پژوهشنامه ایران باستان (Ancient Iranian Studies)
پژوهشنامه ایران باستان دوره 1 بهار 1401 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
دگرگونی های فرهنگی جوامع انسانی به عوامل گوناگونی بستگی دارد که یکی از مهم ترین آن ها تغییر اقلیم است. این پدیده با تغییر شکل محیط زیست می تواند امکانات معیشتی را گسترش دهد و یا محدود نماید. پژوهش های دیرین اقلیم و باستان شناسی نشان می دهند که تمایل جوامع انسانی به تغییر نظام معیشتی خود، بی ارتباط با دگرگونی های اقلیمی و محیطی نبوده است. این مقاله با بهره گیری از علوم مزبور، قصد دارد، به منظور شناخت وضعیت محیطی و زمان احتمالی آغاز فعالیت های کشاورزی در جنوب غربی آسیا، به ویژه ایران، به بررسی شرایط اقلیمی اواخر پلیستوسن و اوایل هولوسن بپردازد. به نظر می رسد، چالش های معیشتی مرتبط با نوسانات اقلیمی پی درپی در اواخر پلیستوسن بر درک بهتر انسان از توانایی ها و ضعف های خود و نیز امکانات بالقوه طبیعت پیرامونش افزوده است، به طوری که توانسته است، با پشت سر گذاشتن دشوارترین تنش زیستی این دوره، موسوم به رویداد دریاس جوان (۹/۱۲ – ۷/۱۱ هزارسال پیش)، در اوایل هولوسن اولیه (۷/۱۱ – ۵/۱۰ هزار سال پیش)، از طریق کشت غلات مبادرت به تولید غذا نمایند. روند افزایش رطوبت طی هولوسن اولیه در مناطق قارّه ای (برخلاف مناطق نزدیک به دریا) بسیار آهسته صورت گرفته و این وضعیت، به احتمال زیاد، مانع توسعه امکانات زیست محیطی همگام با افزایش جمعیت بوده است. بنابراین، محتمل است که ابداع کشاورزی در مناطق قارّه ای برای سازگاری با دشواری های معیشتی در اوایل هولوسن اولیه رخ داده است. وقوع این پیشرفت بزرگ در مسیر دگرگشت فرهنگی انسان، بازتاب دهنده نقش مؤثر اراده او در کاهش فشارهای طبیعت است.
رسالت سوداشن به عنوان بودی ستوه در داستان وسنتره جاتکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قانون رنج جهانی و یا حقیقت شریف دوکّه از آموزه های اصلی بودایی است. از نظر بودا، یک فرد با رهایی از دل مشغولی های فردی، اجتماعی، خاموش کردن همه ی تمایلات و خواهش های نفسانی، از رنج و تولّد مکرّر در این جهان نجات می یابد و به آرامش و رستگاری ابدی (نیروانه) می رسد. به باور مکتب مهایانه، امکان رهایی و نجات به واسطه ی تلاش و نیروی فردی وجود ندارد و کمک یک منجی امری ضروری است و این همان وظیفه ای است که سوداشن، شاهزاده ی داستان وسنتره جاتکه بر عهده می گیرد. ازاین رو بخش هایی از متن سغدی مرتبط با کردار فردیِ سوداشن، شاهزاده داستان وسنتره جاتکه (طبق حرف نویسی بنونیست) که برای ارائه ی ترجمه فارسی بهتر توسط نگارنده بر اساس واژه نامه ی خانم قریب آوانویسی شده و مطابق ترجمه ی فرانسه بنونیست بازبینی شده اند، انتخاب شده است. این مقاله در پی آن است که از خلال بررسی های محتواییِ متن نقش سوداشن را آشکار کند و اینکه آیا می توان او را در مقام منجی و بودی ستوه دانست. که سرانجام به خاطر هدف مقدس خود که پیوسته در داستان تکرار می شود یعنی رهاندن جانداران از رنج و دوزخ، تمام دارایی ها و فرزندان و همسر خود را می بخشد و به پاداش این کردار خود به مقام بودا خواهد رسید.
گونه شناسی شمشیرهای موسوم به فیل گوش در عصر آهن II ایران براساس مجموعه موزه های بنیاد مستضعفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آلیاژ مفرغ مدت ها پیش از عصرآهن (1500-550 پ م) درساخت انواع اشیاء فلزی ازجمله انواع سلاح استفاده شده و در عصر آهن II با فراگیر شدن کاربرد آهن، بسیاری از رزم افزارها با تلفیق دو فلز مفرغ و آهن ساخته شده است. از انواع جنگ افزارهای این دوره شمشیرهایی با قُبه متمایز و شکاف دوبخشی به شکل لاله گوش و برش های متقاطع و قبضه سه قمستی (قبه، دستگیره و نگهدارنده) وتیغه با زاویه 90 درجه موسوم به فیل گوش یا گوشی شکل است. این شمشیرها، غالباً از دو فلز آهن و مفرغ به شیوه چکش کاری و قالب گیری ساخته شده و تیغه و زبانه از آهن و محافظ (نگهدارنده) به شکل U یا Y معکوس و دسته از مفرغ است. میانه قبه با چند شکاف و برجستگی دایره ای، فضایی شبیه به زین اسب شکل گرفته و حاشیه بین تیغه و محافظ با جوش نرم به هم متصل شده است. این پژوهش به شیوه بررسی عینی داده ها برای شناخت فناوری و گونه ها و مطالعات تطبیقی کتابخانه ای و اسنادی انجام گرفته است. ویژگی های فنی، حوزه فرهنگی وجغرافیایی ساخت، بازه زمانی به کارگیری و ریخت شناسی دسته ها و تیغه ها، جُستارهای تحقیق است. مجموعه ای متشکل از 30 شمشیر با دسته فیل گوش از مجموعه موزه های بنیاد مستضعفان دستمایه پژوهش حاضر است. برآیند پژوهش نشان می دهد شمشیرها در عصر آهن II و حوزه فرهنگی شمال و شمال غرب و غرب ایران تا قفقاز ساخته و پرداخته شده است. نه گونه اصلی بر مبنای ریخت شناختی و تفاوت در بلندا و پهنا و برجستگی میانه تیغه و اختلاف قبه و دستگیره و نگهدارنده قبضه شناسایی شده و گونه 1 و2 به دو زیرگونه تقسیم شده است.
بررسی سنگ چشم گونه در دوره هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی کاوش محوطه های تخت جمشید، پاسارگاد، و شوش تعداد فراوانی سنگ چشم گونه در بین اشیاء کشف شده به دست آمد که بعضی از آنها با نوشته و بدون سوراخ آویز، بعضی بدون نوشته و با سوراخ آویز و بعضی بدون نوشته و بدون سوراخ آویز بودند. این نوع سنگ دارای دو رنگ است: تیره در مرکز و روشن در حاشیه که تداعی کننده چشم است. حضور این نوع سنگ چشم با نوشته بابلی در گنجینه هخامنشی می تواند مربوط به غنایم جنگی از این منطقه باشد، اما کاربرد سنگ چشم های بدون نوشته چه بوده است؟ آیا به عنوان چشم مجسمه استفاده می شده اند؟ در این صورت، چه تفاوتی با چشم های مرصع به دست آمده از دیگر محوطه های هخامنشی مانند محوطه برازجان، یا چشم های مهره ای دارند؟ هدف این مقاله معرفی این یافته ها و توضیح کاربرد آنهاست. به این منظور، از روش توصیفی و مقایسه ای استفاده شده است. در این مقاله، نخست به شرح کشف این یافته در گنجینه های هخامنشی و چشم های ثبت شده در موزه تخت جمشید پرداخته می شود که هم زمان با توصیف انواع سنگ چشم همراه است، و در ادامه تفاوت آن با چشم های مرصع کشف شده در محوطه برازجان و چشم های مهره ای بررسی می شود. با استناد به توضیحات و خصوصیات انواع سنگ چشم و تفاوت آنها با چشم های مرصع از نقطه نظر اندازه و رنگ و فنِ ساخت، می توان کاربرد سنگ چشم های بدون نوشته را تزیینی و کاربرد سنگ چشم های با نوشته را مربوط به مراسم نذر دانست.
سرنخ هایی از شماری خانه اشرافی، چند آتشکده و دو سه بنای حکومتی دوره تاریخی در استان کرمانشاه؛ براساسِ تحلیل پایه های سنگی، پایه ستون ها و ساقه ستون های نویافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به شماری پایه سنگی متعلق به دوره تاریخی می پردازد که طی یکی دو دهه اخیر و در نتیجه بررسی ها، کاوش ها و کشفیات اتفاقی در استان کرمانشاه به دست آمده اند. ما در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد مقایسه ای تلاش می کنیم ضمن معرفی این پایه های سنگی، تا حد امکان قدمت آنها را تخمین زده و با استناد به موقعیت جغرافیایی و بستر باستان شناختیِ برخی از آنها ارزیابی هایی از کارکرد آنها داشته باشیم. در نهایت تلاش می کنیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا همه پایه های سنگی به دست آمده از منطقه کرمانشاه پایه های ستون و مربوط به بناهای ستوندار بوده اند یا به احتمال کارکرد دیگری غیر از پایه ستون داشته اند؟ هر چند به دلیل عدم انتشار نتایج بررسی ها در بخش عمده ای از منطقه و عدم انجام کاوش در اغلبِ محوطه های دارای پایه های سنگی، جایگاه و نقش این محوطه ها در مدل های استقراری منطقه قابل درک نیست و ماهیت بناها و بستر باستان شناختی یافته های سنگی بر ما پوشیده است، اما به احتمال پایه ستون های مورد بررسی در این پژوهش، سرنخی از بناهای مختلف از کاخ های حکومتی گرفته تا خانه های اشرافی در اختیار ما قرار می دهند. در مقابل به استناد یافته های چهارتاقی میل میله گه و آتشکده پلنگ گرد و همچنین با استناد به پایه های سنگی کشف شده در آتشکده سرخ کُتل می توان پذیرفت که حداقل برخی از این پایه های سنگی نقش پایه ستون نداشته و مربوط به بناهای ستوندار نیستد، بلکه به احتمال برخی از آنها در فضای مرکزی محوطه های مقدس چون آتشکده های زرتشتی کاربرد داشته اند. قطعاً درک این موضوع بدون توجه به بافت باستان شناختی این یافته ها دشوار خواهد بود، اما باید اشاره کرد پایه های سنگی خارج از بافت های باستان شناختی را لزوماً نباید پایه ستون هایی فرض کرد که بار سقف را تحمل می کرده اند. با این حال معترفیم که اگر برخی از این پایه های سنگی در بستر باستان شناختی چون آتشکده ها به دست نمی آمدند، نمی توانستیم تفکیکی میان کاربری آنها به عنوان پایه های سنگی با کاربری ویژه در نیایشگاه ها با پایه ستون های متداول معماری داشته باشیم.
بررسی باستان شناختی آتشکده های کُلم، بخش دوستان بدره ایلام در زاگرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتشکده های کُلم 1 و 2 در کوهستان های داخلی و دست نیافتنی کُورکیو ساخته شده اند. این دو بنا امروزه در بخش دوستان شهرستان بدره ایلام واقع اند که در گذشته خود جزیی از استان و ولایت مهرگان گدگ (مهرجان قذق) در ولایت جبال بوده است. این دو بنا به فاصله حدود 150 متر از هم ساخته شده اند و از نظر نقشه با هم متفاوت هستند که نشان دهنده این است که در دو دوره زمانی جدا از هم ایجاد شده اند. اولی را به دوره شاپور دوم و جانشیناش و دومی را می توان به دوره خسرو یکم و یا جانشینش خسرو دوم نسبت داد و شاید دلیلی بر کارکردهای مختلف آنها باشد. هرچند که در ساخت آنها از مصالح در دسترس که شامل لاشه سنگ و گچ نیمکوب که در این منطقه فراوان است بهره برده اند. از طرفی دیگر عوامل متعددی در ساخت و مکان یابی آنها مؤثر بوده، مهم ترین آنها را می توان شرایط مناسب طبیعی و دسترس ناپذیری آنها و نزدیکی به تیسفون دانست.