یاسر امینی

یاسر امینی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

برآورد آب معادل برف در استان کرمان جهت مدیریت منابع آب با استفاده از داده های سنجش از دور مایکروویو غیر فعال به روش شبکه های عصبی مصنوعی و تکنیک های رگرسیون چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شبکه های عصبی مصنوعی استان کرمان آب معادل برف گمانه زن ماکروویو پیشرفته

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی جغرافیا جغرافیای طبیعی آب و هواشناسی
  2. حوزه‌های تخصصی جغرافیا فنون جغرافیایی روش های کمی در جغرافیا
تعداد بازدید : ۷۱۷ تعداد دانلود : ۵۵۵
پوشش برف معرف میزان آب ذخیره شده است و درنتیجه آب حاصل از ذوب برف نقش مهمی را درایجاد رواناب های سطحی و آب های زیرزمینی در حوضه های آبریز کشور ایفا می کند. آشکارسازی و تعیین ویژگی های مختلف برف و یخ با استفاده از داده های سنجش ازدور، که در هیدرولوژی کاربرد وسیعی دارد، روش نوینی را در به دست آوردن پارامترهای مورد نیاز هیدرولوژی پدید آورده است. در این تحقیق با استفاده از دمای روشنایی واحد گمانه زن مایکروویو پیشرفته A ( AMSU-A )، روی ماهواره های NOAA ، و الگوریتم های مختلف بازیابی (رگرسیون، شبکه های عصبی مصنوعی و...) آب معادل برف در حوضه های آبریز استان کرمان در فصل زمستان طی یک دوره 10 ساله (2015-2006) محاسبه و صحت سنجی شده است. به دلیل عدم همزمانی اخذ داده های ایستگاهی و گذر ماهواره، طی دوره مورد مطالعه، درمجموع اطلاعات دیده بانی شده برای 104 روز از پنج ایستگاه برف سنجی که تقریباً با اطلاعات مایکروویو ماهواره ای همزمان بوده اند از منطقه تحت بررسی گردآوری شده است. براساس نتایج به دست آمده، روش شبکه های عصبی مصنوعی با مقادیر شاخص های خطا (11/0= MSE و05/0= RMSE ) و حجم آب معادل برف (459270000 مترمکعب) و پوشش برف 83/10 درصد روزانه برای 104 روز انتخابی، برآورد بهتری نسبت به روش رگرسیون چندگانه با مقادیر شاخص های (51/7= MSE و 74/2= RMSE ) و حجم آب معادل برف (530347500 مترمکعب) و الگوریتم بازیابی آب معادل برفِ سنجنده ی AMSU-A با برآوردهای مقادیر شاخص های خطا (66/90= MSE و 52/9= RMSE ) و حجم آب معادل برف (338985000 مترمکعب) داشت. این نتایج همچنین نشان می دهند که مشاهدات این گمانه زن پتانسیل بالایی را برای آشکارسازی پوشش برف دارد و استفاده از اطلاعات آن برای محاسبه آب معادل برف در مناطقی نظیر استان کرمان که با محدودیت ایستگاه های زمینی برف سنجی مواجه است پیشنهاد می شود. ازآنجایی که این منطقه قابلیت ریزش برف را در فصل زمستان دارا می باشد بنابراین اطلاعات درباره آب معادل برف در این منطقه برای بسیاری از کاربردهای هیدرولوژی، هواشناسی، اقلیم شناسی و همچنین تولید برق آبی و پیش بینی سیلاب ضروری است.
۲.

ارزیابی آماری از انتقالات کاربری اراضی و پوشش زمین در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه با استفاده از ماتریس انتقال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ماتریس انتقال روش شئ گرا آسیب پذیری و پایداری حوضه آبخیز دریاچه ارومیه

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی جغرافیا فنون جغرافیایی روش های کمی در جغرافیا
  2. حوزه‌های تخصصی جغرافیا رشته های جغرافیای عمومی جغرافیای کشاورزی و کاربری اراضی برنامه ریزی و توسعه ناحیه ای
تعداد بازدید : ۶۹۲ تعداد دانلود : ۴۱۵
اهداف: پایش تغییرات کاربری ها و درک پویایی آن در یک حوضه آبخیز، از جایگاه خاصّی در مدیریت پایدار آن حوضه برخوردار است. هدف تحقیق حاضر، استفاده از سنجش از دور و GIS جهت تهیه نقشه تغییرات و شناسایی انتقالات کاربری اراضی و پوشش زمین با به کارگیری ماتریس انتقال و تصاویر ماهواره لندست در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه می باشد. روش: جهت انجام تحقیق، از تصاویر ماهواره لندست در دوره زمانی ۲۰۱۵ ۱۹۸۸ استفاده گردید. بدین منظور پس از انجام پیش پردازش های موردنظر، جهت انجام طبقه بندی از روش های ماشین بردار پشتیبان و روشیءگرا استفاده و سپس اعتبارسنجی گردیدند. همچنین جهتِ برآورد میزان انتقالات و دیگر ویژگی های حوضه آبخیز دریاچه ارومیه، ابتدا ماتریس انتقالی استخراج شده و سپس طبقه بندی شئ گرا بین دوره های زمانی ۲۰۱۵ ۱۹۸۸ ارائه شد. سپس با استفاده از فرمول های موردنظر، میزان پایداری، افزایش، کاهش، تغییرات کل، تغییرات خالص و مبادله همزمان کاربری های اراضی و پوشش زمین مشخّص گردید. یافته ها/ نتایج: پس از ارزیابی صحت، صحت کلّی برای نقشه های حاصل از ماشین بردار پشتیبان و روش شئ گرا به ترتیب برابر با ۹۴ و ۹۲ درصد و مقدار کاپای آنها به ترتیب ۹۲ و ۸۹ برآورد شد که نشان دهنده برتری روش شئ گرا در مقایسه با روش ماشین بردار پشتیبان است. در کل، هر دو روشِ طبقه بندی توانستند صحت قابل قبولی برای نقشه های کاربری اراضی و پوشش زمین ارائه دهند. نتایج حاصل از انتقالات نشان داد به طور میانگین، ۵۹ درصد از چهره زمین در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در فاصله زمانی ۲۰۱۵ ۱۹۸۸ پایداری پوشش داشته است، که بیشترین میزان این تداوم براساس مقدار این کاربری در فاصله زمانی ۲۰۱۵ ۱۹۸۸ مربوطه به مناطق مسکونی می-باشد. حدود ۱۴ درصد از سطح حوزه آبخیز دریاچه ارومیه به صورت تبادل همزمان بوده است. همچنین سطوح آبی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در دوره زمانی فوق، بیشترین ازدست دادگی و کمترین تبادل همزمان را تجربه کرده است. نتیجه گیری: حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در این فاصله زمانی (۲۰۱۵ ۱۹۸۸) تغییرات و انتقالات شدیدی را تجربه کرده است، تاجایی که تنها ۵۹ درصد از چهره زمین، ثابت مانده و قسمت های دیگر، انواعی از انتقال ها را تجربه کرده اند. همچنین سطوح آبی و سپس مراتع، بیشترین آسیب-پذیری را تجربه کرده اند که نشان از افزایش اراضی فاقد پوشش و اراضی زراعی (کشاورزی) می-باشد. این تجزیه وتحلیل ما را به سنجش و تجسّم میزان انتقالات عمده LULC درجهت برنامه ریزیِ آینده حوضه آبخیز دریاچه ارومیه توصیه می کند.
۳.

سطح بندی ساختاری اهداف استراتژیک در شرکت فولاد آلیاژی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مدل سازی ساختاری تفسیری کارت امتیازی متوازن نقشه استراتژی اهداف استراتژیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۲ تعداد دانلود : ۱۶۰
مقدمه و هدف: ترسیم نقشه اهداف استراتژیک، ابزاری موثر برای ایجاد هم راستایی میان اهداف استراتژیک با استراتژی های سازمان و نشان دادن روابط علت و معلولی میان اهداف استراتژیک، گامی برای ارتقای اثربخشی شرکت تلقی می شود. در فضای تجربی سازمان ها، ترسیم نقشه اهداف استراتژیک به صورت شهودی صورت می گیرد. با روش شهودی، ارتباط علت و معلولی بین اهداف استراتژیک در لایه های مختلف کاملاً روشن نیست و مشخص نیست که کدام اهداف استراتژیک باهم ارتباط دارند. بنابراین، نیاز به ارائ ه روشی قضاوتی بر مبنای ریاضیات مانند مدل سازی ساختاری تفسیری برای ترسیم نقشه اهداف استراتژیک ضروری است. مدل سازی ساختاری تفسیری، روشی برای ساخت و درک ارتباط های میان عناصر سیستم پیچیده بر مبنای نظرات خبرگان است. مسئله این پژوهش، مشخص نبودن روابط علت و معلولی بین اهداف استراتژیک در سطوح کارک ردی شرکت فولاد آلیاژی ایران می باشد. بنابراین، ه دف این پژوهش، سطح بندی اهداف استراتژیک به صورت لایه های چندگانه در 4 منظر کارت امتیازی متوازن در شرکت فولاد آلیاژی ایران است که در هر لایه نیز اهداف چندگانه مد نظر قرار می گیرد. روش شناسی:   نوع این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، 34 نفر از مدیران عالی و کارشناسان خبره شرکت فولاد آلیاژی ایران  است. در این پژوهش، با استفاده از مطالعات کتابخانه ای (بررسی های اسنادی، مطالعه کتب و نشریات داخلی و خارجی و جستجو در پایگاه های اطلاعاتی) و مطالعات میدانی (مصاحبه و پرسشنامه) نسبت به جمع آوری داده های مورد نیاز اقدام شده است. در پرسشنامه این پژوهش رابطه تمامی اهداف از نظر چگونگی ارتباط و تأثیر آنها بر یکدیگر مورد سؤال قرار گرفته است. با توجه به 17 هدف استراتژیک شرکت فولاد آلیاژی ایران تعداد سؤالات پرسشنامه، 136 عدد حاصل شد. برای بهبود عملکرد محاسبات و تجزیه وتحلیل ها از نرم افزار Matlab برای ترسیم روابط علت و معلولی میان اهداف استراتژیک این شرکت از طریق مدل سازی ساختاری تفسیری در 4 منظر کارت امتیازی متوازن استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش با استفاده از مدل سازی ساختاری تفسیری و نرم افزار Matlab نشان داد: روابط بین اهداف استراتژیک شرکت فولاد آلیاژی ایران در کارت امتیازی متوازن در 6 لایه سطح بندی شدند. به لحاظ قدرت نفوذ و میزان وابستگی، اهداف «افزایش سرمای ه گذاری جهت تکمیل طرح های کارآمد نیمه تمام در شرکت فولاد آلی اژی ایران»" و «گسترش تعاملات میان صنعت فولاد آلی اژی ایران و مراکز علمی پژوهشی» اثرگذارترین اهداف هستند که در سطح 6 قرار گرفتند. در سطح پنجم، فقط هدف «توسعه زیرساخت های فناوری اطلاعات» قرار گرفت که در دسته اهداف مستقل (نفوذ) قرار دارد. در سطح چهارم دو هدف «جذب نیروی انسانی کارآمد» و «ارتقای عملکرد مدیریت دانش و اطلاعات» قرار گرفتند که در دسته اهداف مستقل قرار دارند. در سطح سوم، هفت هدف «ارتقای سطح توانمندی کارکنان»، «مدیریت بهینه فناوری»، «توسعه فناوری های برتر»، «ارتقای کیفیت محصولات»، «توسعه ظرفیت های تولیدی»، «تأمین پایدار مواد اولیه، اقلام، قطعات و تجهیزات» و «ارتقای عملکرد اجتماعی» قرار گرفتند که در دسته اهداف پیوندی (ارتباطی) می باشند. در سطح دوم، دو هدف «افزایش ضریب بهره برداری از تجهیزات» و «استفاده بهینه از دارایی ها» قرار گرفتند که در دسته اهداف وابسته قرار دارند. در نهایت، در سطح اول، سه هدف «تقویت برند در بازارهای هدف اقتصادی»، «افزایش رضایت مشتری» و «رشد سودآوری» قرار گرفتند که به عنوان وابسته ترین اهداف شناخته شدند. بحث و نتیجه گیری: شرکت فولاد آلیاژی ایران، با تقویت زیرساخت های خود در زمینه نیروی انسانی و فناوری اطلاعات و نیز توسعه و بهبود سیستم های اتوماسیون و پردازش اطلاعات قادر خواهد بود تا فرآیند های داخلی خود را بهبود داده و در وهله اول به افزایش بهره وری دست یافته و در وهله دوم ضمن تقویت برند خود در بازار و جلب رضایت مشتری به رشد سودآوری دست پیدا کند. همچنین، نتایج این پژوهش به لحاظ مدل ساختاری تفسیری ارائه شده و تحلیل MICMAC هماهنگ و هم راستا با منطق من اظر چهارگانه کارت امتیازی متوازن و دنیای واقعی است.  لذا، پنج هدف واقع در سطوح زیرین مدل سازی ساختاری تفسیری، همگی در منظر رشد و یادگیری کارت امتیازی متوازن و در تحلیل MICMAC نیز به عنوان محرک های دیگر اهداف و جزء ناحیه نفوذ قرار دارند که روابط علت و معلولی میان این اهداف در نقشه اهداف استراتژیک با چارچوب کارت امتیازی متوازن و دنیای واقعی منطبق است. علاوه بر این، تمام اهداف در سه ناحیه نفوذ، پیوندی و وابسته قرار گرفتند و هیچ هدف ناسازگار و خود مختاری در نتایج مشاهده نشد. در ضمن، یافته های این پژوهش در عمل شرکت فولاد آلیاژی ایران را قادر خواهد ساخت تا درک بهتری از روابط اهداف خود داشته باشد و برای نیل به اهداف و اولویت بندی و بودجه بندی آنها، آگاهانه اقدام نماید.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان