شخصیت خشیارشا، شاهِ شاهان
منبع:
پژوهش در تاریخ سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
135 - 152
حوزه های تخصصی:
سانچیزی ویردنبورخ در این مقاله تلاش دارد سیمای روانی و شخصیت خشیارشا را بر اساس منابع یونانی علی الخصوص تواریخ هرودوت، کتیبه ها و سنگ نگاره های هخامنشی ترسیم نماید و مهم تر از آن نقدی درباره ارزش هر دسته از منابع در نگارش تاریخ هخامنشیان ارائه دهد. پرسش اصلی او مبتنی بر این است که آیا تصویر خشیارشا و شخصیت او در منابع کلاسیک و پژوهش های جدید مطابق واقعیت است یا از تعصبات یونان محوری سرچشمه گرفته که بدون درنظر گرفتن نقد تاریخی نسل به نسل در کتب تاریخ تکرار شده اند. او همچنین بر ارزش گذاری صحیح کتیبه های هخامنشی و منتج بودن آنها از سنت های شفاهی و نوشتاری ادبی و نه خصوصیات مستقل و شخصی شاهان، تمرکز می کند. روش او مبتنی بر بررسی و نقد منابع یونانی، کتیبه های شاهی و سنگ نگاره ها با تلاش برای به دست دادن دیدگاهی جدید در این باره است. سانچیزی ویردنبورخ در پایان بر همین اساس نتیجه می گیرد که اولاً، بسیاری از پرسش های مطرح شده توسط پژوهشگران و به تبع پاسخ های آنها، حاصل تعصبات یونان محور هستند. دوم، در بررسی منابع، پیش از استنتاج راجع به شخص یا دوره ای خاص باید به دو عامل سنت و نوآوری توجه داشت. سوم، شخصیت خشیارشا بیش از آن که نشانگر تفاوتی عمیق در اخلاق و سیاست های مذهبی او نسبت به شاهان پیشین خود باشد، نمایان گر ادامه همان سنت ها و اصول، خصوصاً سنن دوره داریوش است. چهارم، مسائلی چون مزاج آتشین یا زن بارگی وی چندان بر مدارک مستحکم و مکرر استوار نیست. به همین جهت دوره او حتی می تواند به عنوان اوج دوره هخامنشی و نه آغاز افول آن درنظر گرفته شود.