گلناز فیض زاده
مطالب
فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
" فرسودگی شغلی و عوامل مرتبط با آن در کارمندان بیمارستان روانپزشکی رازی"(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
کلید واژه ها: فرسودگی شغلی کارکنان درمانی کارکنان اداری بیمارستان روانپزشکی رازی پرسشنامه مازلاخ
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید :
۲۳۶۶
" هدف: هدف این مطالعه بررسی میزان فرسودگی شغلی و ابعاد مختلف آن در کارکنان درمانی و اداری بیمارستان روانپزشکی رازی تهران و ارتباط آن با متغیرهای جمعیت شناختی و سایر عوامل مرتبط بود.
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش تحلیلی مقطعی بود. بر اساس نمونه گیری طبقه ای- تصادفی، تعداد 250 نفر به عنوان حجم نمونه نهایی متناسب با تعداد کارمندان واحدها انتخاب شدند. به علت عدم همکاری و نقص در تکمیل اطلاعات، مطالعه نهایی بر روی 198 نفر انجام گرفت. برای تمام افراد پرسشنامه فرسودگی شغلی مازلاخ و پرسشنامه جمعیت شناختی تکمیل شد.
یافته ها: میانگین نمره فرسودگی شغلی در کل جمعیت مورد مطالعه 06/29 و در حد خفیف بود. فرسودگی شغلی در کارکنان درمانی به نسبت اداری، نمره بالاتری را به خود اختصاص داده بود و این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود. اختلاف بین میانگین نمره مازلاخ بین کارمندان درمانی و اداری بیمارستان در زمینه های خستگی هیجانی و احساس کفایت شخصی از نظر آماری معنی دار بود، ولی در زمینه مسخ شخصیت ارتباط معنی داری وجود نداشت. فرسودگی شغلی با جنسیت و ساعات کار کارمندان در هفته، دارای ارتباط معنی دار ولی با سن کارمندان و وضعیت تأهل و میزان متوسط درآمد ماهیانه آنها فاقد ارتباط معنی دار بود.
نتیجه گیری: فرسودگی شغلی (هرچند خفیف) به نحو قابل ملاحظه ای در کارکنان مرکز روانپزشکی رازی وجود دارد. این وضعیت شکل جدی تری در کارکنان درمانی بیمارستان دارد. امیدواریم نتایج به دست آمده از این مطالعه بتواند برای برنامه ریزی بهتر در استفاده از نیروهای تخصصی و ارائه خدمات بهتر به بیماران روانپزشکی مفید باشد.
"
بررسی اثر بکلوفن در سم زدایی بیماران وابسته به تریاک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
نویسنده:
گلناز فیض زاده آرش میراب زاده
کلید واژه ها: بکلوفن اثر بخشى درمان سم زدایى تریاک
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید :
۱۸۸۵
مقدمه: نتایج بسیاری از مطالعات مؤید تأثیر احتمالی بکلوفن به عنوان آگونیست رسپتور گابا در سم زدائی از تریاک است. پژوهش حاضر مطالعه ای است که به منظور تعیین اثربخشی درمان کمکی با بکلوفن در سم زدایی از تریاک انجام شده است.
مواد و روش تحقیق: پژوهش حاضر مطالعه ای از نوع کارآزمایی بالینی با روش دو سو کور است. از بین کلیه بیماران مراجعه کننده با ملاک های وابستگی به تریاک براساس DSM-IV TR تعداد 52 بیمار ضمن مطابقت با ملاک های شمول مورد نظر به صورت تصادفی و یک در میان در دو گروه درمانی جداگانه قرار گرفتند. علاوه بر رژیم ثابت درمانی در هر دو گروه به گروه اوّل بکلوفن به میزان 40 میلی گرم و به گروه دوّم دارونما با ملاحظات دقیق پژوهشی و به صورت سرپایی و برای مدت دو هفته تجویز گردید. در هر دو گروه فرم کوتاه پرسشنامه ترک اعتیاد و پرسشنامه های خود ساخته سایر نشانه های جسمی و نیز نشانه های روانی ترک اعتیاد در روزهای 0، 2، 4، 7، 14 پژوهش تکمیل گردید.
یافته ها: در مقایسه دو گروه، بکلوفن اثربخشی نسبی بالاتری نسبت به دارونما در درمان علائم ترک وابستگی به تریاک نشان داد ولی این تفاوت ازنظر آماری معنادار نبود.
بحث و نتیجه گیرى: در مجموع به نظر می رسد اضافه کردن بکلوفن به رژیم درمانی سرپایی بیماران وابسته به تریاک شاید تا حد قابل قبولی در تخفیف نشانه های جسمی و تا حدی روانی ترک اعتیاد کمک نماید، گرچه تأکید بر این امر مستلزم کارآزمایی های تکمیلی بعدی است.
بررسی مقایسه ای نحوه ی مراجعه به مطب روان پزشکی در تهران و یک شهرستان با تجربه ی جدید یک روان پزشک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
کلید واژه ها: تهران سیرجان نحوه مراجعه مطب روانپزشکی
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید :
۱۵۵۵
مقدمه: پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی و تحلیلی است که به منظور بررسی و شناخت مسیر مراجعه به روان پزشک در شهرستانی با تجربه جدید یک روان پزشک در مقایسه با تهران صورت گرفته است. متغیرهای مورد مطالعه شامل مشخصات جمعیت شناختی مراجعان، منبع ارجاع، محل مراجعه قبلی، استفاده از درمان های سنتی، محلی و نیز زمان بین بروز مشکل با نشانه بیماری تا نخستین مراجعه به روان پزشکی بوده است.
موارد و روش تحقیق: ابتدا از طریق نمونه گیری تصادفی تعداد هزار نفر مراجعه کننده بار اول به اولین و تنها مطب روان پزشکی در یکی از شهرستان های استان کرمان به نام سیرجان با جمعیتی بالغ بر یک صد و بیست هزار نفر در سال اول افتتاح مطب و سپس هزار نفر دیگر در طی یک سال بعد انتخاب شدند. در تهران نیز با همین روش تعداد پانصد مراجعه کننده جدید برای سال اول تاسیس مطب و تعداد پانصد نفر دیگر نیز برای سال دوم انتخاب شدند. بعد از ارزیابی پرونده های تمامی مراجعان، متغیرهای پژوهش با استفاده از نرم افزار مربوطه مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: بیش ترین منبع ارجاع به روان پزشک در هر چهار سال مورد ارزیابی، بستگان و آشنایان مراجعه کنندگان بودند. پزشکان عمومی نقش کمی در ارجاع بیماران به روان پزشک داشتند. در شهرستان سیرجان در طی سال دوم به تدریج میزان ارجاع از طرف متخصصان، پرسنل بهداشتی درمانی و مراکز غیرپزشکی با تفاوت معنادار آماری افزایش یافت. با این حال در تهران تفاوت بین منابع ارجاع در سال اول و دوم معنادار نبود.
به ترتیب 33.4% و 8.6% آنها به مطب سیرجان و تهران حداقل یک بار در طول عمر خود به درمان گر محلی مراجعه کرده بودند که از نظر آماری تفاوت معناداری داشت.
بحث و نتیجه گیری: تغییرات یاد شده در متغیرهای مورد ارزیابی و مقایسه آماری آن در دو شهرستان مورد مطالعه علاوه بر نشان دادن مشخصات جمعیت شناختی و سطح آگاهی مردم در خصوص چگونگی استفاده از خدمات بهداشت روانی می تواند نشان دهنده نقش مداخله های گوناگون آموزشی در سطح کلی جامعه نیز در سطوح مختلف درمانی برای پزشکان و پرسنل بهداشتی و درمانی دیگر جهت تشخیص صحیح مشکل و ارجاع به موقع بیماران به روان پزشک باشد و بر آن تاکید ورزد.