در جهان عرب شهرت ایلیا ابوماضی (1975-1890) بر کسی پوشیده نیست. تأسیس روزنامه ی سیاسی - اجتماعی «السمیر» به زبان عربی در آمریکا از یک سو و هنر شاعری وی از سوی دیگر، نام او را بلندآوازه ساخته است. ابوماضی یکی از بنیانگذاران ادبیات مهجر به حساب می آید. او و همفکرانش خواستار تحولی بنیادین در ادبیات معاصر عربی نبودند و در این راه به موفقیت های بزرگی دست یافتند یکی از بارزترین وجوه اندیشه ی این شاعر، تأثیرپذیری وی از اندیشه ی خیام و ابوالعلاء معری در زمینه ی فلسفه هستی است. از دیگر مفاهیم کلیدی شعر وی عشق و زیباپرستی است. همچنین وطن پرستی به دلیل حساسیت های سیاسی دوره ی حیات وی در اندیشه و بیان این شاعر اهمیت ویژه ای یافته است.
"باستان گرایی یکی از شگردهای آشنایی زدایی در نظریه فرمالیست های روس است. کاربرد زبان آرکائیک یا گریز شاعر از گونه زبان هنجار، و به کارگیری ساخت زبانی گذشته که امروزه در زبان معیار کاربرد ندارد، باستان گرایی (Archaism) نامیده می شود. این پژوهش بر آن است تا باستان گرایی (هنجار گریزی زمانی) را در شعر حمید مصدق مورد بررسی و مداقه قرار دهد.
در خور تامل است که حمید مصدق، متناسب با ساخت بیانی شعر خویش، گاهی به عمد و گاه ناخودآگاه به کلمات آرکائیک روی می آورد.او این نکته را در نظر دارد که این شگرد از مهم ترین شیوه هایی است که به زبان شاعر تشخص می بخشد، زیرا شاعر با روی آوردن به واژگان کهن و شیوه بیان غیرمعمول، موجب برجسته سازی و عادت ستیزی در زبان خود می شود. در این مقاله، باستان گرایی در اشعار نیمایی حمید مصدق بر اساس شیوه تحلیل متن در دو حوزه کلی آرکائیسم واژگانی و نحوی مورد بررسی قرار می گیرد"
ابوالعلاء معری(363ـ 449 هـ) شاعر، فیلسوف، ادیب و زبان شناس یکیاز نوابغ فکر بشریاست. شخصیت ذو ابعاد او در ده قرن گذشته پیوسته یکیاز موضوعات بحث برانگیز و دل نشین در میان صاحب نظران حوزه هایفوق بوده است، اما درباره شخصیت فلسفیاو اتفاق نظر وجود ندارد. بعضیاو را حکیم و بعضیفیلسوف میدانند. استاد برجسته طه حسین در این مقاله کوشیده است تا از معریبه عنوان یک فیلسوف دفاع کند. او در بحث خود از رشته ایظریف سخن بمیان میآورد که فلسفه و هنر را به هم پیوند میدهد. از این رو فیلسوفان را هنرمند و هنرمندان را فیلسوف دانسته و در نهایت لقب شاعر فیلسوفان و فیلسوف شاعران را به معریارزانیداشته است.
در میان اهل طریقت، تعابیر و اصطلاحات بسیاری وجود دارد که بزرگان این طایفه نسبت به آن رویکرد یکسان و مشترکی ندارند. از آن جمله است شطح که در میان عرفا بر سر آن اختلاف است. برای واژه شطح، که جمع آن شطحیات است، معانی متعددی ذکر کرده اند، از آن جمله: «شطح فی السیر او فی القول: در رفتن یا سخن گفتن دو رفت و آن را به درازا کشانید.» (فرهنگ لاروس، ذیل شطح) همچنین آمده است: «کلمه شطح به وزن و معنای سطح است و در اصل کلمه سریانی است و معنای آن بسط و انبساط است» (زریاب خوبی، ص 102). شطحیات، در اصطلاح بیان لفظی، وضعیتی است که از دیدگاه وجود شناختی به متشابهات حاصل از به هم بودن وجود و عدم (یا بود و نبود) بر می گردد (شایگان، ص 37).