تحلیل فاصلۀ قدرت مبتنی بر نظریۀ ابعاد فرهنگی هافستِد و کاربست آن در اختلافات بنی هاشم و بنی امیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ابعاد پنهان اختلافات بنی هاشم و امویان، تفاوت نگرش این دو دودمان به جزئیات قدرت، ازجمله «فاصله قدرت» است. فاصله قدرت که بسیار مورد توجه انسان شناسان است، توزیع و انباشت قدرت سیاسی، روابط بین مردم و صاحبان قدرت را واکاوی می کند. نظریه ابعاد فرهنگی «هافستِد»، همین مؤلفه را یکی از شش محور تفاوت فرهنگی جوامع برشمرده است. مقاله حاضر با تأکید بر مسئله فاصله قدرت، گزاره های تاریخی از رفتار قدرتمندان دو خاندان قریش را بررسی می کند و تحلیلی را از نقش دیدگاه غالب در هریک از این دو دودمان در اختلافات آنان، ارائه می دهد. براساس این پژوهش، شوق به فره مند دیده شدن، تأکید بر نمایش قدرت، قوم گرایی، تلاش برای حفظ برتری اقتصادی، گشاده دستی های نامتعارف و هدفمند و نگاه بهره جویانه به دیگران واموال عمومی، مواردی است که نشان می دهد بنی امیه به فاصله زیاد قدرت اعتقاد داشتند. در آن سو، ساده زیستی، نگاه نجیبانه به دیگران و اموال عمومی، فروتنی، نیکی به فرودستان و پرهیز از قبیله محوری، از شواهدی است که تأکید بنی هاشم بر فاصله کم قدرت را نشان می دهد. بر این اساس، باید گفت که تفاوت دیدگاه درباره فاصله قدرت، منشأ اصلی تفاوت نگرش دو خاندان امیه و هاشم به اقتصاد، جامعه و سیاست بوده است.