مقالات
حوزه های تخصصی:
خانه های سنتی کاشان نمونه های بی نظیری از معماری با هویت و اصالت ایرانی هستند که زمینه مناسبی برای پژوهش در معماری ایران و یافتن راهکارهایی برای پاسخ به مشکلاتی که امروزه در معماری درگیر آنها هستیم را فراهم آورده اند؛ این خانه ها متناسب با شرایط دوره خود جوابی مناسب بوده اند. پنجره های ارسی یکی از اجزا جالب توجه در این خانه هاست، محصولی از نیاز و هنر انسان ایرانی است، که لازمه فراموش نشدن و احیا ارسی ها پژوهش در زمینه شناخت بیشتر آنها است. برای پی بردن به شیوه طراحی ارسی و احیای آن، نیاز به طرح دقیق کالبدی است، بررسی هندسه و تناسبات ما را با ساختار ارسی آشنا می کند، ساختاری که کالبد آنها را شکل می دهد و واسطه ارتباط با انسان و الفبای طراحی ارسی است، بنابراین پژوهش حاضر به دنبال یافتن رابطه هندسه و ارسی های خانه های کاشان می باشد. شیوه گردآوری اطلاعات در این مقاله تلفیقی از مطالعات کتابخانه ای و میدانی است. برای مشخص شدن جامعه آماری فهرستی از تمامی خانه های ارسی دار کاشان را تهیه شده و معیار انتخاب توجه به سلامت، کیفیت و تنوع طرح هفت مورد از ارسی ها بوده است. با روش توصیفی- تطبیقی، ابتدا خانه ها از نظر شکل ظاهری، نحوه بازشو، محل قرارگیری در خانه و ... مورد مطالعه قرار گرفته اند. سپس در سه بخش نظام اندازه گیری معماری ایرانی(بررسی رابطه ارسی با پیمون)، هندسه ترسیمی (بررسی نسبت و تناسبات در اندازه های ارسی ها) و هندسه ترکیبی (بررسی رابطه ارسی ها با شبکه های هندسی) با هدف دستیابی به رابطه ارسی ها با هندسه بررسی شده اند. در پایان نتیجه حاصل شد که ارسی به عنوان جزئی از معماری خانه در ارتباط با زمینه خود است و از نظم هندسی پیروی می کند و مانند سایر اجزا خانه ایرانی بر اساس پیمون ساخته شده و نسبت های لحاظ شده در بخش های مختلف آن با نسبت های زرین که مورد توجه معماران سنتی بوده ،منطبق است. در اندازه ها نیز پیرو پیمون، در نسبت پیرو نسبتهای زرین و در جایگیری پیرو شبکه های هندسی می باشد. امید است نتایج حاصل قابلیت استفاده در طراحی های امروزی و استفاده از تجربه و هنر نیاکانمان را فراهم کند.
مطالعه طرح و الگوی پارچه های زربفت دوره صفوی (مطالعه موردی: طراحی نقش انسان)
حوزه های تخصصی:
پارچۀ زربفت منسوجی است که تارش از جنس ابریشم و در پود آن طلا یا سیم به کار رفته است. بافت این منسوج از دورۀ هخامنشی شروع و با افزودن نقوش متنوع همراه با تکامل ذهنی و دستگاهی در دورۀ ساسانی کامل شد. این دستبافته در دورۀ تیموری با جلوه های تزیینی در معرض توجه قرار گرفت. در ادامه، متأثر از جلوه های روایی و تصویرگرایانۀ نگارگری ایرانی، با حاکمیت نقش انسان، سبک خاصی ظهور یافت که در دورۀ صفوی به اوج کمال خود رسید. این تحقیق می کوشد با شیوۀ توصیفی تحلیلی و نیز تطبیق نمونه های فاخر، الگو و نقشۀ نمونه هایی را که شکل انسان در آنها به کمال فنی و طراحی رسیده است، در ابعاد مختلف مورد مطالعه قرار دهد. یافته های این تحقیق نشان می دهد پارچه های زربفت ایرانی با توجه به طراحی نقوش انسانی که عمدتا به دو صورت قابی و بدون قاب، با روش الگوبرداری کلی، ساده و انعکاسی همراه با تزیینات گیاهی و حیوانی با موضوعات مختلف، روی پارچه نمود یافته، متمایز و شاخص شده است. به نظر می رسد با شناخت دقیق ابعاد خاصی همچون «آنالیز خطی طرح های انسانی» و «تزیینات مکمل» می توان زربفت دورۀ صفوی را «الگوی دلالتگر» چربش وجه هنری و «زیبایی شناسی تزیین» در دستبافته های ایرانی نسبت به وجه کاربردی آن قلمداد کرد.
بازسازی افق انتظار صراحی در عصر صفوی
حوزه های تخصصی:
صراحی یکی از پرتعدادترین آثار موزه ای دوران اسلامی ایران و همچنین یکی از پردریافت ترین ظروف در متون ادب فارسی به شمار می آید. این در حالی است که برای معرفی این شیء موزه ای، فقط به کاربرد و ویژگی های ظاهری آن اشاره شده است. در لغتنامه های فارسی نیز به چیزی فراتر از برخی ویژگی ها و کاربرد اصلی آن اشاره نشده است. حال در این پژوهش توسعه ای، با روش تحلیل محتوا به شیوۀ کتابخانه ای (اسنادی تاریخی) برای تکمیل اطلاعات این ظرف در عصر صفوی، اقدام شده است. لازم است بیان شود روش عمده برای گردآوری اطلاعات در این پژوهش، روش بازسازی افق انتظار هانس روبرت یاوس است. افق انتظار در تفکر هانس روبرت یاوس، به معیاری گفته می شود که مردمان هر عصر برای تأویل، تفسیر و ارزیابی آثار ادبی عصر خود به کار می برند. وی معتقد است با دستورالعملی سه مرحله ای می توان افق انتظار مردمان هر دوران را دربارۀ یک اثر بازسازی کرد. از آراء یاوس برای بررسی آثار هنری هم استفاده شده است ولی بدون داشتن سندی از دریافت مخاطب، فقط می توان به حدس هایی از چگونگی افق انتظار مخاطبان بسنده کرد. در این پژوهش افق انتظار صراحی در عصر صفوی به استناد دریافت های فراوان و متنوعی که از آن در متون ادب فارسی وجود دارد، بازسازی شد. نتیجه نشان می دهد که با روش بازسازی افق انتظار صراحی به استناد متون ادبی معاصر آن، می توان روحی تازه به این اثر دمید و از این رهیافت به درکی بهتر از دریافت های این ظرف در متون ادبی و برخی آثار هنری (به خصوص تصاویر فرشتگان صراحی در دست) نائل گردید.
مقایسه ای میان خرمهره در ایران و آثار مشابه آن در مصر باستان
حوزه های تخصصی:
اهمیت رنگ فیروزه ای در ایدئولوژی های باستانی، صنعتگران را به ساخت اشیائی با این رنگ ترغیب می کرد. سنگ فیروزه از دوران باستان توجه ایرانیان و مصریان را به خود جلب کرد و رنگ فیروزه ای مفهومی نمادین یافت. بررسی تعدادی از آثار بدل چینی فیروزه ای رنگ متعلق به مصر باستان، شباهت چشمگیر میان شیوۀ تولید آنها و خرمهره های ایرانی را نشان می دهد. در طول دهه های اخیر و در پی اکتشافات باستان شناسان، خرمهرۀ ایران و آثار مشابه آن در مصر باستان بیشتر از گذشته مورد توجه محققان قرار گرفته اند، اما تاکنون مقایسه ای میان این تولیدات صورت نگرفته است. در پژوهش حاضر که به شیوۀ تاریخی تطبیقی و با بهره گیری از روش کتابخانه ای و میدانی انجام گرفته است، زمینه هایی چون زمان پیدایش، شیوه های تولید و جایگاه آثار مذکور در فرهنگ های ایرانی و مصری بررسی شده اند. مقایسۀ تطبیقی این تولیدات نشان می دهد که پیدایش آنها در هر دو تمدن سابقه ای طولانی دارد، اما شواهدی قاطع از تأثیر ایران بر مصر یا برعکس، در ساخت این آثار به دست نیامده است. در تولیدات هر دو کشور، مهره های زینتی، تعویذها، طلسم ها، ظروف، پیکره ها، نظرقربانی ها و کاشی های دیواری مشاهده می شود، اما مهر های استوانه ای تنها از ایران و زیورآلات کوچک مثل انگشترها تنها از مصر به دست آمده اند. این تولیدات که به تقلید از سنگ فیروزه ساخته می شدند، در ایران با تیشتر و در مصر باستان با الهۀ هاثور مرتبط بودند. عنصر اصلی سیلیس و استفاده از ترکیبات قلیایی برای ساخت لعاب، نقطۀ اشتراک این آثار است و در ترکیبات لعاب و شیوۀ لعابکاری آنها تشابهاتی دیده می شود.
بررسی ویژگی های هنری و نمادین پنج جقه ی سلطنتی قاجار موجود در خزانه جواهرات ملی ایران
حوزه های تخصصی:
جواهرات و زینت آلات در بین شاهان ایرانی، جایگاهی ویژه داشتند و هر پادشاهی تمام سعی خود را معطوف به آن می کرد که بهترین زیورآلات و جواهرات را جمع آوری کرده یا به دست سازندگان حرفه ای بسپارد تا از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، به شکوه و عظمت سلطنت خویش بیفزاید. همچنین داشتن زیورآلات زیاد دلیلی بر داشتن پادشاهی ای عظیم و باشکوه بود. بنابراین شاهان مختلف ایران در طول تاریخ، گنجینه ای عظیم را گردآوری کردند. بخشی از این جواهرات در حال حاضر در خزانۀ جواهرات ملی نگهداری می شود. یک نمونه از آثار ارزشمند آن مجموعه، جقه ها هستند؛ زیوری سلطنتی که برای تزیین کلاه و تاج شاهان مورد استفاده بوده است. هدف از نگارش این مقاله، شناخت ویژگی های نمادین و هنری جقه های این مجموعه است که به روش توصیفی تحلیلی و شیوۀ گردآوری داده ها با استفاده از مشاهدۀ مستقیم آثار خزانۀ جواهرات ملی ایران، مشاهدۀ تصاویر جقه ها و بهره گیری از منابع و اسناد معتبر و مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است. نتایج حاکی از آن است که شاهان و برگزیدگان، بدین منظور از جقه استفاده می کرده اند که از نیروهای ماورایی و خدایی بهره مند شوند. با بررسی نمادهای موجود در جقه ها فهمیده می شود که ساختار و فرم اولیۀ آنها، همگی از طبیعت نباتی و نمادهای فرّ شاهی نشئت گرفته است.
تحلیل معنای قالیچۀ تصویری بختیاری با روش آیکونولوژی پانوفسکی
حوزه های تخصصی:
خوانش آثار بصری هنری، به خصوص وقتی اطلاعاتی دربارۀ معنای پنهان آن ها موجود نیست، مسئله ای است که باید به طریقی نظام مند و روش مند در جست وجوی حل آن برآمد. گذر از تصویر به معنا، فرایندی است که همواره و به طور ناخودآگاه در ذهن همۀ مخاطبان آثار هنری با شیوه های کم و بیش متفاوت صورت می گیرد. تعیین نظام مند چنین گذری در زمینۀ خوانش نقادانۀ آثار هنری، به صورت روش های نقد هنری متفاوت خواهد بود. در این پژوهش با کاربست آن روی تصویر یک تخته قالیچۀ بختیاری از منطقۀ هینه گان، که از جمله قالیچه های تصویری برجستۀ ایران است و اطلاعاتی از معنای آن موجود نبود، قابلیتش در رسیدن از تصویر محض به معنا را نشان داد. قالیچه ای که در این پژوهش بررسی شد، دربردارندۀ تصاویری بود که اولا در میان قالیچه های عشایری همتایی از آن مشاهده نشد و در مرتبۀ بعدی، نقوش آن دلالت بر مذهبی بودن مضمون آن داشت، اما ماوقع تصویرشده در قالیچه با هیچ یک از روایات مذهبی هم خوان نبود. پس از مطالعۀ این قالیچه به روش توصیفی تحلیلی و با شیوۀ پانوفسکی، مشخص شد که سه گروه نقش مایه هایی که در نگاه اول هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، با استفاده از روش پانوفسکی و بهره گیری از کوچکترین جزئیات بصریشان می توانند شبکه ای از معانی پنهان متصل به هم را به وجود بیاورند که نشان دهندۀ آن است که هنرمند طراح یا بافندۀ این قالیچه، به صورت ناخودآگاه و با قرار دادن دو بخش خاص از زندگی پیامبر (ص) که از نظر او اهمیت ویژه ای داشته، از نیاز بنیادین انسان برای رسیدن به تکامل از طریق صعود و نزول مداوم سخن به میان آورده است.