۱.
حوزه علمیه قم، یک نهاد علمی فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران است و همچون هر جامعه یا نهاد اجتماعی دیگری که از سیر حرکت آن (تکاملی یا انحطاطی) بحث می شود، می تواند امیدآفرین و اعتمادبخش یا غیر آن باشد. بنابراین، پاسخ به این سؤال مهم است که «سیر حرکت تکاملی حوزه علمیه در قم چگونه بوده است؟» با هدف پاسخ گویی به سؤال مذکور، مفاهیم و بنیادهای نظری، دیدگاه های اندیشمندان اجتماعی و فلاسفه تاریخ درباره حرکت تاریخ و شاخص های تکامل بررسی گردیده است. با بهره گیری از نظریه اندیشمندان مسلمان، به ویژه شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی، مبنایی نظری برای پاسخ به سؤال مذکور تدارک شده است. مطابق این نظریه، تکامل در هر جامعه یا نهاد اجتماعی (اعتباری یا حقیقی) ناشی از فعلیت یافتن استعدادها و ظرفیت های بالقوه آن جامعه یا نهاد در یک دوره از تاریخ یا سرتاسر تاریخ است. بررسی سیر حرکت حوزه علمیه قم نشان می دهد این حوزه روند تکامل چهار مرحله ای را پشت سر گذاشته است: مرحله تأسیس فرهنگی، مرحله اجتماعی شدن، مرحله سیاسی شدن و مرحله تمدنی. سیر تکاملی حوزه در یک بررسی تجربی حاکی از عناصر فرهنگی و ظرفیت های بالقوه ای است که امکان حرکت حوزه علمیه قم را در مسیر تکاملی فراهم آورده است. این ظرفیت ها یا شاخص ها عبارتند از: توحیدگرایی، عقلانیت، شهادت، انتظار، بصیرت و آگاهی، سیاست و ولایت که با تجربه تاریخی از سیر حرکت تکاملی حوزه برداشت می شوند، هرچند به صورت انتزاعی نیز از آموزه های حوزوی قابل اثبات هستند.
۲.
حوزه های علمیه شیعه از دیرباز نقش سترگ و مستمری در صیانت، توسعه و ارتقای سطح باورهای اسلامی داشته و در عرصه های گوناگون اجتماعی نقش آفرین بوده اند. این توفیق به دست نیامده است، مگر با تقوا، اخلاص، جهاد، تدبیر، دقت و تیزبینی زعمای حوزه در مقاطع تاریخی. در این میان، حوزه علمیه قم با زعامت آیت الله حائری یزدی با تجربه فراز و نشیب ها و فرصت ها و تهدیدهای گوناگونی در عصر قاجار و پهلوی اول از فعال ترین و تأثیرگذار ترین حوزه های علمیه در قرون اخیر بوده است. این تحقیق با تکیه بر آراء، مواضع و عملکرد ایشان به مثابه مجدد حوزه علمیه قم، حوزه تراز اسلامی در موقعیت خاص پهلوی اول از دیدگاه ایشان را واکاوی کرده و با استفاده از منابع استنادی و کتابخانه ای، اصولی همچون برنامه ریزی، علم آموزی، تأمین معیشت، رعایت اصول اخلاقی، جلب اعتماد عمومی، اصلاح شیوه ها و فرایندها را از معیارهای حوزه تراز اسلامی نسبت به طلاب و مردم از دیدگاه ایشان دانسته و اصولی همانند بصیرت، اولویت سنجی، تدبیر و مصلحت سنجی و تعدیل سیاست های دولتمردان را رسالت حوزه در قبال دولتمردان پهلوی اول برشمرده است.
۳.
مکتب های تاریخ نگاری در هر دوره ای برآمده از وضعیت سیاسی اجتماعی آن عصر و بیانگر آزادی های سیاسی فرهنگی آن دوره به شمار می روند. چون تاریخ نگاری به صورت مستقیم تحت تأثیر آزادی نوشتار و سطح دسترسی به داده هاست، گونه های تفکر و پردازش اندیشه نیز در مواجهه با همین گزاره ها شکل می گیرد. در این باره، عصر پهلوی دوم (1357 1320ش) چند نوع تجربه تاریخ نگاری را به خود دید که در بازه زمانی پیش و پس از کودتای 1332 خورشیدی دچار دگرگونی شد. «مکتب تاریخ نگاری دانشگاهی تهران»، تحت تأثیر سیاست های وزارت علوم قرار داشت و «مکتب حوزوی قم» برگرفته از منش حاکم بر حوزه علمیه و اندیشه رایج دینی آن دوره بود. این مقاله براساس روش «توصیف و تحلیل» گزاره های تاریخی و مطالعات کتابخانه ای، براساس نظریه «نقش زمانه در تاریخ نگاری» در پی پاسخ به تفاوت های دو سبک تاریخ نگاری مکتب تهران و مکتب قم با یکدیگر است. یافته های پژوهش نشان می دهد مکتب تاریخ نگاری تهران متأثر از مکاتب غربی که از عصر پهلوی اول در ایران رواج یافته بودند، ضمن ستایش تاج و تخت، به عنصر انسان گرایی، برنتافتن ماورا، آسیب شناسی های سیاسی اجتماعی، خرافات ستیزی، و باستان ستایی دست می زد و در برابر، مکتب تاریخ نگاری قم ضمن قرار دادن تاریخ به مثابه ابزاری برای خدمت به دین، به تاریخی کردن معنویت، رویدادهای اسلامی، امور فرامادی و اخلاقی کردن تاریخ روی می نمود.
۴.
از دوره رضا شاه تبلیغات گسترده ای مبنی بر دوقطبی سازی «علم و دین» یا «توسعه و دیانت» انجام گرفت، به گونه ا ی که هنوز هم در مجامع روشنفکری این مسئله به صورت پیش فرض مطرح می شود. هدف این تحقیق پاسخ به این سؤال است که موضع علمای حوزه علمیه قم در دوره پهلوی اول و دوم در مقابل چنین تبلیغات گسترده ای چه بود؟ برای پاسخ به این سؤال نوشته ها و سخنان برخی از علما و فارغ التحصیلان برجسته حوزه علمیه قم از عصر رضاخان تا انقلاب اسلامی واکاوی شد و معلوم گردید حوزه علمیه قم به شدت با هرگونه شائبه عوام گرایی و دامن زدن به شایعه مزبور مقابله کرده است. بزرگان حوزه علمیه قم همچنین با نوشتن کتاب و ایراد سخنرانی اولاً، بر عدم تنافی و تعارض علم و دین تأکید کردند و ثانیاً، با تشریح اوضاعِ به شدت نابسامانِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران، عدم صداقت شعار توسعه از طرف حکومت را برای مردم برملا ساختند و ثالثاً، با تشریح نظریات خود مبنی بر لزوم پیشرفت براساس مبانی دین و جمع شدن عدالت و رفاه در الگوی اسلامی، مردم را به مقابله با دستگاه پهلوی اول و دوم ترغیب نمودند و انقلاب اسلامی را می توان نتیجه شکست توسعه غربی در ایران و اقبال عمومی به نظرات حوزویان دانست.
۵.
در غوغای جمهوری خواهی رضاخان قبل از رسیدن به سلطنت، جمعی طرفدار جمهوریت و گروه زیادی مخالف آن بودند. سیدحسن مدرس از مخالفان سرسخت جمهوری خواهی بود. غیر از شهید مدرس، اکثریت علما نیز با جمهوری خواهی مخالف بودند. در این مقاله، ضمن بیان علت مخالفت علما با جمهوری خواهی، به سفر رضاخان به قم پرداخته شده و تلاش شده به این سؤال پاسخ داده شود که مواجهه شیخ عبدالکریم حائری و نیز سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا محمدحسین نائینی (دو مرجعی که توسط عوامل انگلیس، از نجف به ایران تبعید شده بودند) با رضاخان در جریان سفر وی به قم چگونه بود و چه نتایجی در موضوع جمهو ری خواهی و برخی مسائل دیگر داشت؟ آیا علت عدم مخالفت علما با رضاخان به رغم مخالفتشان با جمهوری خواهی پی گیری رضاخان برای بازگشت علمای تبعید ی به نجف بود، یا موضوع عمیق تر بود و علما در این دیدار درخواست هایی مطرح کردند و رضاخان خود را متعهد به اجرای آن نمود؟ این مقاله با شیوه توصیفی تحلیلی و با روش کتابخانه ای و اسنادی به این موضوع پرداخته و با توجه به منابع و اسناد بر این باور است که خواسته های علما در جهت حفظ و تقویت اسلام و تشیع بوده که متأسفانه گزارش تفصیلی از این مذاکرات افشا نشده است. در مقاله به سند و نامه ای اشاره می شود که به نام مرحوم نائینی و اصفهانی برای رضاخان نوشته شده و به صورت ضمنی از برخی توافق ها و تعهدها در قم سخن گفته شده است که اظهار تدین سردار سپه با برگزاری عزاداری و اجرای مراسم مذهبی، و اطلاعیه اش بعد از بازگشت از قم مظاهر آن است.
۶.
اهمیت رخداد عاشورا و اهتمام مورخان به ثبت آن از سده های نخست هجری به بعد، سبب شد تا سیر گسترده ای از مطالعات در این باره شکل بگیرد. این سیر در ادامه و در یکصد سال اخیر با محوریت حوزه علمیه قم و با تغییر روش های گذشته ادامه یافت. مطالعات صورت گرفته در این دوره متأثر از جریان های سیاسی و اجتماعی عصر پهلوی، همچون تحرکات انقلابی و فعالیت جریان های فکری سنتی اندیش، نواندیش و دگراندیش دینی و در جهت مقابله با برخی خرافات بوده است. این نوشتار با استفاده از روش «گونه شناسی مطالعات عاشورا» می کوشد تا با دسته بندی جریان های مؤثر، بیان کند که این مطالعات برخلاف رویکرد واقعه نگاری گذشته که تا عصر قاجار ادامه یافت، با اثرپذیری از جریان های پیش گفته و تبیین اهداف و تحلیل زمینه ها و پیامدهای عاشورا، نقشی اساسی در ایجاد رویکردی تبیینی و تحلیلی و ایجاد سیری تکاملی در این حوزه مطالعاتی داشته است.
۷.
حوزه علمیه قم پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هویتی دینی اجتماعی مبتنی بر اهداف و برنامه های فرامرزی و قومی، نشر اندیشه های اصیل اسلامی را از همان ابتدا در نظر داشت. امام خمینی(ره) به عنوان رهبر کبیر انقلاب و این نهاد دینی، کارکرد دینی اجتماعی آن را از سطح ملی به بین المللی توسعه بخشید. یکی از این نمونه ها، انتقال اندیشه ها و نشر آموزه های دینی به کشور برزیل است. برزیل بزرگ ترین کشور امریکای لاتین است که بیشترین شیعیان را در خود جای داده که حتی با وجود بعد مسافت، خدمات حوزه علمیه در این کشور برجسته است. فرضیه پژوهش حاضر این است که حوزه علمیه قم به صورت مستقیم و غیرمستقیم خدمات اجتماعی فرهنگی متعددی (مانند اعزام مبلّغ، ترجمه متون دینی به زبان پرتغالی، حمایت و رایزنی برای تأسیس مساجد و مراکز فرهنگی) به شیعیان برزیل ارائه نموده است. این نوشتار بر آن است با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش «پژوهش تاریخی» به شیوه توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که خدمات اجتماعی فرهنگی حوزه علمیه قم در شکل دهی و گسترش تشیع در کشور برزیل چگونه بوده است؟ و چه گام هایی رو به جلو در این مسیر برداشته است؟ یافته های پژوهش براساس مؤلفه های نظریه «پخش» و با توجه به ارتقای وضعیت دینی اجتماعی شیعیان و تبلیغ اسلام در میان مسیحیان توسط حوزه علمیه قم در کشور برزیل سامان یافته است. در خاتمه نیز راهبردهای اجتماعی فرهنگی به منظور ارتقای وضعیت شیعیان ارائه گردیده است.