فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱٬۶۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
عقلانیت خودبنیاد که اساس عصر روشنگری را پایه نهاد، عقلانیّتی ریاضی وار و ابزاری بود. از این رو، کاملاً در خدمت جنبه های مادی و طبیعی انسان قرار گرفت و از ابعاد الوهی او به بهانة نفی اسطوره های حاکم بر سوژة انسانی احتراز جست. این عقلانیت ابزاری و کمیّت محور، که نخست در فلسفة دکارت و نظریة ثنویت گرایانة او (سوژه ابژه) خودنمایی کرد و سپس در فلسفه کانت به اوج والایی خود رسید، عقل آدمی را دارای ساختاری نظام مند می پنداشت که به شناخت منطقی ابژه ها قادر بود، ولی در فرجام عصر روشنگری بواسطة ریاضی وار نگریستن و اندیشیدن، سوژه و ابژه هر دو در چنبرة کمیّت و ابزاروارگی گرفتار شدند و حتی سوژه ای که باید اعمال نظر و عمل می کرد، خود ناخواسته و ناخودآگاه به ابژة عملِ سوژه های گفتمان حاکم (لیبرال سرمایه داری) بدل شد و حتی آزادی و اختیار خویش را نیز کاملاً از کف نهاد. منتقدان مدرنیته، به ویژه متفکران مکتب فرانکفورت، اغلب از این زاویة دید، عقلانیتِ تکنیک محور روشنگری را به نقد کشیده اند. در این مقاله، با تکیه بر آرای دو تن از برجستگان این مکتب انتقادی، یعنی آدورنو و هورکهایمر، اسارت انسان را در نتیجةِ اعمال عقلانیت ابزاری عصر روشنگری به تصویر کشیده ایم.
نگاهی ارزیابانه به «تجربه گرایی برساختی» ون فراسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه علم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
ون فراسن از زمان نگارش کتاب تصویر علمی، رئالیسم علمی را به باد انتقاد گرفته و تجربه گرایی برساختی خود را به عنوان جایگزینی مناسب برای آن ارائه نموده است. او با تمسک به این آموزه تجربه گرایی که «تجربه، یگانه منبع ما برای شناخت جهان می باشد» هر گونه آگاهی از سطح مشاهده ناپذیر جهان طبیعت را ناممکن اعلام می کند. ون فراسن اعتقاد رئالیست ها به صدق (تقریبی) نظریه های علمی را فاقد هر گونه مبنای معرفتی به شمار می آورد و در این مورد فقط باور به کفایت تجربی این نظریه ها را مجاز و معتبر می شمارد. در این مقاله عناصر محوری تجربه گرایی برساختی و نوع تقابل آن با رئالیسم علمی به بحث، بررسی و ارزیابی گذاشته می شود. نتیجه بررسی های این مقاله حکایت از آن دارد که نکات و استنادات ون فراسن در رد رئالیسم و دفاع از مواضع مختار خویش به گونه ای نیستند که بتوان آنها را فراهم کننده توجیهات لازم و کافی برای جایگزینی رئالیسم علمی با تجربه گرایی برساختی در نظر گرفت.
نقد و بررسی قرائت فمینیستی از الهیات مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الهیات فمینیستی، شاخه ای از الهیات مسیحی است که در واکنش به برخورد تبعیض آمیز الهیات سنتی مسیحی، نسبت به زنان شکل گرفته و با ارائه قرائت فمینیستی از الهیات مسیحی، تغییرات اساسی در آن ایجاد کرده است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، علاوه بر بیان تاریخچه، عوامل شکل گیری و ویژگی های الهیات فمینیستی، به تبیین آموزه های اصلی مسیحیت بر اساس این مکتب الهیاتی می پردازد. یافته ها حکایت از آن دارد که الهیات فمینیستی، به علت تأثیرپذیری شدید از جنبش فمینیستی و اقتضائات عصر جدید، به مسیری سوق یافت که هیچ گاه پیشگامان الهیات فمینیستی، تصوری از آن نداشته و شاید هم راضی به آن نبوده اند.
برهان نظم بر مبنای اصل تنظیم دقیق کیهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان نظم یکی از براهین اثبات خداوند است. در یکی از جدیدترین تفاسیر این برهان, از اصل تنظیم دقیق کیهانی (Fine Tuning of the Universe) استفاده شده است. در این تفسیر از برهان نظم, به جای نظم زیستی که در تفسیرهای سنتیِ برهان نظم به عنوان مصداق نظم معرفی می شد، ثوابت بنیادین کیهانی مورد توجه قرار می گیرند و بر تنظیم دقیق آنها که موجب ایجاد حیات شده است، تأکید می شود و در نتیجه برخی اشکالاتی که عده ای به جهت نظریه تکامل به نظم زیستی وارد دانسته اند، از ریشه پاسخ گفته می شود. این مقاله ضمن تبیین برهان نظم بر مبنای تنظیم دقیق کیهانی، به اهم انتقادات وارده به این برهان که بر مبنای نظراتی چون تصادف، ضرورت فیزیکی، اصل آنتروپیک و فرضیه جهان های متعدد صورت گرفته است، پاسخ می دهد و سرانجام اثبات می کند که برهان نظم بر مبنای اصل تنظیم دقیق کیهانی، برهانی قوی و مستحکم برای اثبات خداوند است.
مقایسه تطبیقی معاد جسمانی نزد صدرالدین شیرازی و آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی اولیه (قرون 5-11)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
مسأله معاد یکی از مهمترین ارکان ادیان ابراهیمی بوده است و این ادیان با رویکردهای مختلف، سعی در مواجهه با این امر را داشته اند. . در این نوشتار با تأکید بر رویکرد دین شناسی تطبیقی ضمن مرور نظریات مختلف نسبت به معاد جسمانی و روحانی در اسلام و مسیحیت، به مقایسه ی نظر ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف مسلمان و همچنین نظر سنت آگوستین در قامت یک فیلسوف مسیحی، که هر دو از بنیانگذاران رویکردهای اساسی در فلسفه ی اسلامی و مسیحی هستند، در مواجهه با مسئله ی معاد و بویژه معاد جسمانی اقدام خواهیم نمود و نشان خواهیم داد که نوع انسان شناسی و جهان شناسی ملاصدرا با تأکید بر اثبات عقلی و نقلی معاد جسمانی انسان، و همچنین تاکیدبر اهمیت دنیای مادی در یک نظم پیشینی الهی به عنوان یکی از مراحل تکامل انسانی و زیستن در آن به عنوان یکی از مخلوقات باری تعالی واجد اهمیت فراوانی برای تعالی انسان تا روز رستاخیزاست،که زمینه سوژه شدن دنیای مادی و طبیعی را برای الاهیات اسلامی در ابعاد مختلف فراهم می آورد. اما نوع انسان شناسی و جهان شناسی الاهیاتی آگوستینی بر نفی دنیای مادی ودر نظر گرفتن آن به عنوان عرصه مجازات انسانی در نتیجه گناه نخستین و هبوط انسان تاکید دارد. زیست مادی و دنیوی انسان و تمام ظواهر و اقتضائات آن و حتی مرگ انسان همه در پرتو مجازات و خشم الهی قابل فهم و تفسیر است، که تنها در پرتو عنایت الهی در روز رستاخیز امکان سعادت انسان مهیا خواهد شد. در این حالت دنیای طبیعی بر خلاف الاهیات اسلامی، در رویکرد مسیحی به شکل سلبی در ابعاد مختلف نفی و تقبیح خواهد شد.
الهیات تنزیهی افلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم پساارسطویی افلوطین و نوافلاطونیان (3 و 4 ب.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
مقاله حاضر ارائه توصیف و تحلیلی است از الهیات تنزیهی افلوطین. او در این روش تلاش می کند شناختی عقلی درباره خدا هرچند به نحو سلبی به دست آورد. سلب در این الهیات نه به معنای سلب محض و نه به معنای فقدان، بلکه سلب مبتنی بر تنزیه است که به تنزیه و پالایش یک مفهوم یا جوهر برای رسیدن به معنای حقیقی و دقیق آن می پردازد. بنابراین روش سلبی در الهیات سلبی افلوطین که همان روش تنزیه عقلی است، رها و حذف کردن کیفیات اضافی از احد برای دستیابی عقلی به وحدت محض و بساطت صرف اوست. وی در توصیف روش سلب به «اسناد و توصیف احد به آنچه نیست نه به آنچه هست» تأکید می کند و می توان از جنبه عقلی برای روش سلبی دو موضوع در نظر گرفت: یکی سلب انتقادی همه اظهارات مثبتی که انسان می تواند در مورد خدا طرح کند و دیگری سلب انتقادی از سلب های ما که هیچ گاه خاتمه نمی یابد. اما آنچه از طریق این روش سلبی دستگیر انسان می شود، شناخت عقلی نه از خود خدا، بلکه درباره او (فیوضات) است. ما نمی توانیم هیچ شناخت عقلی از ذات او به دست آوریم و از این رو نمی توانیم هیچ از او سخن بگوییم.
مطالعه تطبیقی تعالیم دین زردشت و فلسفه مکتب اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم، هستی انسان و مسائل مربوط به وی را به عنوان مرکز ثقل تفکّراتش، قرار داده است و دغدغه اثبات مسئولیّت، امکان تعالی و بهبودی وضع زندگی او را دارد؛ اما قرن ها پیش از ظهور فلسفه اصالت وجود در غرب، زرتشت، پیامبر ایران باستان، با اعتقاد راسخ به وجود اهورامزدا (خدا) و ارج نهادن به انسان، پرورش و پویایی ویژگی های اخلاقی و سعادت انسان را به عنوان هدف خود دنبال می کرد که این امر از اهمیّت بالایی برخوردار است. هدف این پژوهش، مقایسه تطبیقی تعالیم مکتب اصالت وجود وآموزه های زرتشت، در چارچوب مفاهیمی چون: اصالت وجود انسان، اختیار و آزادی، انتخاب، مسئولیّت، عدم اعتقاد به تقدیر و توصیه به تلاش و دوری از گوشه نشینی می باشد. در این راستا ابتدا به تبیین مفاهیم ذکر شده در هر یک از مکاتب مورد نظر پرداخته و سرانجام با مطالعه وجوه تشابه و تمایز موجود، این نتیجه حاصل شده که قرن ها پیش در ایران، مسئله «هستی انسان» و ارتباط آن با جهان، بسیار خردمندانه مطرح شده است. درواقع، زرتشت در زمانی کهن و در میان جامعه ای ابتدایی، همان چیزی را مطرح کردکه مکتب اگزیستانسیالیسم امروز در میان مردمی متمدن مطرح می کند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع مکتوب و کتابخانه ای انجام شده است.
مبانی الهیات وجودگرا در تفکر مک کواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر در صدد تبیین مبانی الهیاتِ جان مک کواری متأله معاصر مسیحی و سنجش و ارزیابی دیدگاه های وی در این عرصه است. مهم ترین مبانی الهیات او عبارت اند از: تعریف الهیات، عوامل سازندة الهیات، نسبت الهیات و فلسفه، اقسام الهیات و روش الهیات. او می کوشد تعریفی جامع با رویکردی وجودی از الهیات به دست دهد. عوامل سازندة الهیات او عبارت اند از: تجربه، وحی یا انکشاف، کتاب مقدس، سنّت، فرهنگ و عقل. وی در تبیین نسبت الهیات و فلسفه، تأثیر فلسفة وجودیِ مارتین هایدگر و پدیدارشناسیِ ادموند هوسرل بر الهیات را مورد تأکید قرار می دهد. او همچنین الهیات نظام مند را به الهیات فلسفی، نمادین و کاربردی تقسیم و جایگاه سبک های مختلف الهیات را تعیین می کند. روش الهیات وی نیز ترکیبی از روش های توصیف، تفسیر و کاربرد است. مک کواری در این مسیر به خوبی می کوشد زبان الهیات را واضح و منسجم و برای انسان معاصر غربی فهم پذیرتر سازد و تفسیری جدید از برخی آموزه های مسیحیت به دست دهد و از این حیث کار وی دارای نقاط قوّتی است؛ لیکن نقدهایی نیز بر برخی از دیدگاه های او وارد است: اینکه تجربه- به ویژه تجربة دینی از امر قدسی- را یک عامل سازندة الهیات می داند؛ اینکه وحی را وجه یا جنبه ای از تجربة دینی می داند؛ اینکه به کارکرد نظریِ عقل در ایجاد الهیات با دیده تردید و گاه انکار می نگرد و اینکه روش توصیفِ پدیدارشناختی را یقینی تر از استدلال عقلی معرفی می کند. در نوشتار حاضر به این نقدها نیز پرداخته خواهد شد.
نقش خدا در نظام معرفت شناسی دکارت و اوگوستینوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی آباء کلیسا (قرن 3 و 4)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
در نظام فلسفی دکارت خدا نقشی محوری ایفا می کند. برای تضمین اعتبار معرفتی که تأمل گر دکارتی به دست می آورد، اثبات وجود خدایِ غیر فریبکار ضروری است. به عقیده دکارت، وجود چنین خدایی را نه به واسطه حواس که گاه ما را می فریبد و اعتمادپذیر نیست بلکه باید به نحو شهودی، یعنی به نحو پیشینی، اثبات کرد. با توجه به این نکته، شیوه رویگردانی اوگوستینوس از حواس برای تأمل در باب خدا، راهگشای دکارت در کشف اصول اولیه فلسفه خود، بدون توسل به حواس بود.
برای بررسی نقش خدا در کسب معرفت نزد دکارت و اوگوستینوس، باید به این نکته توجه داشت که اوگوستینوس، همانند افلاطون، کلیات معقول را اصل و اساس عالم واقع می داند که در پرتو اشراق الهی از آنها آگاه می شویم. در واقع، اوگوستینوس خدا را نوری می داند که بدون او شناخت برای انسان ناممکن است، درحالی که به نظر دکارت، اساس عالم واقع، امور ریاضی، یعنی جزئیات معقول است که نه در خدا بلکه در ذهن انسان جای دارد و متعلق شهود قرار می گیرد و نقش خدایِ غیر فریبکار، جز تضمین اعتبار همین معرفت شهودی نیست. با این حال، دکارت در اثبات وجود این خدای غیر فریبکار از تقسیم بندی مراتب ادراک نزد اوگوستینوس بهره می برد.
در مقاله پیش رو، با توجه به همین تقسیم بندی، به تفاوت نقش خدا و میزان دخالت فرد در کسب معرفت نزد این دو متفکر می پردازیم.
مقایسه ی آرای فلوطین درخصوص صادر اول با آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم پساارسطویی افلوطین و نوافلاطونیان (3 و 4 ب.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
فلوطین به سه اقنوم احد، عقل و نفس قائل است که اقنوم دوم قابل تطبیق با صادر اول است. احد عقل را بی آن که بداند، به وجود می آورد. عقل به مثابه ی تصویر احد، ابتدا واحد و نامتعین است، اما سپس میلی گناه آلود او را از احد جدا می کند. عقل پس از جدایی، گویی پشیمان می شود و دوباره به سوی احد بازمی گردد. این بازگشت باعث متعین شدن عقل و کامل شدن فعلیت او و پیدایی ایده ها می شود. با این که تبیین فلوطین تفاوت های زیادی با آراء مستنبط از متون دینی در خصوص صادر اول دارد و به علاوه، بر اساس زمینه ی فکریِ کاملاً متفاوتی شکل گرفته است، مشابهت هایی نیز میان این دو وجود دارد. همچنین دست کم در برخی موارد، تفاوت ها کمتر از چیزی است که به نظر می آید. در این مقاله، مسائل درخورِ مقایسه ی دو دیدگاه تبیین و بررسی خواهد شد.
داستان آفرینش؛ مقایسه تطبیقی تفسیر الیزابت کیدی استنتن و گیلبرت بایلزیکیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فصل اول و دوم سفر پیدایش، یکی از چالش انگیزترین متون برای مفسران فمینیستی است. الیزابت کیدی استنتن، به عنوان نماینده مکتب تفسیری فمینیستی لیبرال و گیلبرت بایلزیکیان، به عنوان نماینده مکتب تفسیری فمینیستی انجیلی، به تفسیر این متن پرداخته اند. این مقاله به بررسی و مقایسه نقاط اشتراک و اختلاف این دو جریان، در تفسیر متن پیدایش می پردازد. هر دو مفسر سعی می کنند تا تعهد خود را به مسیحیت، در کنار اعتقاد به اصول فمینیستی حفظ نمایند. استنتن، با تقسیم داستان آفرینش به دو داستان و اثبات برابری در آفرینش از داستان اول و ردّ داستان دوم، به عنوان کلام خداوند، تعهد کمتری به متن دارد. در مقابل، بایلزیکیان به عنوان نماینده جریان انجیلی، با التزام به وحیانی بودن تمام کتاب مقدس، سعی در ارائه تفسیری مبتنی بر برابری زن و مرد و استفاده از تجربه زنان، مطابق با اصول فمینیستی دارد.
بنیادهای مابعدالطبیعی علم و دین در فلسفه پویشیِ خدامحور وایتهد
حوزه های تخصصی:
نظام مابعدالطبیعی وایتهد بر وحدت و هماهنگی امور و رویدادهای متحولی استوار است که در جهان ازلی خودبنیاد و در ارتباط دوسویه با امور ازلی دیگر نمایانگر اندیشه ای پویشی و درعین حال علمی است. از دیدگاه وایتهد، تبیین های علمی و دینی برای توصیف ریشه مابعدالطبیعی نظم و هماهنگی رویدادهای این جهان بسنده نیستند، بلکه دلیل کافی برای توجیه آن خداوندی است که خود متحول و سامان دهنده تحولات این جهان است، اما خالق آن نیست و علم و قدرت مطلق ندارد. در این مقاله می کوشیم با بررسی بنیادهای مابعدالطبیعی علم و دین در فلسفه پویشی وایتهد، نشان دهیم که دلیل کافی وایتهد برای تبیین وجود جهان در حال پویش، خود نابسنده و حتی از جهتی غیرضروری است؛ زیرا خداوندی که علم و قدرت مطلق برای خلق و اداره جهان و تحولات آن ندارد و خود متحول است، نمی تواند مبنای کافی و ضروری وجود آن باشد.
نظریه اصلاح شده امر الهی: دیدگاه آدامز در باب رابطه امر الهی و الزام اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابرت مری هیو آدامز کوشش می کند با ارائه تقریری جدید از نظریه امر الهی از آن دفاع کند. وی بیان می کند که نه خوبی اخلاقی بلکه فقط الزام اخلاقی را می توان از طریق امر الهی توضیح داد. وی ابتدا با روش معناشناختی تحلیلی از معنای الزام اخلاقی به دست می دهد، سپس می کوشد با تعیین بهترین نامزدی که می تواند نقش معناشناختی الزام را ایفا کند ماهیت الزام اخلاقی را دریابد. از نظر آدامز مهم ترین نقشی که از تحلیل معنایی الزام اخلاقی به دست می آید ویژگی میان فردی آن است. اوامر خداوند به سبب ویژگی هایی نظیر گناهکاری فرد در صورت نقض آنها و نیز عینیت آن اوامر بهترین نامزدی است که می تواند این نقش را به خوبی ایفا کند. وی با الهام از نظریه کریپکی پاتنم بیان می کند رابطه میان امر خداوند و درستی/نادرستی عمل شبیه رابطه آب و H 2O است. بنابراین نادرستی اخلاقی با مخالفت با اوامر خداوند خیرخواه و مهربان اینهمان است و به همین دلیل دارای ضرورت متافیزیکی است. برای دفاع از رأی آدامز شایسته است «دیگری» بر گفتگوی فرد با خویشتن نیز دلالت کند و مراد از دیگری فقط فرد دیگر نباشد: دیگری خود فرد را نیز در بر می گیرد.
کتاب جامعه و معنای زندگی از نگاه پیتر کریفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی از شارحان کتاب مقدس همچون پیتر کریفت مسئله محوری کتاب جامعه را معناداری و پوچی زندگی قلمداد کرده اند. این مقاله با روشی تحلیلی معلوم می دارد که معنای معنای زندگی در کتاب جامعه «هدفِ» رسیدن به بالاترین خیر است. اموری همچون حکمت، لذت، ثروت و قدرت، اخلاق و دینداری نزد عده ای بالاترین خیر قلمداد می شوند که زندگی را معنادار می سازند، اما کتاب جامعه معلوم می کند که این امور به تنهایی نمی توانند به زندگی انسان معنا ببخشند و زندگی بدون حضور خداوند پوچ است. بالاترین خیر حقیقی خداوند و ارتباط عاشقانه با اوست. انسان با کاربست عقل خود و آگاهی از پوچی دنیامحوری به سکوت می گراید و آنگاه با قلب خود و شنیدن صدای پروردگار ایمان حقیقی می آورد و در نهایت در پیوند عاشقانه با خداوند به عنوان بالاترین خیر زندگی را معنادار می یابد. مسئله این مقاله به رغم اهمیت در مقالات فارسی مورد بررسی قرار نگرفته است.
برهان مبتنی بر حقایق سرمدی در فلسفه لایب نیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر خلاف ادعای راسل که بخش مربوط به خداوند و براهین اثبات وجود او را در اندیشه لایب نیتس سست ترین و ضعیف ترین بخش فلسفه او می داند، این بخش به معنایی اساسی ترین بخش فلسفه اوست. در نظام فلسفی لایب نیتس بدون خداوند نه چیزی می تواند موجود باشد و نه حتی ممکن. از این رو اثبات وجود خدا در فلسفه او ضروری است. یکی از مهم ترین براهین وی برهان مبتنی بر حقایق سرمدی است. برخی این برهان را متقاعد کننده تر از برهان وجودی، و حتی اعتبار برهان وجودی را به معنایی متوقف بر این برهان دانسته اند. در این مقاله قرائت های مختلف برهان مذکور بیان می شود و مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
خدا در فلسفه ارسطو و ابن سینا: مدخلی بر تفاوت بنیادین فلسفه ابن سینا از فلسفه ارسطو
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
پس از نهضت ترجمه در جهان اسلام، مسلمانان اندیشه های فیلسوفان یونانی را دریافت نمودند و با تامل در باب میراث فلسفی آنان فلسفه ای را که موسوم به فلسفه اسلامی است، ایجاد کردند. مهمترین تفاوت مبنایی که میان فلسفه یونانی و فلسفه اسلامی وجود دارد و موجب ایجاد دو فلسفه مستقل شده است، فهمی دیگر از وجود و وجودشناسی متفاوت است. در این نوشتار برای فهم این دو نوع وجودشناسی به مقایسه دیدگاه دو فیلسوف شاخص، ارسطو و ابن سینا، درباره خداوند و صفات او می پردازیم. خداوند در فلسفه ارسطو، محرک نامتحرک و غایت نهایی عالم است و صفت بارز او فکرِ فکر است. بدین جهت، خداوند خالق ماسوای خود نیست و با آنها رابطه ای وجودی ندارد. ابن سینا به پیروی از فارابی با تمایز نهادن میان وجود و ماهیت، و واجب و ممکن، خداوند را به عنوان واجب الوجود و وجود محض که در راس سلسله علل قرار دارد و ماسوای او ممکن الوجود و وابسته به او هستند، معرفی نمود و اینچنین فهمی دیگر از وجود درانداخت. گرچه این نوشتار تصدیق می کند که فلسفه ارسطو مایه فکری فلسفه ابن سینا را فراهم آورده است بطوریکه در صورت نبود فلسفه ارسطو فلسفه ابن سینا نیز وجود نمی داشت، اما فلسفه ابن سینا با توجه به وجود شناسی متفاوت، اختلاف مبنایی با فلسفه ارسطو دارد.
بررسی انتقادی مکتب پاکومیوس در رهبانیت مسیحیت شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنتونی قدیس، پدر رهبانیت مسیحیت شرقی است که مروج رهبانیت فردی است. اما رهبانیتی که پس از وی رواج یافت، رهبانیت جمعی بود. این رهبانیت را پاکومیوس بنیانگذاری کرد. رهبانیت پاکومیوس، افزون بر جمعی بودن، ویژگی های دیگری هم دارد: تدوین قانون نامه مشترک، شکل گیری صومعه و حضور در اجتماع و سیاست. از جمله نکات مثبت این مکتب، جلوگیری از افراطی گری، ایجاد ارتباط میان کلیسا و صومعه، ایجاد الهیات رهبانی و ارائه خدمت به جامعه بوده است. اما در کنار این جنبه های مثبت، نقدهایی نیز به این مکتب وارد است که عبارتند از: نداشتن پشتوانه کتاب مقدسی، ساختار نظامی داشتن، تغییر مفهوم صحرا و ریاضت، سهولت ورود به صومعه، حتی برای افراد ناسالم. این مقاله، با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی، به بررسی تحلیلی و انتقادی این مکتب رهبانی، با معیار قرار دادن کتاب مقدس و سنت موجود در رهبانیت مسیحی، پیش از پاکومیوس می پردازد.
مساله شر از دیدگاه جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهمی که در حوزه فلسفه دین مورد توجه قرار گرفته است، مساله وجود شرور در عالم هستی است. در این مقاله ضمن بررسی مسأله شر از دیدگاه فیلسوف معاصر، جان هیک، ابعاد مختلف استدلالات او در عدم وجود منافات بین مساله شر با وجود خدای قادر و عالم مطلق، مورد بررسی قرار می گیرد. مقاله حاضر با بررسی تحلیلی رابطه موجود میان شر و اختیار از دیدگاه جان هیک، نشان می دهد که وی، ضمن نفی وجود شر جبران ناپذیر، معتقد است که وجود شرور نه تنها نمی تواند از منظر فلسفی به عنوان مانعی در تکامل انسان محسوب شود؛ بلکه با وجود حیات اخروی، آن دسته از قابلیت های انسان که به واسطه وجود شرور در حیات دنیوی به فعلیت نرسیده است، در آن جهان فعلیت خواهد یافت.
خداناباوری اصل موضوعی در اندیشه آلن بدیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آلن بدیو، فیلسوف معاصر فرانسوی، در شمار اندیشمندانی است که ظرف یک دهه اخیر توجه بسیاری را در ایران برانگیخته و بخش های متفاوتی از اندیشه او بررسی شده است. اما در میان پژوهش ها و مباحث جاری پیرامون بدیو، نسبت اندیشه او با الهیات از جمله مباحثی بوده که از آن غفلت شده و با وجود اهمیت اساسی، از این زاویه به آثار او نگریسته نشده است. د نوشتار حاضر بر آنیم تا با تحلیل تأثیرات الهیاتی هستی شناسی بدیو، نحوه مواجهه او با ایده خداوند را آشکار کنیم و از این طریق، بخش کوچکی از خلأ نظری را در این حوزه پوشش دهد. بر این اساس، در ابتدا توصیف بسیار مختصری از مبانی هستی شناسی بدیو ارائه خواهد شد تا امکان ورود به مبحث خداوند در این دیدگاه فراهم شود. در ادامه نیز با بررسی دقیق تر الگوی پیشنهادی بدیو در قالب گونه ای خداناباوری اصل موضوعی، به برخی نقدهای ممکن بر این رویکرد اشاره خواهد شد.
الهیات تمثیلی یا الهیات تشکیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص صفات واجب
در زبان بشری الفاظی وجود دارد که در زبان دینی به نحو مشترک به خدا و مخلوقات نسبت داده می شود. نسبت این الفاظ به خدا و انسان به نحو مشترک لفظی و مشترک معنوی منجر به دیدگاه تشبیه و تعطیل می شود که از چالش های الهیاتی است. اندیشمندان اسلامی برای حل این چالش به معنا و مفاهیم تشکیکی این الفاظ متوسل شده اند. ملاصدرا، با مبانی فلسفی خود، برای حل این مسئله نظری را طرح کرده که می توان آن را الهیات تشکیکی نامید. توماس آکویناس متفکر مسیحی در توجیه نسبت این الفاظ نظریه ای را بیان نموده که به الهیات تمثیلی معروف است. این نظریه در جوامع علمی غربی و اسلامی مورد نقدهایی قرار گرفته است. با تحلیل معناشناختی واژه های کلیدی نظریه آکویناس و تبیین محتوای آن می توان نشان داد که دیدگاه او با تفاوت هایی همان نظریه الهیات تشکیکی است. او در این زمینه از ابن سینا متأثر است.