فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۶۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
دوره های گذار در ترسیم دقیق سیر تاریخ ادبیات و تعیین علل تغییر انواع ادبی و ذوق ادبی اهمیت بسیار دارد. در تاریخ ادبیات داستانی ایرانی، یکی از این دوره های مهم گذر، دوران گذار از قصه بلند سنتی (رمانس) به رمان است. در این مقاله، ضمن نگاه به اولین رمان گونه هایی که در ادبیات فارسی پدید آمده است، به بررسی علل تکوین این آثار مرحله گذار پرداخته و نشان داده شده است که چگونه مجموعه عواملی که در پیوند با دربار ناصرالدین شاه قاجار بود، هرچند از جهاتی موجبات کندی این تغییر را به وجود آورد، نهایتا در شکل گیری جریان تغییر سمت و سوی ادبیات داستانی به سوی عصر رمان موثر بود؛ چنانکه می توان دربار ناصری را محمل گذر از قصه سنتی به عصر رمان دانست.
نقش بافت و مخاطب در تفاوت سبک نثر امیرارسلان و ملک جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نقیب الممالک شیرازی، نقال باشی دربار ناصرالدین شاه دو قصه امیرارسلان و ملک-جمشید به جا مانده است. او امیرارسلان را برای ناصرالدین شاه ساخته و بارها برای او نقل کرده است، اما ملک جمشید را در شرایط متفاوتی پدید آورده است. این مقاله به بررسی تفاوت های سبک نثر این دو اثر اختصاص دارد و هدف آن نشان دادن نقش عوامل بافتی و زمینه آفرینش در تفاوت سبک این دو متن است. تفاوت های به دست آمده در سه حوزه ساختارهای نحوی، واژگان و ترکیبات عامیانه، و گزاره های قالبی (ضرب المثل ها، سوگندها و دشنام ها) دسته بندی و ارائه شده اند و در هر مورد، نقش عامل بافت متفاوت و روایت شنو در این تفاوت های سبکی نمایانده شده است.
حکایات زاهدان و صوفیان در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هزار و یک شب مجموعه ای از داستانهاست که از زمانی نامعلوم مخاطبان فراوانی به خود جلب کرده است. تصور عمومی بر این است که آنچه در این مجموعه آمده جملگی هزل و مایه سرگرمی برای عده ای عاطل و باطل است. اما در هزار و یک شب می توان داستانهایی یافت که مخاطب را به پرهیزگاری و شریعتمداری فرا می خواند. همچنین حدود سی داستان را می توان نشان کرد که علاوه بر دعوت به زهد و پرهیزگاری متشرعانه، حال و هوایی صوفیانه دارند. مقاله حاضر به بررسی بخشی از این حکایات صوفیانه و جستن ماخذ آنها و تا حد امکان سیر تحول و تطورشان پرداخته است. جستجو در این مراحل تغییر و تحول علاوه بر اینکه پژوهنده را در پیدا کردن زمان مطمئن تری برای تاریخ الحاق برخی از حکایات هزار و یک شب یاری می رساند، روانشناسی عوام را که احتمالا مخاطبان اصلی این گونه داستانها بوده اند و در پیدایش آنها نقش و تاثیر بسزایی داشته اند، بهتر بر آفتاب می افکند.
تحلیل عناصر داستانی طوطی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، ساختار داستانهای طوطی نامه از جهات مختلف بررسی شده است. طوطی نامه از داستانهای منثور غنایی و تمثیلی است که به روش هزار و یک شب بیان شده است. در داستانهای طوطی نامه اغلب ویژگیهای قصه ها را می توان یافت؛ ویژگیهایی چون تاکید بر حوادث، وجود امور خارق العاده، محکم نبودن روابط علت و معلولی میان رویدادها، مطلق گرایی، ختم شدن به نتایج اخلاقی، تغییر ناپذیری شخصیتها، کیفیت روایت و فرضی بودن زمان و مکان. لحن و بیان تمام داستانها، جدی است و از طنز و مطایبه در بیان آن اثری دیده نمی شود. مجموعا 100 داستان در طوطی نامه وجود دارد. در داستانهای این اثر از 521 شخصیت استفاده شده است که 67.5 درصد عام و 32.5 درصد خاص هستند. بیشترین شخصیتها حیوانات (22.5 درصد) و صاحبان مشاغل (19 درصد) است. راویان و گویندگان داستانهای طوطی نامه عبارتند از: طوطی که 57 درصد داستانها را نقل می کند. حیواناتی نظیر شارک، مار، شغال و ... 11 درصد داستانها، خجسته 8 درصد داستانها، انسانهای دیگر نظیر راهب، وزیر، پادشاه و ... 18 درصد از داستانها را نقل می کنند و راوی 6 درصد از داستانها نامعلوم است. از مجموع 100 داستان 69 درصد دارای کنش و 31 درصد فاقد کنش خاصی است. همچنین 54 درصد داستانها نتایج و توصیه های اخلاقی دارد و 46 درصد فاقد این امر است. در 35 داستان به حوادث خارق العاده اشاره شده، 15 درصد داستانها دارای زمان و 85 درصد فاقد زمان است و سرانجام اینکه از مجموع 100 داستان، 50 درصد مکان دار و 50 درصد فاقد جایگاه مکانی مشخص است. برای ملموستر و عینی تر شدن پژوهش، نتایج با جدول و نمودار نشان داده شده است.
تحلیل عناصر داستانی قصه حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
"در قرآن کریم سرگذشت بسیاری از پیامبران با قصه بیان می شود. از جمله قصه یوسف (ع) که به زندگی این پیامبر می پردازد. این سوره صد و یازده آیه دارد. سه آیه نخست و ده آیه آخر غیر داستانی و آیات دیگر بدون آنکه آیه های غیر داستانی، تسلسل آنها را برهم بزند، داستان را بیان می کنند. هدف قرآن داستان پردازی نیست، ولی این سوره بسیاری از جنبه ها و عناصر داستانی متعارف در ادبیات داستانی را دارد. هدف این مقاله بررسی فراوانی عناصر داستانی، در این قصه است.
مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است و طی آن به بررسی و تحلیل عناصر داستانی نظیر زاویه دید، طرح، ساختار، اندیشه (تم و موضوع)، کشمکش، شخصیت، شخصیت پردازی، گفت و گو، زمان و مکان می پردازد.
قصه یوسف، تنها قصه قرآن کریم است که از ابتدا تا انتهای آن، در یک سوره آمده است. در این قصه با بهره مندی از فنون عناصر داستان پردازی نوین، اهداف والای قرآن کریم، آشنایی با فرهنگ مذهبی، تعلیم، تربیت، هدایت و عبرت آموزی انسان، در قالب یک داستان بیان شده است. پرداخت عناصر داستانی در این قصه به گونه ای است که مخاطب در برخورد با آن به مثابه یکی از شخصیت های داستان حضور فعال دارد"
سمک عیار : افسانه یا حماسه ؟ ( مقایسه سازه شناختی سمک عیار با شاهنامه فردوسی )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنت دیرینه، غنی و مردمی قصه گویی شفاهی توسط قصه گویان که نزد همه هندو اروپاییان؛ بخصوص اقوام آریایی ساکن فلات ایران بویژه شرق ایران،خراسان بزرگ ، رواج بسیار داشته، افسانه ها و اساطیر کهن و نیزبسیاری از اخبار حوادث تاریخی را حفظ و منتقل کرده است.در این مقاله ، ضمن بررسی این سنت وتحلیل درزمانی آن،کوشیده ایم نشان دهیم که بسیاری ازآثار داستانی اولیه دورهاسلامی، از رهگذر همین سنت شفاهی پدید آمده است و قسمتهای بسیار از شاهنامه ، ویس و رامین و نیز سمک عیار را راویان و به صورت شفاهی روایت کرده اند. مقایسهسازه شناختی شاهنامه و سمک عیار نه تنها این نظریه را اثبات می کند بلکه آشکار می سازد که سمک عیار به دلیل داشتن عناصر، بنمایه ها و سازه های حماسی بسیار، یک حماسه است نه افسانه.
بررسی وجوه روایتی در داستان های سندباد نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله بررسی هایی که در روشن کردن ساز و کار روایت ها و به طور خاص قصه ها، به موفقیت های چشمگیری دست یافته است، تجزیه و تحلیل "تودوروف" (todorov) و روش او در بررسی روایت های اسطوره ای است. وی این نوع قصه ها را از جنبه های مختلف مورد توجه قرار داده و در بررسی وجوه روایتی قصه ها، به ارتباط میان شخصیت های قصه ها پرداخته است. منظور از وجوه روایتی در نظریه تودوروف، جنبه های مختلف حاکم بر روابط میان شخصیت های قصه است و از آنجا که شخصیت یکی از عناصر اساسی هر قصه ای است، درک ارتباط متقابل شخصیت های داستان، در شناخت سازوکار قصه و چگونگی شکل گیری آن، بسیار ضروری است. این نوشته، ضمن برشمردن ویژگی های روایت های اسطوره ای، "سندباد نامه" را، به عنوان روایتی اسطوره ای، از جنبه وجوه روایتی بررسی می کند و می کوشد تا با تکیه بر نظریه تودوروف به درک ارتباط متقابل شخصیت ها، در داستان های سندبادنامه دست یابد. به این منظور، ابتدا توضیحی درباره نظریه تودوروف و وجوه روایتی داده می شود و سپس ضمن بر شمردن انواع وجوه روایتی (وجه اخباری، خواستی و فرضی) چگونگی ارتباط شخصیت های قصه در داستان های سندباد نامه، با توجه به هر یک از این وجوه، مورد توجه قرار می گیرد. بررسی این ویژگی روایت در درک ساختار نهایی روایت و پیکربندی آن و نیز در شناخت شبکه ای از ارتباطات شخصیت ها که قصه بر شالوده آنها پی ریزی می شود، موثر خواهد بود.