حسین آریان

حسین آریان

مدرک تحصیلی: استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران (نویسنده مسئول)

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۴۶ مورد از کل ۴۶ مورد.
۴۱.

تحلیل استعاره شناختی عشق از منظر عرفانی در بعضی از اشعار مثنوی مولوی و غزلیات بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عشق مثنوی مولوی غزلیات بیدل استعاره شناختی عرفان عاشقانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹ تعداد دانلود : ۵۱
در نگاه عرفانی، به ویژه عرفان عاشقانه، عشق قطب عالم آفرینش و اساس موضوع و منشأ پیدایش انسان ها و عالم هستی است. خداوند حکم «کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» (رجایی بخارایی: 591). دلیل آفرینش آدمی را عشق و عاشقی می داند و شاعران عارف پیشه و اهل عرفان زیباترین و عمیق ترین تعابیر در مختلف کلام و اندیشه را برای عشق بیان کرده اند. مولانا جلال الدین محمد بلخی و عبدالقادر بیدل دهلوی ازجمله عارفان شاعری هستند که عشق را با زیباترین و عمیق ترین تعابیر استعاری به تصویرکشیده و مفهوم سازی نموده اند. مولوی در استعاره های شناختی خود از عشق در قلمرو مبدأ از عناصری مانند آتش، می، جانداری، طبیب، نور، راه، قاتل، سفر و غیره بهره می برد و از این میان سه عنصر آتش، می و جانداربودن عشق بیشترین بسامد را در مثنوی دارد درحالی که بیدل چهره ای انتزاعی تر از عشق نسبت به مولوی ارائه می کند و استعاره های شناختی او شعله، حرف، مکتوب، خورشید، وادی، دُرّ، نقش، انجمن، گنج، اسرار، منزل و غیره است. بیدل هنگام خلق استعاره های شناختی، آگاهانه ابهامی را در کلام خود قرارمی دهد که باعث پیچیدگی ظاهری کلام می شود. امّا با گسترش کلام به کمک کلمات عادی دست به گسترش استعاره خود و تفهیم اندیشه اش می زند و خوشه های تصویری زیبایی را می آفریند. وی عشق را همچون دریا، آفتاب، آب، وادی، سلطان، پهلوان، حکیم، آینه، طریق و غیره می داند.
۴۲.

بررسی تطبیقی آرای ابن عربی و عزالدین کاشانی در باب قُرب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: قرب قرب نوافل و فرایض احوال ابن عربی کاشانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۱ تعداد دانلود : ۵۱
«قرب» در قاموس متصوفه از احوال عرفانی و به معنی اطاعتی است که موجب تقرّب مطیع به مطاع می شود. نویسندگان این پژوهش برآنند تا با بررسی آرای ابن عربی و عزالدین کاشانی در باب قرب عرفانی، نوع تلقی، نوآوری و وجوه اشتراک و افتراق این دو اندیشه ورز متصوفه را با روش توصیفی تحلیلی و بر مبنای مستندات کتابخانه ای باز کنند. براساس نتایج تحقیق، هر دو اندیشمند، قرب نوافل را برتر از قرب فرایض می دانند و دلیل برتری را به محبت الهی پیوند می زنند. قرب حقیقی در تلقی هر دو، وصل به محبوب و مشاهده او نیست؛ بلکه این نوع قرب در نظر کاشانی با پیوند به شوق مخصوص، در قوس صعودی، مستمر و دائمی است؛ در نظر ابن عربی نیز سالکانِ واصل دائماً در مشاهده قرب هستند و این رؤیّت چیزی جز تجلّی حق نیست. هر دو برآنند که علم لدّنی مخصوص اهل قرب و یکی از ملزومات نیل به قرب حقیقی است. کاشانی با پیوند قرب به جمع و تفرقه عرفانی برآن است که در قرب تام، روح سالک در محل جمع با وجود صفت تذلل در عبودیتش، صفت ترفع به درجات والا را نیز داراست؛ اما ابن عربی با تمایز قائل شدن به این نوع تفسیر، برآن است که برخی بزرگان متصوفه به جهت تلقی قرب در مقام جمع و بُعد در موضع جدایی، معرفت بُعد را در باب قرب داخل کرده اند.
۴۳.

نگاهی به مرگ اندیشی در اهم متون نثر عرفانی(قرن ششم تا دهم)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تصوف نثر صوفیانه مرگ اندیشی مرگ ارادی قرون ششم تا دهم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷ تعداد دانلود : ۳۳
مرگ پرسشی بی پاسخ در زندگی انسان بوده که از دیرباز ذهن او را به خود مشغول کرده است. در ادبیات کشورهای مختلف اندیشمندان پاسخی درخور و نه قطعی به این پرسش داده اند. متون عرفانی نیز باتوجه به اینکه بر آموزه های قرآنی و دینی تکیه دارند، مسئله مرگ را به نوعی واکاوی کرده اند. در مقاله حاضر که به شیوه تحلیلی توصیفی ارائه می شود، مهم ترین متون نثر ادبیات عرفانی از قرن ششم تا دهم موردتوجه بوده تا دیدگاه نثرنویسان را درباره مرگ موردبررسی قراردهد. آنچه از بررسی متون موردنظر استنباط می شود این است که در متون عرفانی مسئله مرگ که اغلب به صورت تشبیه پرنده (آزادی روح از بدن) تصویرمی شود جزء دغدغه های نثرنویسان است و در این میان آموزه های اسلامی با دیدگاه های صوفیانه و عرفانی تلفیق شده است. به لحاظ بسامدی در آثار سهروردی بیشترین توجه را به این موضوع می توان دید. در آثار سهروردی این مسئله درقالب انواع نمادها و استعاره ها بیان شده است که گاه تفسیر جزئیات آن ها نیازمند تلاش فکری بیشتری است. در دیگر آثار بحث در این زمینه از صراحت و سادگی برخوردار است. در آثار مولانا نیز سنت تفکر عرفانی پیش از او درباره مرگ به بیانی دیگر متجلی شده است. صوفیه مرگ را عمدتاً به دو گونه جسمانی (اضطراری) و ارادی (خودخواسته= مرگ پیش از مرگ) تقسیم بندی می کنند و این دیدگاه به سنتی در حوزه اندیشیدن به مرگ در متون عرفانی تبدیل شده است.
۴۴.

تحلیل فلسفی- عرفانی وجوب و امکان در غزلیات برگزیده بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بیدل نقد فلسفه عرفان وجوب و امکان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹ تعداد دانلود : ۳۳
یکی از ویژگی های ادبیات، اشتمال آن بر مبانی و اصول کلی علوم مختلف و به طورکلی مسائل میان رشته ای است. در این میان، مباحث فلسفی، پیدایش و تکوین مخلوقات و موجودات و غیره، در کلام گویندگان و سرایندگان گذشته و معاصر، از اهمیت بسزایی برخوردار است. خاصه که این مسائل از جنبه عرفانی و ماورایی نیز بررسی شوند و به نحوی ارتباط آن ها با جهان بینی خاص عرفا و صوفیان مورد تحلیل قرار گیرد. بیدل دهلوی یکی از معدود شاعرانی است که در اشعار خود با تلفیق شالوده های فلسفی و نیز اصول و آموزه های عرفانی، به نوعی سبک شخصی دست یافته است و بیان وی از این نظر شایسته تأمّل و تدقیق است. وی شعر را آیینه حکمت و تأملات فلسفی خود قرار داده ،و علیرغم عقیده عارفان مبنی بر ناتوانی لفظ در ادای معنی، به خوبی توانسته است این حقایق را در قالب الفاظ و استعارات دشوار و دیریاب سبک هندی به تصویر بکشد. دراین پژوهش برآنیم تا جهان بینی خاص و منحصربه فرد وی را در آمیختن این دو مبحث (فلسفه و عرفان)، خصوصاً در مسأله وجوب و امکان، تحلیل نماییم.
۴۵.

بررسی تطبیقی مفهوم تجلی در اندیشه وحدت گرای مولانا  و شبستری با استناد به مثنوی و گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: وحدت وجود تجلی مولانا شبستری وجود و عدم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶ تعداد دانلود : ۲۵
همان طور که می دانیم اصل جهان بینی مولانا بر محور وحدت وجود است؛ اینکه ذات حق به جلوه های گوناگون در کثرات و تعینات تجلی کرده و آن ها را آینه تمام نمای حق نموده است. با توجه به تأثّر شبستری از مکتب مولانا، این مفهوم در ایدئولوژی عرفانی وی نیز وارد شده است. در این مقاله برآنیم تا به بررسی تطبیقی مفهوم «تجلی» که یکی از مفاهیم اساسی در مبحث وحدت مطلق است بپردازیم. هدف عمده ما در مطالعه حاضر، در اصل بررسی شباهت ها و تفاوت های دیدگاهی مولانا و شبستری نسبت به مسأله تجلی ذات حق در کثرات و تعینات است.
۴۶.

بررسی تطبیقی شخصیت از دیدگاه جلال الدین مولوی با آبراهام مازلو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی مازلو شخصیت روانشناسی انسان گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵ تعداد دانلود : ۳۳
مولانا مانند بسیاری از شاعران و نویسندگان این سرزمین کهن در سرودن آثار خود دیدگاه های انسان گرایانه دارد. مولانا با نظر به عظمت و نیروهای گوناگونی که در انسان سراغ دارد، چه در قلمرو فردی و چه درقلمرو اجتماعی، اصالت را از آنِ انسان می داند و در سرتاسر مثنوی این «انسان محوری» کاملا به چشم می خورد. از این منظر اندیشه های مولوی بسیار به روانشناسان انسان گرا از جمله مازلو نزدیک است. آبراهام مازلو بنیانگذار و رهبر معنوی جنبش روانشناسی انسانگرا محسوب می شود. او شدیدا از رفتارگرایی و روانکاوی، مخصوصاً رویکرد فروید به شخصیت انتقاد کرد. به عقیده مازلو در صورتی که روان شناسان فقط انسانهای نابهنجار و آشفته را بررسی کنند، خصوصیات مثبت انسان مانند خشنودی، خرسندی، و آرامش خیال را نادیده می گیرند. ازاین رو وی به مفاهیم مثبت و از جمله خود شکوفایی تاکید کرد. مازلو معتقد بود در صورتی که نتوانیم بهترین نمونه های انسان، خلاق ترین، سالم ترین و پخته ترین افراد جامعه را بررسی کنیم ماهیت انسان را دست کم می گیریم. در این پژوهش تلاش بر آن است تا نزدیکی های اندیشه مولوی، به عنوان یک عارف ایرانی، با رهبر روانشناسان انسان گرا، مازلو، مورد بررسی تطبیقی قرار گیرد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان