شناسایی موانعِ اصلیِ پیاده سازی قراردادهای دوطرفه در زنجیره تأمین با استفاده از روش ترکیبی بهترین- بدترین و واسپاس با رویکرد فازی (مطالعه موردی: صنعت خودروسازی کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
310 - 336
حوزه های تخصصی:
هدف: به دلیل ابهام در موانعِ پیاده سازی قراردادهای دوطرفه، هدف این پژوهش بررسی، شناسایی و اولویت بندی موانع اجرایی برای پیاده سازی قراردادهای دوطرفه در زنجیره تأمین در دو زمینه تولید و توزیع است. روش: در این پژوهش پس از شناسایی موانع پیاده سازی قراردادهای دوطرفه در زنجیره تأمین، ابتدا با استفاده از روش بهترین بدترین فازی، به هر یک از معیارهای شناسایی شده وزنی اختصاص یافت. در مرحله بَعد با استفاده از وزن های تعیین شده از روش تصمیم گیری واسپاس فازی، پنج شرکت آماده و بزرگ خودروساز کشور برای پیاده سازی قراردادهای دوطرفه، رتبه بندی شد. یافته ها: در انتهای این پژوهش، موانع پیاده سازی قراردادهای دوطرفه در زنجیره تأمین در 10 معیار بررسی و شناسایی شد که به ترتیب اهمیت عبارت اند از: عدم آموزش کارکنان با وزن 64/57 درصد، فقدان انگیزه و مشارکت کارکنان با وزن 8/48 درصد، عدم تمایل به تغییر با وزن 3/81 درصد، فقدان مشارکت اجتماعی با وزن 09/63 درصد، دانش و مهارت مدیران با وزن 18/63 درصد، فقدان درک مزایای حاصله 60/22 درصد، ترس از شکست با وزن50/61 درصد، شفاف نبودن اهداف سازمان با وزن 36/32 درصد، فقدان همکاری و یکپارچگی با وزن 73/20 درصد، بی ثباتی سیاسی با وزن 30/22 درصد. نتیجه گیری: در این پژوهش، عوامل و معیارهای تأثیرگذار در قراردادهای دوطرفه و همچنین اولویت بندی و درجه اهمیت آن در شرکت های خودروساز، در محیط فازی شناسایی و تحلیل شد. در نهایت نتایج آن با مدل های دیگر روش های تصمیم گیری نیز مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و نشان داده شد که نتایج تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. این نتیجه نشان می دهد که شرکت های باتجربه و به روزتر، همواره در رتبه های اول قرار می گیرند و همواره آمادگی آنها برای پیاده سازی هر گونه قرارداد در زنجیره تأمین بیشتر است.