نقش میانجی گر راهبردهای فراشناختی درارتباط بین باورهای معرفت شناختی با یادگیری خودراهبر در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر باورهای معرفت شناختی و راهبردهای فراشناختی بر یادگیری خودراهبر در دانش آموزان در سال تحصیلی 99 1398 است. پژوهش ازنوع مطالعات توصیفی همبستگی است و جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر چایپاره به تعداد 1900 نفر است. از این جامعه، نمونه ای به حجم 320 نفر بااستفاده از جدول مورگان به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسش نامه معرفت شناختی شومر (2005) ، مقیاس یادگیری خودراهبر فیشر، کینگ و تاگو (2001) و پرسش نامه حالت فراشناختی اونیل و عابدی (1996) است. تجزیه و تحلیل داده ها بااستفاده از روش های تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که باورهای معرفت شناختی قادر به تبیین 19 درصد از واریانس راهبردهای فراشناختی به شیوه منفی و همچنین متغیرهای باورهای معرفت شناختی به شیوه منفی و راهبردهای فراشناختی به شیوه مثبت به طور هم زمان قادر به تبیین 34 درصد از واریانس یادگیری خودراهبر هستند. همچنین راهبردهای فراشناختی نقش میانجی معنی داری دررابطه بین باورهای معرفت شناختی و یادگیری خودراهبر ایفا می کنند (05/0p <). باتوجه به یافته ها چنین نتیجه گیری می شود که مسیر مستقیم از باور معرفت شناختی به یادگیری خودراهبر و راهبردهای فراشناختی و مسیر مستقیم از راهبرد فراشناختی به یادگیری خودراهبر از نظر آماری معنی دار هستند. بنابراین باورهای معرفت شناختی به شیوه منفی و راهبردهای فراشناختی به شیوه مثبت قادر به پیش بینی یادگیری خودراهبر دانش آموزان هستند.