فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۶۱ تا ۱٬۶۸۰ مورد از کل ۱٬۷۰۴ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
99 - 125
حوزه های تخصصی:
زین الدین کشی در رساله تحفه الأصحاب فی معرفه رب الأرباب، همدلانه با حکمت سینوی، معتقد است که خداوند به ذات خود علم حضوری داشته و به اشیای پیش از پیدایش آنها علم تفصیلی حصولی دارد. او در عین حال همگرایانه با حکمت اشراق، بر این باور است که علم خداوند به موجودات پیش از پیدایش آنها، علم اجمالی و پس از پیدایش آنها، علم حضوری تفصیلی است و همه موجودات، با وجود عینی خود نزد او حاضرند. البته علم خدا به اشیا، بدون وساطت صورت های عقلی است. در واقع مبتنی بر رویکرد تطبیق دو دیدگاه یادشده، کشی علم خداوند را علمی حضوری دانسته که خود وجود معلوم برای عالم حاضر است، برخلاف علم حصولی که ماهیت معلوم برای عالم حاضر است. ازاین رو می توان گفت با توجه به معنای جامع علم که حضور معلوم نزد عالم است، کشی علم خداوند را صرفاً از نوع علم حضوری می داند؛ چراکه این معنای علم مبرا از هرگونه نقص و عیب است. افزون بر این، کشی براساس تلفیقی همگرایانه با پیشینیان خود، از راه های مختلفی برای اثبات علم خداوند بهره برده و به نظر می رسد به نحو غیرمستقیم زمینه های ظهور دیدگاه جدید را در آینده فراهم کرده است.
بررسی و نقد مقاله سلز درباره عوالم پنجگانه زبانی در تبیین اتحاد عرفانی در اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مایکل آنتونی سلز معتقد است عارفان مسلمان در تبیین تجارب عرفانی خود از عوالم فکری-فلسفی، فرهنگی-شعری، قرآنی-حدیثی و کلامی تأثیر پذیرفته اند. سلز در مقاله «زبان حیرت» (1989) سعی دارد پنج نمونه از این عوالم زبانی را برجسته کند و تشابه زبان صوفیان، به خصوص در حوزه مسئله فنا و اتحاد عرفانی، با پس زمینه های سنتی-دینی آنان را نشان دهد. عوالم زبانی که سلز به آنها توجه کرده و صوفیان از آن تأثیر پذیرفته اند عبارت اند از شعر جاهلی؛ کلیدواژه ها و اصطلاحات کلامی؛ زبان حدیثی-قرآنی معراج و وصول به عرش؛ حدیث قرب نوافل و حیرت صوفیانه، که در آن تمایزات ذهن-عین، گوینده-شنونده تقریباً محو می شود؛ و نهایتاً استفاده از زبان فلسفی متأخرتر ابن عربی (دیالکتیک عرفانی) برای تبیین اتحاد عرفانی. پژوهش پیش رو بر مبنای مطالعه ای کتابخانه ای، ضمن معرفی دیدگاه سلز در مقاله مذکور، با رویکرد توصیفی-تحلیلی، به برخی کاستی های شکلی از جمله کم دقتی در ترجمه و ارجاع به نسخ کم اعتبار، و برخی کاستی های محتوایی مانند نقصان در دامنه پژوهش اشاره می کند. در کنار این اشکالات، توجه به مباحث تطبیقی بین ادیان ابراهیمی اسلام، یهود و مسیحیت، تسلط نویسنده به ادبیات عربی و شعر جاهلی، ازجمله ویژگی های مثبت این اثر است که به مؤلف در تبیین زبان تجربه عرفانی در اسلام کمک شایانی کرده است.
بررسی دیدگاه های انتقادی داوکینز درباره استدلال های وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
389 - 415
حوزه های تخصصی:
داوکینز پیشتاز الحادگرایی نوین با اعتقاد به ناسازگاری نظریه تکامل و خداباوری و در ضدیت با آفرینش گرایی معتقد است که پیدایش، تحول و تنوع حیات را بر اساس اصول نظریه تکامل می توان تبیین کرد پس نیازی به فرض یک خدای برتر، قدرتمند و پیچیده برای تبیین تغییرات نیست. وی با رد براهین سنتی وجود خدا و ارائه استدلال هایی در نامحتملی وجود خدا نیاز به موجود ماوراء طبیعی با عنوان خداوند را انکار کرده است. در این مقاله اشکالات ادعاهای او بیان می گردد. از جمله اشکالات وی در تحلیل خداباوری می توان به سستی دلایل، برداشت ناقص و نامتجانس از خداوند، نادرستی پیشفرض غیرعقلی بودنِ باور به خدا و مغالطه های مکرر در تحلیل خداباوری اشاره کرد. داوکینز که از نظریه تکامل، رد وجود خدا و غایتمندی عالم را به دست آورده منطقاً راهی خطا رفته است.
بررسی دیدگاه اقبال لاهوری درباره تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
189 - 202
حوزه های تخصصی:
بی تردید نخستین نویسنده از میان متفکران مسلمان که به مباحث تجربۀ دینی در غرب توّجه کرده اقبال لاهوری است. این مقاله روش توصیفی تحلیلی در صدد واکاوی نظر اقبال لاهوری درباره تجربه دینی است. اقبال لاهوری با توّجه به دیدگاه هاکینگ، رویکردی پراگماتیستی نسبت به دین را پذیرفت که در آن تجربۀ دینی و عقل و شهود جایگاه خاصِ خود را دارند. او از این راه دیدگاه جیمز را نقد کرد و تبیین جدیدی را از مفاهیم کلیدی اسلام پیش کشید. از منظر اقبال دین، نوعی «خودآگاهی بالقوّه» است که در کنار «خودآگاهی عادی» قرار می گیرد که امکاناتی برای تجربه و تحصیل معرفت فراهم می آورد. اقبال گوهر دین را ایمان می داند و در عین حال عقل را محدودکننده یا مخالف ایمان نمی داند. اقبال همچون هاکینگ بر این نکته تأکید دارد که دین با احساس آغاز می شود، ولی به آن محدود نمی شود و به مابعدالطبیعه نیز گسترش می یابد. دین خود را در طول تاریخش هرگز به عنوان یک موضوع احساس مطرح نکرده، بلکه پیوسته سعی مدام در کشف مابعدالطبیعه داشته است. اقبال با پذیرش سخن هاکینگ دو نتیجه را به دست می آورد: 1) رّد نگاه متصوفه به عقل، 2) حل مشکل وحی زبانی.
نقد و بررسی ادله جان هاسپرس در مسئله نظام احسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
319 - 346
حوزه های تخصصی:
مسئله شر از دشوارترین و بحث برانگیزترین مباحث کلامی -فلسفی است. بسیاری از اندیشمندان با طرح مسئله «نظام احسن» درصدد پاسخگویی به این مسئله بوده اند. نظام احسن به معنای بهترین و کامل ترین نظامی است که خدا آفریده است. جان هاسپرس با این نظریه به مخالفت پرداخته است. ادله او در دو حوزه «انسانی» و «جهانی» در سه سطح «عاجز بودن خدا»، «جاهل بودن خدا» و «خیرخواه نبودن خدا» بررسی و نقد خواهد شد. همچنین پاسخ های عرضه شده به هاسپرس، در دو لایه «پسینی» و «پیشی» قابل طرح است. هدف و پرسش اصلی مقاله، نقد ادله هاسپرس در سطوح سه گانه در مسئله نظام احسن است. ضرورت چنین مقاله ای، نپرداختن محققان، به ادله هاسپرس در مسئله نظام احسن است. روش این پژوهش، گردآوری داده ها، مطالعات کتابخانه ای، تحلیل عقلی، انتقادی و تحلیل مطالب، بر اساس منابع موجود در آثار جان هاسپرس است. مهم ترین نتیجه سطح اول، «اعطای به جا و حکیمانه آزادی به انسان» و «تفاوت ماهوی عالم ماده و آخرت» است. همچنین «اراده عالمانه، حکیمانه و بدون ظلم» از یافته های سطح دوم تلقی می شود. «تعالی روح» و «مبدأ خیرات بودن شرور» نیز از نتایج به دست آمده در سطح سوم است.
ارزیابی استدلال اشتیاق حاجی بر ناسازگاری الزامات اخلاقی با تعین گرایی علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
201 - 221
حوزه های تخصصی:
در دو دهه اخیر، اشتیاق حاجی، با برجسته کردن بخشی از مسئله اختیار که پیش از این توجه چندانی به آن نشده بود، استدلال کرده است که تعین گرایی علی نه تنها مسئولیت اخلاقی، بلکه الزامات اخلاقی را هم با چالش مواجه می سازد. وی در این زمینه می کوشد از طریق اثبات ویژگی برخورداری از امکان های بدیل برای الزامات اخلاقی و سپس نشان دادن تعارض آن با تعین گرایی علی، از ناسازگاری الزامات اخلاقی با تعین گرایی علی دفاع کند. نوشتار حاضر، با بررسی دیدگاه وی درباره اثبات امکان بدیل قوی برای الزامات اخلاقی که در حفظ اعتبار استدلالش نقشی مهم ایفا می کند، کوشیده است نشان دهد که مدعای وی درباره عدم نیازمندی الزامات اخلاقی به منشأ نهایی بودن عامل نادرست یا دست کم نامدلل است. گفتنی است که نقد مذکور فقط شیوه استدلال وی را زیر سؤال می برد، ازاین رو به مدعای اصلی وی درباره ناسازگاری الزامات اخلاقی با تعین گرایی علی نه تنها خللی وارد نمی سازد که حتی آن را تقویت هم می کند
فناناپذیری اگزیستنز در فلسفه یاسپرس با تأکید بر مرگ اندیشی او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
565 - 593
حوزه های تخصصی:
هسته اصلی تفکر فلسفی یاسپرس وجود انسان و به ویژه اگزیستنز است. تمام عقاید فلسفی دیگر او به همین موضوع محوری مربوط می شود. مفهوم اگزیستنز یاسپرس بیانگر واقعیت غیرتجربی، غیرانضمامی فرد و شخصیت واقعی است که می تواند از زمان عینی فراتر رود. این مقاله تصور یاسپرس از مرگ را بررسی و با استفاده از روش تحقیق تحلیل مفهومی از نوع بسط مفهوم به روشن سازی مفهوم وی در مورد مرگ و فناناپذیری اگزیستنز پرداخته و سعی کرده است درک بهتری از وجود انسان در این جهان را ارائه دهد. از دیدگاه یاسپرس، واقعیت مرگ بیولوژیکی مربوط به دازاین است، درحالی که موقعیت مرزی مرگ، که ممکن است به تحقق خود واقعی فرد منجر شود، متعلق به اگزیستنز است. او می کوشد نشان دهد که اگرچه انسان موجودی فانی است، جنبه استعلا نیز دارد و به موجود فیزیکی صرف در جهان قابل تقلیل نیست. یاسپرس در تلاش برای تبیین جنبه استعلایی انسان، اگزیستنز را فناناپذیر و نامحدود می داند. فناناپذیری اگزیستنز از نظر یاسپرس به معنای زندگی پس از مرگ در قلمرو دیگری نیست، بلکه فرد می تواند در زمان زنده بودن احساس فناناپذیری را در لحظه ای وجودی تجربه کند. طبق دیدگاه او، این لحظه جاودانه بی زمان است، به این معنا که روابط گذشته، حال و آینده، همان طورکه ما آنها را درک می کنیم، در آن اعمال نمی شوند، بلکه همزمان در آن لحظه بدون زمان درک می شوند.
تبیین و بررسی پاسخ ابن سینا به شبهه تعارض لزوم رضایت به قضای الهی در شرور اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
587 - 608
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش های فراروی اعتقاد به عمومیت قضای الهی، شبهه تعارض لزوم رضایت به قضای الهی و لزوم عدم رضایت به شرور اخلاقی است. ابن سینا پاسخی در دو بخش به این شبهه ارائه کرد. در بخش نخست با تفکیک حیثیت ارتباط شرور اخلاقی با فاعل و قابل، آنها را از حیث ارتباط با قابل، شر دانسته است. در بخش دوم نیز با تفکیک امور بالذات و بالعرض، شرور را به صورت بالعرض مشمول قضای الهی معرفی کرد. این پاسخ تنها در صورتی شبهه را برطرف می کند که شرور، وجود حقیقی نداشته باشند؛ بلکه اطلاق موجود به آنها را مجازی (اعتباری) بدانیم. در این صورت رضایت به آنچه وجود حقیقی ندارد، ضرورت نخواهد داشت و شبهه برطرف خواهد شد. در سخنان ابن سینا شواهدی وجود دارد که بر اساس آنها می توان وی را قائل به مجازی (اعتباری) بودن شرور دانست. پژوهش حاضر نشان می دهد که این شواهد، بر اراده معنای یادشده از سوی ابن سینا دلالت دارند. البته در صورت عدم پذیرش این دلالت، پاسخ درخوری به این شبهه، در فلسفه ابن سینا داده نشده است.
استلزامات فلسفی عدم تناهی خداوند در اندیشۀ اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۱)
247 - 266
حوزه های تخصصی:
یکی از اوصافی که در بسیاری از سنت های الهیاتی بر خدا حمل می شود، «عدم تناهی» است. فیلسوفان و متألهان اغلب خداوند را هم در مقام ذات و هم در ساحت صفات نامتناهی دانسته اند یا به عبارت دیگر، تشخص خداوند را به عدم تناهی یا اطلاق ذاتی او تفسیر کرده اند. اسپینوزا فیلسوف عقل گرای سده هفدهم نیز از جمله کسانی است که با معرفی خداوند به عنوان جوهر واحد، خصوصیت عدم تناهی را برای خدا ضروری و ذات و صفات او را نامتناهی دانسته است. از نظر اسپینوزا، اتصاف خدا به عدم تناهی استلزاماتی دارد که از جمله آنها می توان به «کلِ سابق بودن»، «علت داخلی بودن» و «فراطبیعی نبودن» خداوند اشاره کرد. بدین سبب، اسپینوزا قائل است که در سنت های الهیاتی مرسوم در ادیان ابراهیمی، خصوصیت عدم تناهی خدا درست تحلیل نشده و بدین واسطه، رابطه خدا و ماسوی مورد سوء فهم قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از منابع معتبر در زمینه اسپینوزاپژوهی و با روش توصیفی-تحلیلی، آرای اسپینوزا در این زمینه را بررسی کرده ایم.
کارکردها و لوازم الهیاتی توحید اجتماعی در فلسفۀ علم اقتصاد با محوریت آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
217 - 230
حوزه های تخصصی:
تبیین کارکردهای دین یا آموزه های آن از جمله «توحید» و لوازم آن از مسائل اثرگذار فلسفۀ دین است. در این زمینه، مسئلۀ این پژوهش تبیین کارکردها و لوازم توحید اجتماعی در فلسفۀ علم اقتصاد با محوریت قرآن است و هدف نشان دادن تأثیرات توحید اجتماعی در پیش فرض های نظری علم اقتصاد، مفاهیم اقتصادی، نوع نگرش به برخی احکام اقتصادی، و اهداف علم اقتصاد بر اساس قرآن است. روش تحقیق اتکا بر ظهور آیات دالّ بر توحید اجتماعی، آیات دربردارندۀ مضامین اقتصادی، و مراجعه به تفاسیر اجتماعی با رویکرد تحلیلی استدلالی است. کارکردهای الهیاتی توحید اجتماعی در پیش فرض های علم اقتصاد با محوریت قرآن در مردود بودن نظام های اقتصادی غیر الهی، اعتقاد همگانی به تأثیر مشیت خداوند در امور اقتصادی و نتایج اجتماعی آن، و ارائۀ تحلیلی مستدل از سنت های الهی در اقتصاد به وقوع می پیوندد. در کارکرد تحولیِ توحید اجتماعی مفاهیم اقتصادی هویتی توحیدی اجتماعی می یابند و جاودانگی و فراتاریخی بودن احکام اقتصادی اسلام برای همۀ جوامع ثابت می شود. نیز طراحی نظام اقتصادی در جهت تحقق عبودیت اجتماعی و استقلال اقتصادی جوامع دو کارکرد توحید اجتماعی در هدف علم اقتصاد است. این بازتفسیر از توحید ظرفیت علم اقتصاد را ارتقا می دهد و گامی به جلو در مسیر اسلامی سازی و تأمین مباحث نظری آن خواهد بود.
درآمدی بر ایدۀ «عدالت اقتضایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
231 - 245
حوزه های تخصصی:
یکی از مقوله های بنیادین در دین اسلام اصل عدالت است که رمز تراز و تعادل در عالم تکوین و تشریع قلمداد می شود. به باور دانشمندان این اصل نباید تحت عناوین دیگر مانند اصل مصلحت خدشه دار شود. در زمینۀ مصلحت نظریات و تعاریف مختلفی طرح شده است که غالب آن ها بر لحاظ خیر و نفع کلی تمرکز یافته است. اما دربارۀ نوع ارتباط مصلحت با عدالت کمتر سخن به میان آمده است که در آن ها نیز بحث عدول از عدالت در هنگامۀ مصلحت یا چربش مصلحت بر عدالت تحت عناوین ثانوی پررنگ شده است. اما در این مقاله حسب ترسیم و تقریری که از سازکار عدالت با مصلحت آمده است ایدۀ عدالت اقتضایی مطرح شده که در آن مصلحت از مقولۀ عدالت، البته از نوع عدالت اقتضایی، است و در آن نیاز نیست عدالت فدای مصلحت یا مصلحت فدای عدالت شود. در واقع، با توجه به اصل ربح معقول و روح معنایی مفهوم عدالت، احکام و دستورها، در صورت وحدتِ اصل موضوع، تابع شرایط موضوع است تا وضع حکم در موضع مقتضی آن صورت گیرد و مناسب ترین اقدام حسب شرایط رقم خورد. در واقع امور ثانوی و حکم تابع آن در گسترۀ اصل عدالت اقتضایی و تناظر عدالت و مصلحت است. در این گفتمان، عبور از مصلحت نه تنها عادلانه نیست بلکه فرد یا امر را وارد مقولۀ ظلم خواهد کرد.
بررسی نقدهای ریچارد داوکینز بر دیدگاه ندانم گویی در مسئلۀ وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
175 - 188
حوزه های تخصصی:
ریچار داوکینز در کتاب «پندار خدا» وجود خدای ادیان ابراهیمی را انکار کرده است. او برای اثبات دیدگاه خود علاوه بر ارائه دلیل، تلاش کرده تا هر آنچه به گونه ای مانع به شمار می رود را نیز برطرف کند. دیدگاه ندانم گویی یکی از این موانع است که داوکینز با پذیرش کلی آن، معتقد است احتمال عدم وجود خدا بیشتر از وجود اوست از این رو درباره وجود خدا نباید ندانم گو شد. او باور خود را بر پایه تقسیم ندانم گویی به موقت و دائم، علمی دانستن فرضیه خدا، اصل ناممکن بودن اثبات قطعی عدم یک چیز، نقد استدلال بیزی و استدلال نامحتملی استوار کرده است. در این مقاله نخست به روش توصیفی دیدگاه و دلایل داوکینز معرفی شده است و سپس با روش انتقادی میزان کامیابی دلایل ارائه شده در اثبات ادعای او بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که این دلایل نمی توانند ادعای او را اثبات کنند و نهایت کارایی آن ها اثبات ندانم گویی نظری است.
نقد و بررسی مبانی فلسفی نظریۀ «اِم» بر اساس فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استیون هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی معاصر، با انتشار کتاب طرح بزرگ و ارائه نظریه «اِم»، نزاع دیرین علم و دین را وارد مرحله جدیدی کرد. به رغم ادعای هاوکینگ، مبنی بر «مرگ فلسفه»، او در نظریه اش از برخی مبانی فلسفی بهره برده که این مقاله در صدد ارزیابی و نقد آنها است. مهم ترین مبانی فلسفی ای که نظریۀ اِم بر آنها استوار است عبارت اند از (1) علم گرایی، که بنیادی ترین مبنای نظریۀ اِم تلقی می شود، و در آن مراد از علم به طور خاص علم جدید یا علم تجربی است؛ (2) ابزارگرایی، که مطابق آن قوانین و نظریه ها صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده ها هستند و اساساً واقعیت فیزیکی موضوعیت ندارد؛ (3) نفی اصل علیت، که با استفاده از «اصل عدم قطعیت» و «اصل تصادف» صورت گرفته است. در این مقاله، که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، پس از تبیین مبانی فوق نشان داده می شود که بر هر یک از این مبانی نقدهای جدی وارد است. علم گرایی، بدون توجه به محدودیت های روش تجربی، سایر منابع معرفتی و از جمله عقل را نادیده می گیرد. ابزارگرایی نهایتاً منجر به پذیرش نظریات متناقض می گردد و واقع گرایی علمی را نفی می کند. انکار اصل علیت نیز، که ریشه در فهم نادرست این مفهوم فلسفی دارد، مستلزم نفی هر گونه ارتباط واقعی میان موجودات جهان است. این نقدهای مبنایی در کنار اشکالات دیگری که در مقاله به آنها پرداخته شده حاکی از ضعف و بی اعتباری نظریه اِم است.
تبیین نظریه نمادین پل تیلیخ و واکاوی کارایی آن در ساحت قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
203 - 216
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهمّ امروزی فلسفه دین که با دانش های زبان شناسی، کلام و تفسیر گره خورده است، مسئله ی «زبان دین» یا «زبان دینی» است. در عصر حاضر متفکران غربی نوعاً با طرح نظریه هایی چون نمادانگاری، کارکردگرایی، تمثیل انگاری، و اسطوره پنداری زبان دینی را غیر شناختاری و فاقد بار معرفتی دانسته اند. در این میان، پل تیلیخ (1886 1965)، متکلم مسیحی آلمانی امریکایی، زبان دین را نمادین می داند. از نگاه وی، دین همان شناخت امر متعالی و پیوند قلبی با اوست و چون امر متعالی نامحدود و دست نایافتنی است گزاره های دینی نمی توانند با زبان عادی از آن سخن بگویند و ناچار زبان دین زبان نمادین خواهد بود. در مقالۀ حاضر، پس از تبیین و تحلیل دقیق نظریۀ نمادین پل تیلیخ، از چالش های فراوان این نظریه سخن گفته شده است؛ ابهام مفهومی، ابهام در نتایج، تناقض میان نظریه و عملکرد صاحب آن، خلط میان نماد و زبان نمادین، خلط مفهوم و مصداق وجود الهی، و به ویژه غیر معرفت بخش بودن گزاره های دینی از جملۀ این چالش هاست. افزون بر این، تفاوت ها به لحاظ بستر، آموزه ها، چالش ها، و راهکارها میان فضای «کتاب مقدس» و «الهیات مسیحی» از یک سو و «قرآن» و «الهیات اسلامی» از سوی دیگر چنان عمیق و اساسی است که به فرض کارآمدی نظریۀ تیلیخ در الهیات مسیحی نمی تواند در ساحت قرآن کارایی داشته باشد.
نگاهی انتقادی به استدلال های هاوکینگ بر مبنای مدل «بی مرز» علیه خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطابق مدل «بی مرز» هارتل-هاوکینگ، در ابتدای عالم، بُعد زمان هم رفتاری مانند ابعاد مکانی داشته است، که در نتیجۀ آن، تکینگی ابتدای عالم حذف می شود. استیون هاوکینگ معتقد است که این مدل چالش هایی جدی برای خداباوری به همراه دارد. زیرا طبق آن (1) عالم نقطۀ آغازین خلقت ندارد، (2) پیدایش عالم از هیچ به صورت طبیعی توضیح داده می شود، و (3) نیازی به تعیین شرایط اولیۀ عالم توسط خداوند نیست. بنابراین کیهان «بی مرز» نیازی به خالق ندارد. در این مقاله، ابتدا چهار اشکال مبنایی پیرامون اعتبار علمی مدل و تفسیر هاوکینگ مطرح شده است. نخست، این مدل مبتنی بر گرانش کوانتومی است، که فعلاً نظریۀ قابل اتکایی در این زمینه در دست نیست. دوم، این مدل با چالش های علمی نظری و رصدی مختلفی روبروست. سوم، واقعی پنداشتن زمان موهومی و کیهان اقلیدسی مبنای علمی ندارد. و چهارم، نیاز کیهان به خالق منحصر در لحظۀ آغازین نیست که از بین رفتن آن نشان دهندۀ عدم نیاز کیهان به خالق باشد. سپس نشان داده شده است که حتی اگر در این موارد کاملاً با او همراهی کنیم باز هم این مدل دلالتی بر مدعای هاوکینگ ندارد. زیرا اولاً عالم در این مدل همچنان آغازمند و حتی دارای لحظۀ مشخص آغازین است؛ ثانیاً این مدل اصولاً پیدایش عالم از «هیچ محض» را توصیف نمی کند؛ ثالثاً خود این مدل نوعی شرط اولیۀ ممکن و نه ضروری محسوب می شود و در درون خود پذیرای شرایط مختلف بسیاری برای محتوای عالم است. بنابراین به نظر می رسد که این مدل، بر خلاف ادعای هاوکینگ، هیچ گونه دلالت جدی الهیاتی ندارد.
یکسانی روش شناختی معرفت علمی و معرفت دینی و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با پذیرش این که هدف فهم و تفسیر متن شناخت مقصود مؤلف است، باید به این پرسش پاسخ داد که باورهای محصول این فرایند چگونه توجیه می شود. من استدلال می کنم که فهم و تفسیر بر استنتاجی تبیینی مبتنی است. از آنجا که معنای قراردادی کلمات نمی تواند مقصود مؤلف را متعین کند، برای دریافت معنای مد نظر وی فرضیه هایی معنایی مطرح می کنیم که بتواند شواهد متنی را توضیح دهد. سپس، بهترین تبیین آن شواهد را به عنوان معنای متن تلقی می کنیم. این یعنی تفسیر نیز بر همان فرایند استنتاجی ای مبتنی است که روش شناسی علوم تجربی را تشکیل می دهد. بنابراین، از یک سو علوم تجربی و استنباط از متون مقدس هر دو بر استنتاج تبیینی از شواهد مبتنی اند، و از سوی دیگر شواهد موجود در هر دو (یعنی پدیده های طبیعی و متون مقدس) نیز از منظر دینی به خداوند منسوب اند. در نتیجه، تا دلیل مستقلی نباشد، فرد متدین نمی تواند برای یکی اعتباری بیش از دیگری قائل شود یا، به فرض بروز تعارضی آشتی ناپذیر میان آن دو، یکی را بر دیگری برتری دهد.
تقریری جدید از نظریه فطرت با تأکید بر نظر مطهری و تحلیل انتقادی اشکالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه فطرت در سنت اسلامی مبتنی بر مبانی قرآنی، روایی، عرفانی و فلسفی تطور و تکامل یافته است. مطهری علاوه بر مبانی قبلی، از علوم و فلسفه های جدید نیز استفاده می کند و به نسبت دیگران تقریر جامع تری از نظریه فطرت ارائه می کند. در این مقاله با روش تفسیر تحلیلی متن محور، با بررسی و تحلیل اشکالات واردشده بر نظریه فطرت و همچنین استفاده از نفس شناسی صدرایی، تقریری جدید از این نظریه مبتنی بر دیدگاه های شهید مطهری صورت بندی شده است که مبانی آن در حوزه های هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی بدین شرح است: (1) هستی شناسی فطری حقیقت و واقعیت و دنیای خارج و مبدأ و معاد را قبول دارد. (2) انسان با بعد شناختی و گرایشی با این واقعیت ها و حقایق مواجه می شود و به آنها دسترسی پیدا می کند. (3) انسان هویت واحد غیرتفکیک شده ای از طبیعت، غریزه، فطرت (شناخت و گرایش) است. (4) انسان با اراده آزاد می تواند در جهت غرایز یا فطریات حرکت کند و برساختی غریزی یا فطری برای خود رقم بزند. (5) فطرت هم برای شناخت های عقلی و هم گرایش های احساسی ارزش واقع نمایی قائل است. (6) بنا بر معرفت شناسی فطری، فطرت شناخت و فطرت گرایش دو جنبه درهم تنیده معرفت هستند و دارای نوعی وحدت اند. (7) نظریه فطرت روش های قیاسی، شهودی، نقلی و استقرایی را معتبر می داند و به کار می گیرد. (8) نظریه فطرت رویکرد چندروشی را به رسمیت می شناسد که عینیت و تحصل بیشتری دارد. (9) این روش چندوجهی با سهولت بیشتری می تواند فلسفه را به علوم مرتبط کند و امکان استفاده اندیشمندان از نظریات فلسفی را فراهم آورد.
تاثیر نظریه تضاد طبقاتی مارکس بر خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از مذهب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
195 - 221
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رویکرد علی شریعتی به عنوان یکی از روشنفکران مذهبی معاصر ایران به تاریخ اسلام و بررسی تاثیرپذیری وی از نظریه تضاد طبقاتی مارکس در تحلیل و تفسیر پدیده های تاریخی در صورتبندی کلی دیدگاه های مذهبی وی است. شریعتی با بکارگیری نظریه تضاد طبقاتی در خوانش تاریخ اسلام و متون دینی روایتی انقلابی را از آن استخراج کرده که در ترسیم سیمای ایدئولوژیک از دین در تفکر وی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مسئله اصلی این است که نظریه تضاد طبقاتی چه جایگاهی در تاریخ پژوهی و اسلام شناسی شریعتی داشته است؟ این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- تاریخی می خواهد ضمن تحلیل شاخصه های اصلی روایت شریعتی از تاریخ و متون دینی تمایز رویکرد وی را با انگاره های مارکسیستی صورتبندی کند. خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تاریخ اسلام نتیجه تاثیرپذیری وی از نظریات تاریخی مارکس است اما این به معنی پذیرش کامل انگاره های ماتریالیستی نظریات تاریخی مارکس نیست. نحوه استفاده شریعتی از ظرفیت نظریه تضاد طبقاتی در ارائه خوانشی جدید از دین با تمرکز برتاریخ متون دینی از مهم ترین یافته های این پژوهش است. نتیجه کلی این پژوهش نشان گر آن است که تفکیک نظریه تضاد طبقاتی از ماتریالیسم تاریخی در سنت مارکسیستی مهم ترین ویژگی خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تاریخ اسلام است.
بررسی و نقد گونه های خداناباوری از منظر جان گری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
259 - 274
حوزه های تخصصی:
جان گری، فیلسوف و متخصص تاریخ نظریه ها، گونه های مختلفی از خداناباوری را مطرح می کند و می کوشد با استخراج پیش فرض ها و لوازم منطقی هر یک آن ها را تعریف، دسته بندی، و نقد کند. خداناباوری جدید خداناباوری مبتنی بر انسان گرایی سکولار، خداناباوری به مثابه ساختن نوعی دین از علم، خداناباوری در قالب خداستیزی، خداناباوری در قالب مکاتب سیاسی مدرن، خداناباوری بدون پیشرفت، و خداناباوری سکوت گونه هایی از خداناباوری هستند که جان گری در تقسیم بندی خود آن ها را از هم متمایز می سازد. از نظر جان گری برخی گونه های خداناباوری با تعریف اشتباه از دین به عنوان نوع ابتدایی ِ علم به خطا رفته اند. برخی نیز با اخذ پیش فرض هایی مانند ایده انسانیت و ایده پیشرفت دچار نوعی تناقض منطقی در اصول خود شده اند. زیرا، در عین انکار کردن حقیقت ادیان، این پیش فرض ها را از ایده یکتاپرستی و ایده نجات در ادیان گرفته اند. عدم امکان بنا نهادن ارزش های اخلاقی بر خداناباوری یکی دیگر از اشکالات بنیادین خداناباوری است. در این مقاله، علاوه بر بررسی و نقد مبانی و لوازم منطقی گونه های خداناباوری از منظر جان گری، برخی دیدگاه های او در این خصوص نیز نقد شده اند.
تبیین مسئله فلسفی دعای مستجاب بر اساس مدل استجابت انکشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دعا و عرض حاجت به خداوند، که اصالتاً مفهومی دینی است، همواره از ابعاد گوناگون فلسفی، اخلاقی، معرفت شناختی و زبان شناختی محل تأمل و پرسشگری متکلمان و فیلسوفان، به ویژه فیلسوفان دین، بوده است. نوشتار کنونی، مشخصاً با تکیه بر مفهوم دعای مستجاب، به بررسی یکی از مهم ترین چالش های فلسفی فراروی آن یعنی تبیین سازگاری دعای مستجاب با صفات الهی تغییرناپذیری و تأثیرناپذیری می پردازد. این مهم بر اساس مبانی و اصول حکمت صدرایی صورت می پذیرد، زیرا ظرفیت های موجود در این نظام فلسفی این امکان را فراهم می کند تا به روش تحلیلی-توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مدلی نو و تبیینی جدید از مسئله استجابت دعا به نام «استجابت انکشافی» مطرح شود. در مدل پیشنهادی، تأثیرپذیری و تغییرپذیری خداوند در فرآیند استجابت دعا مستلزم خروج از قوه به فعل نبوده بلکه از سنخ تبدیل بطون به ظهور و یا اجمال به تفصیل است. علاوه بر این تأثیر دعای بندگان بر تصمیم خداوند از وجه فقر وجودی و نیاز محض تبیین شده است که نقش مهمی در حفظ تمایز میان خالق و مخلوق در عالی ترین سطح دارد. برخورداری از مبانی مدلل عقلی، ارائه مدلی سازگار با فهم عرفی از استجابت دعا، و نیز خوانشی متناسب با ساحت الهی از استجابت دعا سبب شده است تا مدل یادشده در مقایسه با مدل های پیشنهادی الهیات اسلامی و مسیحی از مزایای بیشتری برخوردار باشد و با برخورداری از قوّت تبیین فلسفی در برابر چالش های موجود در فلسفه دین تاب آوری بیشتری از خود نشان دهد.