مقالات
حوزه های تخصصی:
شورش های سال ۲۰۲۰ در شهرهای مختلف آمریکا و تظاهرات مختلف ضد نژادپرستی در این کشور یک بار دیگر توجه همگان را به مسئله نژادپرستی در آمریکا و ریشه های عمیق آن جلب کرد. با وجود تغییرات جدی که در دهه های اخیر در کشور آمریکا به وجود آمده، پژوهش ها نشان می دهند که هنوز هم نژادپرستی یکی از مشکلات عمیق در جامعه آمریکاست. «نژاد» تا سالیان دراز یکی از مسائل مهم در کشور آمریکا خواهد بود و هر تلاشی برای نشان دادن این که در جامعه آمریکا دیگر «نژاد» یک مسئله مهم نیست، خود نشان دهنده اهمیت نژاد در این جامعه است. مطالعه حاضر بر روی داده های یکی از پیمایش های سراسری موسسه پیو در ایالات متحده انجام شده و با جدا کردن پاسخگویان سیاه و سفید، تلاش کرده وضعیت و ادراک آن ها از مشکلات خود و مسائل دیگر در جامعه آمریکا را بررسی و مقایسه کند. یافته های این پژوهش نشان می دهد شکاف نژادی در جامعه آمریکا منحصر به برخورد پلیس یا مسائل اقتصادی نیست و طیف بسیار گسترده تری از مسائل و مشکلات را در برمی گیرد.
لایه بندی اخراج آمریکا از خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله پس از تعریف مفهوم «اخراج» و تعیین مصادیق آن، به موضوع نحوه حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس پرداخته می شود. پس از خروج رسمی انگلستان از خلیج فارس در سال ۱۹۷۲ میلادی، ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرت برتر در این منطقه حضور پیدا کرد. این حضور در ابعاد و سطوح مختلفی ظهور و بروز یافت و پس از جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه جمهوری اسلامی ایران، در قالب حضور حداکثری ناوگان نظامی آمریکا در این پهنه آبی به اوج رسید. مقاله حاضر با طرح این بحث که در صورت تحقق موضوع اخراج آمریکا از خلیج فارس، نحوه و ماهیت این خروج بستگی تامی به نحوه حضور آمریکا در منطقه و به ویژه کشورهای حاشیه جنوبی آن خواهد داشت، تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که اخراج آمریکا از منطقه خلیج فارس چه لایه ها و سطوحی را در بر خواهد گرفت. در پاسخ به این پرسش، لایه بندی سه گانه حضور آمریکا در منطقه شامل حضور نظامی، هژمونی فرهنگی و حضور به مثابه پشتیبان نظام های سیاسی منطقه موردبحث قرار خواهد گرفت و مشخص خواهد شد که اخراج آمریکا از منطقه تابعی از لایه بندی سه گانه فوق خواهد بود و هرگونه برنامه ریزی برای بیرون راندن آمریکا از منطقه باید بر اساس سطوح سه گانه فوق طراحی شود و به مرحله اجرا درآید.
ایالات متحده؛ جایگاه و قدرت هژمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعد از جنگ سرد و فروپاشی شوروی، ایالات متحده به دلیل برتری در قدرت، به یک قدرت بلامنازع (هژمون) تبدیل شد. در قرن بیست و یکم، با توجه به تحولات جهانی، نظم بین الملل و تغییر سیاست بین الملل جایگاه هژمونی ایالات متحده آمریکا را با چالش های جدیدی مواجه نمودند. در این راستا، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا در دهه دوم قرن حاضر، ایالات متحده همچنان جایگاه و قدرت هژمون خود را حفظ نموده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که ایالات متحده دیگر در جایگاه هژمون قرار ندارد. در ارتباط با قدرت این کشور در حوزه قدرت سخت، همچنان جایگاه برتر را در بخش قدرت نظامی حفظ نموده، اما در بخش قدرت اقتصادی و در مقایسه با رشد اقتصادی چین، مشخص می شود که جایگاه اقتصاد ایالات متحده نسبت به قبل متزلزل شده و دیگر به عنوان تنها قدرت برتر در این زمینه محسوب نمی گردد. در حوزه قدرت نرم و در بخش فرهنگ نیز، زوال نسبی در آموزش دیده می شود و در بخش ارزش ها و مشروعیت، به دلیل سیاست خارجی ایالات متحده مبتنی بر «اول آمریکا» و اقدامات یک جانبه گرایی، زوال نسبی در نظم هژمونی لیبرال مبتنی بر دموکراسی و تضمین امنیتی ایالات متحده، حوزه قدرت نرم ایالات متحده با افول نسبی مواجه شده است. در نتیجه می توان اظهار داشت که ایالات متحده در توانمندی هایش دچار افول نسبی شده است. پژوهش حاضر پژوهشی توصیفی-تحلیلی بوده و روش گردآوری اطلاعات به صورت داده های مختلف، از طریق استفاده از منابع کتابخانه ای و مجازی است.
سیاست خارجی جدید آمریکا؛ افول از جایگاه ابرقدرت به جایگاه قدرت بزرگ جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی به خصوص در حوزه اعمالی یکی از نشانه ها و نمودهای میزان قدرت و جایگاه هر بازیگری در ساختار نظام بین الملل است، زیرا عموماً بر اساس مقدورات، ظرفیت ها، محذورات و محدودیت های داخلی، منطقه ای و بین المللی اتخاذ می شود. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال است که سیاست خارجی جدید ایالات متحده آمریکا با توجه الزامات و مؤلفه های سیاست خارجی یک ابرقدرت در ساختار نظام بین الملل، چه جایگاهی را برای این کشور در ساختار نظام بین الملل تعریف می کند. در این نوشتار تلاش شده تا به بررسی جایگاه ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در ساختار نظام بین الملل از طریق تحلیل کنش ها و واکنش ها، جهت گیری ها، سوگیری های سیاست خارجی جدید این کشور پرداخته شده و همچنین با استفاده از گزاره ها و مفاهیم برگرفته از نظریات موجود روابط بین الملل و سیاست خارجی که به تبیین جایگاه بازیگران در سلسله مراتب قدرت در ساختار نظام بین الملل می پردازند، الزامات و مؤلفه های یک ابرقدرت را استحصال و با مقایسه سیاست خارجی جدید ایالات متحده آمریکا به بررسی جایگاه جدید این کشور در ساختار نظام بین الملل پرداخته گردد. با نگاهی به سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا چه در حوزه اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت و چه در حوزه اعمال و اقدام همچون اقدامات ضدنهادی، کاهش توان اجماع سازی بین المللی از طریق اقناع سازی، کاهش گزینه های پیش رو، افزایش انفعال در پرونده های مهم منطقه ای و بین المللی تأثیرگذار بر موازنه قوا شاهد تحولاتی هستیم که نشان از افول جایگاه این کشور در ساختار نظام بین الملل از یک ابرقدرت نظام ساز و هژمون به جایگاه یک قدرت بزرگ جهانی است.
تلاش برای هژمونی در راهبردهای نظامی- امنیتی ایالات متحده آمریکا دوره ترامپ (تمرکز بر اسناد راهبردی 2017 تا 2020 میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راهبرد نظامی ایالات متحده پس از دوران جنگ سرد متناسب با خواست هژمونی و تحولات محیطی، به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر که نومحافظه کاران با طرح مفاهیم امنیت مطلق، پیشگیری و جنگ پیش دستانه در مبارزه با تروریسم در منطقه ی غرب آسیا راهبرد اساسی در پیش گرفتند، دچار تحولات متعددی شده است. پس از این، در رویکردهای امنیت ملی آمریکا، موضوع تمرکز بیشتر بر منطقه آسیا پاسیفیک مطرح شد و با هژمون گرایی لیبرال در دوره اوباما بر چندجانبه گرایی تأکید گردید. روی کار آمدن ترامپ علاوه بر رفتارهای نامتعارف با اعمال سیاست های دفعی این مسئله را که رویکرد کلان دولت آمریکا واجد چه ابعادی است، پدید آورد. با این تعاریف، پژوهش حاضر می کوشد تا از طریق بررسی اسناد راهبردی ایالات متحده آمریکا در سال های 2017 تا 2020 میلادی به این پرسش پاسخ دهد که راهبرد نظامی-امنیتی آمریکا در دوره ترامپ جهت هژمونی جویی این کشور، واجد چه مؤلفه هایی در حوزه های اصول، هدف گذاری، تعریف تهدیدات و اقدامات اجرایی است. لذا هدف این تحقیق ترسیم چارچوب راهبرد نظامی-امنیتی آمریکا و معنادار ساخت رفتارهای این کشور در جهت تداوم هژمونی است. فرضیه پژوهش حاضر این است که راهبرد نظامی-امنیتی آمریکا در دوره ترامپ، همچنان به عنوان یک اصل ثابت در راستای تلاش این کشور جهت تحقق نظم هژمونیک در نظام بین الملل تعریف شده و از طریق احیا و بیشینه سازی قدرت کشور در شرایطی که بازگشت رقابت قدرت های بزرگ، تهدید اولویت دار آمریکا دانسته می شود، محقق خواهد شد. دفاع چندلایه، بازسازی قدرت نظامی، مداخله گری غیرمستقیم، تجارت امنیت و بازتوزیع هزینه های امنیت اصلی ترین سیاست های اجرایی جهت عینیت بخشی به این راهبرد نظامی -امنیتی بوده است. نوع این تحقیق کاربردی، روش تحقیق توصیفی-تحلیلی با رویکرد کیفی و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای است.
پیامدهای گسترش حضور لاتین تباران در فرهنگ و سیاست آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش شتاب مهاجرت لاتین تباران به ایالات متحده به سبب تفاوت های هویتی میان این گروه انسانی با سفیدپوستان حاکم، نگرانی هایی از جمله پایبندی دینی آن ها به کاتولیسیسم سنتی، پیوند جمعی آن ها و زندگی در کلونی های جداگانه، حفظ زبان گذشته، نرخ باروری بالا، پیوند با موطن اولیه خود و تلاش فعالان اجتماعی و سیاسیِ لاتین تبار برای رسیدن به کرسی های ایالتی و فدرال را برانگیخته است. برخی از ناظران و تحلیل گران به جذب آن ها در فرهنگ سیاسی حاکم امیدوارند و برخی دیگر نیز از گسترش شکاف نژادی و اضافه شدن لاتین تباران به جبهه سیاه پوستان به عنوان طلیعه فروپاشی ایالات متحده یاد می کنند. پرسش مقاله حاضر چنین است که چه سناریوهایی برای تغییر و تحولات فرهنگی و سیاسی در آمریکایِ دهه 2020 میلادی بر اثر افزایش حضور لاتین تباران قابل ترسیم است؟ در چه شرایطی یک ظرفیت جدید برای قدرت گیری دو حزب حاکم به دست می آید و در چه شرایطی تفاوت های فرهنگی به منازعات اجتماعی و سیاسی خواهد انجامید؟ گردآوری داده ها با مراجعه به منابع موجود و تحلیل آن با روش سناریونویسی آینده پژوهانه مبتنی بر توالی رویدادها انجام می شود و دست آخر پیامدهای هر یک از آن ها در عرصه فرهنگ و سیاست آمریکا تشریح می شود. به نظر نگارنده اگرچه راه عقلانی و عملیاتی تر، ادغام حداکثری نژادها در یک آمریکای جدید است، اما تداوم روند کنونی به سناریوی فروپاشی اجتماعی و سیاسی میل دارد.