رابطه ی باورهای معرفت شناختی و باورهای ضدروشن فکری با گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
131 - 152
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف شناخت رابطه ی باورهای معرفت شناختی و باورهای ضدروشن فکری با گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه یزد انجام گرفت. روش: جامعه ی آماری پژوهش شامل 2180 دانشجوی دوره کارشناسی ارشد بود که از این جامعه بر اساس جدول مورگان-کرجسی تعداد 360 نفر از سه دانشکده ی علوم انسانی، علوم پایه و فنی- مهندسی به عنوان نمونه به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیّرهای پژوهش از پرسشنامه ی باورهای معرفت شناختی شومر با پنج بعد ساده دانستن دانش، قطعی دانستن دانش، منبع دانش، ذاتی دانستن توانایی یادگیری و سریع دانستن فرایند یادگیری؛ پرسشنامه ی باورهای ضدروشن فکری دانشجو ایگنبرگر و سیلندر و پرسشنامه ی گرایش به تفکر انتقادی ریکتس با سه بعد نوآوری، بلوغ فکری و اشتغال ذهنی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که باورهای معرفت شناختی و باورهای ضدروشن فکری با گرایش به تفکر انتقادی رابطه ی منفی معنادار دارند. هم چنین، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از میان ابعاد باورهای معرفت شناختی، منبع دانش با بتای (106/0) به طور مثبت، قطعی دانستن دانش با بتای (11/0-) و ذاتی دانستن توانایی یادگیری با بتای (23/0-) به طور منفی گرایش به تفکر انتقادی را پیش بینی می کند. باورهای ضدروشن فکری نیز با بتای (37/0-) به طور منفی در پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی نقش دارد. نتیجه گیری: در مجموع یافته های پژوهش حاضر ضرورت شناسایی نقش باورهای معرفت شناختی و بازشناسی نقش باورهای ضدروشن فکری را در کیفیت گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان نشان می دهد.