پیروان معصومان در مناطق مختلفی از جهان آن روز حضور داشتند. بسیاری از این مناطق از حیث جغرافیایی با یکدیگر متّصل بوده و بسیاری هم پراکنده بودند. مناطق متّصل، دارای پهنایی گسترده بود. این گستره و پراکندگی در کنار فراوانی پیروان، مانع از آن بود که همه مردم بتوانند پرسش های خود را رو در رو از امام پرسیده و پاسخ بگیرند. از این رو امامان نمایندگانی را در مناطق مختلف، تعیین می کردند تا پاسخگوی نیازهای مردم باشند. گروهی از این نمایندگان، پاسخگوی پرسش های علمی مردم بودند. معصومان، این افراد را از جهت علم و تقوا، شایسته مرجعیت مردم دانسته و آن ها را معرّفی می کردند؛ چراکه بدون داشتن شرایط علمی و عملی، ارجاع به آنان، انداختن مردم در پرتگاه یا اغرای به جهل بود. نفی مرجعیت از برخی از ناشایستگان نیز در همین راستا انجام می شد. اعطای گواهی مرجعیت مردم در هر گستره ای که باشد، امری فراتر از توثیق فردی یک راوی است. کسی که از سوی امام، شایستگی مراجعه و اظهار نظر دینی را می یابد، پیشتر، علم و تقوایش ثابت شده است. از این رو اثبات این مقام برای هر راوی، نه تنها در توثیق وی کافی است بلکه شأن ویژه او را نزد امام و در جامعه آن روز نشان می دهد.
تعبیر «الارکان الاربعه» را می توان عبارتی رجالی دانست و در توثیق برخی از راویان از آن بهره برد. امّا ریشه این مصطلح و معنای آن چیست؟ آیا این تعبیر، ارزشی رجالی دارد و یا چیزی غیر از آن و یا فراتر از آن است.
یکی از راه های احراز اعتبار حدیث و حُکم به صدور آن از معصوم، اعتماد به راویان است. برای اعتمادکردن به راوی، زمینه های مختلفی وجود دارد؛ یکی از آنها، توثیق بزرگان حدیثی است. هنگامی که محدّث بزرگی مانند شیخ صدوق یا شیخ طوسی، راویی را مورد اعتماد بداند، امکان اعتماد به وی از سوی دیگران هم وجود دارد. یکی دیگر از راه های اعتماد به روایت گران حدیث، بررسی رفتار نویسندگان منابع متقدّم است. هنگامی که نویسندگان بزرگ حدیثی از یک راوی، روایات بسیاری نقل کنند، نشان دهنده اعتماد به اوست. هرچند ثقات، گاهی از ضعفا، نقل روایت می کردند؛ ولی هیچگاه از ضعفا، نقل بسیار نکرده و آنها را به عنوان شیخ خویش قرار نمی دادند. نقل بسیار از ضعفا موجب جرح ثقه می شد. صاحب معالم از همین راه، وثاقت گروهی از راویان همچون محمّد بن سنان را احراز کرده است