طبقه بندی آثار ادبی به گونه ها، مثل: حماسه یا تراژدی، را نگرش نوعی به ادبیات می نامند. از زمان ارسطو تا کنون، نگرش نوعی از مفاهیم عمده نظریه ادبی بوده است. بخش اعظم ادبیات جهان و نقد آن بر پایه اعمال طبقه بندی نوعی هر اثر ادبی و تعیین درجه سازگاری آن اثر با ویژگی های نوعی بوده است. گویی بدون طبقه بندی نوعی یک اثر ادبی، خواننده یا ناقد راهی به درون آ ن نمی یابد.اما در دهه های اخیر، طبقه بندی انواع با توجه به روشهای بیانی نوین و ظهور وسایل ارتباطی چون تلویزیون و فیلم و غیره که خود علاوه بر به کارگیری انواع سنتی ادبی، مبتکر دیگر انواع بیانی نوین هستند، طبقه بندی سنتی را که منشا آن ارسطویی است - مورد شک و تردید قرار داده است. این امر باعث پدیدار شدن تفاسیر و برداشت های جدیدی از هر کدام از انواع ادبی گشته و طبقه بندی تازه ای را به وجود آورده است. این تحول نه تنها دیدگاه سنتی را دچار چالش و دگرگونی کرده است، بلکه مباحث تندی را در باب مفاهیم کلیدی این روش به ویژه پدیده تداخل و ترکیب انواع گوناگون در یک اثر ایجاد کرده است. امروزه انواع ادبی دیگر مطلق و ثابت تلقی نمی شوند، بلکه تحت تاثیر تحول و تکامل تاریخی، نظام های نوعی در ادبیات، جامعه شناسی انواع، و رابطه انواع ادبی با جنسیت مورد بحث قرار می گیرند. نتیجتا، در عصر حاضر ویژگی های نوعی آثار ادبی به عنوان پدیده های تاریخی و نسبی تلقی می شوند.
تعریف رمان و علل پیدایش آن از مباحث عمده در ادبیات جهان است. از دیرباز انواع ادبی با توجه به طبقه بندی خستین ارسطویی که ادبیات را به دو نوع روایتی و نمایشی تقسیم می کند و آثاری چون حماسه را از نوع اول، و تراژدی و کمدی را از نوع دوم می داند، گرایش طبقه بندی نوعی، ظاهرا گام نخستین در راه شناخت هر اثر ادبی نو پیدا بوده است. در مورد رمان، به نظر می رسد که از قرن هجدهم تا پایان دهه هفتاد قرن بیستم، تعریف این نوع ادبی و تاریخچه پیدایی و تکامل آن، اموری شناخته شده و معلوم فرض شده اند. در دو دهه اخیر، با توجه به اشکالات عمده ای که بر اصل طبقه بندی ارسطویی، از سوی اندیشمندانی چون میشل فوکو وارد شده است، تعریف رایج رمان و در نتیجه تاریخچه آن مورد شک و تردید قرار گرفته و مطالعات رمان شناسی و در نتیجه تدریس آن را در محافل دانشگاهی دنیا دگرگون ساخته است. مطالعات و پژوهشهای جدید تا به آنجا پیش رفته که رمان را روایتی گفتمانی و ساختگی می داند که کارش نه به تصویر کشیدن واقعیت زندگی انسانی، بلکه آفریننده و شکل دهنده عالم واقع است. نگاهی اجمالی به دیدگاه های پیش از دهه هشتاد قرن بیستم، که دیگر امروزه نگاه سنتی به رمان شمرده می شود و مباحث و مسائلی که در دو دهه اخیر مطرح شده اند، برای پژوهندگان رمان شناسی راهگشا است.