بناپارتیسم قجری: الگوی رابطه دولت و طبقه در ایران عهد قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل رابطه دولت با طبقات اجتماعی در طول تاریخ ایران همواره متأثر از نظریات شیوه تولید آسیایی و استبداد شرقی تبیین شده است. بر اساس این نظریه، قدرت دولت نامحدود است و همه طبقات را زیر سیطره خود دارد. این در حالی است که بسیاری از داده های تاریخی عصر قاجار، این دیدگاه را زیر سوال می برند و نمایانگر وضعیتی هستند که در آن نیروهای مختلف اجتماعی قدرت دولت را محدود می کنند. این مقاله در پاسخ به مسأله تعارض نظریه دولت آسیایی و واقعیت تاریخی عصر قاجار نوشته شده است. پرسش اصلی مقاله این است که آیا دولت قاجار توسط طبقات جامعه محدود می شد یا دارای قدرتی مطلق و فراطبقاتی بود؟. در پاسخ به این پرسش از نظریه سه گانه دولت طبقاتی، بناپارتی و آسیایی کارل مارکس استفاده می شود. روش تحقیق از نوع مطالعه موردی تاریخی است که با دو روش اسنادی و تطبیق الگو به گردآوری و تحلیل داده ها می پردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که دولت قاجار نه ماهیتی طبقاتی داشت و نه دارای قدرتی فراطبقاتی، بلکه با برخورداری از استقلال نسبی نسبت به طبقات جامعه با مفهوم دولت بناپارتی قابل توصیف است.