نقد تطبیقی «مرگ» در اشعار سپهری، السمان و کیتس بر پایه ی «ورای اصل لذت» فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
791 - 823
نگرش به مقوله ی «مرگ» بسته به عوامل گوناگون فکری و فرهنگی متغیر است؛ با وجود آن که عموماً مرگ پدیده ای «منفی» و «ناخوشایند» تلقی می شود، اما گاه نیز مفهومی «مطلوب» می یابد و نوعی «مرگ اندیشی» و «مرگ دوستی» در افراد پدید می آورد. این مرگ اندیشی نمودهایی در ادبیات دارد و هدف عمده ی این تحقیق بررسی عقاید شاعرانی است که با این نگاه متفاوت به مرگ می نگرند. در تحقیق حاضر، ما ابتدا تلاش کرده ایم که اشعار مرگ اندیشانه ی سه شاعر ایرانی(سهراب سپهری)، عرب(غاده السمان) و انگلیسی(جان کیتس) را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم و سپس کوشیده ایم تا به واکاوی علل و عوامل این طرز تفکر بر مبنای یک نظریه ی روانکاوی با عنوان «رانه ی مرگ» از فروید بپردازیم. مطابق با این نظریه، فعالیت رانه ی مرگ با «تکامل روانی افراد» مرتبط است؛ یعنی هر قدر افراد بیشتر به تکامل روانی رسیده باشند، رانه ی مرگ در آن ها به میزان بیشتری فعال است. ما در خلال این تحقیق بسیاری از مؤلفه های فکری اشعار مرگ اندیشانه ی این شعراء را با مختصات این نظریه ی روانکاوی قابل انطباق می یابیم.