تقابل عقل فلسفى با عقل دینى و انکار عقلانیت فلسفى ازجمله مطالب جدیدى است که امروزه برخى نویسندگان در حوزه اندیشه دینى بدان مى پردازند. خودبسندگى عقل فلسفى و گرفتارى آن در چنگال قواعد فلسفه یونان باستان شبهات دیگرى هستند که در برابر گرایش به فلسفه پدید آمده اند. عدم درک صحیح معناى عقل و عقلانیت در فلسفه اسلامى و آشنایى نابسنده با اندیشه هاى ناب این فلسفه اصلى ترین دلیل چنین برداشت ها و نسبت هایى است. مقاله پیش رو با بازکاوى معناى این واژه ها در متون اصیل فلسفه اسلامى، درصدد پاسخ گویى به اشکالات و شبهات مزبور است.
یکى از شبهات مخالفان دین، طرح نظریه ناسازگارى اسلام با تعقل و خردورزى است. این مقاله با محوریت تفسیر المیزان مى کوشد به برخى از این پرسش ها در این زمینه پاسخ دهد؛ ازجمله: آیا دین با تفکر و تعقل سازگارى دارد؟ آیا تعبد محض در برابر بارى تعالى با عقلانیت منافات دارد؟ رابطه دین با عقل چگونه است؟ راه کارهاى شکوفایى عقل و آفت هاى رشد آن از دیدگاه مفسر المیزان چیست؟ علّامه طباطبائى، در تفسیر المیزان معتقد است که هیچ دینى به اندازه اسلام به این موضوع توجه نداشته است. او جایگاه ویژه اى براى عقل قایل است، راه کارهایى براى رشد و بالندگى خرد انسانى پیشنهاد مى کند. آسیب ها و آفت هاى شکوفایى آن را به تصویر مى کشد، شبهه ناسازگارى عقل و وحى، تعارض تعبد با خردورزى را برنمى تابد، نهى از تفسیر به رأى که ظاهرا با خردورزى منافات دارد را پاسخ مى گوید. بررسى ها نشان مى دهد مفسر المیزان، عقل را رسول باطنى و حجیت آن را ذاتى مى داند و دعوت به خردورزى را دعوت به دین دارى، و دعوت به دین دارى را عین عقلانیت مى داند.