مقالات
حوزه های تخصصی:
امروزه تمامی شهرها در تکاپوی ایجاد امکانات برای مصرف هستند. درواقع شهرها به واسطه امکاناتی که برای مصرف فراهم می کنند تعریف می شوند. مصرف انبوه از یک سو باعث تغییر شهری ازجمله رشد قارچ گونه مراکز خرید، فروشگاه ها، مراکز فراغتی و ... شده است و از سوی دیگر، شهر نیز با طراحی فضاهای مصرفی خاص، شیوه های گوناگون مصرف را برای شهروندان به وجود آورده است. شهرنشینی در شهر کرمانشاه نیز به طور فزاینده به سوی مصرفی شدن پیش رفته است. با این وجود، بیشتر مطالعاتی که به بررسی شهر و کلان شهرها پرداختند مسائلی مانند تغییرات جمعیت، مهاجرت، بیکاری، ناامنی، حاشیه نشینی، انباشت ثروت، اقتصاد و خدمات اجتماعی را در بر می گیرند؛ با توجه به این موضوع، انجام دادن پژوهش های مختلف در این زمینه حکم زیربنا برای مطالعات بین رشته ای در زمینه شهرها و مصرف دارد. البته رشد تغییرات و دگرگونی هایی که در مصرف شهرها به وجود آمده؛ باعث توجه بیشتر به این موضوع شده است. این پژوهش، فرایند مصرف در شهرهای مدرن را بررسی کرده و نقش آن در زندگی شهروندان مورد بحث قرار داده است. در این پژوهش از روش تحقیق مردم نگاری استفاده شده و تکنیک گردآوری داده ها شامل: مشاهده مشارکتی و مصاحبه عمیق است. یافته های پژوهش نشان می دهند که فضاهای تجاری، طراحی خاصی را در معماری شهر به وجود آوردند. معیارهایی در طراحی شهر وجود دارد که منجر به خلق فضایی دلنشین و تحریک کننده ای برای مصرف می شود، رنگ هایی که در فضاهای تجاری به کار گرفته می شوند در درخشندگی فضاها نقش حیاتی دارند و کمک به سزایی در خلق زیبایی کالاها دارند. ورودی های متعدد، راه روهای عریض، نورگیرهای فراوان و چشم اندازها مرکزی زیبا در مراکز خرید امکان تشویق بیشتر افراد به داخل پاساژ را فراهم می آورند. پرسه زنان با قدم زدن در شهر هویت خود را تغییر می دهند. همچنین مراکز خرید خود شامل: فضای خرده فروشی، هتل ها، رستوران ها، تسهیلات تفریحی هستند که با امکانات متفاوتی که در اختیار افراد می گذارند باعث خرید هر چه بیشتر افراد و مصرف گرایی می شوند. از سوی دیگر، مراکز خرید به عنوان یکی از اشکال جدید خرید، نقش مؤثری در اعتیاد افراد به خرید دارند. اعتیاد به خرید گاهی افراد را وسوسه به خرید بیش از اندازه می کند در پی آن اضطراب و نگرانی برای افراد به وجود می آید. بر این اساس، افراد در هنگام مصرف و خرید کالاها هویت خود را از دست داده و یا آن را بازنمایی می کنند و هویت جدیدی را به وجود می آورند.
بررسی تأثیر به کارگیری مدیریت سطح مشترک بر کاهش دوباره کاری ها در پروژه های ساخت
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: پروژه های حوزه ساخت اخیراً دوباره کاری ها و تغییرات ناخواسته ی قابل توجهی در مرحله اجرا تجربه کرده اند که تاثیر منفی بر عملکرد پروژه می گذارد. بررسی دوباره کاری ها در حوزه صنعت ساخت و عوامل موثر بر آنها نشان می دهد که بخش قابل توجهی از تغییرات ناخواسته و منازعات ناشی از آن در پروژه ها به دلیل عدم هماهنگی مناسب بین ذینفعان پروژه، ارتباطات ناکارآمد و یا با تاخیر بین طرف های پروژه و شکست در تشریح الزامات تحویل و به طورکلی مدیریت سطح مشترک ضعیف و عدم هماهنگی بین شرکت کنندگان مختلف پروژه می باشد که به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم بر عملکرد پروژه تاثیر می گذارند و دوباره کاری ها را ایجاد می کنند. هدف پژوهش: هدف از این پژوهش بررسی نقش بهره گیری از مدیریت سطح مشترک بر کاهش دوباره کاری ها در پروژه های ساخت می باشد ، که برای نیل به این هدف به شناسایی علل اصلی دوباره کاری ها در این پروژه ها پرداخته شده است تا با کمک آنها بتوان تاثیر بهره گیری از مدیریت سطح مشترک بر کاهش دوباره کاری ها و درنتیجه بهبود عملکرد پروژه را مشخص کرد. روش پژوهش: در این مقاله به بررسی تاثیر بکارگیری مدیریت سطح مشترک بر کاهش دوباره کاری های پروژه های ساخت پرداخته شده است, بنابراین ابتدا با مرور مبانی نظری, فرضیه های پژوهش نوشته شد و سپس با استفاده از پرسش نامه, داده ها جمع آوری شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دست اندرکاران صنعت ساخت ازجمله مجموعه کارفرمایان، مشاوران و پیمانکاران است. از این جامعه آماری, 291 نمونه آماری به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. پژوهش حاضر کاربردی و روش پژوهش, توصیفی از نوع پیمایشی بوده که اطلاعات به روش میدانی جمع آوری و برای تحلیل داده ها از آزمون دوجمله ای استفاده شده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که شناسایی سطوح مشترک و مدیرت آنها در پروژه های ساخت می تواند با اثرگذاری بر مولفه های اصلی بروز دوباره کاری ها باعث کاهش اتلافات ناشی از آن در حوزه صنعت ساخت شود.
بررسی تأثیرات هوشمندسازی ساختمان بر صرفه جویی انرژی
حوزه های تخصصی:
امروزه با پیشرفت تکنولوژی، امکان به روزرسانی اجزای ساختمان جهت افزایش سطح تعامل انسان و تکنولوژی، تأمین آسایش بیشتر، دست یابی به ایمنی، امنیت، راحتی و کنترل بهتر فضای فراهم شده است. همچنین بحران کمبود انرژی در سراسر جهان به یکی از جدی ترین مشکلات بشر تبدیل شده و معماری هوشمند می تواند با کاهش مصرف سوخت های فسیلی، موجب کاهش مصرف برق و گاز، کاهش تولید گازهای گل خانه ای و کاهش اثرات مخرب زیست محیطی شود، به همین دلیل ضروری است که از هوشمندسازی در معماری داخلی بهره برده شود. هدف این پژوهش بررسی تأثیرات استفاده از تکنولوژی در ساختمان و واکاوی تأثیر عناصر هوشمندسازی در بهینه سازی مصرف انرژی است. روش پژوهش حاضر از لحاظ ماهیت، کیفی و از لحاظ هدف کاربردی است. در گام نخست با مرور مبانی نظری و پیشینه تحقیق در حوزه هوشمندسازی و بهینه سازی انرژی، اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای-اسنادی جمع آوری و عناصر هوشمندسازی در قالب مدل مفهومی استخراج شد. در گام بعدی از طریق تحلیل محتوا به بررسی نحوه عملکرد مقوله ها و زیرمقوله های هوشمندسازی بر کاهش مصرف انرژی پرداخته شد. یافته ها نشان داد، هوشمندسازی یکی از تأثیرات مثبت تکنولوژی در فرایند ساختمان سازی است که از طریق «مواد و مصالح هوشمند»، «حسگرها»، «سامانه کنترل ایمنی، امنیت و نظارت» و «تجهیزات خدماتی» می تواند منجر به بهبود مؤلفه های اقتصادی، روانی، کالبدی و زیست محیطی زندگی ساکنین شود و از دو روش باسیم و بی سیم قابل اجرا است. یکی از مهمترین اثرات هوشمندسازی کاهش مصرف انرژی از مؤلفه زیست محیطی است که نحوه عملکرد مقوله ها و زیرمقوله های آن در قالب نموداری ارائه شده است.
بررسی تاثیر مولفه های ادراکات محیطی فضاهای آموزشی بر ارتقای یادگیری دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
هر کودک در مدرسه بخش مهمی از عمر خود را می گذراند که هدف از این حضور در مدارس آموختن و پرورش توانایی و مهارت کودک و رفتارهای فردی و اجتماعی است. طراحی نامناسب محیط مدرسه سبب نارضایتی ، خستگی و کاهش یادگیری آن ها می شود. اهمیت به ویژگی های روحی دانش آموزان و الگوهای رفتاری آن ها در طراحی محیط های آموزشی و مدارس ، می تواند به یادگیری آنان و شکوفایی استعدادهای آن ها کمک کند. درنتیجه، طراحی مدرسه و فضای آموزشی با توجه به نیازهای ویژه کودکان، از اهمیتی ویژه برخوردار است. آنچه که این مقاله به آن پرداخته جنبه های متفاوت تاثیر فضای آموزشی و مولفه های ادراکات محیطی این فضاها بر یادگیری کودکان با رویکرد ارتقای یادگیری دانش آموزان می باشد. پژوهش حاضر، به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش انجام تحقیق، تحقیق پیمایشی- تحلیلی می باشد. پژوهشگر به منظور سنجش دیدگاه دانش آموزان ، با مطالعه و دسته بندی پژوهش های پیشین به تدوین جدول هدف- محتوا پرداخته است و با توجه به این جدول پرسشنامه ای طراحی کرده است، و همچنین از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است.برای بررسی روایی سازه 40 پرسشنامه بین متخصصان توزیع گردید و از تحلیل عاملی تأییدی و نرم افزار SPSS به منظور بررسی روایی سازه استفاده شده است. نتیجه حاصل از این پژوهش بیان می کند که مولفه هایی برگرفته از ادراک محیطی، نظیر: تنوع چیدمان مبلمان و مبلمان انعطاف پذیر و متحرک، فضاهایی با امکان تعاملات مشارکتی، ترکیب متناسب رنگ در فضا، ورودی و مسیرهای خوانا و دعوت کننده، زمین شن بازی، حضور آب، تراس هایی در امتداد کلاس ها در طبقات، پارک مشارکتی، گودال باغچه، پنجره های قدی و نورگیر و... در ارتقای یادگیری دانش آموزان موثر عمل می نمایند.
بررسی تأثیر نمای دو پوسته و هندسه آن بر کنترل نور روز در فضاهای اداری (مدل سازی و تحلیل نور روز به وسیله نرم افزار دیوا)
حوزه های تخصصی:
نور روز علاوه بر بهینه کردن مصرف انرژی بر کیفیت سلامت فضاهای داخلی، تقابل معماری با رفتارهای اجتماعی و سلامت افراد در فضا مؤثر است. استفاده از یک سامانه کنترل نور روز، علاوه بر افزایش کیفیت روشنایی طبیعی فضا، مصرف انرژی الکتریکی ساختمان را به طور قابل ملاحظه ای کاهش می دهد. مسئله این پژوهش تلاش برای پاسخ به میزان و نحوه تأثیر کیفیت بازشوهای جداره های ساختمان بر کیفیت نور روز دریافتی است. به همین جهت به بررسی تأثیر میزان بازشو گره ایرانی طراحی شده بر کارایی روشنایی طبیعی در فضای اداری بر اساس استاندارد های بین المللی، با استفاده از نرم افزارهای شبیه سازی نور روز و آنالیزهای سالانه منطبق بر اطلاعات آب و هوایی شهر مشهد، در ساعات اشغال فضا می پردازد. در گام نخست تلاش شده است تا مفاهیم اساسی پژوهش مورد مطالعه قرار گیرد. در گام دوم با ابزار تحلیلی دست به مورد پژوهی زده شده است و نحوه تأثیر کیفیت بازشو ها بر کیفیت دریافت نور مورد واکاوی قرار گرفته است و در گام آخر با استدلال منطقی و مبتنی بر ابزار تحلیلی نتیجه نهایی صورت بندی شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که ضریب بازشو در توزیع روشنایی طبیعی و آسایش بصری در جهت گیری های مختلف به خصوص در جبهه جنوبی تأثیر بسیاری دارد. اهمیت نور روز در بهینه کردن مقدار مصرف انرژی، کیفیت سلامت فضاهای داخلی و همین طور تقابل معماری با رفتارهای اجتماعی و سلامت افراد در فضا از طریق طراحی نظام مند که قابلیت کنترل نور روز را با توجه به نیازها و ضروریات فضای زیست داشته باشد مؤثر می گردد.
تلفیق معماری و هنر با الهام از طبیعت، مطالعه موردی: معماری دوران اسلامی استان کردستان
حوزه های تخصصی:
با وجود تلاش های فراوانی که در دهه های اخیر برای بهبود فرایند طراحی معماری انجام گرفته است، به ندرت راه حل هایی روشن برای به کارگیری هنر در معماری با الهام از طبیعت تدوین شده است. ازاین رو تحلیل، مقایسه و بررسی نمونه های موجود و آثار معماران بزرگ معاصر برای پاسخگویی به چگونگی استخراج راهکارهای طراحی آنان در مواجه با طبیعت و الهام از آن و دستیابی به سرنخ هایی به منظور برانگیختن قوه تخیل طراحان در بهره-گیری از آن ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش سعی بر آن است مؤلفه های تأثیرگذار هنر الهام گرفته از طبیعت با تأکید بر معماری اسلامی استخراج و دسته بندی گردد. همچنین کوشش مى شود، بنیادها و اصولی را که به صورتى عام و چشمگیر در فضاهاى معمارى اسلامی با الهام از طبیعت قابل رؤیت و دریافت است، در قالب موضوع هاى مختلف تبیین نمود تا دریچه اى به ادراک بهتر این معمارى گشوده شود. بر همین اساس هدف از این پژوهش آگاهی از تداعیات ذهنی هنرمندان در فرآیند طراحی، مبتنی بر الگوگیری از طبیعت در جهت بهبود تفکر معماری اسلامی است. نوع این پژوهش توصیفی – تحلیلی است و از مبنای هدف کاربردی است. داده های مورد نیاز برای شکل گیری نظری موضوع با روش کتابخانه ای و تحلیل هایی که برای هر اثر آورده شده با روش مطالعات میدانی جمع آوری شده است. در این پژوهش مؤلفه ها و راهکارهایی برای بهره گیری بهتر از هنر و طبیعت جهت انگیزش تخیل و استفاده طراحان از آن ها پیشنهاد می گردد. دستاوردهای پژوهش نشان دهنده آن است که طبیعت به صورت کلی تأثیر قابل توجهی بر معماری اسلامی دارد و در بسیاری از راهبردهای منتهی به خلاقیت معماری اثرگذار است. هنر طبیعت همیشه در همه جا حاضر و طبقه بندی ناپذیر و به مثابه ابزاری بسیار قدرتمند برای الهام بخشی است. موضوعی که در بناهای شاخص و نمونه های مطروحه از اهمیت بیشتری برخوردار است. همچنین معماری اسلامی بیش از آنکه در پی شکل و فرم مشخصی باشد، در خدمت انسان مسلمان برای رسیدن به کمال به کمک طبیعت بوده و هدف غایی از خلقت انسان را که همانا عبادت الهی است را پیگیری می کند. لذا برداشت های فرم گرایانه و ظاهری از طبیعت به تنهایی کافی نخواهد بود و حضور روح طبیعت در معماری است که به ارتقا و تجلی آن خواهد انجامید. همچنین قابل استنباط است که مسائل اقلیمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر منطقه و ناحیه به شدت می تواند بر معماری و کارکردهای آن تأثیرگذار باشد، لذا فرهنگ خاص اسلامی نیز فرم ها و کارکردهای خاص خود را به وجود می آورد و همین نکته است که سبب تفاوت معماری اسلامی با سایر بناها می شود.