فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۸ مورد از کل ۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
کریپکی در کتاب مشهور «نامگذاری و ضرورت» مفهوم دلالت ثابت(rigid designation) را برای کلمات مفرد(singular terms) و به منظور رد نظریه های وصفی معرفی کرد؛ به این مضمون که یک کلمه دلالتگر، ثابت است اگر و تنها اگر در همه جهانهای ممکن بر یک چیز دلالت کند. او در سخنرانی سوم این مفهوم را به کلماتی که برای انواع طبیعی مورد استفاده قرار می گیرند تعمیم داد.در باب اینکه این تعمیم چگونه خواهد بود بحثهای بسیاری در گرفته است که می توان آنها را به دو دسته کلی قائلین به همسانی در دلالت(sameness in designation) و ذاتگرایان(essentialists) تقسیم کرد؛ لیکن یک مشکل اساسی بر سر راه قائلین به همسانی در دلالت تحت عنوان «مشکل بی مایگی»""(trivialization problem) وجود دارد که می گوید اگر ثبات برای کلمات کلی(general terms) به معنای همسانی در دلالت در میان جهانهای ممکن باشد ،آنگاه علاوه بر کلمات مربوط به انواع طبیعی بقیه کلمات کلی هم ثابت خواهند شد؛ زیرا آنها نیز دلالت بر یک خصوصیت یکسان خواهند کرد.در این مقاله ما یک روش استدلالی را برای دفع مشکل بی مایگی نقد می کنیم.این روش استدلالی بر این اساس است که اوصاف معین می توانند دلالت بر اشیاء وافر(abundant) بکنند و با استفاده از تناظر(parallelism) بین کلمات کلی و کلمات مفرد نتیجه می گیرد عبارات حملی وصفی نیز می توانند دلالت بر خصوصیات وافر بکنند؛ اما به نظر می رسد این ادعا با بعضی اصولی که رفتار سمانتیکی کلمات را توضیح می دهند و شهودهای ما در مورد صدق عبارات شامل این کلمات، همخوانی ندارد.
بررسی رویکرد هاریچ به انتقادات کریپکی بر تئوری کاربردی معنی داری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل استدلال های هاریچ در مقاله «معنی، کاربرد و صدق» است که در مجله Mind در سال 1995 منتشرشده است. وی در این مقاله به دفاع از ایده ویتگنشتاین، یعنی تئوری کاربردی معنی ، در مقابل استدلال هایی برآمده که علیه این رویکرد ارائه شده اند. تمرکز هاریچ خصوصاً بر انتقادهای کریپکی است. کریپکی در کتاب مشهور خود با عنوان ""دیدگاه ویتگنشتاین درباره قواعد و زبان خصوصی"" سعی دارد نشان دهد کاربرد نمی تواند ارائه دهنده معنی باشد. مفهومی که کریپکی به نقد آن می پردازد تمایل گرایی است. او معتقد است معنای یک واژه نمی تواند معادل با تمایلات یا قابلیت های انسان برای کاربرد آن واژه باشد. هاریچ استدلال کریپکی را نادرست می داند. برای این منظور ابتدا دو تفسیر قوی و ضعیف از مقدمات استدلال کریپکی ارائه می دهد و سپس به نقد هر دو می پردازد. از نظر او لازمه استدلال کریپکی در تفسیر قوی پذیرش رویکرد انبساطی به صدق است و چنین رویکردی باطل است. در تفسیر ضعیف نیز مثال کریپکی نادرست است. پس از بررسی انتقادات هاریچ بر کریپکی انتقادات وی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
سوژه و صورت منطقی در تراکتاتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین متقدم، با گره زدن زبان به ضرورت، معنا را از ایده های ذهنی صرف جدا می کند. به نظر او زبان ساختاری منطقی دارد که روگرفتی از ضرورت های موجود در عالم است. او برای تبیین ضرورت های موجود در عالم، تعریف خاصی از مفهوم شیء ارائه می دهد. به ازای هر شی، نشانه ای را در زبانِ ممکن، واجدِ معنا می داند و روابط بین اشیا را حاصل بالفعل شدن امکان های ترکیبیِ خاص هر شی می انگارد. در نظر او ساختار منطقی زبان، برآمده از چارچوبِ عالمِ متشکل از اشیا است و زبان تنها در صورتی معنادار است که تصویرگر این عالم باشد. ویتگنشتاین بدون آن که از مفاهمه حرفی به میان بیاورد، خودِ چگونگیِ ممکن بودنِ زبان را مورد بررسی قرار می دهد و به عنوان پاسخ، صورت منطقی را مطرح می کند. در طراحی او از زبان، سوژه جایگاه معنابخشی خود را از دست می دهد و اشیای عالم و امکان های ترکیبی آن ها عهده دار معنا می شوند.
مفهوم بازنمایی در نظریه ""زیست معنایی"" میلیکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میلیکان در پاسخ به مساله پاتنم در مورد عدم تعین مصداقی واژه های زبانی این موضوع را مطرح می کند که آیا اگر تعریف جدیدی از بازنمایی مبتنی بر شواهد زیستی و به ویژه اصل انتخاب طبیعی ارایه نماییم، مساله پاتنم همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ پاسخ میلیکان به این سئوال منفی است و وی معتقد است که سئوال باید این گونه مطرح شود که آن چه چیزی است که رابطه ای خاص را از میان بی شمار رابطه ممکن بین واژگان و اشیا، مبدل به آن رابطه ای می کند که به عنوان رابطه بازنمایی- بازنما می شناسیم؟ پاسخ وی به این سئوال مبتنی بر فرضیه ای است که در زیست شناسی نیز محل اختلاف و مباحثات بسیار بوده است و طرفداران و مخالفان خود را دارد. میلیکان در زمره گروهی است که نگاهی تاریخی به کارکرد (function) دارند و معتقدند که کارکرد هر شئ باید براساس آنچه قرار بوده در سیر تاریخی پیدایش اش انجام دهد، تعریف شود و به چنین کارکردی صفت ""مطلوب"" (proper) را اطلاق می کند. فرضیه بدیل معتقد است که کارکرد باید براساس آن کاری که شئ در حال حاضر و در تعادل با وضعیت موجود انجام می دهد، تعریف شود. نکته کلیدی در ارایه مفهوم کارکرد مطلوب توسط میلیکان، ارایه تعریفی جدید از بازنمایی است. در این مقاله قصد داریم تا با معرفی تعریف میلیکان از بازنمایی نشان دهم که این تعریف مبتنی بر مفهوم ""ساختکار"" (functure) است و برخلاف دیدگاه رایج در فلسفه که بازنمایی را امری ذهنی می داند، کاملاً عینی است.
رابطه ی منطق و زبان از نظر ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، می کوشیم تا رابطه ی زبان و منطق را از نظر ویتگنشتاین بررسی کنیم. برای این منظور از سه کتاب مهم او یعنی رساله ی منطقی-فلسفی، پژوهش های فلسفی و در باب یقین استفاده کرده ایم. ابتدا این رابطه را در رساله ی منطقی-فلسفی توضیح می دهیم و نتایج آن را برمی شمریم. سپس بعضی از انتقادات واردشده به این تلقی را بررسی می کنیم، از جمله نشان می دهیم که نگاه ذات گرایانه به زبان از نظر ویتگنشتاین متأخر، نگاهی اشتباه است و سرچشمه ی بدفهمی از رابطه ی منطق و زبان شده است. آن گاه با مدد گرفتن از پژوهش های فلسفی تلقی ویتگنشتاین متأخر از رابطه ی زبان و منطق را بازسازی می کنیم. از این منظر، منطق مقوم پیشین زبان نیست، بلکه خود محصول به کارگیری زبان است. آن گاه به منظور تأیید این تلقی، به یک پژوهش مردم شناختی استناد می کنیم. در انتها، می کوشیم تا با استفاده از مفهوم «جهان-تصویر» از کتاب در باب یقین به بعضی سؤالات محتمل پاسخ دهیم.
پاسخ به اعتراض حامیان اصل «ترکیب پذیری» به کل گرایی معنایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۳ شماره ۵۷
حوزه های تخصصی:
هنجاری بودن معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فیلسوفان مدعی هستند که معنا و محتوای سمانتیکی زبان، امری هنجاری است، یعنی معنای یک کلمه تعیین کنندة الگوی درست کاربرد بوده و این الگو را تجویز می کند. مهم ترین استدلال هایی که فیلسوفانی مانند کریپکی و بوقوسیان به نفع هنجاری بودن معنا ارائه داده اند بر مفاهیمی مانند «قواعد»، «کاربردهای صحیح»، و «امکان خطای سمانتیکی» استوار است. اما برخی فلاسفه، ادعای هنجاری بودن معنا را زیر سؤال برده و انتقاداتی به آن وارد کرده اند. در این مقاله از این نظریه که هنجارهای زبانی ریشه در جنبة اجتماعی زبان دارند دفاع می شود؛ یعنی معنای کلمات به خودی خود، در مورد کاربردهای صحیح و ناصحیح بی طرف است، اما قوانین اخلاقی یا اجتماعی هر جامعه هنجارهایی را به زبان تحمیل می کند.