فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۶۱ تا ۹۸۰ مورد از کل ۲٬۱۳۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
روش فلسفه نگاری ملاصدرا به گونهای است که در هر مسئلة فلسفی، از سه منظر و متناسب با سه مرحله، نظریات خود را مطرح کرده است. تطبیقِ این الگو از روشِ صدرا با آنچه وی در باب علیّت ارائه کرده، در این مقاله مطمح نظر است. حاصل آنکه از نظر صدرا، متناسب با مرحلة اوّل و با نگاه ماهوی، در خلال ارتباط علّی بین علّت و معلول، دو موجود فینفسه را مییابیم که یکی به دیگری وجود میبخشد. در این مرحله، او نحوة تحقّق معالیل را از سنخ «وجود رابطی» معرفی کرده؛ یعنی برایِ معالیل، تحقّق فینفسه قائل است. اما در مرحلة دوم شاهد هستیم که صدرا، نحوة تحقّق معالیل را از سنخ «وجود رابط» دانسته؛ یعنی در این مرحله، تحقّق فینفسه را از معالیل نفی کرده است، و این نشان از تفاوت مرحلة دوم با مرحلة اوّل دارد. نهایتاً در یک موضعگیریِ متفاوت در مرحلة سوم بحث، پس از کنکاش در نحوة تحقّق معالیل، ملاصدرا به این نتیجه دست یافته که به جای استفاده از اصطلاح «علیّت»، باید از اصطلاح «تشأن» استفاده کرد؛ زیرا اساساً هیچ نحوه از دوگانگی ـ که در علّت و معلول بودن اشیاء مفروض است ـ در رابطة میان واجب الوجود بالذات و ممکن الوجود بالذات در میان نیست.
فرجام نفوس انسانی پس از مرگ بدن در اندیشه ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله سرانجام انسان پس از مرگ بدن (با توجه به گرایش به جاودانگی) و بقای نفوس انسانی یا پذیرش فنا و بطلان آنها با فنای بدن، یکی از مسائل مورد توجه در فلسفه است. فلاسفهای همچون ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا در تبیین این مهم، مراتب و اقسام نفوس بعد از مرگ را ترسیم، و سرانجامِ هریک را تبیین نمودهاند. شیخالرئیس پس از فارابی و مقدم بر سایر حکیمان مسلمان به تقسیم نفوس انسانی پس از مرگ اهتمام ورزید. تحلیل سهروردی و ملاصدرا در این مسئله - با وجود اختلاف تعابیر جزئی - مشابه تحلیل سینوی است. تکیه بر بقا و جاودانگی نفوس کامل در علم و عمل و نقش بیواسطه یا باواسطه عقول بهویژه عقل فعال در آنها، مورد وفاق هر سه فیلسوف است؛ اما در مورد نفوس ناقص، ابنسینا تعلق به اجرام فلکی، سهروردی حضور در عالم صور معلقه و ملاصدرا حضور در عالم خیال را مطرح میکند.
دیدگاه سهروردی و ملاصدرا دربارة علیّت مثل و عالم خیال منفصل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیخ اشراق و صدرالمتألهین، از یک سو به عالم مثال منفصل قائل بوده؛ و از سوی دیگر، به اثبات نظریة مثل افلاطونی و ارباب انواع پرداخته، و آنها را علّت عالم ماده و افراد مادی هر نوع دانستهاند. پژوهش حاضر ضمن بررسی و نقد براهین شیخ اشراق و ملاصدرا در باب اثبات علّیت ارباب انواع نسبت به افراد مادی، از طریق سنخیّت علّت و معلول؛ نظریة ملاصدرا در علوم حسّی و خیالی (نظریة ابصار) و نیز امتناع طفره در نظام آفرینش، به اثبات علّیت عالم مثال نسبت به عالم ماده پرداخته است. از این رو، بر خلاف دیدگاه شیخ اشراق و ملاصدرا، عالم مثال علّت عالم ماده است، نه عقول متکافئه. در نتیجه، علاوه بر مثل افلاطونی موجود در عالم عقل، ارباب انواع در عالم مثال نیز موجود هستند. این موجودات مثالی علّت عالم ماده میباشند و خود، معلول ارباب انواع موجود در عالم عقل هستند.
بررسی تطبیقی رؤیا از منظر ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان نظری
رؤیا به عنوان دریچهٔ ورود به عالم غیب در آثار اکثر فلاسفه، متکلمین و عرفا مطرح شده و این امر، دلیل بر اهمیت مسئله رؤیا است. از میان فلاسفه و عرفا، صدرالمتألهین شیرازی و ابن عربی به تفصیل به مباحثی پیرامون رؤیا پرداخته اند. ملاصدرا و ابن عربی در مسئله رؤیا، نقش گسترده ای برای عالم خیال و رابطه قوه خیال انسان با عالم خیال منفصل قائلند. ابن عربی، خواب و رؤیا را گسترده ترین پهنه فعالیت و خلاقیت خیال شمرده و از اصطلاحاتی نظیر «مثال مقید» و «مثال مطلق» در این مورد استفاده کرده است. به گفته ابن عربی و ملاصدرا، رؤیای صادق و مرگ هر دو، طرقی برای کشف حجاب و انتقال به عالم بالاترند، لکن این کشف حجاب در خواب، موقت و گذرا و در مرگ دائمی است.
رؤیا و ظهور آن و نحوه تعبیر رؤیاها، از دیگر مباحث مطرح در مسئله رؤیاست و ابن عربی و ملاصدرا، قائل به وجود رؤیای صادقه و بی نیازی آن از تعبیرند. در مقابل، رؤیاهایی که حاصل محاکات متخیله اند، نیازمند به تعبیرند و اضغاث احلام که حاصل شیطنت های متخیله اند و اساس و منشأیی ندارند، تعبیری ندارند، بلکه حاصل انحرافات مزاج می باشند. هدف از نگارش این مقال، مقایسه تطبیقی آراء این دو متفکر در مسئله رؤیا و استخراج وجوه مشترک و متفاوت آن ها در این موضوع فلسفی است.
بررسی مسئله حدوث یا قدم نفس از نگاه ملاصدرا و افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
رویکردی تطبیقی به تکامل نفس صدرایی و تعالی وجودی یاسپرس در پرتو حرکت جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
نقش محبت در زندگی اخلاقی از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفا و حکما در تعریف محبّت، دیدگاه های متفاوتی ارائه کرده اند. اغلب متکلمان و فیلسوفان بر این باورند که محبّت قابل تعریف نیست. نگارنده در این مقاله کوشیده است براساس حکمت متعالیه و دیدگاه ملاصدرا به تبیین محبّت و نقش آن در زندگی انسان بپردازد. از دیدگاه ملاصدرا اساس اخلاق در حیاتِ آدمی، محبّت است و محبّتِ حقیقی، محبّت به خداوند است که جلوه ای از محبّت خداوند به آدمی است. اگر کسی به گونه حقیقی به خداوند عشق ورزد، به مرتبه ای می رسد که تمامی آدمیان، که جلوه های مختلفِ خداوند هستند، محبوب او واقع می شوند و آن گاه این شخص، در اخلاقِ فردی، تدبیر منزل و زندگی اجتماعی با خود و دیگران به مثابه «محبوب» برخورد خواهد کرد.
ملاصدرا با تقسیم محبّتِ آدمی به محبّت نفسانی و محبّت الهی بیان می کند که هر محبّتی نوعی عبودیت است، از این رو اگر آدمی محبّتِ نفسانی به چیزی غیر از خدا داشته باشد، شرک محسوب می شود؛ اما محبّت الهی که می توان آن را «محبّتِ معرفت و حکمت» نیز نامید، گرچه در ظاهر، محبّت به امور دنیوی باشد، ولی در حقیقت تنها به خداوند تعلّق می گیرد. معرفت به کمال و زیبایی حق، موجب محبّت خداوند در دل انسان می شود. عالَم در نهایتِ زیبایی، آیینه حق است و آدمی با نظر در زیبایی های عالم و تفکّر در آن محبّتش به خدا افزون می شود. درواقع انسان به سبب ویژگی های خاصّ خود که او را از دیگر کائنات ممتاز می سازد، می تواند قلبش را از کدورت ها پاک سازد و به مقام محبّت دست یازد.
فلسفه عبادت انسان از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میل و گرایش انسان به عبادت، ناشی از نیاز او به معشوق حقیقی و همراه با شوقی درونی است. از سوی دیگر در متون دینی بر تکلیف بودن اعمال عبادی تصریح شده است. مسئله این است که بر اساس اندیشه ابن سینا در مورد فلسفه و حقیقت عبادت، چه رابطه ای میان شوق به عبادت و تکلیف بودن آن وجود دارد.
بر اساس مبانی فلسفی ابن سینا حقیقت عبادت، ادراک و شناخت خداوند است؛ به گونه ای که تأملات فلسفی فی نفسه گونه ای عبادت به شمار می رود. ابن سینا در خصوص رابطه لذت و عبادت از نوعی مساوقت میان این دو سخن می͏گوید. او لذت را مانند ادراک، دارای مراتب چهارگانه حسی، تخیلی، وهمی و عقلی می داند که کامل ترین آن ادراک عقلی است و لذت عقلی بر لذت حسی رجحان دارد؛ زیرا متلذذ عقلی بر متلذذ حسی رجحان دارد. اوج ادراک عقلی، مرتبه ادراک و معرفت حق تعالی است و التذاذ در این مرتبه با طاعت و عبودیت حق تعالی و تفکر در اوصاف الهی حاصل می شود.
از نظر ابن سینا عبادت ذو مراتب است؛ بدین نحو که پوسته و صورت عبادت تکلیف است و مغز و لُب آن شوق و لذت عقلی است. برای کسانی که به لذات حسی و غیرعقلی اشتغال دارند و از لذات عقلی غافل هستند، تکلیف بودن عمل عبادی موجب مشقت است. در راهکاری که ابن سینا ارائه می دهد، تکلیف ساقط نیست و انسان با عمل به تکلیف عبادی از پوسته به مغز می رود و باید این لایه ها را رفت و تکرار کرد تا از لایه های سطحی عبادت به مغز و لُبّ آن رسید.
وضعیت طبقه بندی نفوس پس از مرگ (مقایسه دیدگاه ابن سینا و سهروردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا و سهروردی هر کدام در آثار مختلف خویش، درباره وضعیت نفوس انسانی پس از مرگ از حیث سعادت و شقاوت به بحث پرداخته اند. در مجموع نحوه مواجهه این دو با این مسئله را از جهت صوری میتوان در دو مدل عرضه کرد. آن ها در برخی آثارشان بدون ارائه طبقه بندی منظمی درباره این مسئله بحث کرده اند و در برخی دیگر از آثارشان طبقه بندی منظمی ارائه داده اند. ابن سینا در المبدأ و المعاد طبقه بندی سه گانه و در رساله فی السعاده طبقه بندی چهارگانه و در الاشارات و التنبیهات طبقه بندی پنجگانه ای از وضعیت این نفوس ارائه داده است. سهروردی نیز در برخی از آثارش بدون ارائه طبقه بندی منظم، به بحث درباره این مسئله پرداخته و در برخی دیگر از آثارش طبقه بندی دوگانه، برخی طبقهبندی سه گانه و بعضی تقسیم چهارگانه و پاره ای دیگر طبقه بندی پنجگانه و در نهایت طبقه بندی شش گانه ای ارائه داده است.
از این رو مقاله در صدد بررسی وجوه اشتراک و افتراق دیدگاه ابن سینا و سهروردی در مورد این طبقه بندی است. با تحلیل دیدگاه این دو حکیم درمییابیم که از برخی جهات همچون اصول و مبانی، ارائه نظریه با مدل صوری واحد و توجه به سعادت عقلی، میان این دو حکیم تشابه وجود دارد. بر عکس از جهات ذیل میان دو حکیم تمایز وجود دارد: 1ـ تأکید پررنگتر ابن سینا بر سعادت عقلی؛ 2ـ به رسمیت شناختن سعادت حسی از سوی ابن سینا؛ 3ـ طرح مسئله تعلق نفوس به اجرام فلکی به صورت صریح از سوی شیخ اشراق؛ 4ـ تمایز روش شناختی دو حکیم در حل مسئله.
تفکیک وجود از ماهیت درفلسفه ابن سینا همراه با نقد برداشت إتین ژیلسون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسلما پژوهش دراندیشه فلسفی یک فیلسوف، شناخت کافی ازمنطق حاکم برآن اندیشه و مبانی بنیادین آن را می خواهد. بنابراین، تفکیک وجود از ماهیت یکی از مسائل مهم فلسفی در دستگاه بوعلی است که تنها با شناخت درست ازجایگاه وجود وماهیت دراین نظام، وبرمحوریت مبانی وی قابل تبیین وتفسیر خواهد بود. ماهیت درفلسفه ابن سینا علاوه برمعنای خاصی که دارد ( ذات امور) دارای دوجایگاه مهم است؛مقام تحلیل ومقام تقرّر آن درعلم حق. تفکیک وجود ازماهیت درساحت تحلیل رقم می خورد اماتقرّر علمی آن درعلم حق بُعد هستی شناختی آن را مشخص می کند. نکته مهم در تفسیر رابطه وجود وماهیت، تعیین نوع وجود است که زائد بودن آن را برماهیت نشان می دهد و آن مفهوم وجود است، نه خود وجود. مقاله حاضر کوشیده است مسئله مذکور را با در نظر داشت مبانی ابن سینا توصیف و تحلیل نماید.
تحلیل معناشناختی روایت ابن سینا از فهم متافیزیک ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همواره در سنت فلسفی ما این تصور وجود داشته است که ابن سینا ابتدا کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را نفهمید و سپس به کمک کتاب فارابی – که به بیان اغراض مابعدالطبیعه اختصاص داشت – موفق به فهم آن شد. این تصور از آن جهت در میان مورخان اندیشه فلسفی اسلامی رواج دارد که خود ابن سینا در زندگی نامه خودنوشتش تصریح می کند که بارها کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خوانده است اما آن را نفهمیده است. اما این تلقی از زندگی نامه شیخ – با توجه به نبوغ ابن سینا و نیز با در نظر گرفتن اختصار کتاب فارابی – قابل نقد به نظر می رسد. در این مقاله بر مبنای این دلائل و نیز شواهدی از دیگر آثار ابن سینا برداشت جدیدی از زندگی نامه او ارائه می شود که با تصور رایج برداشتی متفاوت دارد و نشان داده می شود که منطور شیخ آن نیست که در فهم محتوای مابعدالطبیعه مشکل داشته است بلکه با صورت بندی و برخی تفاسیر از آن موافق نبوده است.
توجیه معرفت شناختی ادراک بی واسطه ی خداوند از دیدگاه فلسفه ی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله استدلال بر امکان ادراک بی واسطه ی خداوند از طریق علم حضوری از دیدگاه فلسفه ی ملاصدرا است. این نوع ادراک مستقیم و بی واسطه می تواند توجیه معرفت شناختی باور به خدا را فراهم نماید. در این نوشتار چگونگی کارکرد علم حضوری در رابطه با توجیه معرفت شناختی باور به خدا و هم چنین اهمیت نقش علم حضوری در معرفت شناسی دینی نشان داده خواهد شد. صدرا به عنوان یک فیلسوف شیعی در مکتب جدید فلسفی اش، حکمت متعالیه، براساس الاهیات شیعی تلاش کرده است برای توجیه ادراک بی واسطه ی خدا از طریق علم حضوری استدلال نماید. در این مقاله هم چنین به تعدادی از نقدهای مهمی که بر ادراک بی واسطه ی خداوند که از نظر معرفت شناختی توسط ملاصدرا ادعا شده است؛ پرداخته خواهد شد.
مقایسه نظریه مثالِ افلاطونی و نظریه وجود جمعی از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
توجه به ارتباط بین عالم های وجودی و چگونگی این ارتباط، ازجمله الزامات یک فلسفه نظام مند است. نظریه مُثُل افلاطون، صرفا متمرکز بر یافتن «فرد» عقلی برای انواع جسمانی است. فارغ از چالش تشکیک در ماهیت، این نظریه در تبیین افراد مثالی و یا فرد الهی برای انواع جسمانی، ناتوان است؛ لیکن با شکوفایی فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه و پردازش نظریه اصالت و تشکیک وجود، تبیین دقیق تری به نام نظریه وجود جمعی ارائه شده است که تناظر و تطابق همه عوالم را به ارمغان می آورد.
عنایت الهی نسبت به جهان هستی از نگاه سه فیلسوف یهودی، مسیحی و اسلامی( ابن سینا، ابن میمون و توماس آکوئینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
از مباحثی که در الهیات فلسفی یهود، اسلام و مسیحیت بدان پرداخته شده رابطة وجودی و تدبیری خدا با جهان است. این مسئله که با عنوان ""عنایت یا مشیت الهی""مطرح شده است در واقع از تمایز های مهم الهیات فلسفی در حوزة ادیان ابراهیمی با فلسفه های یونانی است، چرا که در الهیات یونانی به رابطة ایجادی بین مبدأ هستی و جهان توجه نشده است بلکه اصل ، عدم عنایت و التفات موجود عالی نسبت به دانی است. سه فیلسوف برجسته و تأثیر گذار در الهیات یهودی ، مسیحی و اسلامی - ابن میمون ، ابن سینا و توماس آکوئینی - با نگاه به این اصل و با الهام از متون دینی تفسیر متفاوتی از رابطة خدا با جهان ارائه نموده اند. هر چند ابعاد و فروعات این بحث بسیار گسترده است ولی با توجه به محدودیت مقاله به تحلیل دیدگاه این سه اندیشمند در توضیح تنها چهار پرسش محوری مرتبط با عنایت و مشیت الهی بسنده شده است و میزان توفیق آنان در تبیین فلسفی این موضوع و نقاط اشتراک و افتراق دیدگاه های آنان ارزیابی شده است .
نگاهی به ماهیت نفس و چگونگی تعلق آن به بدن در فایدروس و حکمت الاشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه افلاطون و سهروردی در موضوع ماهیت نفس و چگونگی تعلق آن به بدن دارای اشتراکات نظری هستند، درعینحال تفاوت های بنیانی در آرا و نیز شیوه آنها وجود دارد. در این مقاله ابتدا به عالم نفس که از دیدگاه هر دو فیلسوف منشأ نفس انسانی است، پرداخته شده، سپس نظرات آندو در مورد ماهیت نفس و همچنین نظرات و استدلال آنها در مورد حدوث و قدم روح بیان میشود. سهروردی معتقد به حدوث نفس انسانی بوده و نظر افلاطون در مورد قدم روح را که در فایدروس آمده، در حکمتالاشراق نقد و رد مینماید. در ادامه چگونگی تعلق آن به بدن از دیدگاه هر دو فیلسوف بررسی میگردد. شیوه افلاطون برای بیان مسئله روح، بیشتر در قالب اسطوره و تمثیل میباشد، ولی بیان سهروردی فلسفی، با رنگ علمی است و روشنگر این مطلب میباشد که آرای فلسفی سهروردی رونوشتی از آرای افلاطون نیست، بلکه او دارای استقلال رأی و نظرات متفاوت و بدیعی در فلسفه می باشد.
امکان معرفت و چیستی آن در معرفت شناسی فیلسوفان صدرایی و کارتزین ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
در میان مباحث معرفت شناسی معاصر، دو مسئله امکان معرفت و چیستی آن، از جمله مباحث مهم به شمار می آیند. فیلسوفان حکمت متعالیه و فیلسوفان دکارتی، هر دو به امکان معرفت حقیقی اذعان دارند. همچنین آنها معرفت حقیقی را تعریف، و آن را به اقسام متفاوتی تقسیم می کنند. شکاکیت، تقسیم علم به حصولی و حضوری، سخن از تصور و تصدیق و اقسام آن و استفاده ایشان از منطق و به ویژه بحث قیاس و مباحث پیرامون آن، به منزله روش رسیدن به معرفت، از دیگر مباحث مهم در مقایسه معرفت شناسی این دو گروه در باب مسئله امکان و چیستی معرفت است.
ذهن و تأثیرات بی واسطة آن از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ذهن» کلمه ای است که در آثار ملاصدرا تعریف شده و کاربرد زیادی نیز داشته است. از بررسی و مطالعة آثار صدرالمتألهین و تحلیل کاربردهای گوناگون این واژه؛ و نیز با توجّه به تعریف مستقیم آن، ربط و نسبت ذهن با مغز، نفس و قوای ادراکی به دست میآید. ذهن، حیث استعدادی دارد و قابل شدّت و ضعف است؛ و تأثیرات مستقیم و بیواسطهای بر خلق اموری در طبیعت، نفوس، انفعالات، بدن و عوالم دیگر دارد. ذهن، حیطة ادراکی نفس ناطقه است که حالت اشتدادی داشته و قابل شدّت و ضعف است. این حیطه، که مرتبط با ماده است، علاوه بر تأثیرات باواسطهای که بر خارج دارد، خلاقیتهای بیواسطهای نیز در خارج از خود، یعنی طبیعت، اذهان دیگران، بدن، سایر ساحتهای نفس و عوالم دیگر دارد.
تحلیل ملاصدرا از امکان ارتباط انسان با عالم غیب براساس ارتباط با ملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اندیشة دینی، جهان هستی به دو بخش شهود و غیب تقسیم می شود. یکی از مسائل اساسی، امکان ارتباط این دو بخش، به ویژه ارتباط انسان با عالم غیب است. از آنجا که یکی از مصادیق غیب ملائکه است، می توان امکان ارتباط انسان (غیر پیامبران) با عالم غیب را ازطریق امکان ارتباط او با ملائکه جستجو و اثبات کرد؛ که ما در این مقاله به دنبال آن هستیم. دراین باره ادلة عقلی بر امکان و ادلة نقلی بر وقوع و درنتیجه بر امکان این ارتباط دلالت می کند. ازنظر عقلی، به دلیل نوع خلقت و بُعد روحی وجود انسان که مجرد و ملکوتی و هم سنخ ملائکه است، این ارتباط ممکن می شود. ازنظر نقلی نیز، آیات مربوط به مکالمة حضرت مریم، و ساره، همسر حضرت ابراهیم با ملائکه، و ... و روایات مربوط به تمثّل ملائکه در جنگ بدر و اُحد به صورت مؤمنان جنگجو، و روایات تحدیث ملائکه با حضرت زهرا و ائمه(ع) و ... این مسئله را اثبات می کنند.