی،بلکه اصل و اساس اعتقاد به پیوستگی قرآن است،لذا در این زمینه توضیحاتی ارائه خواهیم داد:
توقیفیت به این معنی است که، آنچه از قرآن به ما رسیده از نظر نظم کلمات و ترتیب آیات و سورهها، همان چیزی است که پیامبر(ص) فرموده و به دستور خداوند بوده است.نظریه توقیفی بدون ترتیب قرآن، در برابر دیدگاه کسانی است که میگویند جمع و ترتیب قرآن پس از پیامبر(ص) و به اجتهاد صحابه انجام گرفته است و از ناحیه پیامبر(ص) در این باره دستوری نرسیده است.البته هر دوگروه بر این نکته اتفاق نظر دارند که سیر نزول و ترتیب آیه ها و سورهها به شکل موجود نبوده است،و گرنه می بایست سورههای مکی همه در یک جا و مقدم بر سورههای مدنی و آیات مکّی مقدم بر آیات مدنی باشد، در حالی که قطعاًچنین چیزی نیست.
توقیفیت ترتیب قرآن از دو زاویه مطرح است،یکی ترتیب کلمات و ترتیب آیهها در یک سوره،و دیگری ترتیب سورهها در کل قرآن.
دربارهٔ مسأله نخست، یعنی ترتیب آیات و کلمات ظاهراً بین اهل نظر اتفاق و اجماع وجود دارد که به دستور پیامبر(ص) بوده است.2
روایات فراوانی هم شاهد است بر اینکه پیامبر(ص) سورههایی را درنماز میخوانده و یا برای فضیلت تلاوت سورهای ثواب هایی را ذکر می کرده است.3 و چنین بوده که هرگاه آیه ای نازل میشده، امر میفرموده است که آن را در کنار فلان آیه در سورهای خاص بگذارند.4
بنابراین بحث توقیفیت آیات سوره ها، مورد بحث این مختصر نیست و ما آن را تلقّی به قبول کردهایم و متعرض بحث آن نخواهیم شد، آنچه بیشتر به بحث تناسب ارتباط دارد، توقیفیت ترتیب سورهها است.
اما در مورد ترتیب سور به شکل موجود،که آیا توقیفی است یا به اجتهاد صحابه پیامبر بر میگردد،سه نظریه دربارهٔ آن وجود دارد:
1. توقیفیت و ترتیب و جمع در زمان پیامبر و به امر خداوند بوده است.
2. جمع و تدوین پس از پیامبر، و ترتیب با اجتهاد صحابه بوده است.
3. عمدهٔ سورهها ترتیبشان در زمان پیامبر بوده و اندکی از آن ها پس از پیامبر ؛ که در حقیقت تفصیل میان دو قول سابق است.
مشهور در میان شیعه و سنی قول به اجتهادی بدون ترتیب سورهها است.به این دلیل بزرگترین مانع در گسترش این علم، بیاعتقادی به توقیفیت ترتیب سور است.
البته یادآورمیشویمکهلازمهپذیرفتنتوقیفیتترتیبسورهها،پذیرفتنعلممناسبتنیست،زیرا کسانیهستندکهجمع وتألیف قرآن رادرعصرپیامبرمیدانندامابهعلممناسبتهماعتقادیندارد.
انواع مناسبات
علم مناسبت در سور در ابعاد مختلفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و پیوستگی و ارتباط در شکلهای مختلفی مورد ادعا واقع شده است که در این بخش به انواع و اقسام آنها اشاره میشود،و توضیحاتی در هر قسمت ارائه خواهیم داد:
الف) مناسب آغاز سوره با فرجام سورهٔ پیشین و یا پیوستگی میان پایان سوره با سوره بعدی
درباره ارتباط و پیوستگی سورههای مجاور گفته شده است، با مطالعه سورههایی که پشت سر هم قرار گرفته اند،چنین به نظر میرسد که میان آنها ارتباطی منطقی و مشهود برقرار است، گویی آیات ابتدای هر سوره به گونهای طبیعی به آیات انتهایی سوره قبل گره میخورد و مطالب آن از زاویه دیگری ادامه مییابد، و درست مثل فصول مختلف یک کتاب که در عین استقلال، تابع محور اصلی و هماهنگ با یکدیگر تنظیم میشوند.در اینجا جابجا کردن سورهها همان قدر بیمنطق و نادرست است که جابجا کردن فصول مختلف یک کتاب.هر چند برای ما که به ظاهر قرآن توجه داریم این نظم پوشیده است ولی تنظیم آن به شکل فعلی که به دستور پیامبر(ص) و توصیه جبرئیل یعنی به امر الهی انجام شده حکمتی دارد که باید آن را شناخت و بهره گرفت.البته در میان سورههای بلند قرآن به دلیل تنوع مطالب و موضوعات، پیدا کردن وجوه مشترک بین دو سوره، آسان است، اما اگر میان سورههای کوچکی که پشت سر هم قرار گرفته اند به طور طبیعی، نگاه شود، بدون آنکه تکلّف و تصنعّی به کار برده شود، این ارتباط مشاهده می گردد که با دیگر سورهها این پیوستگی میسّر نیست.5
ب) مناسبت مضمون سوره با مضمون سوره قبلی
ادعایی که درباره این مناسبت گفته شده چنین است:
سوره های قرآن همچون حلقههای گردنبندی است که با بند و بستی به یکدیگر متصل شدهاند، و تماماً در یک نظام مرتبط و منسجم حول محور توحید با یکدیگر پیوند خورده اند به طوری که با جابجا کردن فرضی آنها این هماهنگی به هم میخورد.به عبارت دیگر قرآن از 114 موضوع و مقاله به نام سوره تشکیل شده که هر یک در عین استقلال، مانند فصول مختلف یک کتاب به ترتیب خاصی به دنبال یکدیگر قرار گرفتهاند.اعتقاد به چنین نظمی کمک شایانی به فهمیدن منظورهای سوره در ارتباط با سورههای قبل و بعد آن مینماید.6در واقع این هماهنگی به گونهای است که دو سوره همجوار در موضوعات و مطالبی که عنوان می کنند به شکلی همگونی دارند، این همگونی میتواند به این صورت باشد که سوره دوم، ادامه دهنده و تکمیل کننده سوره پیش از خود باشد ویا مطالب اجمالی آن را تفصیل دهد و یا موضوع مطرح شده در هر دو یکی باشد،حتی ممکن است میان مطالب آن دو، رابطه تقابل وجود داشته باشد و مواردی از این قبیل.
مراغی چگونگی مناسبت سورهٔ نباء با سوره پیش از آن،(مرسلات) را چنین باز میگوید:
سورهٔ نبأ شامل اثبات قدرت بر انگیختن مردگان است که در سوره پیشین یاد شده و کافران آن را تکذیب می کردند. چه در این سوره و چه در سوره قبلی سرزنش و کوبیدن تکذیب کنندگان وجود دارد،در آنجا گفته شده:ألم تخلقکم من ماء مهین.(مرسلات،77/20) و اینجا گفته می شود: ألم نجعل الارض مهادا.(نبأ، 78/6)
در هر دو سوره توصیف بهشت و جهنم و نعمتهای پرهیزکاران و عذابهای منکران وجود دارد . در این سوره تفصیل آنچه در سوره پیشین از یوم الفصل گفته شد آمده است ، در آنجا می گوید: لأی یوم أجلت. لیوم الفصل. و ما ادریک ما یوم الفصل.(مرسلات/12 ـ 14) و اینجا می گوید: ان یوم الفصل کان میقاتا.(نبأ/17) 7
ج) ساختار درختی
در این نظریه ،پیوستگی میان مجموعه آیات و سور قرآن،به شکل ساختار درختی است این ساختار، بیانگر نظم و پیوستگی و تعیین جایگاه هر موضوع از ریشه،تنه،ساقه،شاخه و برگ است و جغرافیای دیگری از موضوعات و مفاهیم را ترسیم میکند.
منظور از این بحث در انواع علم مناسبت، قائل شدن به نوعی تقسیم میان سورههای قرآن است، به این معنا که نه تنها میان سور مجاور و یا کل قرآن نوعی پیوند موضوعی است، بلکه میان سوره های نزدیک به هم نیز نوعی هماهنگی و همسویی وجود دارد.همان طوری که برخی از کتابها از چندین جلد و هر جلد از چندین فصل تشکیل شدهاند، سورههای قرآن خود دارای تقسیم بندی و فصول است که هر کدام به مجموعههایی بخش بخش میشوند.
درباره این پیوستگی دو نوع تقسیم بندی انجام گرفته است:
اول:تقسیم بندی که بر اساس ظاهر کلمات و خصوصیات محتوایی، تبدیل به مجموعههایی مستقل در قرآن شده، و میان این مجموعه، نوعی اتصّال و پیوند محتوایی و وحدت مضمونی برقرار شده است.
دوم:تقسیم بندی بر اساس حدیثی از پیامبر(ص) است که قرآن را چهار قسمت کرده اند.
بینات » شماره 51 (صفحه 23)
________________________________________
درباره تقسیم اوّل یکی از معتقدان به پیوستگی قرآن مینویسد:
سورههای قرآن را میتوان فصول این کتاب، و مجموع چند سوره مجاور را جلد جداگانهای از کتاب تلقی کرد. برخی از این مجموعه ها به راهنمایی حروف مقطعه قابل تشخیص اند . مثل هفت سوره ای که با حروف مقطعهٔ «حم» افتتاح شدهاند.
برخی دیگر را از طریق روابط تقابل و روشنی که با یکدیگر دارند، میتوان شناخت. مثل سورههای بقره و آل عمران که هر دو دارای حروف مقطعه الم است،اولی اشاره به تاریخ بنی اسرائیل در دوره حضرت موسی(ع) دارد و دومی مسیحیت را از آل عمران که ریشه اصلی این قوم بودند معرفی مینماید.همچنین سوره های مکی همچون جمعه و منافقون که در رکعات نماز جمعه خوانده می شود.8
به این ترتیب یکی از انواع پیوستگی تقسیم سورهها در مجموعههای خاص،روش اجتهادی و توجه به ظاهر و محتوا برای تشخیص مناسبت مجموعهای از سورهها است.
اما در برابر روش اجتهادی،برخی از روش مأثور استفاده کرده و گفته اند:طبق حدیثی که از پیامبر (ص) نقل شده و با توجه به اینکه قرآن به چهار مجموعه تقسیم گردیده است، میتوان میان هر یک از این چهار دسته، نوعی پیوستگی برقرار کرد.
این حدیث از احادیث مشترکی است که شیعه و سنی آن را نقل کردهاند و طرق مختلفی دارد.درشیعه، کلینی از علی بن ابراهیم نقل میکند و در اهل سنت از احمد بن حنبل نقل شده است که پیامبر(ص) فرمودند:من هفت سوره طولانی به جای تورات(طوال:شامل بقره تا پایان سوره برائت) و سورههای صد آیه ای به جای انجیل(مئین: از سوره یونس تا انتهای سوره قصص) و سورههای دو گانه کمتر از صد آیه به جای زبور(مثانی:از عنکبوت تا پایان سوره ق) و سورههای کوتاه و پی در پی که 68 سوره میباشد به جای دیگر کتب انبیا عطا شده است.(مفصل:از سوره ذاریات تا انتهای قرآن).
گفته اند چون پیامبر نوعی تقسیم در میان سورههای قرآن به وجود آورده است،پس نوعی پیوستگی و مناسبت میان هر کدام از این دستهها میباشد،و نظم خاصی بر چهار مجموعه، حاکم است.9
سعید حدّی نویسندهٔ کتاب الاساس فی التفسیر که کوشش شایانی در تناسبهای موجود میان سور و آیات انجام داده است،در ترسیم چگونگی ارتباط میان سور، طرح خاصی دارد، وی با تأکید بر این حدیث که آن را «حسن»میشمارد، اساس کار خود را بر حصرهای چهارگانه قرآن:طوال و مئین، مثانی و مفصل پایه گذاری میکند.10
بینات » شماره 51 (صفحه 24)
________________________________________
حروف مقطعه و ارتباط سور
29 سوره قرآن کریم با حروف مقطعه آغاز می شوند. درباره مدلول حروف مقطعه و حکمت افتتاح سوره به آنها، آرای متفاوتی از جانب مفسران ابراز شده است.برخی آنها را عبارت از حروف سادهای میدانند که خداوند متعال با افتتاح بعضی از سورهها با آنها، خواسته بفهماند که قرآن از همین حروف تشکیل شده است ، اگر شما هم میتوانید با کمک این حروف چیزی مانند قرآن بیاورید.برخی دیگر این حروف را غیرقابل درک دانسته و آنها را اسرار ناگشودنی قرآن، به حساب آوردهاند.عدهای دیگر آنها را نامهای قرآن یا اسامی برخی از سور دانسته اند.و گروه دیگری این حروف را رمزی از اسماء اعظم الهی دانسته و میگویند:خداوند بااین حروف به نام خود سوگند خورده است.11
احتمال دیگری که رابطه مستقیمی با تناسب این سور دارد، نظریهای است که به وجود ارتباط بین حروف مقطعه و موضوعات مطرح شده در سورههای مربوطه میپردازد، بر اساس این نظریه مضمون سوره هایی که با حروف مقطعه آغاز میشوند به یکدیگر شبیه بوده ،در سورههایی که حروف مقطعه آنها از یک نوع است شباهت بیشتر و اغراض، کاملاً به هم نزدیکند.یکی از مفسّرانی که این نظریه را طرح کرده،علامه طباطبایی است،ایشان در این باره میگویند:اگر کسی درسوری که سر آغازش یکی است مانند سوره های «الم »و«المر»و سورههای «طس»و «حم» دقت کند خواهد دید، سورههایی که حروف مقطعه اول آنها یکی است، از نظر مضمون به هم شباهت دارند و سیاقشان یک سیاق است.به طوری که شباهت بین آنها در سایر سورهها دیده نمیشود.
مؤکد این معنا شباهتی است که در آیات اول بیشتر این سورهها مشاهده می شود،مثلاً در سورحوامیم،آیه اول آن با عبارت«تلک آیات الکتاب»است یاعبارتی دیگر که این معنا را می رساند، و نظیر آن آیههای اول سورههایی است که با «المر» افتتاح شده که فرموده:تلک آیات الکتاب و یا به عبارتی در همین معنا و نیز نظیر این در«طس »به مشاهده شده یا سوری که با«الم» آغاز گشته که در بیشتر آنها نبودن «ریب» در قرآن ذکر شده و یا عبارتی که همین معنا را برساند.
با در نظر گرفتن این شباهتها ممکن است آدمی حدس بزند که بین این حروف و مضامین سورهای که با این حروف آغاز شده ارتباط خاصی باشد، مؤید این حدس آن است که می بینیم سورهٔ اعراف که با «المص» آغاز شده،و مطالبی را که در سورههای« الم» و سوره«ص» است در خود جمع کرده، و نیز میبینیم سورهٔ رعد که با«المر» افتتاح شده،مطالب هر دو قسم سورههای «الم »و« المر» را دارد.
ای بسا اگر اهل تحقیق در مشترکات این رموز دقت کنند ومضامین سورههایی که بعضی از این حروف در ابتدایش آمده را با یکدیگر مقایسه نمایند،رموز بیشتری بر ایشان گشوده گردد.و ای بسا معنای آن روایتی هم که اهل سنّت از علی(ع) نقل کردهاند همین باشد که:برای هر کتابی نقاط برجسته و چکیدهای است و چکیده قرآن حروف مقطعه است.12
چکیده و خلاصه بودن حروف مقطعه و نیز اشتراک مضامین سورههای مشتمل بر این حروف، مبنای تحقیق و بررسی یکی از قرآن پژوهان معاصر قرار گرفته.وی با تأکید بر نقش سمبلیک و رمزی این حروف که عصاره و خلاصهای از مضامین سوره به شمار میروند.به این نتیجه رسیده که سورههای آغاز شده با حروف مقطعه، دارای سه مشخصهٔ اصلی هستند.
الف) غالباً در اولین آیه آنها اشارهای به نزول کتاب، قرآن، وحی و تلاوت آیات شده است.
ب) مقدمه سوره،اعراض و ناباوری و تکذیب بیشتر مردم را نشان میدهد.
ج) مخاطب سوره، شخص پیامبر(ص) است و عمدتاً ضمیر «ک» در ابتدای سوره به چشم میخورد.
د) در بیشتر 29 سوره که دارای حروف مقطعه هستند، تجربه رسالت یک یا چند تن از رسولان گذشته یادآوری گردیده تا حضرت خاتم النبیین با مشاهده اعراض و تکذیب مردم و صبر و شکیبایی آن رسولان، پیروزی و موفقیت نهایی پیامبران و پیروان آنها را بداند و در برابر مشکلات عظیمی که همانند آنان در پیش دارد، استوار و صابر گردد.
بنابراین هر کدام از این حروف معمولاً اشاره به جریان رسالت یکی از پیامبران و یا تجربه و عبرتی از تاریخ و سرگذشت اقوام گذشته می باشد.13
زرکشی و سیوطی به گونهای دیگر به ارتباط بین حروف مقطعه و مضامین سورهها اعتقاد دارند، آنها میگویند:بین حروف ابتدایی سوره با کلمات بکار رفته در آن رابطهٔ معنا داری وجود دارد.به این شکل که در سوره«ق»،از کلماتی که مانند یاد قرآن،خلقت،قرب به فرزندان آدم، سائق،قول عتید، رقیب و سایر کلماتی که مشتمل بر حرف قاف هستند، استناد شده است و در سورهٔ یونس که با «المر» آغاز شده نیز بیش از دویست کلمه با حروف (ا ـ ل ـ ر) وجود دارد.همچنین سوره محمد درباره خصوصیتهای متعددی سخن میگوید… این شواهد نشان میدهد که هر سورهای که با یکی از این حروف آغاز شده باشد بیشتر کلمات و حروفش همانند آن است.14
این نظریه تلاشهای رشاد خلیفه را در ذهن تداعی میکند که در نظر داشت اعجاز عددی قرآن را ثابت نماید و بر رابطه آماری بین حروف مقطعه و کلمات بکار رفته درسوره تأکید داشت.باید توجه کرد اگر چه این مقایسههای آماری ممکن است اعجاز عددی قرآن را اثبات کند اما مشکلی را در مسیر یافتن غرض سوره حلّ نمی کند مگر اینکه بتوان بین کلمات مشتمل بر یک حرف مشخص از نظر موضوعی نیز نوعی ارتباط برقرار نمود.البته به شرطی که به وادی تکلّف و تحمیل سلیقه بر قرآن گام ننهیم.
ارتباط سور حوامیم
هفت سوره در قرآن کریم با حروف مقطعه «حم» آغاز شده،این سورهها که پشت سر هم قرار گرفته و مجموعه منسجم و مرتبطی را تشکیل می دهند عبارتند از:مؤمن(40)، فصّلت(41)، شوری(42)، زخرف(43)، دخان(44)، جاثیه(45)، احقاف(46).
چنین به نظر می رسد که سور متعددی که باحروف مقطعه مشابه آغاز می شوند، علاوه بر هماهنگی کلی و ارتباط عمومی مفاهیم و مقاصد آنها، ویژگی مستقل نیز داشته ،هر کدام از زاویهٔ به خصوصی بر مسألهٔ واحد میتابند و آن را تبیین مینمایند.کلمه «حم» بیش از بقیه کلمات مقطعه،آغازکننده سورهمیباشد.بنابراین راحتتر میتوان وجوه مشترک این سوره ها را پیدا کرد.
سور حوامیم معروف به عرائس قرآن میباشند ؛و انس از پیامبر(ص) نقل کرده، که فرمودند:حوامیم دیباج قرآن میباشند .
نیز از پیامبر(ص) روایت شده که فرمودند:
برای هر چیزی میوهای است و میوه قرآن حوامیم میباشند. حوامیم باغهای نیکوی سرسبز و نزدیک به هم هستند و هر کس میخواهد در باغهای بهشت گردش کند، حوامیم را بخواند.15
سیوطی در این رابطه میگوید:
از جابر بن یزید و ابن عباس در ترتیب نزول سور روایت شده که:حوامیم به دنبال سوره زمر نازل شده اند و ترتیبشان مثل ترتیب در مصحف میباشد.
وی معتقد است:
سور حوامیم به خاطر اشتراکشان در شروع با حرف مقطعه «حم» و ذکر کتاب بعد از «حم»، به حوامیم معروف گشته اند و همه آنها مکی میباشند و در حدیث نیز آمده که یکباره نازل شدهاند و مطلع سوره زخرف با سوره دخان و مطلع سوره جاثیه با مطلع سوره احقاف هم خوانی دارد.16
طبرسی در مورد تناسب میان حوامیم میگوید:
پس از آنکه خداوند سورهٔ مؤمن را به یادآوری منکران آیات الهی پایان داد قل انی نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله لما جاءنی البینات…(سوره فصلت) را با این آیات شروع کرد… بشیراً و نذیراً فاعرض اکثرهم فهم لا یسمعون، وقتی خدواند سوره فصلت را با یاد قرآن ختم فرمود،سوره شوری را با یاد قرآن شروع کرد: کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم،و چون سوره شوری را با یاد آوری از قرآن و وحی ختم فرمود.و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نوراً تهدی به من تشاء من عبادنا و انّک لتهدی الی صراط مستقیم.سوره زخرف را با همان مطالب آغاز فرمود: و الکتاب المبین…،و چون سوره زخرف را با وعدههای عذاب و تهدیدهایی ختم کرده: فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون ،سوره دخان را با وعدههای عذاب و هشدارهایی شروع فرمود: فارتقب یوم تأتی السماء بدخان مبین.پس از آن سوره دخان را با یاد قرآن به پایان برده: فانّما یسّرناه بلسانک لعلّهم یتذکّرون، سوره جاثیه را نیز با یاد قرآن شروع کرده: تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم و آنگاه که سوره جاثیه را با یادی از توحید و مذمّت اهل شرک و وعدههای عذاب نسبت به آنان ختم فرمود:و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و مأویکم النّار و ما لکم من ناصرین.سوره احقاف را اول با توحید و سپس با وعدههای عذاب نسبت به گناهکاران شروع نمود.17
همانطور که ملاحظه فرمودید مرحوم طبرسی در مورد تناسب میان حوامیم به نوع اول تناسب یعنی مناسبت آغاز سوره با فرجام سورهٔ پیشین معتقد است.
از اولین نگاه ملاحظه مینماییم که در غالب 29 سورهای که دارای حروف مقطعه هستند، بلافاصله پس از این حروف در همان آغاز سوره، نام کتاب یا قرآن و یا وحی و قلم برده شده است.اما سورههای دارای حروف مقطعه «حم» دارای ویژگیدیگری بوده از زاویه متفاوتی بر مسأله کتاب نگاه میکنند.این تفاوت در عنایت خاص بر مسأله تنزیل یعنی کیفیت نزول تدریجی قرآن و موضوع تفصیل،تفریق،حکیم بودن،عربی بودن و چگونگی نزول آن در شب قدرمی باشد.
نگاهی سطحی به آیات ابتدای سورههای مورد نظر، آشکار میسازند که در بیشتر آنها روی موضوع تنزیل کتاب (نزول تدریجی) و همچنین روی موضوعات:وحی مستمر یوحی الیک تفصیل نزول اولیه :کتاب فصلت آیاته و تفریق دائمی آن در شبهای قدر آینده فیها یفرق کل امر حکیم، تصریح شده است.
مؤمن:حم.تنزیل الکتاب من اللّه العزیز العلیم.
فصّلت:حم.تنزیل الکتاب من الرحمن الرحیم . کتاب فصّلت آیاته قرآناً عربیاً لقوم یعلمون.
شوری:حم.عسق.کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم.
زخرف:حم.و الکتاب المبین.انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون.و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم.
دخان:حم .و الکتاب المبین.انا انزلناه فی لیلة مبارکة انّاکنّا منذرین.فیها یفرق کل امر حکیم. امراً من عندنا انّا کنا مرسلین.
جاثیه: حم.تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم.
احقاف:حم.تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم.
از طرف دیگر مشاهده مینماییم سورههای مورد نظر تنزیل کتاب را ناشی از اسماء مزدوج: عزیز العلیم، رحمن الرحیم، و عزیز الحکیم معرفی کردهاند، بنابراین چنین نتیجه میگیریم که باید رابطهای میان اسماء:عزیز، علیم، رحمن، رحیم و حکیم با مسألهٔ تنزیل کتاب و محتویات و مقاصد سورههای مذکور وجود داشته باشد.با بررسی دقیقتری متوجه میشویم که از میان پنج نام نیکوی مورد نظر دو تای آنها که اتفاقاً مشتمل بر دو حرف «ح» و «م» «حم» نیز میباشند، در متن سوره غلبه داشته، محور اصلی آن را تشکیل میدهند و اسماء دیگر در طول آن قرار میگیرند.این دو نام که«رحیم»و«حکیم»میباشد بیانگر«رحمت» و«حکمت» پروردگارمی باشد، که کتاب را برای هدایت انسانها،به تدریج تنزیل داده است.بنابراین، تفصیل آنچه بر پیامبر نازل شده و تفریق آن به صورت آیه آیه برای هدایت انسانها،حکایت از رحمت ویژه «رحیم» و «حکمت» بالغهای مینماید که سزاوار پروردگار است.چنین تدبیری اولا ًدلالت برتوانایی و عزّت او مینماید،ثانیاً علم و آگاهی او را بر نیازهای تکوینی و تشریعی بندگان نشان میدهد.پس تنزیل کتاب علاوه بر آنکه به «رحمن و رحیم و حکیم» نسبت داده میشود، به «عزیز و علیم» نیز ارتباط پیدا میکند و چنین است که در اولین سوره از سور حوامیم بر این ویژگی عنایت شده است.
الف) تنزیل کتاب ناشی از رحمت
1. سوره مؤمن:الذین یحملون العرش و من حوله یسبّحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین امنوا ربّنا وسعت کل شیء رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتّبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم(7)
و قهم السئیات و من تق السئیات یومئذ فقد رحمته و ذلک هو الفوز العظیم.(9)
سوره مؤمن که مقدم بر سایر سور این گروه قرار گرفته است به طرز زیر بنایی و اصولی دست اندرکاری و نقش تسبیحی فرشتگان را برای استغفارمؤمنین،یعنی پاکسازی و ایجاد زمینههای رشد و کمال و تقرب آنها را نشان میدهد، به این ترتیب در این سوره واسطه نزول رحمت و عامل رساندن آن را در دنیا و آخرت معرفی مینماید.
2. سوره فصلت:انّ الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة الاّ تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون.نحن اولیاءکم فی الحیوة الدنیا و فی الآخرة و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدعون.نزلاّ من غفور رحیم.(30ـ32)
دراین سوره نیز همچون سوره قبل از نقش حمایت کننده و امداد فرشتگان برای موحدین و نزول مستمر آنها بر استقامت کنندگان در راه توحید حکایت میکند و ولایت آنها را نسبت به موحدین در دنیا و آخرت نشان میدهد.همه اینها مقدمهای است تا مؤمنین بدانند در دنیا تنها نیستند و فرشتگان الهی همواره همراه آنها هستند.اولین آیهٔ این سوره نیز به وضوح نشان میدهد که تنزیل کتاب از جانب «رحمن »و« رحیم»نشانه و مصداقی از همین امدادها میباشد که از رحمت عام «رحمان» و خاص «رحیم» پروردگار نشأت گرفته است.
3. سوره شوری:تکاد السماوات یتفطرّن من فوقهنّ و الملائکة یسبّحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض الا ان الله هو الغفور الرحیم.(5)
و لو شاء الله لجعلهم امة واحدة و لکن یدخل من یشاء فی رحمته و الظالمون ما لهم من ولی ولانصیر.(8)
هو الذی ینزّل الغیث و ینشر رحمته و هو الولی الحمید.(28)
… و انا اذا اذقنا الانسان منا رحمة فرح بها و… (48)
اگر در سورههای قبل، از استغفار و امداد فرشتگان برای مؤمنین و موحدین یاد میکرد،در این سوره به طور گستردهتری نقش ملائک را در استغفار برای تمامی اهل زمین یاد میکند و چنین مکانیسمی را ناشی از نامهای نیکوی «غفور الرحیم »معرفی مینماید.به این ترتیب معلوم میشود که اصلاً نیروهای تدبیر کننده عالم تماماً زمینه ساز پاک شدن و رشد و تعالی انسانها هستند و علاوهبرنزولبارانرحمتکه نیاز جسمی و حیات مادی انسان را تأمین مینماید و طبیعت آلوده را پاک میکند،نیاز روحی وحیات معنوی او را نیز از طریق نزول وحی و کتاب و ارسال رسل برآورده میسازد و به این طریق آن را که منطبق با مشیت او شده باشد در رحمت ویژهاش داخل میکند.
4. سوره زخرف:و قالوا لو لا نزّل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم .اهم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون.(3132)
قرآن رحمتی است از جانب پروردگار،کافران ایراد میگیرند که چرا این قرآن بر شخصیت مهمّی از دو شهر (مکه و مدینه) نازل نشده است.پاسخ پروردگار این است که مگر آنها رحمت پرودگار را تقسیم میکنند؟بلکه ما معیشت آنها را در زندگی دنیا تقسیم مینماییم…
در آیات بعدی که هفت بار نام «رحمن»تکرار شده است، رحمت عام و جهان شمول پروردگار را که سایه لطفش همواره بر سر آدمی است مورد تأکید قرار میدهد.
5. سوره دخان:حم.و الکتاب المبین.انا انزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین.فیها یفرق کل امر حکیم.امراً من عندنا انّا کنّا مرسلین.رحمة من ربک انه هو السمیع العلیم.(16)
یوم لا یغنی مولی عن مولی… الا من رحم الله انه هو العزیز الرحیم.(4142)
به جز سوره قدر که از نزول قرآن یاد میکند،سوره دخان تنها سورهای است که از ابتدا به این مهم پرداخته است.در آیات ابتدایی این سوره به وضوح نشان داده شده است که نزول قرآن در شب مبارک قدر بوده، و جدا جدا شدن آیات رحمتی از جانب پروردگار بوده است که شنوای دعاها و درخواستهای بندگان و عالِم به مصلحت و رشد آنها است.از طرفی آیه 42 رحمت ویژه پروردگار را در آخرت نشان میدهد.
6. سوره جاثیه:هذا بصائر للناس و هدی و رحمة لقوم یوقنون.(20)
فاما الذین امنوا و عملوالصالحات فیدخلهم ربّهم فی رحمته ذلک هو الفوز المبین.(30)
در آیه اول صریحاً نشان می دهد که قرآن بصیرتهایی برای مردم و هدایت و رحمتی است برای کسانی که به یقین آوری بپردازند و در آیه دوم از رحمت اخروی که همان رضایت و بهشت الهی است، یاد میکند.
7. سوره احقاف :ام یقولون افتریه … و هو الغفور الرحیم.(8)
و من قبله کتاب موسی اماماً و رحمة و هذا کتاب… (12)
آیه اول از مغفرت و رحمت الهی در برابر گناه بندگان یاد می کند و آیه بعدی نشان میدهد که نه تنها قرآن بلکه همه کتب دینی، از جمله تورات و حضرت موسی نیز رهبری کننده و «رحمتی» از جانب خدا بود.
ب) تنزیل کتاب از سرچشمه حکمت
در آیات مختلف سور حوامیم ، به کرّات بر تنزیل از منشأ حکمت پروردگار تصریح شده و نام نیکوی «حکیم» مورد تأکید قرار گرفته است.ذیلاً به برخی از این آیات اشاره میشود.
فصلت/42:لایاتیه الباطل من بین یدیه و من خلفه تنزیل من حکیم حمید.
شوری/3:کذلک یوحی الیک و الی الّذین من قبلک اللّه العزیز الحکیم.
شوری/51:ما کان لبشر ان یکلمه اللّه … فیوحی باذنه ما یشاء انه علی حکیم.
جاثیه/2:تنزیل الکتاب من اللّه العزیز الحکیم.
احقاف2/:تنزیل الکتاب من اللّه العزیز الحکیم.
خداوند چون «علی و حکیم» است، کتابی هم که برای هدایت بندگان میفرستد در اصل و نزد او دارای چنان مقام و مرتبهای است،ولی برای فهم و درک بندگان، در سطح اندیشهٔ آنان پایین آورده از مرحله «محکم و یکپارچه»به صورت تفصیلی نازل مینماید.آیات ذیل این معنا را نشان میدهد:
زخرف:حم و الکتاب المبین. انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون.و انّه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم.
دخان:حم .و الکتاب المبین.انا انزلناه فی لیلة مبارکة انا کنا منذرین .فیها یفرق کل امر حکیم.
این کتاب چون از منشأ حکمت نازل شده پس سرشار از مواعظ و مبانی حکیمانه است و مؤمنین باید در اختلافات به حکم آن گردن نهند.نه تنها قرآن، که تمامی کتب الهی برای این نازل شدهاند تا بندگان در مناسبات اجتماعی بین خود بر اساس چنان سند محکمی رفتار نمایند و اختلافات خویش را با موازین حکیمانه و عادلانه آن حل و فصل نمایند.
شوری 10/:و ما اختلفتم فیه من شئ فحکمه الی اللّه.
زخرف/63:و لمّا جاء عیسی بالبینات قال قد جئتکم بالحکمة و لابین لکم بعض الذی یختلفون فیه .
جاثیه/6:و لقد آتینا بنی اسرائیل الکتاب و الحکم و النبوة … و اتیناهم بینات من الامر.
اشارات دیگری در سوره های مورد نظر شده است که نه تنها خداوند حکیم برای تبیین حق و باطل در اختلافات،کتاب مبینی نازل کرده است تا ظالم و مظلوم و حاکم و محکوم را معرفی نماید، بلکه در آخرت نیز حکم سرنوشت ساز که تکلیف نهایی بندگان را معلوم میکند به قدرت حکیمانه او است.
غافر/12:ذلکم بانّه اذا دعی الله وحده کفرتم و ان یشرک به تؤمنوا فالحکم للّه العلی الکبیر.
غافر/48:قال الذین استکبروا انّا کل فیها ان اللّه قد حکم بین العباد.
غافر/8:ربّنا وادخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم انّک انت العزیز الحکیم.
این حکم حکیمانه و عادلانه پروردگار در دنیا و آخرت است که موازین و معیارهای آن را در کتاب خود تبیین کرده است تا بندگان،سعادت دنیا و آخرت خویش را بر اساس آن بجویند.امّا حکمسست و بیمنطق بدکاران چنین است که تفاوت و تمایزی میان زندگی و مرگ آنها و نیکوکاران وجود ندارد.درحالی که خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده و آفرینش او جدّی و هدفدار است و هر کس بدون آنکه ذرهای از حقش پایمال شود به نتیجه مکتسبات خویش خواهد رسید.
آیات 20 تا 22 سوره جاثیه این حقیقت را به روشنی بیان مینماید:
هذا بصائر للناس و هدی و رحمة لقوم یوقنون.ام حسب الذین اجترحوا السیئات ان نجعلهم کالذین امنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء مایحکمون .و خلق اللّه السموات و الارض بالحق و لتجزی کل نفس بما کسبت و هم لایظلمون.
آیاتی که مورد اشاره قرار گرفت تماماً درارتباط با دو زمینه حکمت و رحمت بود که علّت تنزیل کتاب را از جانب خداوند حکیم و رحیم توضیح می داد.این دو کلمه همانطور که دیده میشود شامل دو حرف «ح و م »می باشد و بقیه اسماء به نحوی از آن منشعب گشته اند.در میان سور حوامیم به جز این دو کلمه،کلمهٔ دیگری را نمیتوان یافت که شامل حروف ح و م بوده و مشتقات آن در همه این سورهها بکار رفته باشد.
یوم:مهمترین پیام کتاب پس از توحید،آخرت میباشد،در این سوره 39 بار کلمه «یوم» تکرار شده است که غالباً مربوط به مرحلهٔ پس از حیات دنیا میباشد.این موارد عبارتند از:یوم القیامة(4بار) یوم الحساب،یوم تقوم الساعة(2 بار) یوم یقوم الاشهاد، یوم التلاق، یوم الازفه، یوم التناد، یوم الجمع، یوم الفصل، یوم عظیم،…
سماء و سموات:موضوع آسمان نیز 34 بار در این سوره تکرار شده است که اشتراک آنها را با این امر نیز ارتباط با تنزیل کتاب که محور اصلی سورههای مورد نظر میباشد نشان میدهد.
موسی و بنی اسرائیل:اگر چه نام حضرت موسی(ع) در 5 سوره از 7 سوره مورد نظر آمده است.امّا رسالت آن حضرت و کتابی که از جانب خدا آورده بود و عملکرد بنی اسرائیل در برابر این کتاب، در تمامی سور هفتگانه مورد توجه قرار گرفته است.
در بعضی از سور همچنین سوره مؤمن منحصراً رسالت آن حضرت، از میان بقیه رسالتها.شرح و بسط داده شده و در برخی دیگر به طور غالب و چشمگیر این رسالت تفصیل داده شده است.(زخرف، دخان، احقاف)
به طوری که مطرح کردن رسالت حضرت موسی(ع)در این سورهها به دلیل کتاب جامع هدایت و امت بزرگی است که قبل از پیامبر خاتم(ص)وجود داشته و بزرگترین تجربه را برای مسلمانان میتوانسته و میتواند در برداشته باشد.به جزء کتاب عهدین و امت بنی اسرائیل، کتاب موجود یا امت مؤمن مشهودی برای معاصرین پیامبرمطرح نبوده است تا مقایسه و مقابلهای انجام شود.
محورهای مستقل هر سوره
سورههای هفتگانهای که با حروف مقطعه حم افتتاح میگردند، در عین آنکه دارای مضامین مشترکی حول محور تنزیل کتاب از سرچشمه حکمت و رحمت خداوند نشان میدهند، به طور مستقل نیز از زاویه و بعد ویژهای بر این مسأله عنایت دارند، به طوریکه این هفت سوره را وجوه متعدد الماس هفت وجهی میتوان تصور کرد که تلألؤ و تابش های متنوعی برحسب جهت نور از خود بروز میدهند.به این ترتیب برای درک و فهم کتابی که از جانب خداوندعزیز و حکیم تنزیل یافته،باید به تماشای پرتوهای روشنایی بخش آن در هر یک از سوره های مورد نظر نشست.
1. سورهٔ مؤمن
در این سوره به عکس العمل انسانها در برابر «کتب» و «بیناتی» که رسولان آوردند پرداخته است.دوگروه مؤمن و کافر را به تفصیل معرفی کرده است.نام این سوره از آیه چهلم آن که بیانگر یک اصل کلی است گرفته است.«… من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن…» و آخرین کلمه این سوره نیز در آخرین آیه آن ناظر به کافران است و سرنوشت نهایی آنها را در قیامت رقم میزند.
2. سوره فصلت
وجه مشخصه سوره فصلت را از همان نام سوره که مأخوذ از آیات 3 و 44 آن میباشد به راحتی میتوان دریافت کرد:کتاب فصلت آیاته قرآناً عربیاً لقوم یعلمون.(3)
و لو جعلناه قرآناً اعجمیاً لقالوا لو لا فصلت ایاته اعجمی و عربی…(44)
تفصیل از رشد فصل میباشد که اصل آن به معنای بریدن و جدا کردن است.به کلام روشن و فصیح از آنجایی که الفاظش آشکار و قابل فهم میباشد،کلام مفصّل و به نوشته روان و سلیسی که جزئیات و کلماتش مشخص و متمایز و قابل درک باشد کتاب مفصّل گویند.
نکته قابل توجه اینکه در هر دو آیه مورد نظر مفصّل بودن قرآن مترادف با عربی بودن آن معرفی شده است.معمولاً چنین تصوّر میشود که منظور از کلمه عربی در این آیات زبان مخصوص مردم شبه جزیره عربستان است، در حالی که این کلمه به عنوان صفت کتاب در این آیات به کار رفته است و معنای لغوی آن روشن و واضح میباشد.به این ترتیب محور سوره و پیام کلی آن،روشنی و وضوح کتابی است که بر پیامبر (ص) نازل شده است.اما علیرغم این سادگی و قابل درک و فهم بودن، از آنجایی که مشرکان رغبت و گوش دلی به آن نمیدهند و یکسره از آن اعراض می نمایند، در جهل و تاریکی میمانند ـ بنابراین نفهمیدن و نادان ماندن به مفاهیم و مقاصد آن را نباید به حساب پیچیده و غامض بودن کتابی که موصوف به فصاحت و روانی است گذاشت.بلکه اشکال اصلی در انگیزه ایمان کسانی است که با آن احساس غریبگی و بیگانگی نمایند ـ و اتفاقاً به دنبال هر دو آیهای که از تفصیل کتاب در آن نام برده شده است به همین خصیصهای که ناشی از کور دلی و سنگینی گوش و در پرده و حجاب بودن از حقایق است، اشاره مینماید.
3.سوره شوری
در میان سوره حوامیم استثنائاً سوره شوری حروف مقطعه دیگری نیز دارد.«عسق» و اصولاً در هیچ سوره ای دو آیه به حروف مقطعه اختصاصی نیافته است.چنین تفصیل و تنوعی، گستردگی ارتباط این سوره را از یک طرف با سور دیگر حوامیم،و از طرف دیگر با سورههای دارای حروف مقطعه «عسق» نشان میدهد.18
مهمترین ویژگی این سوره که از این جهت آن را در ارتباط با کتاب و سایر مشترکات سورههای مورد نظر ممتاز کرده است،مسأله وی میباشد که هم در آغاز هم در متن و هم در انتهای سوره به آن اشاره شده است.19
در آیات فوق، عموماً کلمه وحی با حرف اشاره کذلک تعریف شده است که عنایت و اشارهای است به کیفیت القاء آن به صورت قرآن و حقیقتی مکتوب که به تدریج بر پیامبر(ص) نازل میشده است واینوحیمنزلبرحسبموردوموضوعنامهایمختلفی در این سوره به خودگرفته است، چون به صورت متنی روان و روشن و قابل درک وفهم نازل شده، قرآن عربی نام گرفته است.(7) وچون بیانگر اصول قوانین و نظامات هستی است،«کتاب»نامیده شده(17) و چون معیار و ملاک حق و عدالت در اختلافات و جامع ارزش ها و اندازهها است «میزان»لقب گرفته است.(51)
4.سوره زخرف
نقشی راکه سوره زخرف در ارتباطباتبیینکتاب وتشریحسرچشمههای حکمت ورحمت الهی درمیان سور هفتگانه به عهده گرفته است، از نام سوره و کلمات به کار رفته در آن میتوان فهمید.
این کلمات فضای دنیا پرستی و تجمّل و تزئینات آن را که موجب اعراض مردم از کتاب و رسولان میشود ترسیم کرده است:اسراف، زیور، مترفین، حیوة الدنیا…
سوره با تأکید بر آشکار و آسان بودن آنچه به صورت کتاب خواندنی«قرآن»،برای تعقل مردم بر پیامبر(ص) نازل شده، در حالی که اصل و حقیقت آن در مقامی بس بلند و دور از درک و فهم بشر قرار دارد، آغاز میشود.
به طور خلاصه این سوره انکار توحید، نبوت و آخرت را که محتوای اصلی کتاب را تشکیل میدهند، از زاویه دنیاپرستی و زخارف و زینت و زیورهای آن مطرح میسازد و عوامل و انگیزهای شرک و انکار «رحمانیت» و« ربوبیت »خداوند را تبیین مینماید. و به پیامبر و مؤمنین فرمان میدهد، از طریق کتاب بینی که هم حق است و هم مبتنی بر حقایق عالم و هم ذکر و وسیله آگاهی و بیداری مردم، رسالت توحیدی خود را، علیرغم شرک و دنیا پرستی غافلان، با تمسک به محتوای وحی و ایمان راسخ بر حقانیت کتاب پیش ببرند.
5.سوره دخان
سوره دخان همچون سوره زخرف با اشاره به مبین بودن کتاب و محکم و پیوسته بودن اصل و منشأ آن آغاز میگردد، با این تفاوت که در اولی بر خوانا و قابل فهم بودن آن به منظور تعقّل تأکید میکند و در دومی بر نزول آن در شبی مبارک و نقش انذار آن.
محور سوره در ارتباط با موضوع کتاب،مسأله ربوبیت است که انزال کتاب و انزار بندگان و ارسال رسولان را در مقدمه سوره ناشی از رحمت ربوبی معرفی نموده وربوبیتاوراعلاوه بر هدایت زندگان،به تدبیرآسمان هاوزمین ومیان آنهاوپرورش پدران واجدادگذشتهتعمیمداده است.
6.سوره جاثیه
دو نام نیکوی«عزیز و حکیم» که در نخستین آیه سوره به عنوان مقدمه و آخرین آیه آن به عنوان نتیجه و جمع بندی تکرار شده است، به نظر میرسد اصلیترین محورسوره را تشکیل میدهد.
نکته قابل توجه اینکه به غیر از این دو نام و نام جلاله اللّه و همچنین نام ربّ نام نیکوی دیگری در این سوره بکار نرفته است.بنابراین میتوان گفت محتوای این سوره بیان جلوههای متنوع در سرچشمه عزت و حکمت میباشد تا انسان را به توحید،آخرت و نبوت هدایت نماید.
7.سوره احقاف
این سوره که آخرین سوره از مجموعه مرتبط و منسجمی است که با حروف رمزی حم معرفی شدهاند،از زاویهدیگری بر موضوع مشترک سور مورد نظر که همان مسأله تنزیل کتاب و جلوههای رحمت و حکمت ربوبی میباشد، مینگرد.اولین پیام این سوره، تنزیل میباشد که فرستادن کتاب را در ارتباط با دو نام نیکوی عزیز و حکیم مطرح کرده است.عزت خداوند به معنای شکست ناپذیری و مغلوب نشدن او،هنگامی مطرح میشود که کفر و شرک یا اعراض و انکار و استکبار ظالمان مطرح باشد.آمدن نام عزیز بیانگر این حقیقت است که خداوند از اینکه به رسولان یا کتب او اقتباس نشود و اکثریت مردم راه عناد و عداوت در پیش گیرند مغلوب نمیشود و کافران پیروز نمیگردند.
از آنجایی که در این سوره عکس العمل کافران را در برابر کتاب نازل شده بر پیامبر(ص) شرح میدهد و انکار و استهزاء و سحر و دروغ و افسانه نامیدن قرآن را که ناشی از استکبار و انحراف آنها از توحید می باشد نقل می نماید،از همان آغاز،خداوند را با صفت عزیز معرفی کرده است تا برتری عزت او را بر تمامی عزتمندان ظاهری نشان دهد.
نتیجه
با توجه به حدیثی که پیامبر(ص) قرآن را به چهار مجموعه تقسیم میکند و از شیعه و سنی هم نقل شده است،قطعاً ترتیبی از سور را مدّ نظر داشته اند و بر همین اساس گوشزدهایی در مورد ترتیب سور به صحابه داشتهاند.گر چه ممکن است این گونه به نظر برسد،با توجه به اینکه جمع و تدوین سور پس از پیامبر اکرم(ص) انجام شد،اما نمیشود تناسب میان سور را به صورت قاعدهای کلی و فراگیر نفی کرد.خصوصاً که برخی از این سورهها جایگاه واقعی آنها مانند ترتیب کنونی، کنار یکدیگر بوده است. همانند سورههای:بقره و آل عمران و حوامیم … زیرا شدّت تناسب این سورهها به گونهای است که جز به گزاف نمی توان منکر تناسب آنها شد.
از مجموع اقوال نقل شده و مقایسه مضامین سورههای افتتاح شده با حروف مقطعه می توان نتیجه گرفت که رابطهای دقیق و معنادار بین این حروف و مضامین سورهها و غرض اصلی آنها وجود دارد و هر گاه این حروف تکرار شده.مثلاً سورههای حوامیم ـ اغراض آنها نیز به هم نزدیک شده و در مواردی کاملاً بر یکدیگر منطبق میشوند.
1. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، 2/108.
2. همان، 1/218؛زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، 1/353.
3. ابوالقاسم خوئی، البیان، 1/250؛محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، 1/275.
4. البرهان فی علوم القرآن، 1/325؛ترمزی، سنن ترمذی، 5/272؛حاکم نیشابوری، مستدرک، 2/222؛بیهقی، سنن کبری، 2/42.
5. عبدالعلی بازرگان، نظم قرآن، 1/6.
6. همان.
7. محمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، 3/30.
8. نظم قرآن، 1/7؛محمد عبدالله درّاز، النبأ العظیم/154.
9. محمد بن یعقوب کلینی،اصول کافی،1/6؛ الاتقان فی علوم القرآن، 1/220 و 201.
10. سعید حدی، الاساس فی التفسیر، 1/30.
11. ر.ک:سید محمد باقر حجتی، تاریخ علوم قرآن.
12. علامه سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، 11/8.
13. نظم قرآن، 3/264.
14. الاتقان فی علوم القرآن، 2/354؛البرهان فی علوم القرآن، 1/258.
15. ثقة الاسلام طبرسی، مجمع البیان، 22/225.
16. سیوطی، ترتیب سور القرآن/110.
17. مجمع البیان، 22/226.
18. حرف «ع» (سوره مریم:کهیعص)، حرف «س»،(سوره شعراء، نحل، قصص، طسم(طس)،حرف «ق» (سوره ق).
19. مقدمه:آیه 3، متن:آیات 13 و 7، انتها:آیات 52 و 51.