دلالت های فرهنگی زندگی مرزنشینی: مطالعه موردی شهر نوسود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره دوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
41 - 64
حوزه های تخصصی:
همواره اندیشه های ناسیونالیستی و نابرابری های اقتصادی-فضایی سعی کردند سویه هایی از جهان مرزنشینی را آشکار کنند؛ اما این نوع «آشکارگی» برای جهان مرزنشینی هستی مستقلی قائل نیستند و آن را در تقابل با جهان مرکزنشینان بیان می نمایند، درنتیجه این نظریات، آن گونه که باید به ذات و معنای در جهان مرز بودن دست نیافته اند. ضمن اهمیتی که این نظریات در آشکار نمودن سویه هایی از در جهان مرز بودن دارند، این پژوهش درصدد است تا با در نظر گرفتن هستی مستقل برای مرز، چیستی این جهان را از جنبه ای دیگر آشکار نماید در نظر گرفتن هستی مستقل برای مرز بدین معناست که یک پیش زمینه تاریخی آشکارگی مرز را برایمان فهم پذیر می سازد و به نوبه خود نیز مرز مسبب آشگارگی هستنده ها و جهان پیرامون خودش، در معنای انتیک و انتولوژیک به گونه ای خاص می-شود. روش این تحقیق تلفیقی از روش اسنادی- تحلیلی و پدیدارشناسی هرمنوتیکی ون مانن است. یافته های این پژوهش بیانگر این است که اندیشه «برساخت» ملت شرایط آشکارگی مرزها را فراهم ساخت اما مرزها بعد از شکل گیری، به نوبه خود بر نحوه ی آشکارگی هستنده های جهان پیرامونشان اثر گذاشتند. مرزها مسبب آشکارگی جهان پیرامونشان نه در ذات و چیستی خویش بلکه به صورتی دیگر می شوند. «ناپایداری»، «ناامنی»، «دلهره آور بودن» ساختارهای وجودی هستنده های جهان مرز هستند. هم چنانکه مرزها جهان پیرامونشان را به شیوه ای خاص آشکار می کنند، بر «دازاین» مرزنشینان نیز اثر گذاشته و مرزنشینان را به عنوان مردمانی «نگران و اقامت نا گزین» آشکار می کنند.