چکیده

پارچۀ زربفت منسوجی است که تارش از جنس ابریشم و در پود آن طلا یا سیم به کار رفته است. بافت این منسوج از دورۀ هخامنشی شروع و با افزودن نقوش متنوع همراه با تکامل ذهنی و دستگاهی در دورۀ ساسانی کامل شد. این دستبافته در دورۀ تیموری با جلوه های تزیینی در معرض توجه قرار گرفت. در ادامه، متأثر از جلوه های روایی و تصویرگرایانۀ نگارگری ایرانی، با حاکمیت نقش انسان، سبک خاصی ظهور یافت که در دورۀ صفوی به اوج کمال خود رسید. این تحقیق می کوشد با شیوۀ توصیفی تحلیلی و نیز تطبیق نمونه های فاخر، الگو و نقشۀ نمونه هایی را که شکل انسان در آنها به کمال فنی و طراحی رسیده است، در ابعاد مختلف مورد مطالعه قرار دهد. یافته های این تحقیق نشان می دهد پارچه های زربفت ایرانی با توجه به طراحی نقوش انسانی که عمدتا به دو صورت قابی و بدون قاب، با روش الگوبرداری کلی، ساده و انعکاسی همراه با تزیینات گیاهی و حیوانی با موضوعات مختلف، روی پارچه نمود یافته، متمایز و شاخص شده است. به نظر می رسد با شناخت دقیق ابعاد خاصی همچون «آنالیز خطی طرح های انسانی» و «تزیینات مکمل» می توان زربفت دورۀ صفوی را «الگوی دلالتگر» چربش وجه هنری و «زیبایی شناسی تزیین» در دستبافته های ایرانی نسبت به وجه کاربردی آن قلمداد کرد.

تبلیغات